به نظرم شما زن و شوهر هر دوتون هیجانات احساسی تون رو نمی تونید کنترل کنید. آخه این چه جمله ایه؟! عزیزم اگر کسی بیاد به شما شبیه این حرف رو بزنه و شما رو در منگنه بذاره، واکنش طبیعی آدم اینه که پس خواهد زد . غیر از اینه؟
درست اینه که محافظه کارانه و دست به عصا راه برید. اگر توپ همسرت پره از این موضوع، شما آرومش کن و بگو بعد از این همه مدت که می خوایم بریم، گفتن این جمله خیلی خوشایند نیست. ما که قید پدرمادرامون رو نمی تونیم بزنیم...
قبلا هم شیدا واسه شما نوشت که با توجه به حال و احوال درونی شما و پیشینه رابطه تون، بد نبود اگر اجازه می دادی یک مدت بگذره و بعد خودت رو در چنین شرایطی قرار می دادی.
اما حالا که اصرار داری و به قول خودت نیاز به آغاز این رفت و امد ها داری، قبلش همه چیز رو واسه خودت حل و فصل کن و برای همه واکنش های ممکن آمادگی روحی داشته باش.
1- ممکنه به همسرت بگن اصلا نمی خوایم ریختشو ببینیم! تو هم دیگه نیا!
2- ممکنه برید و اونجا با سردی باهاتون رفتار بشه
3- ممکنه حرف های ناخوشایند و واکنش های ناخوشایند بشنوید
4- ممکنه حرف گذشته پیش کشیده بشه و شما مقصر دونسته بشید.
5- ممکنه همه مهربانی شما رو پس بزنن
خلاصه اینکه هم شما لازمه مهارت های ارتباطی توی این مواقع شبه بحرانی رو بلد باشید. هم همسرتون. از اون گذشته، رابطه ای که چند سال در بدترین حالت ممکن بوده، یک شبه و با یک بوسه و شیرینی به شکل ایده آل در نمیاد.
اگر قراری گذاشته شد و رفتید:
صبور باشید
بخندید
جبهه نگیرید ( حرفشون رو تایید نکنید اما لازم هم نیست ثابت کنید شما گناهی نداشتید و فلان)
برچسب نزنید و....
هر وقت اوضاع رو به وخامت پیش رفت، بحث رو منحرف کنید. مثلا پسرتون بهانه خوبیه. (راستی حاج خانوم هی می خواستم ازتون بپرسم هی یادم می رفت، به نظرتون وقتی فربد ... )
بگید "به هر حال در گذشته ناملایماتی بوده که همه ما ازش رنجیدیم، شما پدر و مادر هستید و برای ما عزیز. دوست داریم بیشتر ببینیمتون و حضورتون غنیمته."
خیلی کوتاه: انتظار بازگشت مهرتون رو روی صفر تنظیم کنید. اگر غیر از این شد که خوشا. و گرنه آمادگی پذیرش تلخیش رو از پیش دارید.
استوار باشید.
هر چیز که در جُستن آنی، آنی
مولانا
علاقه مندی ها (Bookmarks)