سلام دوستان شبتون بخیر، ممنون میشم منو راهنماییم کنین. پیشاپیش از نوشته ی طولانیم معذرت می خوام. راستش من حدود یک ماهه که ازدواج کردم و قبل از اون هم دوران نامزدی و عقدمون حدود یکسال طول کشیده. در حال حاضر به دور از خانواده هامون ساکن تهران هستیم و فقط یکی از برادر شوهرهام تهران زندگی می کنن. یک برادر شوهر و خواهر شوهر دیگه هم دارم که ساکن شهر خودمون هستن. مشکل من چند بعد داره که ممنون میشم این چند بعد رو کنار هم بذارین و راهنماییم کنین ... بعد اول: تو شهرستان ما رسمه به عنوان مهریه یه ملک مثلا بخشی از منزل داماد به عنوان مهریه عروس خانم قرار داده میشه، البته عمومیت کامل نداره اما یه موضوع متعارف هستش. روزی که همسرم به خواستگاری من اومدن مادرشون به مادرم گفته بودن که ما به یکی از پسرهامون که ساکن شهر خودمون هستش خونه دادیم و به اون یکی برادرشوهرم که ساکن تهران هستن هزینه خرید خونه و یا بخشی از اون رو داده بودن. برای همسر من هم چون فعلا به تازگی تهران ساکن شده برای خونه براش اقدامی نکردیم اما زمین داریم که بفروشیم و بدیم بهش تا خونه تهیه کنه. بعد دوم: دقیقا دیوار به دیوار منزل پدرشوهرم، یه خونه هستش که اون هم متعلق به پدرشوهرمه و تو دوران نامزذی ما مستاجر داشت و قبل از اون هم برادرشوهر بزرگم قبل اینکه ساکن خونه خودشون بشن اونجا زندگی می کردن. تقریبا 20 سال ساخت هستش شایدم کمی بیشتر! شبی که قرار بود مهریه من مشخص بشه، از این خونه مهریه من رو مشخص کردن که معادل نصف اون هستش. حالا بماند که ما تا اون لحظه نمی شد و نمی تونستیم خونه رو ببینیم و پدرشوهرم ادعا کردن اون خونه x میلیون تومن میارزه در حالیکه الان که دیدم طبق نظر شوهرم، x-40 میلیون تومن میارزه!!! این موضوع من رو نسبت به اون ها کمی دل چرکین کرد که چرا دروغ به این بزرگی گفتن و من تو دلم اونا رو به عنوان آدمای دروغگو و کلاهبرداری میشناسم. حالا نمی دونم انگیزه شون چی بود شایدم جوگیر بودن و تو چشم خودشون خیلی میارزید ولی ... بعد سوم: کمی بعد از برگزاری مراسم عقدمون، مستاجر از اون خونه رفت و پدر شوهرم گفت میخواد یه سری تعمیرات تو اون خونه انجام بده. بعد از انجام اون تعمیرات پدر و مادر همسرم چندین بار جلوی من می گفتن دیگه نمی خوایم اون خونه رو اجاره بدیم و برای وقتیه که شما و اون یکی برادر شوهرم از تهران میاین بیاید اونجا. من این موضوع و همچنین اینکه مادر همسرم تو خواستگاری چه صحبتی مبنی بر تهیه خونه برای همسرم داشتن به همسرم منتقل کردم و ازش خواستم تکلیف خونه ش مشخص بشه، اون موقع داشتیم تو تهران دنبال خونه می گشتیم تا ساکن بشیم و شوهرم کمی مشکل مالی داشت و بهش گفتم خیلی ساده ای که به همین راحتی دارن نادیده ت می گیرن و اصلا عین خیالشون نیست که به فکر خونه ت باشن. مدتی بعد که رفتیم شهرستان، همسرم گفتن با خونوادشون صحبت کردن و گفتن که همین خونه، نصفش مال زن منه و دیگه روی این خونه حساب نکنین. اونا هم قبول کردن که خونه برای همسرم باشه. البته این صحبت ها در نبود من انجام شده و شوهرم گفت پدرش گفته هر موقع خواستین بفروشین من ازت میخرم، اما چون الان می دونم دستشون تنگه و نمی تونن پولشو جور کنن بهتره دست نگه داریم تا سال آینده. بعد چهارم: تا قبل از ازدواج همسرم، برادرشوهرم وقتی از تهران میومد خونه پدرشوهرم ساکن می شد، اما چون خونه اونا کوچیکه تو دوران عید و اومدن مهمونا خیلی به مشکل می خوردن (سه تا بچه دارن). حالا جریان از این قراره که عید که ما و برادرشوهرم بریم شهرمون، پیش فرضشون اینه که برادرشوهرم برن همون خونه ای که وصفش رفت، یعنی خونه ای که اسما مال شوهر منه، رسما نصف اون مهریه منه و بهر حال باید به رسمیت شناخته بشه که صاحب این خونه، شوهرمه نه پدرو مادر شوهرم که این تصمیم رو گرفتن. بعد پنجم: ما تو تهران روابط خوبی و محافظه کارانه ای با برادر شوهرم داریم و از حق نگذریم هم خودش و هم خانومش خیلی بهمون کمک کردن. چطور میشه این دو تا مسئله رو با هم جمع کرد؟ چطور میشه به خونواده شوهرم حالی کنم که این خونه مائه؟ چطور میشه شوهرم رو هم تو این قضیه با خودم همراه کنم؟ امشب که در این رابطه باهاش حرف میزدم بهش گفتم اگه ازمون اجازه بگیرن من مشکلی ندارم برادرشوهرمم بیاد اونجا، شوهرمم گفت درستش اینه که اجازه بگیرن اما بعید میدونم این کارو بکنن... به نظرم میاد شوهرم باید تو این قضیه کمی اقتدار و ابراز وجود بیشتری به خرج بده تا خونواده ش بدونن که این خونه مال اونه و لااقل بدون اجازه اون اینکار رو نکنن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)