به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 45
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    33
    Array

    Icon18 با سردی نامزدم چکار کنم

    سلام خدمت همه اعضای محترم
    من یه دختر27ساله ام که الان نزدیک دو ماه عقد کردم شوهرم 33سالشه

    ازدواج ما کاملا سنتی بوده و ما اصلا هرگز همدیگه رو قبل از مراسم خواستگاری ندیده بودیم
    توی مراسم خوایتگاری اصلا به من نگاه نمیکرد و همش به در و دیوار اتاق نگاه میکرد فقط پنج دقیقه توی اتاق موندیم و نامزدی رسمی دو ماه داشتیم
    من فوق دیپلم و شوهرم دیپلم دارند شغلش ازاده
    مشکلم اینه که شوهرم اصلا بهم اهمیت نمیده نه زنگی نه پیامی نه حرف محبت امیزی
    هزار دفعه گفتم اگه با من مشکلی داری بهم بگو
    شوهرم خیلی کم حرفه نمیدونم چکار کنم تا باهام خوب بشه اصلا این ایام عید اصلا منو تفریح و گردش نبرد
    همش فکر فوتباله و با دوستاش بره بیرون منم سختمه که حاضر نیست با من حتی نیم ساعت وقت بگذرونه
    من هر چقدر بهش محبت میکنم نازسو میکشم انگاری نه انگار
    من هزار دفعه ازش پرسیدم مشکلت چیه اما حتی جوابمو نمیده یه کلمه بگه من قانع بشم
    گناه من چیه که تو باهام اینجور رفتار میکنی
    ما نامزد بودیم قبل عقد حدود دوماه که اون خیلی کم حرف میزد مگه ازش چیزی میپرسیدم که جوابمو میداد
    مگه میشه من الان مثلا باید پیش شوهرم خیلی عزیز باشم بهم توجه کنه نازمو بخره اما اون اصلا انگار من و به زور گرفته
    حتی یک هفته خانوادش مسافرت بودند اصلا نخواست من برم پیشش
    و این رفتارش چه معنایی میده؟؟
    پس این وسط من چی نه ازش طلا خواستم نه لباش
    همه اینا رو بهش گفتم اما اون انگار نمیبینه
    حتی با اینکه وضع مالیشون خرابه من هبچی ازش نخواستم فکر میکردم همین که سالمه کافیه حالا فهمیدم کلی دوست دختر داشته و حتی رابطه جنسی با زنهای خیابونی
    من گذشتش رو اصلا اهمیت ندادم خب مجرد بوده و تعهدی به کسی نداشته و مربوط به خودشه
    اون دوست دختر داشته پس محبت کردن بلده اما نه برای منی که تازه عقد کریم
    نمیدونم برم با مادرش صحبت کنم برام بد نمیشه
    من شوهرمو دوست دارم به خانوادش خیلی احترام میزارم
    شوهرم قبلا دوست دختر داشته و رابطه جنسی هم داشته به گفته خودش البته
    نمیدونم چرا محبتش رو از من دریغ میکنه و من متاسفانه خیلی دختر احساساتی هستم و اون این نظر منو ارضا نمیکنه که بهم بگه دوستت دارم بهم زنگ بزنه بگه دلم برات تنگ شده
    من خیلی از این نظر رنج میبرم خیلی گریه میکنم که باهام حرف نمیزنه بهم توجه نمیکنه

    خواهش میکنم کمک کنید
    ممنونتونم
    ویرایش توسط عروس خوشبخت : یکشنبه 15 فروردین 95 در ساعت 01:58

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 دی 96 [ 00:34]
    تاریخ عضویت
    1394-12-24
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    2,794
    سطح
    32
    Points: 2,794, Level: 32
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    20

    تشکرشده 180 در 88 پست

    Rep Power
    31
    Array
    "ما نامزد بودیم قبل عقد حدود دوماه که اون خیلی کم حرف میزد مگه ازش چیزی میپرسیدم که جوابمو میداد
    مگه میشه من الان مثلا باید پیش شوهرم خیلی عزیز باشم بهم توجه کنه نازمو بخره اما اون اصلا انگار من و به زور گرفته."
    این بخش رو از متن خودتون درآوردم،اولا که شما خیلی دوره نامزدیتون کوتاه بوده.حداقل شش ماه وحداکثر یکسال باید با آدم ها نشست و برخاست داشت تا بشه در حدی که برای ازدواج نیاز هست شناختشون.توی همون مدت هم شما نشانه های بی توجهی رو دیدی و ندیده گرفتی.وقتی میگن اول ازدواج چشمها رو باز کنید یعنی این مسائل رو بزرگتر از حدی که میبینین در نظر بگیرین.اگر طرف یکم سرد برخورد میکنه شک کنید شاید کلا آدم سردی باشه و تحقیق کنید.بعد هم اضافه کردید روابط متعدد داشته حتی با زنهای خیابانی.خانم عزیز درسته میگن گذشته هر کسی به خودش مربوطه ولی نه هر گذشته ای.اتفاقا میگن از گذشته طرف سوال کنید ودر حد کلی بدونید چه روابطی داشته و چرا به هم خوردن.این چرایی به هم خوردن روابط خیلی مهمه.طرف ممکنه از نفرات قبلی به طور افراطی بد بگه.حداقل اینطوری میفهمید که مسئولیت خودش رو در شکست روابطش نمی پذیره.در کل ایشون به نظر واقعا به اجبار خانواده و چون سنش بالا رفته ازدواج کرده و هنوز توی دوره ای از بلوغ عاطفی مونده که میخواد با دوستانش بره و بیاد.در ضمن کسی که تا سی سالگی روابط متعددی رو تا این حد داشته ممکنه نتونه به یک نفر متعهد بمونه چون عادات جنسی ایشون طور دیگه ای شکل گرفته...شاید خیلی بدبینانه براتون نوشتم ولی واقعیت اینه که اگر هنوز وارد رابطه جنسی نشدید با علائم خطری که توی رابطه هست باید خیلی جدی از اول روی این ازدواج فکر کنید.

  3. کاربر روبرو از پست مفید kaspian تشکرکرده است .

    fahimeh.a (چهارشنبه 02 تیر 95)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ممنونم کاسپین عزیز
    خب الان من عقدم و متاسفانه پسرهای زیادی رو دیدم توی که روابط متعدد داشتند و الان توی ازدواجشون موفق هستند
    پس دیل نمیشه علت سردیش اینها باشه

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام روز بخیر

    یکی از دلایل سردیش ارتباط داشتن قبل از ازدواج با شمابوده

    این باعث میشه در حیطه مقایسه قرار بگیره مدام شما رو از هر نظر کلامی حرکتی و....

    با قبلیها مقایسه کنه

    خودش اذیت میشه شما اصلااااا برات مهم نباشه به خودت برس بزار اون یادت کنه

    یه جوری خودتو مشغول کن که با عث بشه عادی بز خورد کنی

    اشتباهه محضه که در این دوران هیچیییی ازش نخای

    عادت میکنه توقعش بالا میره بعد در زندگی کارت سخت میشه

    خانم زرنگ و با سیاست در دوران عقد فکر اقتصادی نمیکنه

    ببین یک اصلی وجود داره هر چی بیشتر خرج کنی به خودت برسی ارج قربت بیشتره

    اگه اون خیابونیهارو میخاست میرفت باهاشون ازدواج میکرد

    پس مهم اینه که از بین همه شما رو شریک زندگیش قرار داده

    کمی صبور باش سعی کن باهاش رمانتیک برخورد کنی

    تولد فراموش نشه روز مرد و....

    این جوری اون میفهمه بهش بها میدی

    در مقابل سر سوزنی که برات خرید میکنه اون قدررررر خودتو خوشحال نشون بده

    کلی ازش تشکر کن بایستی به اقا حسه تامین کنندگی بدی اون وقت سعی میکنه بیشتر خوشحالت کنه

    این فایل هارو دانلود کن با دقت گوش کن موفق میشی

    kelidemard


    دانلود مدیریت روابط جنسی از دکتر حبشی - مثبت گرا


  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    یادت باشه که یه آزمایش ایدز هم ببریش.
    ممکنه از اون زنهای خیابونی ، بیماری گرفته باشه.

  7. 3 کاربر از پست مفید maral569 تشکرکرده اند .

    baitollah-abbaspour (چهارشنبه 25 فروردین 95), skyzare (یکشنبه 15 فروردین 95), tavalode arezoo (دوشنبه 16 فروردین 95)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آذر 96 [ 09:06]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    136
    امتیاز
    3,315
    سطح
    35
    Points: 3,315, Level: 35
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 225 در 72 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام دوستان عزیز من با خانوادش صحبت کردم و تمام رفتارهای شوهرمو گفتم
    ومادرشون خیلی راحت.گفت من به مشکل بین شما کاری ندارم خودتون حلش کنید گفتم شما بزرگترید بس من باید مشکلمو به کی بگم
    ایشون گفتن تو عیب های خودتو.نمیگی عیب های پسرمو میگی من گفتم اگه منم مشکلی یا عیبی دارم خب پسرتون بگه من عیب هام چیه

    اونم ساکت شد
    گفتم من میخوام زندگیمو.درست کنم شوهر نکردم دعوا کنم برای خودم.جنگ اعصاب درست کنم
    پسرتون مشکلش چیه چرا با این رفتارهاش عذابم میده

  9. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 فروردین 95 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1395-1-16
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    32
    سطح
    1
    Points: 32, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 17.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    1
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی فکر کن ، سعی کن همه جوانب رو در نظر بگیری که بعد ازدواج پشیمونی سودی نداره
    به نظر من اصلا به این فکر نکن که بعد از ازدواج همه چیز درست میشه

  10. کاربر روبرو از پست مفید dorsa6999 تشکرکرده است .

    بابک 1369 (جمعه 03 اردیبهشت 95)

  11. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم متاسفم اما شما همینجا باید تکلیف خودت رو روشن کنی یعنی یوقت که باهم خوشین در ارامش بگو خاستهات رو شاید قبلا هم گفتی اما اینکه دارم میگم تو یه فرصت مناسب یه زمان که خوشین و ایشون عجله ای نداره برا انجام کاری بهش از قبل بگو مثلا تمروز میخام فقط باهم باشیم و در مورد ایندمون صحبت کنیم قشنگ صاف پوست کنده تمام چیزایی که اینجا گفتی رو در ارامش بگو یادت باشه تا پایان بحث جو رو اروم نگه دار
    ازش بخاه که به مشاور حضوری برین
    حتما مشاوره رو باید برین چون بحثتون اساسیه
    هر تصمیمی میخاین بگیرین الان بگیرین بهتر از بعد عروسیه
    در ضمن از خصوصیات خوب و بد خودت و همسرت کامل برامون بنویس
    اگه همسرتراضی نشد باهات حرف بزنه بگو حرفهام برات مینویسم شما جوابش برام بنویس

  12. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    145
    Array
    سلام.. از نوشته هاتون معلومه که نامزدتون اصلا علاقه ای به شما نداره و شما الکی دارین تلاش میکنین..نمیخوام بگم برین سمت جدائی ..فقط فعلا شمام سمت ایشون نرین تا زمانیکه پیامی از طرف ایشون به شما ارسال بشه ..مثلا زنگی اس ام اسی یا ملاقات حضوری ..اگر بعد مدتی مثلا چن هفته خبری ازش نشد اطمینان داشته باشید که علاقه ای بهتون نداره و یا احتمالا با یکی از همون دخترها یا خانمها در ارتباطه..البته اینها فرضیه بنده هستش که از صحبتهای شما برداشت میکنم ..
    بعد هم میتونین ازش بخواین بدون تعارف و خجالتی نظرشو درباره ادامه رابطش با شما بگه ..اگه نگفت با خونواده خودتون مطرحش کنین تا از این بلاتکلیفی در بیاین..در ادامه هم حتما با یک روانشناس خوب این موضوع رو مطرح کنین تا بتونین جواب و راه حل خوبی بدست بیارین

  13. 2 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    mercedes62 (یکشنبه 09 خرداد 95), n@f@s (چهارشنبه 18 فروردین 95)

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1391-8-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    5,053
    سطح
    45
    Points: 5,053, Level: 45
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 177 در 80 پست

    Rep Power
    31
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط نو عروسم من نمایش پست ها
    سلام خدمت همه اعضای محترم
    من یه دختر27ساله ام که الان نزدیک دو ماه عقد کردم شوهرم 33سالشه

    ازدواج ما کاملا سنتی بوده و ما اصلا هرگز همدیگه رو قبل از مراسم خواستگاری ندیده بودیم
    توی مراسم خوایتگاری اصلا به من نگاه نمیکرد و همش به در و دیوار اتاق نگاه میکرد فقط پنج دقیقه توی اتاق موندیم و نامزدی رسمی دو ماه داشتیم
    من فوق دیپلم و شوهرم دیپلم دارند شغلش ازاده
    مشکلم اینه که شوهرم اصلا بهم اهمیت نمیده نه زنگی نه پیامی نه حرف محبت امیزی
    هزار دفعه گفتم اگه با من مشکلی داری بهم بگو
    شوهرم خیلی کم حرفه نمیدونم چکار کنم تا باهام خوب بشه اصلا این ایام عید اصلا منو تفریح و گردش نبرد
    همش فکر فوتباله و با دوستاش بره بیرون منم سختمه که حاضر نیست با من حتی نیم ساعت وقت بگذرونه
    من هر چقدر بهش محبت میکنم نازسو میکشم انگاری نه انگار
    من هزار دفعه ازش پرسیدم مشکلت چیه اما حتی جوابمو نمیده یه کلمه بگه من قانع بشم
    گناه من چیه که تو باهام اینجور رفتار میکنی
    ما نامزد بودیم قبل عقد حدود دوماه که اون خیلی کم حرف میزد مگه ازش چیزی میپرسیدم که جوابمو میداد
    مگه میشه من الان مثلا باید پیش شوهرم خیلی عزیز باشم بهم توجه کنه نازمو بخره اما اون اصلا انگار من و به زور گرفته
    حتی یک هفته خانوادش مسافرت بودند اصلا نخواست من برم پیشش
    و این رفتارش چه معنایی میده؟؟
    پس این وسط من چی نه ازش طلا خواستم نه لباش
    همه اینا رو بهش گفتم اما اون انگار نمیبینه
    حتی با اینکه وضع مالیشون خرابه من هبچی ازش نخواستم فکر میکردم همین که سالمه کافیه حالا فهمیدم کلی دوست دختر داشته و حتی رابطه جنسی با زنهای خیابونی
    من گذشتش رو اصلا اهمیت ندادم خب مجرد بوده و تعهدی به کسی نداشته و مربوط به خودشه
    اون دوست دختر داشته پس محبت کردن بلده اما نه برای منی که تازه عقد کریم
    نمیدونم برم با مادرش صحبت کنم برام بد نمیشه
    من شوهرمو دوست دارم به خانوادش خیلی احترام میزارم
    شوهرم قبلا دوست دختر داشته و رابطه جنسی هم داشته به گفته خودش البته
    نمیدونم چرا محبتش رو از من دریغ میکنه و من متاسفانه خیلی دختر احساساتی هستم و اون این نظر منو ارضا نمیکنه که بهم بگه دوستت دارم بهم زنگ بزنه بگه دلم برات تنگ شده
    من خیلی از این نظر رنج میبرم خیلی گریه میکنم که باهام حرف نمیزنه بهم توجه نمیکنه

    خواهش میکنم کمک کنید
    ممنونتونم
    نقل قول نوشته اصلی توسط نو عروسم من نمایش پست ها
    سلام دوستان عزیز من با خانوادش صحبت کردم و تمام رفتارهای شوهرمو گفتم
    ومادرشون خیلی راحت.گفت من به مشکل بین شما کاری ندارم خودتون حلش کنید گفتم شما بزرگترید بس من باید مشکلمو به کی بگم
    ایشون گفتن تو عیب های خودتو.نمیگی عیب های پسرمو میگی من گفتم اگه منم مشکلی یا عیبی دارم خب پسرتون بگه من عیب هام چیه

    اونم ساکت شد
    گفتم من میخوام زندگیمو.درست کنم شوهر نکردم دعوا کنم برای خودم.جنگ اعصاب درست کنم
    پسرتون مشکلش چیه چرا با این رفتارهاش عذابم میده
    سلام .

    مرد ها کلا کم حرف هستن ! اصلا کم حرفی اش یعنی مردهست ! نه خانم !

    محبت به مرد با گفتن این جور چیزای عاطفی نیست .... باید کاراش رو تایید و تحسین کنی ... در صورتی که یه خانم محبت زبانی رو دوست داره حتی اگه دروغ باشه !

    نباید موضوع رو با خانواده مطرح می کردی .... اشتباه کردی ...اصلا هیچ گاه مشکلاتی که بین شما و شوهرت هست رو به خانواده ها نگو ...

    این رو گوش کن می تونه برات مفید باشه فقط بی زحمت دانلود کردی یه تشکر زیر پست بزن چون میخوام لینک رو بردارم ...


    ویرایش توسط skyzare : دوشنبه 16 فروردین 95 در ساعت 19:19


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.