با عرض سلام خدمتون
قضیه از اونجایی شروع شده که تقریبا پارسال دختر عمه من عید 92 اومده بودن شهرمون. خوب قاعدتا تو مهمونی ها زیاد میدیدمش اولش عادیه عادی بود اما بعدش توجه کردم رفتار خاصی با من داشت ( تا اینجا که من فکر میکنم ) کارایی مثل خیره شدن،خندیدن همیشه حتی به بیمزه ترین حرفام ، نزدیک شدن و. .. تا اینکه تابستون 2 ماه اومدن خونمون خوب وابسته شده بودیم : قضیه دوستی و ... بهش گفتم اونم قبول کرد الآن یک سال هست که میگذره هر چند ماه هم می بینمش و... قبل اینکه ببینمش هی می خوام بگم بهش که رابطمون رو تموم کنیم و... اما وقتی میبینمش 180 درجه عوض میشه یعنی نمیشه !!! کارایی که میکنه باعث میشه نظرم رو عوض کنم :( تو همین عید هم پیش هم بودیم الآن رفته حالم اصلا خوب نیست ... یه حس داغونی که اصلا نمی دونم چی هست تو مایه های شکست عشقی یا بی حوصلگی ..
وابستش شدم در حد عاشقی !!! باید چکار کنم ؟؟ سنم هم 17 هست اونم 16 ..
ممنون ازتون ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)