به نام خدای گل های یاس
سلام به شما نازنینان
امشب هم طبق روال هر سال باز دعای جوشن کبیر ، باز گریه و راز و نیاز، باز دستها به سمت آسمان، باز قرآن روی سر ، باز سر دادن الهی العفو...
اما برای چه؟
من یک کاسبم با آمدن تابستان لباسی که باید ۳۰۰۰۰ تومن بفروشم ، ۳۷۰۰۰میفروشم.در حالی که میدونم کارم اشتباهه اما اصرار دارم که دلیل بیارم و دلیل بسازم.
من یک همسایه هستم، اما حقوق دیگران رو پایمال میکنم ، طرز فکرم چهار دیواری اختیاری هست.
من یک پسر جوانم و به دختری ابراز علاقه میکنم.. با کلی وعده وعید استفاده از سادگیش برای نیات خودم... دو، سه ماه بعد ازش میبرم و رهاش میکنم چون حوصلشو ندارم!
من یک پدر یا مادرم، در ازدواج فرزندم سنگ اندازی میکنم و اعتقادم اینه اون دختره لیاقت عروس بودن ما رو نداره چون ما ثروتمندیم ، چون ما اینیم چون ما اونیم .. چون ما در دنیا و خواسته ها غرقیم..
من یک کارمندم و در طول روز حوصله ی ارباب رجوع رو ندارم، برخی پرونده ها زودتر کارشون راه میافته ولی منم خستم بذارم واسه بعد.
من یک پزشکم و میدونم خیلی از مریضام بنیه مالی ندارن ویزیتو کامل بپردازن، با وجود اینکه درآمدم بالاست ولی بیماری که نداره میتونه نیاد اینجا!
من یک میوه فروشم و میوه های مونده و خراب شده رو به قیمت میوه مرغوب میفروشم در حالی که میدونم اینقدرام ارزش نداره
من یک منشی شرکت هستم یا یک کسی که برای دیگری کار میکنه، دخترم یا زنی جوان اما با عشوه و ناز دل مدیر و رئیس و کارگر رو میبرم اونقدی که به زندگیشون خیانت کن
من یک مرد یا زنم ، در زندگی مشترکم برای همسر و فرزندم وقت نمیگذارم از عشق و عاطفه و توجه و رسیدگی میزنم چون همینیه که هست!
من یک دخترم و در طول سال انقدر رفتار بدی دارم، اونقدر بد لباسم، اونقد بد گفتارم که روی دیگران تأثیر منفی میگذارم، مخصوصا گروههای کم سن و سال... و خیلی ها رو مقلد خودم میکنم با صفحات ایستاگرامم با تلگرامم و ...
من یک مرد یا زنم نمیتونم راز دار باشم، نمیتونم پشت سر مردم حرف نزنم ، نمیتونم زیرآب نزنم ... این کار بهم احساس خوبی میده، این کار کینه هامو خالی میکنه ، باعث پیشرفتم میشه و ...
من یک استاد یا دبیرم، شرایط و مشکلات دیگران ربط چندانی بمن نداره، این نمره ای که دادم حتما حقش بوده، حتما کم کاری کرده، حتما اینطور و آنطور...
من یک ثروتمن م اما یکصدم از مالم رو انفاق نمیکنم، مالم برای به رخ کشیدنه نه ارزشمند بودنم، بمن چه کمک کنم!
من مدیر یک رستورانم و غذاهای اضافی که دست نخورده مو میمونه رو آخر شب به نیازمندان نمیدم و اکثر غذاهایی که از مجالس باقی میمونه و اختیارش دست خودمه روانه سطل آشغال میکنیم
من یک آدم عادیم و سفره افطاری برای بستگانم میندازم اما همینو برای چند نیازمند انجام نمیدم و انتظار ثواب بیشمار دارم.
من یک رئیسم و کارگرم رو سر یک مسئله ی نچندان مهم اخراجش میکنم یا از حقوقش کم میکنم در حالی که میدونم نیاز مالی داره و یک آسیب و اشتباه در کنار سود سرشارم چیزی نیست.
من یک مزون لباس دارم یا نه تولیدی دارم یا نه وارد کنندم .. اما لباس های ما فقط برای مشتریان خاصمون، برای سود برای رونق کارمون و هیچ وقت طرح تعویض لباس نو و کهنه رو نداشتیم حتی یکبار در سال
من در یک شرکتم و قانون ما این هست که هر کی استخدام میشه باید حداقل پنج سال سابقه ی کار داشته باشه، بمن مربوط نیست سابقشو از کجا میاره
من یک شهرستانیم و دستمون به دهانمون میرسه و کلی باغ و زمین داریم... اما برای شهرستانم با کمک سایر نهادها کاری نکردم و شاید عمده نیاز شهرستان و روستاهای اطرافم یک مرکز درمانی تخصصی هست.اما بمن ربطی نداره
و ......
اگر قرار باشه دعا کنیم اما بعد این یک هفته برگردیم سر همون خونه های اول پس دعا کردن و همه چیو به باد سخره گرفتیم. اگر قرار باشه زندگی مثبت و مفیدی نداشه باشیم و در منم منم غرق بشیم پس امشب و بقیه شبامون بی فایدس.
خدا از ما حرکت اساسی میخواد، اینو باید بفهمیم.
امشب اگر فکر آرزمون هستیم، در کنارش بفکر ساختن دنیایی بهترم باشیم
منتظر هیچ جایی نباشیم و از دست دادن به دست های هم دنیای بهتری بسازیم. دنیای که در اون بچه ای گرسنه نخوابه، مالی به ناحق به باد نره، مال حرامی وارد زندگی هیچکدوممون نشه، دل و جان کسی رو به بازی نگیریم، کسی برای اجاره خونش لنگ نمونه ....
به امید قبولی طاعات و عبادات شما و التماس دعا
علاقه مندی ها (Bookmarks)