سلام
هشت سال ازدواج کردم یک فرزند یکساله دارم
بعد ازدواج متوجه شدم همسرم بداخلاق و عصبی و بد دهن و دمدمیه و بسیار ایراد گیر هست
اینهنه مدت خیلی روانشناس رفتیم اما فایده ای ننداشت تمام زندگی معتقد که من باید قبول کنم اخلاقش اینجوریه
در طول روز شاید نیم ساعت اخلاقش معقول باشه یعنی با عصبانیت باهات حرف نزنه و طلبکار نباشه من جرات نه گفتن بهش ندارم جرات مخالفت ندارم و خودش هم میگه اره من اینجورم همین که هست.
یک مدت گیر میداد چرا میوه نمیشوری بیاری بعد که اینکار را انجام دادم میگفت من نمیخواهم میوه چرا میشوری وقتی داری به اجبار کاری انجام میدی به خدا خسته شدم از بحث کردن از تلاش کردن و بی نتیجه بودن . من را دشمنش فرض میکنه بهش میگم اگر دوستم نداری چرا ازارم میدی برو میگه دوست دارم .
اخه این چه دوست داشتنی هست
من نمیدونم چیکار کنم واقعا نمیدونم
وقتی یک مدت باهاش سرسنگینم و محلش نمیدم اخلاق خوب میشه یک کم تا دوباره باهاش مهربون میشم شروع میکنه به بداخلاقی .
سرش درد میکنه من باید تحمل رفتارهاش را بکنم مریض میشه من باید تحمل کنم خوابش میاد من باید تحمل کنم .
از طرفی نگرانم جدا بشم بچه ام اسیب ببینه
نمیدونم چیکار کنم
اگر تو زندگی من ازش هیچی نخواهم و هر چی میگه بکم باشه ما اصلا مشکلی نداریم فقط میمونه ایراد گرفتنش که اونم باید بی تفاوت باشم و اهمیت ندم اما واقعا همه اینجوری زندگی میکنن؟ این درسته؟
تروخدا کمکم کنید
علاقه مندی ها (Bookmarks)