به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1398-2-31
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    505
    سطح
    10
    Points: 505, Level: 10
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    احساس ناراحتی من

    سلام ممنون از بچهای همدردی
    امیدوارم مثل سری های قبل دوباره کمکم کنید چون وقتی شما بهم راهکار میدین و همدردی میکنید حالم خیلی بهتره احساس میکنم کسی هس که بهم کمک کنه که اشتباه نکنم و دوباره به مشکل برنخورم
    اما چیزی که ناراحتم میکنه اینه که شوهرم وقتی چیزی برای خانوادش میخره یا اصلا پولش رو نمیگیره و اونا فقط یه تعارف میکنن و همسرم قبول نمیکنه و اونا با کمال میل قبول میکنن یا اگه پولش خیلی باشه و شوهرم بگیره نهایتا 50 یا 60 تومانش میمونه و شوهرم دیگه نمیگییره یا اگه جایی بخوان برن و شوهرم اسنپ بگیره براشون خودش هم پولش رو حساب میکنه و این در شرایطیه که خودمون دستمون خالیه و خانواده اونا از ما خیلی مرفه ترن و یک جوریه که شوهرم همش فکر میکنه فرزند خوبی براشون نیست و یه جوری وانمود میکنن که تو پسر خوبی نیستی و شوهرم همش حس عذاب وجدان نسبت به خانوادش داره اما اونا هیچی حتی واسه نوشون نمیکنن برای تولد نوهاشون هم میگردن یه چیزی در حد 10 تومان یا 20 تومان میخرن انگار برای غریبه میخوان بخرن یا خیلی وقتا اصلا نمیخرن یا تولد من اگه براشون بخرم یه چیز خیلی ارزان که به کارم نمیاد اگه هم من اون سال نخرم که اصلا همون هم نمیخرن و این از یک طرف منو اذیت میکنه و از طرف دیگه نمیدونم چه چجوری به شوهرم بگم که ذهنیتش نسبت به من بد نشه اصلا نمیدونم گفتنش درسته یانه از طرفی خودم هم ناراحتم و ذهنم درگیر میشه . اما از اون طرف خانواده خودم اگه شوهرم یه چیزی در حد 10 تومان هم براشون بخره تا پولش رو ندن ول کن نیستن و اصلا راضیی نیستن چیزی سمتشون بیاد و هم ه کاری هم برامون میکنن و مامانم همش میگه ماان تو دختر صاحابی و شوهرت بیکار ه اینا حق بچهاتن
    لطفا راهنمایی کنید چیکار کنم تا این مشکل حل بشه ومن ناراحت نباشم و از طرفی گفتنش هم فکر کنم درست نباشه
    ویرایش توسط roya6 : سه شنبه 01 مرداد 98 در ساعت 11:11

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1398-2-31
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    505
    سطح
    10
    Points: 505, Level: 10
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا دیگه کسی تو این تالار همکاری نمیکنه
    مدیر همدردی فرشته مهربان خانم فکوور ممنون میشم اگه بهم راهکار بدین

  3. #3
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    از تمرکز بر مسائل مالی همسرت بیرون آ...سعی کن این موارد را نبینی وباخبر نشوی.
    شما نیازها ومطالباتتان از همسرتان را بطور معقول وطبیعی داشته باشید البته مهربانانه ودر مناسبات بین ایشان وخانواده اش دخالت نکنید وتمرکز نداشته باشید.
    روابط در خانواده های مختلف تفاوت دارد ومتناسب با مناسبات فرهنگی بین آنان است.از این رو باخانواده خود مقایسه نکنید.
    حساسیت ها ومناسبات بین شما وخانواده خود را اگر انتظار واصرار داشته باشید بین ایشان وخانواده اش نیز شکل بگیرد قطعا باب اختلافات ومتضرر شدن خود شما وتصورات منفی از شما نسبت به خانواده همسرتان در همسرتان راباعث می شود و رابطه شما را آسیب خواهدزد.

    مهار احساس برای شما لازم است که یکی از راه های آن تمرکز زدائی از موضوع مورد حساسیت وواکنش تاخیری است

    موفق باشید

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1398-2-31
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    505
    سطح
    10
    Points: 505, Level: 10
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خیلی ممنون و خرسندم خانم فرشته مهربان که به تاپیکم نظر دادین. چشم پس بنا به گفته شما سعی کنم به این مسائل فکر نکنم و به همسرم هم اصلا چیزی نگم.چون به ضرر خودمه
    اما مادرشوهرم خیلی حسابگر هست و در مورد همه چی خیلی بین ما و بچها و نوهای دیگش فرق میذاره و شوهرم هم خودش اینو میدونه ومتوجه شده . شوهرم هر وقت چیزی براشون میخره یا خرجی میکنه پولش رو نمیگیره و اینا به چشم مادرشوهر من نمیاد. به نظر شما نمیشه یک جوری به شوهرم بگم که از اونور پول اونا رو حسساب کنه از ط رف دیگه تو کادو ها بیشتر بزاره که بیشتر به چشم مادر شوهرم بیادیا اصلا چیزی نگم نمیدونم میشه خانم فرشته مهربان بهم راهنمایی بدین
    مثلا دو روز پیش خونه مادرشوهرم بودیم پستونک دخترم گم شده بود به دختر بزرگه خودم و دختر خواهر شوهرم که 6 سالشون هست گفتم اگه پستونک رونیکا رو پیدا کنید براتون جایزه میخرم گفتن چی گفتم میبرمتون سوپر مارکت و هر چی دوست داشتین بردارین.مادر شوهرم دراومد گفت که نه پولش رو بهشون بده ( منظورش این بود که به نوه دختریش پول بدم)گفتم پول به چه درد بچها میخوره بچها با خرید چیزای خوشمزه بیشتر خوشحال میشن گفت نه این پولا رو نگه دارن برن لباس بخرن تو این گرونی . گفتم بچها رو درگیر مسائل مادی نکنیم گناه دارن خیلی براشون زوده بعد مادرشوهرم یه پوزخند زد که یعنی چقدرتو زرنگی .از اونور دخترم خیلی مهربونه گفت مامان ما پیداش میکنیم هیچی هم کادو نمیخوایم دیدم مادرشوهرم دوباره حرصش گرفت کفت نگاه دخترش هم عین خودش زرنگه
    تو رو خدا کمکم کنید خیلی از دست رفتاراش حرص میخورم وقتی بعد از یک ماه میرم خونشون تو برخورد اول اینقدر باهام سرد برخورد میکنه که واقعا تو ذوقم میخوره میرم پیشش سلام میکنم دست میدم سرش پایین نگاه هم نمیکنه نوک انگشتش رو بهم میده فقط یه ناهار میزاره جلوم ولی از رفتاراش مشخصه که چقدر باهام بده انگار به زور تحملم میکنه انگار چشم دیدنم رو نداره من فقط ازش یه احترام میخوام اما هیچی. وقتی به شوهرم هم میگم نمیدونه چی بگه . وقتی میایم خونه واقعا حالم بده نمیخوام زندگیم رو بخاطر اونا خراب کنم و تو زندگی خودم رفتاراشون تاثیر بذاره از طرفی هم بخاطر شوهرم مجبورم نه تنها رفت و امد کنم بلکه این رفتارا رو نبینم تا همه چیز بدور از ناراحتی باشه اما تو دلم خیلی غصه میخورم تور و خدا بهم راهنمایی بدین خانم فرشته مهربان ممنون میشم

  5. #5
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    هرقدر شما اعتماد به نفس وعزت نفستون قوی تر باشه این رفتارها اثرنخواهد داشت واگر هم ناراحتی ای پیش بیاد زود از بین می رود.

    در مورد حسابگری مادر همسرتون .هم توجه نکنید هم بازتعبیرمثبت داشته باشید وهیچ نقدی یا بحثی در این زمینه با همسرتون نداشته باشید...بگذارید اگر اشتباهی هست یا فشاری وارد می شود خودش به مرور متوجه شود .اگر خودش باشمادرد ودل کرد ورفتار خانواده اش را نقد کرد شما نظراتتان را به عنوان پیشنهاد مطرح کن وتاکید کن این پیشنهاد من است باز هم هرطور خودت بهتر می دانی عمل کن.
    این رویه هم به همسرتان آرامش می دهد هم اعتماد به شما را تقویت می کند وامنیت روانی از سوی شمادریافت می کند

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1398-2-31
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    505
    سطح
    10
    Points: 505, Level: 10
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خیلی ممنون فرشته مهربان چندین بار متنتون روخوند م با اینکه خیلی سخته ادم مدام بی محلی و بی احترامی ببینه ولی باز به روی خودش نیاره انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده باز هم سعی میکنم که این کار رو بکنم بخاطر زندگیم .چون قبلا خیلی راجع به این مسائل بحث میکردم و لی هیچ اتقاق مثبتی که نشد دودش هم تو چشم خودم رفت.جدا از اینکه ما هیچ توقعی ازشون نداریم اونها وقتی میرم خونشون یه احترام ظاهری هم نمیذارن همینکه خوشرو باشن ما خوشحالیم یعنی یه کاری کرده که تنها انتظارم ازشون همینه .

    اما سوالی که هست اینه که اونها ذره ذره همش به شوهرم حس عذاب وجدان میدن که تو خوب نیستی تو پسر خوبی نیستی همش میگه من خیلی زحمت کشیدم که بزرگت کردمو از این حهرفا و این باعث میشه که گاهی وقتا شوهرم حس بدی نسبت به خودش داشتته باشه که پسر خوبی براشون نیست و عذاب وجدان داشته باشه میشه بگین این جور مواقع به شوهرم چی باید بگم یا چجور باید رفتار کنم که شووهرم دیگه این حس و نداشته باشه

  7. #7
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array

    در توصیه من تحمل به هرقیمتی نبود
    اگر دقت کرده باشید گفتم هرقدر اعتماد به نفس وعزت نفس شما قوی باشد....
    یعنی شما نیاز داری اعتماد به نفس وعزت نفست را قوت دهی ...یعنی در جهت تغییر نگرش از غلبه احساس به سوی منطق عقل پیش بروی ...یعنی داشته ها را بیشتر برجسته ببینی وروی نداشته ها تمرکز نکنی ...یعنی مثبت اندیشی را تقویت کنی وباز تعبیر مثبت برای رفتارها یا وقایع ناخوشایند داشته باشی ....یعنی برنامه های مفرح سالم بریزی واجرا کنی.

    اینکه خانواده همسرت به او عذاب وجدان القاء می کنند فرصتی برای شماست که اعتماد به نفس اورا هم تقویت کنی.
    دربرابر کارها وزحمات همسرت قدردانی داشته باش واحساس خوبت را بگو.
    وقتی همسرت کار مثبتی برای خانواده اش انجام میده شمابازخورد مثبت داشته باش وبگو خوش بحال خانواده ات که چنین پسری دارند..بگو من عوض مادرت بهت میگم دستت درد نکنه واگر یه وقت اونها قدر نمی دانند ناراحت نشی ها مهم اینه که خدا می بینه ومن می بینم وبهت افتخار میکنم وفقط ازت خواهش میکنم به قدر وسع وتوانت مایه بگذار که اذیت نشی ونگران سرزنش شدن نباش و...

  8. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 اردیبهشت 99 [ 11:43]
    تاریخ عضویت
    1398-2-31
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    505
    سطح
    10
    Points: 505, Level: 10
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خیلی سپاسگزارم که همراهمین.اینکه مادرشوهرمن بخاطر یک سری فکرای منفی که تو ذهنش نسبت به عروس هست روی رفتارش تاثیر مذاره به عنوان مثال(عقیده داره که عروس وقتی از خونه مادر شوهر بره بیرون تو دلش به اونا فحش میده)یا مثلا تولد دختر برادرشوهرم بود ما 50 تومان گذاشتیم اما بقیهه 100 و یا 200 تومان گذاشتن (این درشرایطیه که اونا همیشه کم میدن خدا پارسال دخترم رو بهم داد مادر و پدر شوهرم 50 تومان گذاشتن همینطور همین برادر شوهرم)و یک سری از این مسائل .مادر شوهرم بخاطر50 تومان که ما گذذاشتی رفتارش بامن سرد شد و شروع کرد به بی محلی. میخواستم ببینم خانم فرشته مهربان چه نگرش مثبتی میتونم داشته باشم نسبت به این رفتار که عقلم نسبت به احساسم غلبه داشته باشه جز اینکه ناراحت بببشم و جو اونجا برام سنگین بشه و با وجود رفتاار اونها خوب باشم خب چاره ای جز تحمل ندارم درسته؟
    همون موقع که شوهرم یه کاری براشون میکنه اونها یه تشکر میکنن یعنی اینجووری نیست که من بخوام به جای اونا تشکر کنم ولی در کل همیشه این حس روو به شوهرم منتقل میکنن . اصلا هم نمیشه بهش بگم که خوش به حال اونا که همچین پسری دارن یا من به جای اونا تشکر میکنم چون سریع میگه مگه من چیکار کردم براشون حالا یه کار کردم به چشمت اومد یا فکر میکنی خیلی براشون کردم. بیشتر از توانش هم براشون نمیکنه ولی خوب همیشه دوست داره یه ککاری براشون بکنه تا خودش این حس رو نداشته باشه که پسسر خوبی براشون نیست
    مثلا برای کادوی عروسیمون یکی از دوستاش یه تلفن با 4 تا گوشی بی سیم برامون از المان اورد ما یک ماه بیشتر از تلفن استفاده نکردیم چون هر جا میرفتیم خط تلفن نداشتن چند روزپیش دیدم شوهرم گفت میخوام تلفن رو بدم مامان اینا استفاده کنن نظرت چیه تلفن خودشون یکم صدا میده خب من دوست نداشتم چون این کادوی عروسیم بود و نو بود میترسییدم خراب بشه اما مخالفت هم نکردم و گفتم ناراحت نشه گفتم اگه صلاح میدونی بده وقتی بردش اونجا گفتن تلفن خودمون که خوب بود ولی شوهر م بهشون گفت نه صدا میده یکم . مادر شوهرم یه تشکر هم از من و یا پسرش نکرد

  9. #9
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    ببینید.قرار نیست شما احساسات حتی منفیتان را سرکوب کنید بلکه مدیریت می کنید.
    مثلا درخصوص بعضی از رفتارهائی که از مادر شوهرتون بیان کردی ...آنرا بی اهمیت کن ...یعنی غیربالغانه بودن اینجور برخوردها را برای خود جا بیانداز...
    هرقدر شما ناراحتی وخودخوری از این برخوردها را جدی بگیری آن رفتار را مهم کرده ای که هم باعث فشارهای روحی می شود ونشاط وشادابی را ازشما می گیرد،هم اینکه بطور طبیعی بر رفتارهای شما اثر گذار است.

    وقتی شما کادو می دهید در حد وسع ، اعتماد به نفس داشته باشید...یعنی برای خود جا بیاندازید که همینقدر وسعتون میرسه وصادقانه وقلبی هدیه می کنید پس مهم نیست کسی بد بداند وسرزنش کند ...مهم این است که شما تنگ نظری وکوتاهی نداشته ومتعادل رفتار کردید...این باور یعنی اعتمادبه نفس در آن اقدام. ومهتر اینکه تهیه کادو به عهده همسرتان است وشما نباید ناراحت باشید.


    وقتی همسرتان در مورد تلفن نظرتان را پرسید شماباید صادقانه می گفتی چون کادوی عروسیه ترجیح می دهی مال خودتون باشه واحساس خوبی نداری نسبت به هدیه کردنش ، بااین حال هرطور خودت می دانی .اگر تصمیم گرفتی این کار را بکنی من مخالفم اما مانع نمی شوم واختیار با توست فقط صادقانه احساسی که دارم را گفتم. وبعدش بدون تلخی وناراحتی به اموراتت می رسیدی ...

    شما احساست وحرفی با کسی در دلت مونده را بدون سرزنش یا توهین وتحقیر وبدون تخریب شخصیت بیان کن ونگران ناراحت شدن یا نشدن طرف نباش ونترس.
    مهم بیان خوب ومحترمانه وهمراه اعتماد به نفس وعزت نفس است.
    اینها یعنی مدیریت احساس با هدایت عقل.

    هر قدر ظرفیت شناختی خود را بالا ببرید طوری که رفتارهای نابالغانه برای شما بی اهمیت باشد خواهی دید رفته رفته سعه صدر وصبر شما زیاد ودیدتان وسیع وتسلط بر خود در شما بالا خواهدرفت ونشاط وشادابی شما بیشتر می شود

  10. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فکور (سه شنبه 22 مرداد 98)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:54 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.