سلام به هر کسی که این متن رو می خونه.دیگه نمی دونم باید چیکار کنم. با این سایت خیلی اتفاقی آشنا شدم. ازتون خواهش می کنم کمکم کنید. من دختر شادی بودم اما دارم افسرده می شم.از قبل از ازدواج با شوهرم آشنابودم. دوسش داشتم الانم دارم(اما داره کمزنگ میشه)می دونستم رفتار شوهرم مشکل داره، اما نمی تونستیم بدون هم زندگی کنیم.برای همینم با هم ازدواج کردیم(انتخابامون خیلی هم بی ربط نیست اما مشکل داریم).الان 2 ماهه عقد کردیم. اما همچنان به رفتارای زشتش داره ادامه میده.دیگه دارم احساس میکنم یقینا بدبخت شدم .تصمیم اشتباه بود.نباید باهاش ازدواج می کردم اما اگرم اینکارو نمی کردم همیشه چشمم دنبالش می موند.به هر حال کاریه که شده. حالا باید چه کرد؟ ناگفته نمونه او خصوصیاته خوبم داره .مثلا اینکه مهربونه باحاله شاده اهله تفریحه اما ی سری خصوصیته خیلی بد داره که همه چیزه نابود می کنه.
1- خیلی زود از کوره در میره و فحش میده و بد دهنی می کنه
2-احساس قلدری گاهی اوقات بهش دست میده و با یه کاری که من میخام انجام بدم(مثلا ثبت نام در یک کلاس ورزشی) بی جهت مخالفت میکنه و باید گاهی وقتا التماسش کنم تا راضی بشه
3-محبت کلامیش واقعا کمه . (من خودمو خفه کردم از بس گفتم ی زن به چه چیزایی نیاز داره اما ی روز انجام می ده دوباره یادش میره)
4-اگه وقتی منو می بینه از تیپم یا /آرایشم یا هر چیز دیگه ای بدش بیاد فورا همونجا با ی لحنه بد میگه
5-وقتی خودمو لوس می کنم براس مسخرم میکنه و اکثرا با حالت مسخره بازی با من حرف می زنه
6- یه سری گیرایی میده در حد لالیگا که باید توی گینس ثبت بشه
7-اگه کاره بدی رو خودش انجام بده اصلا به روی خودش نمیاره اما خدا نکنه من اون کارو انجام بدم شهیدم می کنه
8-اصلا و ابدا اهل مشاوره و مذاکره و حل کردن مشکل نیس و نسبتا زودتر از من موضوع رو فرامش می کنه اما من بیشتر ناز می کشم چون اون قهر میکنه و من از قهر کردن متنفرم و میترسم قهر کنم چون منو به شدت دعوا میکنه و فحشم میده .
من 90% مواقع بابهاش مهربونم زیاد گذشت میکنم بهش بی احترامی نمیکنم بخدا چیزی براش کم نذاشتم . تز بس گفتم فحش نده و احترام بزار که دیگه حرفای منو حفظه اما عمل نمیکنه و فوق العاده دمدمی مزاجه.دیگه مثه قبل بهم ابراز علاقه نمیکنه.
وای تروخدا ببینید چقدر خصوصیت بد ازش می دونستم ولی باهاش ازدواج کردم واقعا برای خودم متاسفم.خیلی شکسته شدم. زن رو نمیشناسه نیازاشو نمیدونه وقتی ام که خودم براش توضیح میدم عمل نمیکنه.خسته شدم به خدا. کمکم کنید.بعضی وقتا بهش میگم زندگیمون قشنگ میشه اگه رفتارت ی کوچولو مهربونتر و با احترام باشه اما ظاهرا به خرجش نمیره.گاهی با خودم میگم طلاق بگیرم تا هنوز زندگیم شروع نشده.چیکار کنم داره منو روانی میکنه کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)