به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-09
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array

    طلاق برام سخته دوستش دارم كمك كنيد لطفا

    سلام منم 31 سالمه كارمندم يك ونيم سال پيش با مردي مطلقه ازدواج كردم با اختلاف سني 4 سال ،روزهاي عقد بدي داشتم همش از طلاق حرف ميزد وازاينكه روحياتمون بهم نميخوره و بهانه هاي الكي كه چرا چادرسرت نميكني درحاليكه من از روز خواستگاري گفته بودم مانتويي هستم و درجايي كه صلاح بدونم چادر سرميكنم بعد با توقعات الكي خونواده منو تحت فشار گذاشت نمونه ش زايمان خواهرش بود كه مادرم رفت بيمارستان عيادت و حتي كمكشون كرد و مراقب بود و بعد از ترخيص شدن هم با جعبه شيريني اومد عيادت خونه اما اقا ومادرش علم كردند كه زن همسايه كادو اورده مادر من نتونسته پول بده يا كادو بياره براي نوه شون وباعث دعوادوباره شد درضمن همسرمن تك پسره وپدرنداره،بگذريم كه عيدفطر و عيد قربان رسم نداشتند برام عيدي بيارند عروسي با هزارسختي برگزار شد اما توي ماه عسل فهميدم علت تمام بهانه ها دوست دختر سابقشه وتمام ماه عسل باهاش اس م اس بازي ميكرد و قربون صدقه ش مي رفت وتا الان ادامه داره واما همش انكار ميكنه حتي بخاطرش منو دوسه بار كتك زد تا پاي خانواده م كشيدم وسط و از مشروب خوردن و كتك زدن دست برداشت اما تا الان رابطه شو با اون دختر ادامه داده هربار هم ميگه اون منو بيشتر درك ميكنه و تو رو به زور مامانم گرفتم .ي مدت شيره ترياك ميريخت توي اب ميخورد و هم شيشه مصرف مي كرد تا ماموراگرفتنش اما اعتراف نكرد ميگفت پاپوشه دادگاه براش حبس بريد بدون اينكه به من بگن مخفيانه وكيل گرفتندوتبرئه شد .زياد خونه نميمونه اگرهم باشه ميره توي اتاق درو ميبنده و كارو بهانه ميكنه درضمن ايشون كارمندند بنظرم كارو بهانه ميكنه تنها تايمي كه با من داره موقع ناهارو شام و خوابه .از توهين و تحقيراش خسته شدم مادرش هم روي كاره پسرش ماله ميكشه با خانواده م قطع رابطه كرده فقط خودم ميرم واما انتظار هر هفته به مادرش كه طبقه پايين ما ميشينه سر بزنم به طلاق خيلي فكر كردم اما مي ترسم لطفا راهنماييم كنيد

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-09
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    كسي نيست لطفا راهنمايي كنيد اززندگي سرد شدم

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام

    عنوان تاپیک شما عجیبه. آدمی با این اوصاف چی داره که دوستش دارید؟دنبال شر می گردید؟ اون از ازدواج و ماه عسل و بعد اون و اینکه رک داره میگه شما رو دوست نداره و یکی دیگه رو دوست داره. شرابخوار و معتاد و ... هم که هست.
    من خودم باشم تنها زندگی می کنم ولی یه لحظه همچین آدمی (زن در مورد خودم) رو تحمل نمی کنم.
    بازهم میگم ما جای شما نیستیم ولی بهتره شما با یه مشاور خانواده حضوری مشورت کنید. شرایط تون رو که ما اطلاع نداریم بهشون بگید تا راهنمائی تون کنند.

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-09
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسي خانواده ميگن طلاق حتي چندبار رفتم پيش وكيل اما پشيمون شدم نميدونم شايد از طلاق ميترسم پيش مشاور هم رفتم گفته تصميم گيرنده نهايي خودتي .اما نميدونم چراهمه چي رو انكارميكنه با دختره تلفني حرف ميزنه يا اون بهش زنگ ميزنه شماره ش افتاده روي گوشيش اما باز انكارميكنه درمورد اعتيادش هم كه بنظرم همچنان ترامادول يا كپسول گياهي رو استفاده ميكنه.ازطرفي فعلا منومحكوم كرده به دهن لقي واينكه همه چي رو به خانوادت گفتي و اونارو محكومكرده كه به پاپوش براي مواد من خودم به اشتباهاتي كه داشتم واقفم اما يه ادم دل شكسته كه از ماه عسل فهميده شوهرش باي فرد ديگه درتماسه چيكاربايد كنه ميخامتمام تلاشموكنم حتي اگه طلاق گرفتم پيشمون نشم

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-09
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    كسي نيست

  6. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    به نظرم شما بیشتر باید روی خودتون کار کنید.در همچین شرایطی اینکه میگین همسرتون رو دوست دارین و از طلاق میترسید نشون از مشکلات زیادی در درون شما داره.

    با این انفعالی و وابستگی که شما دارین در هر صورت نمیتونین زندگی خوبی داشته باشین.

    جواب این سوال رو که چه چیزی در این آدم هست که باعث میشه دوستش داشته باشید رو ندادین.

    در مورد ترس از طلاق که گفتید ،مگه شرایط شما و خانوادتون چطوریه؟ در صورت طلاق زندگی شما از چه طریقی تامین میشه؟ خانوادتون از شما حمایت میکنن؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 16 بهمن 96)

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 96 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1396-11-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سارا جون تو مرد خوب ندیدی که به این وابسته شدی. آخرش یه روز سنکوب و ایست میکنه و میمیره باید واسش فاتحه هم بگیری. طلاق از این آدم به معنی عروسی تو با پادشاهه. خودتو از این تکه نچسب بکن و راحت شو بذار اونم بره سراغ دوست دخترش. هیچکس یه دائم الخمر، معتاد رو نمیخواد، اون دوست دخترش ممکنه اصلا سالم نباشه و مثل این معتاد باشه چون در و تخته بهم جور میشن.
    باور کن نمیگم طلاق بگیری بهترین مردا جلوت سبز میشن اما یه مرد عادی و سالم شرف به این داره.
    دوست داری تحقیرت کنه و بگه به زور گرفتمت؟ فردا میره دوست دخترشو صیغه میکنه میاره کنارت میگه با هم زندگی کنین بعد روزی ده بار آرزو مرگ میکنی.
    رها کن این انگل اجتماعو‌ برو ببین مردم چه زندگی و چه شوهرایی دارن ، واقعا اگر شماها به این آدما رو ندین هیچی نیستن. طلاق ترس نداره ، ترس موندن تو توی اون خونس! که اگر یه شب بخاطر شیشه یا ترامادول قاطی کنه سرت رو میبره و میندازتت یه گوشه. فرداشم میگه نفهمیدم توهم داشتم!
    همین امروز برو خونه ی پدرت، فردا دیره
    هر چیم دنبالت اومد قبول نکن اون بمیره هم نمیتونه مشروب و مورد و دختر بازیو ترک کنه همش موقتیه باز بر میگرده

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-09
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسي دوستان ،قبولدارم بايد روي خودم كاركنم ب قول دكترهلاكويي شايد ترس ازتنهايي مهم ترين دليلي كه ادما به هر حقارتي تن بدهندروزي كه اومدند خواستگاريم اطرافيان مخالف بودند كه با يه مطلقه ازدواج كنم ي ازدواج كاملا سنتي بود شناختمون فقط درسه چهار جلسه خواستگاري بود امانميدونم چ جوري مهرش به دلم نشست اينكه بگم شايد خواسته قلبيم توي بين الحرمين واينكه سيدحسيني سرراهم بشه باعث شد ي تصميم كاملا احساسي بگيرم يا تملق و زبان بازيمادرش و خودش واينكه همسرسابقش بعد از5سال بيماري طلاق داده فكركردم درد كشيده است دلم سوخت نميخام به خاطرانتقام عجولانه م خودمو سرزنش كنم وقتي ميشينم با خانمهاي مطلقه صحبت ميكنم و دنياي بعد از طلاق ميشنوم بين بد و بدتر بد يعني زندگي كردنو انتخاب ميكنم گفتند محبت نديده و تنها بوده بهش محبت كن اما وقتيميديد نوعرابطه با خانواده م خيلي صميمي تر از رابطه من باهاشه اخلاقش عوض ميشد همه چي رودربست ومتعلق به خودش ميخواست ودوست داشت حرف حرف اون باشه و قبل اينكه به اين درك رسيده باشه هردو انسانيم و به چ قيمت به خواستهش برسه.يادم رفت بگم شوهرم سيده و مشروبخوردن رو عيب نميدونست اما ازترس ابروش توي شهر واينكه دوست خانوادگيش ك جاي پدرش دوستش داره به روش اورد گذاشت كنار اما سيگارو قليون واعتياد هرگز درصورتي كه شب خواستگاري گفته بوداهل اين برنامه هانيست .تنها مشكلم وابستگيه و اينكه نتونم طلاقو تحمل كنم بايد بگم من پدرم فوت شده و توي شهرستان كوچيك هستيم و اينكه احتمال ازدواج مجدد به صفر ميرسه ترسهايي كه دارم .ميدونم خدا خيلي دوستم داشته واعتيادو دوست دخترش و حكم حبسش وخيلي اتفاقي بهم نشون داد اماترسم نميذاره اينكه با تمام سختي و بي پدري وي تنه جهيزيه جور كني و باهزارارزووارد زندگي بشي و از اخلاقت و صبوريت سواستفاده بشه واخرش هم بگن توي دلم حسي بهت ندارم برام عذابه اينكه برات وقتي نذارند اما براي دوستاش جونش ميده حقم من ازاين زندگي كجاست همش بشه نفرين و اه و توكل به خدا

  10. کاربر روبرو از پست مفید سارا1366 تشکرکرده است .

    بالهای صداقت (یکشنبه 29 بهمن 96)

  11. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 13:10]
    تاریخ عضویت
    1396-11-09
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    373
    سطح
    7
    Points: 373, Level: 7
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 9 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستي من خودم پرسنل درمان هستم بهانه ترامادولش اينبودكه دندونپزشك بهم داده و براي كپسول ترك اعتيادش بهم ميگفت براي عفونت گوشه الانم براي دختر طلا خريده بصورت اقساط بهش گفتم ميگفت براي كسيه من خودم لنگ پولم تابستان هم نيم ست گرفته بودبراي دختره انكارميكرداما دخترعكس پروفايلش همون سرويس بود مخفي كاري زياد داره نميدونم به روش بيارم كه ازهمه چيوهمه كارات خبردارم گرچه ميدونم انكارميكنه وميگه تهمت ميزني وخانوادگي برام نقشه كشيديد

  12. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 بهمن 96 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1396-11-15
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    57
    سطح
    1
    Points: 57, Level: 1
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سارا1366 نمایش پست ها
    راستي من خودم پرسنل درمان هستم بهانه ترامادولش اينبودكه دندونپزشك بهم داده و براي كپسول ترك اعتيادش بهم ميگفت براي عفونت گوشه الانم براي دختر طلا خريده بصورت اقساط بهش گفتم ميگفت براي كسيه من خودم لنگ پولم تابستان هم نيم ست گرفته بودبراي دختره انكارميكرداما دخترعكس پروفايلش همون سرويس بود مخفي كاري زياد داره نميدونم به روش بيارم كه ازهمه چيوهمه كارات خبردارم گرچه ميدونم انكارميكنه وميگه تهمت ميزني وخانوادگي برام نقشه كشيديد
    دیگه بنده خدا به جه زبونی بفهمونه دوستتون نداره؟
    چرا میچسبین و ول نمیکنین... کادر درمان به یه معتاد ، تنوع طلب ، دائم الخمر میچسبه؟!
    مشکل از شماست .. اعتیاد شما به آدمها از اعتیاد به مواد بدتره.
    هر کسی جای شما بود همسرش دکتر بود، نه نرس بود... میفهمین که چی میگم.

    واقعا برای خودتون چقدر ارزش قائلین؟ وقتی خودتون به خودتون رحم نمیکنین معلومه جامعه هم پستون میزنه!اونقدر به کسی وفادار نباشین که به خودتون خیانت کنین.
    واقعا نمیفهمم شما رو.. چقدر حرف دیگران و نظرشون میتونه مهم باشه . دنیای بعد طلاق هیولا نیست یک انتخابه . وقتی شما هیچی برای از دست دادن ندارین چه اهمیتی داره طلاق گرفته باشین یا نه.
    تنهایی صدهزار برابر ارزش داره به زندگی با آدمهای فرومایه.
    ما قصه براتون مینویسیم ک نمیخونین؟
    ببخشین ولی غلط کرده میگه تهمت میزنی ، بندازش بیرون از زندگیت.. بذار بره یکی دیگه جا و مکان و غذاشو جور کنه همون کسی که براش میمیره. منم باشم انکار میکنم مشکلاتم برای یکی و خوشیام واسه یکی دیگه
    ویرایش توسط negin.sorati : دوشنبه 16 بهمن 96 در ساعت 14:09

  13. 2 کاربر از پست مفید negin.sorati تشکرکرده اند .

    masamasa (یکشنبه 20 خرداد 97), بارن (دوشنبه 16 بهمن 96)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 07 بهمن 96, 00:37
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 فروردین 94, 19:00
  3. چرا همه دوستام باهام قهر میکنند؟
    توسط کیت کت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: شنبه 16 اسفند 93, 19:33
  4. دوستان کمک یه مشاور میخوام برا دوستام معتاد به استمناء (جلق) شدن
    توسط infodltube در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 اردیبهشت 92, 00:07
  5. من و دوستام
    توسط بالهای صداقت در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 آبان 89, 12:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.