به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array

    دوباره شروع کردیم. همه چیز خوبه ولی ........

    دوستان سلام.
    بعد از چندماه دلم واسه همتون تنگ شده بود. فراز و فرودهای زیادی داشتم تو این چندماه و در نهایت بگم که خانومم قبول کرد بدون هیچ گونه مهریه ای به زندگیش برگرده. ما هم چندماه مستمر پیش مشاور خانواده رفتیم و نظر مشاور هم این بود که مشکلی واسه شروع نداریم.

    خانوم قبول کرد که هیچ مهریه ای نمی خواد و حتی یه سری از شروط عقدنامه رو امضا نکردم و هیچی هم نگفت. یعنی الان اگه یه اتفاقی خدای ناکرده بیفته بدون هیچ مشکلی می تونم طلاقش بدم . البته با این نیت که بعدن جدا بشیم این کار رو نکردم و می خواستم بهش ثابت کنم هر چیزی تاوانی داره و توکه این همه من رو اذیت کردی باید تاوانش رو بدی و قبول کرد.
    تو این یک ماه هم همه چیز خوب بود و خیلی عوض شده و خیلی مهربون تر از قبل برخورد می کنه. عاشقانه زندگی می کنه.
    الان هم پیش مشاور هم گه گاهی می ریم و تو مشکلات کمکون می کنه. خیلی جاها که اشتباه می کنه بعدش تکرار نمی کنه. معلومه که هدفش زندگی کردنه. منم سعی کردم گذشته رو بزارم کنار و از نو شروع کنم.
    اما چیزی که تو این چند روز من رو بهم ریخت رو بهتون بگم امیدوارم یه راه خوب جلو پام بزارین. فکرم خیلی درگیره.
    داستان از این قراره که خانوم من تو این چندماه توی یک پاساژ مغازه مانتوفروشی زده بوده و کار می کرده. البته الان جمعش کرده. تو این پاساژ دو تا داداش به اسم علی و محمد که از دوستان برادرخانومم هستن، هم مغازه داشتن و الان البته جمعش کردن و چون این خانوم تنها بوده، به واسطه برادرخانومم ازش تو پاساژ حمایت می کردن. یکی از برادرها به اسم علی حدود 50 سالشه و یه بچه داره و از خانومش تازه جدا شده. اون یکی هم مجرده. برادر بزرگه به واسطه مشکلات دادگاهی با یکی از فامیلای خانومم، از خانومش جدا شده و همین موضوع باعث شده بود تو پاساژ کم و بیش در مورد این موضوع با خانومم صحبت کنه.
    خانومم تو این چند وقت مفصل واسم تعریف کرد که ارتباطش با این دو تا برادر و حتی بقیه افراد پاساز چطور بوده و از این حرفا. منم از اینکه خیلی جاها صادقانه باهام حرف می زنه ازش خوشم میاد.
    من کلن آدم بد بدل یا شکاکی نبوده و نیستم اما، یه روزی اتفاقی توی گوشی خانومم سرک کشیدم دیدم تو اینستاگرام پیام داده به علی که حدود 50 سالش هست. با این مذموم:
    خانومم: سلام. خوبین؟
    علی: سلام. خدا رو شکر بد نیستم. دعاگو به جونت. چند روزه یادت بودم اما به خودم اجازه ندادم که پیام بدم.
    خانومم: اینجا اشکالی نداره پیام بدین.. جدی اصلا یاد من میفتین؟ چه خبر از مشکلاتی که داشتین؟(بعدن بهم گفت با یکی از فامیلای خانومم درگیری دادگاهی داشتن و این سوال رو واسه اون پرسیده بود).

    بعد از این پیان دو سه روزی اون آقا جواب نداده بود و خانومم بعد از چند روز با ارسال چند تا شکلک نوشته بود:
    پیام های من رو می خونید و چرا جواب نمی دید؟

    بعد از این اتفاق هم دو سه بار خانومم بهش سلام داده بود و اون فقط جواب سلام داده بود. البته بعد از یک روز دیدم کل پیام هایی که تو اینستا به این آقا داده بود رو پاک کرده. تو این چند روز هم چندین بار به صورت نامحسوس گوشیش رو توی تلگرام و اینستا چک کردم ولی چیز خاصی یا پیام دیگه ای ندیدم.

    البته از روی این پیام ها عکس گرفتم و تو گوشی خودم دارم. گفتم شاید بعدن به درد بخوره و الان هم هر وقت نگاشون می کنم اعصابم به هم می ریزه.

    من این موضوع رو با مشاورمون درمیون گذاشتم و خیلی حالم به هم ریخته بود. مشاور بهم گفت من از این پیام ها چیز خاصی نمی بینم و فقط فکر می کنم یه کنجکاوی زنانه هستش که از روی ناهوشیاری رقم خورده. بهم گفت مستقیم بهش جریان رو بگو و داستان رو بپرس. من گفتم نمی خوام خانومم بفهمه گوشیش رو چک کردم. گفت یه داستان درست کن از محل کارت و بهش بگو یه خانوم متاهل اومده بود و قصد شوخی با من داشت که من خیلی محکم باهاش برخورد کردم . مشاور می گفت به خانومت بگو که این چیزا خیلی مهمه واسم. تو این چند روز هم فهمیده من از یه موضوع ناراحتم و همش ازم سوال می کنه چیزی شده؟ چرا از این دو تا داداش از من می پرسی؟ منم بهش گفتم نه چیزی نشده. مگه چیزی هست آخه؟ گفت نه چیزی نیست. بهش گفتم تو این چند روز پیامی چیزی بهت دادن این دو تا داداش یا شماره جدیدت رو دارن. گفت نه ندارن. پیامی هم ندادن. واسه این دروغ گفتنش حرصم گرفت و بیشتر به هم ریختم.
    مشاور می گفت من این وسط هیچ گونه احساس خیانت یا ارتباط خاصی با این نوع پیام نمی بینم ولی بهت حق می دم که کنجکاو بشی.
    دوستان به نظرتون چکار کنم؟ من نمی خوام بفهمه گوشش رو چک کردم. از یه طرف نمی خوام به من این اول کار بی اعتماد بشه و از این به بعد اگه به کسی هم پیام داد سریع از گوشیش پاک کنه. گفتم چند روز صبر کنم و به صورت نامحسوس گوشیش رو چک کنم. من واقعن نمی دونم ارتباط خاصی وجود داشته و داره یا به واسطه احساس راحتی که تو چند ماه گذشته تو پاساژ با این آقا داشته، بهش پیام داده و کنجکاو شده؟
    به نظرتون چکار کنم؟ فکرم خیلی مشغوله؟ واقعن نمی دونم ارتباطشون در چه حدی هست؟ چه چیزی بینشون بوده؟ البته از نوع پیام دادن این آقا که سن و سال بالایی هم داره معلومه که آدم محجوب به حیایی هستش چون چند روز جوابی نداده بود به خانومم. و اینکه دوست برادرخانومم هست و فک نمی کنم بیگدار به آب بزنه.
    ولی اینکه این آقا به خانومم گفته بود چند روزی به یادت بودم و اجازه ندادم به خودم پیام بدم اعصابمو بهم ریخت. و اینکه خانومم بهش گفته بود چرا جوابمو نمی دید و شکلک ناراحتی داده بود و گفته بود اینجا اشکال نداره پیام بدین؟
    پیش خودم برای اولین بار تو این چندین سال بهش شک کردم نکنه با کس دیگه ای هم تو فضای مجازی ارتباط داشته باشه یا واسش عادی باشه این ارتباطات تو فضای مجازی؟

    الان هم هدفم از طرح این موضوع اینه که بدون اینکه بفهمه گوشیش رو چک کردم ، از خانومم بتونم بپرسم ارتباطشون در چه حد بوده. نمی خوام هم فک کنه بی اعتماد شدم و شک کردم بهش چون بعدن اثر منفی داره روش. و اینکه دلم آروم بشه. خانومم مدام میگه که چقدر من رو دوس داره و تو کارهاش هم نشون می ده عاشق زندگیشه. ولی واقعن این پیام ها چه معنی داره؟ خیلی کنجکاوم؟
    ویرایش توسط tanhaye93 : شنبه 03 تیر 96 در ساعت 07:20

  2. #2
    Banned
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 شهریور 96 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1395-11-03
    نوشته ها
    169
    امتیاز
    4,548
    سطح
    42
    Points: 4,548, Level: 42
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsOverdriveTagger First Class
    تشکرها
    228

    تشکرشده 588 در 153 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    تجسس و سرک کشیدن گوشی موجب می شود هم شما از نظر روحی به هم ریخته شوید و هم اینکه اگر همسرتون متوجه بشند که دارید بدون اجازه دست به گوشی اش می زنید ناراحت شوند و خدای ناکرده موجب تنش در زندگی میشود.
    با زبان بی زبانی (غیر مستقیم) با همسرتون صحبت کنید و هر آن چه که موجب آزار و اذیت شما می شود باهاش در میان بگذارید
    اگر به همسر سابقتان اعتماد نداشتید چرا دوباره با ایشون ازدواج کردید؟
    بیشتر باید آماده می شدید!! با اعتماد کامل می بایست ازدواج می کردید.
    لطفا دیگه تجسس در گوشی همسرتون نکنید.

  3. کاربر روبرو از پست مفید رهگذر آسمان تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 05 تیر 96)

  4. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    367
    Array
    دست از تجسس بیشتر بردارید. بر فرض مثال چیزهای بیشتری به دست بیاورید. این آگاهی برای این زندگی جز آسیب چیزی برای شما ندارد.

    اتفاقا بهتر است از همین الان اقتدارتون رو نشون بدهید ومستقیم ماجرا را از خود همسرتون بپرسید و خط قرمز هاتون رو برای حفظ امنیت و سلامت این زندگی بیان کنید .

    اگر هم همسرتون از روی کنجکاوی توی مسیر غلطی افتاده باشه با این تذکر به موقع و به جای شما ، بیشتر مراقبت می کنه و حواسش را بیشتر جمع می کنه.

    شما باید از همه جهت مراقب زندگی تون باشید نه اینکه دنبال جمع کردن اطلاعات برای مبادا باشید . اینجا اقتدار شما را می طلبه.

    با اینکه من خودم به شخصه خیلی اهل مراقبت هستم و در روابطم با آقایون خیلی مراعات می کنم اما با این حال همسرم خیلی سخت گیری می کنند به عنوان مثال برای اولین بار قبل از ماه رمضان از بیرون غذا سفارش دادم ، همسرم که از سر کار آمدند دیدم از دیدن غذا خیلی ناراحت شدند وقتی پیگیری کردم متوجه شدم از اینکه پیک به در خانه آمده و من از ایشان غذا را تحویل گرفتم ناراحت بودند و اون شد آخرین بارم.

    نمی گم سخت گیری همسرم تا این حد درست است یا اشتباه اما من می دانم که همسرم در روابط با نا محرم و افراد غریبه تا این حد روی من حساس است بنابراین چون من همسرم را خیلی دوست دارم سعی میکنم خیلی از این مسایل را رعایت کنم. حتی بیشتر.

    همسرتان شما را دوست دارد پس خواسته های خود را واضح و در این مورد خاص با اقتدار کامل بیان کنید. دست از پلیس بازی هم بردارید.
    ویرایش توسط بی نهایت : شنبه 03 تیر 96 در ساعت 22:52

  5. کاربر روبرو از پست مفید بی نهایت تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 05 تیر 96)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 آذر 96 [ 14:30]
    تاریخ عضویت
    1396-1-02
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    390
    سطح
    7
    Points: 390, Level: 7
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم بهتره غیر مستقیم خط قرمزا و البته حساسیت خودتون روش رو به عنوان اینکه دوسش دارید رو براش بگید
    مثلا بادیدن فیلمی در این رابطه
    یا دیدن صحنه ای از شخصی بیرون
    باخره با فراهم کردن داستانی از رابطه اینچنینی (رابطه ای که بظاهر اطرافتون اتفاق افتاده محل کار تو مسیر منزل و...) و توجیه کردن همسرتون از اتفاقات که زندگی های زناشویی رو تهدید می کنه بهش بفهمونین که برای شما داشتن این روابط که به زندگیتون لطمه بزنه منفوره می تونید حتی این حساسیت رو با مردا شروع کنید که یه مرد زندگی نباید .... و بعد به خانم خونه بکشونید و از اینکه این روابط چطورمی تونه آرامش زن و مرد رو بهم بریزه

  7. کاربر روبرو از پست مفید دشلائث_دشسهئ تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 05 تیر 96)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام.
    حالم خیلی بده به دو دلیل. اول اینکه کنجکاو شدم و با بررسی گوشیش متوجه شدم وقتی سر کار می رفته روابط آزادی با چند نفر داشته و دیالوگ های صمیمانه ای با آقا داشته که خیلی حالم رو بد کرد.
    ولی اشتباه بچگانم این بود که امروز شیطون گولم زد و تلگرام ش رو تو گوشیم نصب کردم. فک نمی کردم متوجه بشه ولی شد. اعصابمون ریخت بهم. به نظرتون چکار کنم

  9. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    تاپیکهای قبلیتون خیلی زیاده، نشد که دوباره نگاه کنم ... اگه اشتباه نکنم همون موقع ها که در جریان طلاق و کشمکش هاش بودید هم خانمتون ارتباطهای تلفنی و .... داشتند.
    شما اینو می دونستید. باید قبل برگشت کامل این موضوع را به کمک مشاور بین هردوتون روشن و حل می کردید.

    به هر حال ایشون اون موقع همسر شما نبوده و شاید با کسانی صحبت کرده. شاید الان دیگه کاملا پایبند باشه.
    شاید هم هنوز درست متوجه حد و حدود خط قرمزهای شما نیست.
    بهتره برید پیش مشاورتون و این موضوع را کامل حل کنید.
    گذشته ها را فراموش کن، اما ایشون هم قول بدن حرمت زندگی مشترکتون را نگه دارن و ارتباطهای غیرضروری با نامحرمها نداشته باشن.

    -----------------------------
    تا روز جلسه مشاوره در این مورد هیچ بحث و حرفی نداشته باشید.
    ممکنه با بی مهارتی، عصبانیت و ... موضوع را به بحران بکشید.
    امروز با ایشون صحبت کن و بگو هر دو این قضیه را مسکوت نگه داریم تا بریم پیش مشاور.
    هر چی به ذهنت رسید فقط بنویس. با همسرت بحثی نکن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    حالم خیلی خرابه. متاسفم واسه خودم که اومدم کارگاه بازی در بیارم. مثلا روز عید بود و از صبح جر و بحث داشتیم.
    بهم گفت که از اون آقا مبلغی رو طلب داشته و به همین دلیل به بهونه اینکه طلبش رو بگیره بهش پیام داده. گفتش که احساس کردم به من ارتباطی نداره به من نگفته. منم جر و بحث کردم که کاملن به من ارتباط داشته و نگفتی.
    گفتم من کاری به گذشته مجردی تو ندارم هر چند می دونم چخبر بوده (اینجا رو اشتباه کردم گفتم و خراب کاری کردم) ولی الان همه چیز بین من و تو باید شفاف باشه و چیز پنهانی نداریم که.
    گفتش اون آقا از من قرض گرفته بود و من نخواستم آبروش رو ببرم. گفتم که این حق من بوده بدونم. به دروغ گفتم که یه نفر تو تلگرام به من پیام داد و گفت که بهش پول قرض دادی و از این حرفا. (اینجا هم اشتباه کردم) بعد اصرار پشت اصرار که بازد بگی کی بوده. منم گفتم چون می خوای بی ابرویی در بیاری نمی گم. خلاصه جر و بحثمون بالا گرفت و برداشت شماره این آقا رو گیر اورد و زنگ زد بهش. منم عصبانی شدم گفتم حق نداری بهش زنگ بزنی. ولی گوش نکرد. گفت من باید بفهمم کی بوده که بهت چرت و پرت گفته.
    خلاصه اشتباه رو اون مرتکب شده بود اول و الان من متهم شدم که چرا شک کردم. من حرفم اینه که چرا این خانوم پنهان کاری کرده. در ضمن من متوجه شدم که خانومم تو دوره مجردی با این آقا صمیمی شده بوده و از این هم زورم می گرفت که الان پیام صمیمانه بهش داده ولی راحت توجیه می کنه.
    چند ساعتی هم تلفنی با مشاورمون حرف زدیم و به من گفت کار من اشتباه بوده. من قبول دارم بچه بازی دراوردم ولی اشتباه اول رو اون کرده. اون باعث شده من شک کنم.
    به نظرتون تو این شرایط چکار کنم؟ در ضمن خانوم من از چند نفر طلب کلر بود و همه رو به من گفته بود ولی چرا این یه مورد رو مخفی کرد؟
    الان دلم آروم نمی شه. خیلی به هم ریختم. اعصابم خورده.
    همش احساس شکاکی تو وجودمه. همش می ترسم چیزای دیگه رو هم ازم پنهان کنه. نگرانم که نتونم بهش اعتماد کنم. خیلی شرایط بدی شده.
    ویرایش توسط tanhaye93 : دوشنبه 05 تیر 96 در ساعت 18:02

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    112
    Array
    جناب اگر همسر شما میخاست روابط ازاد با ایشون داشته باشه خوب تو این مدت میتونست چرا پس دوباره التماس شما کرد که برگردی ؟حتی بدون مهر و پذیرفتن شروط دیگه؟؟؟اگر ایشون میخاست همون زمان مجردی به ایشون ازدواج میکرد و اگر ایشون زن و بچه داره به همین دلیل نتونسته بعد طلاق با شما میتونست ازاد باشه و خودش هم کاگه اهل این برنامها بود خودش با ازدواج مجدد با شما محدود نمیکرد!!!!!
    به هر حال شما خانومت رو بیشتر میشناسی اگر واقعا بدون هیچ تعصبی بهش اطمینان داری پس بدون داری اشتباه میکنی
    اما یادت باشه هرچقدر فردی رو به کار نکرده متهم کنید احتمال انجامش زیاد خاهد بود و برعکس هر چه بهش اطمینان بدین که خیلی باحیاست و ادم مطمعنی هست حتی اگر خیلی نباشه تبدیل به ادم بسیار متعهد خاهد شد
    الان سعی کنید دیگه جر و بحث نکنید و کم کم از دلش دربیارید و بگید حق بده یکم بخاطر نوع پیامهاش برداشت بدی کرده بودی البته بگو چون برام مهمی بهم ریختم !!!!
    اینجوری عصبانیت خانوم فروکش میکنه بعد کم کم بهش حس اعتماد و اطمینان رو بده بگو من مطمینم شما ادم بسیار متعهدی هستی و من اشتباه کردم
    با تلقین این کلمات طرف حتی اگر اهل برنامه ای هم باشه دچار عذاب وجدان شدید خاهد شد و اون کارها رو کنار خاهد گذاشت

  12. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    شیدا. (دوشنبه 05 تیر 96)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    ممنون از نظرات دوستان. امروز سعی کردم فضا رو یه کم تلطیف کنم و روحیمون عوض بشه. ولی فکر هر دومون مشغوله. یه بی اعتمادی ایجاد سده. درسته من اشتباه کردم و قبول دارم. ولی اون بود که پایه بی اعتمادی رو ایجاد کرد
    ایشون می گه که این آقا جای پدر من رو داره و قبلا از مشکلاتش با من درد و دل کرده. می گه من نیتی از پیام دادن بهش نداشتم.
    می گه این آقا خیلی کمکم کرد تو پاساژ و تو اون دوره مجردی.
    من گفتم اشتباه کردی پنهون کاری کردی. اشتباه کردی پیام احساسی بهش دادی. تو به من می گفتی سختم نبود. چرا نگفتی؟
    چیزی که اذیتم می کنه اینه که ایشون با این آقا صمیمی بوده و الان این موضوع رو اورده به زندگیمون. من واقعن نگرانم.
    خودش می دونه این چیزا خط قرمز من هست.

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    امروز خانومم بهم زنگ زده من محل کار بودم. می گه این رو بدون یک تار موی تو رو با کل مردای دیگه عوض نمی کنم. خیلی خوشحال شدم ولی واقعن هنوز ذهنم مشغوله و این سوالا تو ذهنمه.
    1-دلیل اینکه به اون آقا پیام داده چی بوده و چرا به من دروغ گفت که پیام نداده؟
    2-اینکه چه تضمینی هست که این اتفاق دوباره نیفته. ایشون که می دونه خط قرمزه منه. ولی واقعن من تحمل این کار رو ندارم.
    3-خانوم بنده با علم به اینکه من روی این موضوع حساسم این کار رو کرده و پیام رو هم پاک کرده. به نظرتون این کارش توجیه داره؟
    4-واقعن این رفتار خانومم قابل گذشت هست؟
    5-من چطوری می تونم به آرامش و اعتماد برسم؟ نمی خوام آدم بدبینی باشم ولی مجبور شدم.
    6-اصلا ایشون حق انتخاب داشت که با هر کی ازدواج کنه. با این آقا هم صمیمی بوده و پیشش کار می کرده. پس چرا به من اصرار کرد بهش فرصت بدم؟ چرا پس این پنهان کاری رو کرد؟

    خواهشن نظر بدین و کمکم کنید. خیلی شرایط سختی دارم.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پسرا عوض شدن یا موضوع چیز دیگیه؟
    توسط maryam.maryam در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 فروردین 96, 21:09
  2. برای درد دله... این نیز بگذرد... چرا من اینطوریم..... موضوع ندارم
    توسط shenevande در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 تیر 93, 19:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.