به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 86
  1. #71
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تو این چند روز جوابش رو با ناراحتی دادم و تمام تماس هاش رو رد کردم.
    اونم تلگرامش رو پاک کرد و گفت من یک ماه اصرار کردم و التماس ولی تو نخواستی.

    من فکر می کنم عذاب وجدان گرفته بوده و با این التماس هاش می خواسته وجدانش رو آروم کنه و الان پیش خودش فکر می کنه من تلاشم رو کردم ولی اون نخواست.

    منم نمی دونم کارم درست بوده یا نه ولی الان خیلی فکر مشغوله. همش پیش خودم می گم نکنه این فرصت رو خیلی راحت از دست داده باشم.

    همش پیش خودم می گم کاش اجازه می دادم می رفتیم پیش مشاوره و بعد تصمیم می گرفتم.

    ولی از اون طرف خیلی استرس دارم نکنه شروع کنیم و با اون همه سختی که کشیدم برای جدا شدن دوباره به مشکل بخورم و آرامشم به هم می ریزه.
    من دوسش دارم ولی واقعا از آینده می ترسم. چه باهاش شروع کنم و چه شروع نکنم.

    پیش خودم می گم شاید این آدم پخته شده باشه ولی رفتارهای یک ماهه اخیرش نوسانی بود هرچند خیلی امیدبخش بود. غرورش رو شکسته بود.

    ولی از اون طرف می ترسم دوباره نتونم اون زندگی رو جمع کنم و دوباره شروع کنیم.

    آخه به نظرتون چرا من باید همش توی دوراهی های سخت باشم؟

    به نظرتون الان چه کار کنم؟
    1-کلا به همین شکل قطع ارتباط
    2-بزارم دوباره خودش پیام بده و من پالس مثبت بدم
    3-خودم الان بهش پیام بدم.

  2. #72
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    با سلام
    توی پست قبلیتون نوشته بودید که مطمئنید اون زندگی دیگه درست نمیشه و این رو از رفتارهای اون خانم تشخیص داده بودید
    خوب اول بنویسید چه رفتارهایی داشتن ایشون که شما به این نتیجه رسیدید؟
    بعدا میشه راجع به اینکه با ایشون تماسی داشته باشید یا نه صحبت کرد
    اگر قرار باشه تمام بشه خوب توی همین موقعیت که الان تمام شده خوبه
    حتما دلایلتون رو برای نا امیدی از این زندگی مشترک بنویسید و هیجانی و احساسی عمل نکنید
    ضمنا اگر قرار به ادامه باشه داشتن یک سری شروط و صفر کردن مهریه مسئله غیر اخلاقی نیست قرار نیست که دوباره همون راه قبلی رو برید
    حتما هر دو طرف یک سری شرطها دارن
    ولی اول اون دلایل رو بنویسید
    اون خانم تمایل داشته و داره که برگرده کاری به عذاب وجدان نداره
    اول شما موضع خودتون رو مشخص کنید
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  3. #73
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    یه چند روز صبر کنید دوباره خودش پیام میده، واینبار بهش اجازه بدین اما با شروط، اینکه فقط جلوی شما التماس کنه فایده نداره و خیلی

    کمه چون ممکنه تا دوباره تو زندگی مشکلی پیش اومد بخواد نحوه برگشتش رو بر عکس نشون بدهد و بجای تلاش برای حل مشکل جلوی

    بقیه خودشو محق نشون بده و بگه من که یکبار با اصرار طلاق گرفتم اما دوباره با اصرار شما برگشته و شما مقصری و ....بهتره بقیه

    بدونن که خانمتون از اشتباهاتش پشیمونه و تمایل به برگشت وجبران داره، خانمتون با اشتباهاتش نشون داده که باید تعهد بدهد تا

    پایبندی و مسئولیت پذیری بیشتری در قبال زندگی داشته باشد ، اینکه با اصرار طلاق بگیره و با اصرار شما رو برگردونه نشونه سختکوش

    بودن این حاج خانمه و در عین حال لجباز بودن ، اینکه دوستش دارین ملاک خیلی مهمیه و ارزش برگشتن داره، شما سرپرست وحامی

    خانمت هستی پس باید در نظر خانمت مورد احترام و مقتدر باشی تا به شما تکیه کنه یعنی اگر خواسته ای از خانمت داری و مطرح

    کردی حتما پیگیر باش تا اجرا بشه ، حرفایی رو بهش بگو که مطمئنی درسته تا شخصیت قابل تکیه ای در نظرش بوجود بیاری،اینکه شما

    ازش بخوای از خانواده ات معذرت خواهی کنه بد نیست اما خیلی هم تحقیرش نکن تا حدی که غرور بیجای این آدم خورد بشه خوبه و

    حتما بذار خانواده ها بدونن و جلوی خانمت به خانواده ها هم بگو تا فردا دوباره بچه بازی در نیاره ، بعضی از ما آدمها از عقلمون کم

    استفاده میکنیم و تا سنگ زمونه با سر ما برخوردی نداشته باشه دست از شیطنت بر نمیداریم، سر خانم سابق شما این مدت با سنگ

    زمونه برخورد کرده و پی به اشتباهاتش برده ، مقداری مجازات شده چون دوری و تنهایی رو احساس کرده و حالا هم پشیمونه ،فقط چند

    تا ضمانت اجرایی ازش بگیرین تا زندگیتون اطمینان بیشتری داشته باشه

  4. کاربر روبرو از پست مفید آخیش تشکرکرده است .

    بهزاد9 (شنبه 05 تیر 95)

  5. #74
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    من گفتم اون زندگی درست نمی شه چون این خانم بیش از حد حساسیت داشت. خداییش توی همه جا اخلاقای خاله زنکی بین عروس و مادرشوهر و خاهور شوهر وجود داره ولی ایشون خیلی دیگه مته به خشخاش می زاشت و تا کوچکترین کاری می کردند حالا عمد یا غیر عمد می ریخت به هم و منم اذیت می شدم. مثلا چرا خالت تو فلان جمع به من تیکه انداخت و در صورتی که من اصلا تو اون جمع نبودم و جمع زنونه بوده. منم می گفتم بابا ول کن این حرفای بچه بازی رو ولی خیلی حساس بود. منو اصلا پشیمون می کرد که تو جمع باشیم. یا مثلا می رفتیم مسافرات با خانوادم می گفت چرا مادرت به من گفت ظرف بشور. یا مثلا چرا مادرت واسه مهمونی که داشت چرا بهم دیر گفت.
    یا مثلا اوایل پشیمون بود که چرا خانواده ما زبونشون مثلا لر هستش. می گفت تو چرا با مادرت لری صحبت می کنی. منم می گفتم بابا من بیست و خورده ای سال با مادرم لری صحبت کردم و الان نمی تونم دائم باهاش لری صحبت کنم که. خداییش خیلی جاها با مادرم که سنشم بالاست فارسی صحبت می کردم تا خانومم بفهمه چی می گیم ولی اون می خواست کامل فارسی حرف بزنم که عملا خیلی سخت بود. من بهش می گفتم تو اگه به من اعتماد داری چرا نگرانی تو برخی مواقع که مادرم با من غیرفارسی حرف می زنه.
    یا مثلا می گفت چرا دخترخالت تو فلان جمع این حرف رو زد. یا الان می گه من آدم متوقع قبل نیستم.
    من اصلا حال و حوصله بحث و کشمکش و حساسیت ایشون رو دیگه ندارم. دوسش دارم ولی نمی خوام دیگه آرامشم رو از دست بدم.
    من دلیلم واسه ناامیدی اینه که:
    1-ایشون واقعا خانواده خیلی احساسی و خیلی غیرمنطقی داره. پدرش خیلی از خودراضیه در صورتی که همیشه زندگیش ناموفق بوده.
    2-زندگی خانوادگی همسرم همیشه پرتنش بوده و پراسترس. یه مدت خواهرش و یه مدت برادرش همین مشکلات ما رو داشتن. در صورتی که زندگی خانوادگی ما خیلی روتین و منطقی بوده.
    3-ایشون همیشه انتظار داشت وقتی به دیگران خوبی می کنه دیگران هم همون شکل بهش خوبی کنن. مثلا اگه مهمون میاد تو خونه اگه احترام می زاره اونا هم احترام در همون سطح بزارن. در صورتی که من بهش می گفتم سطح توقعاتت رو بیار پایین تا اذیت نشی وگرنه باید با همه قطع رابطه کنیم.

    اون الان پذیرفته که مهریه نمی خواد و فکر می کنم با شروط من کنار بیاد. منم بهش گفتم هیچ راهی نمی زارم که بعدا بخوای از من شکایت کنی. غیرمستقیم بهش گفتم که هیچ شرطی رو تو عقدنامه نمی پذیرم و مهریه هم خبری نیست.
    دوستان کمک کنید بتونم جمع بندی کنم قضیه رو. من می خوام بهترین تصمیم رو بگیرم. تا بعدا پشیمون نشم. قرار بود تو این چند روز حضورا بریم پیش مشاوری که من پیشش می رفتم. به نظرتون چه شروطی براش بزارم. اصلا قبول کنم بریم پیش مشاور یا نه؟
    ویرایش توسط tanhaye93 : شنبه 05 تیر 95 در ساعت 11:02

  6. #75
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    با سلام
    منظورم دلایل قبل طلاقتون نیست
    منظورم صحبتهای جدید ایشون بود
    فکر می کنم توی صحبتهای ایشون این نتیجه رو گرفته بودید که زندگی مشترک مجدد با ایشون بر هم زننده آرامش هست
    آیا اینطور بوده یا نه؟
    اگر اینطور بوده دلایلتون رو بنویسید
    اگر هم اینطور نبوده و ایشون خیلی نرمال عمل کرده میتونید مشاوره رو برید و بعدا روش فکر کنید


    اگر به نتیجه رسیدید که برید مشاوره می تونید طی یه تماس تلفنی بدون احساس یا هیجان بهشون بگید که اگر میخواد یه مشاور بیاد شما حاضرید چند جلسه برید و بعد فکر کنید و تصمیم بگیرید
    اگر موافق بود که روند مشاوره رو پیگیری می کنید در غیر این صورت اگر خیلی عصبانی بود و گفت نمیخواد ادامه بده میتونید بهش بگید فکراشو بکنه و بعدا جواب بده و به هیچ عنوان اصرار و التماس نکنید


    اینکه شما مهریه نگیرید در شرایط فعلی عقلانی هست ولی به نظرم اینکه بخواد از خانوادتون معذرت بخواد درست نیست
    حتما خانواده شما هم ایشون رو اذیت کردن
    دلیل نداره اونا هنوز زندگی شما شروع نشده سوار بر این خانم باشن
    شما میخوای یه زندگی منطقی توام با احترام به ایشون رو شروع کنی
    اینکه بخوای پدر ایشون از شما معذرت بخواد هم فکر نمی کنم شدنی باشه


    ولی در کل اگر فکر می کنید خانوادشون مجدد زندگی شما رو تحت تاثیر قرار میدن و آرامش شما رو میگیرن، میتونید کلا قید شروع مجدد رو بزنید یعنی اگر بر فرض ایشون هم اصلاح شده باشه شما خانواده ایشون رو باید مثل قبل بدونید و در صورت تمایل به ادامه باید همونجوری بپذیریدشون
    موفق باشید
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  7. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    بارن (شنبه 05 تیر 95)

  8. #76
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 دی 99 [ 11:00]
    تاریخ عضویت
    1395-2-08
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    6,732
    سطح
    53
    Points: 6,732, Level: 53
    Level completed: 91%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    119

    تشکرشده 162 در 68 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام به تنهای 93 عزیز من کامل در جریان مشکلات شما نبودم که بخوام راهنمایی کنم اما اگه برگشتید تا زمانی که از ثبات و پایداری زندگیتون مطمعن نشدید لطفا لطفا به هیچ عنوان بچه دار نشید

  9. کاربر روبرو از پست مفید آرام 10 تشکرکرده است .

    بهزاد9 (شنبه 05 تیر 95)

  10. #77
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    خیلی سخته یه زندگی که یه بار به بن بست رسیده رو بازسازی کرد باید خیلی با گذشت باشید باید خیلی صبور باشید باید خیلی عاشق باشید تا بتونی یه زندگی رو که ویران شد رو دوباره بسازید و خوشبخت بشید
    اگر میخواید برگردین و به همسرتون بگین خوب چون برادرت بهم بی احترامی کرد پس من نمیام خونه ی شماوتو تنها باید بری ولی تو باید بیای عذر خواهی کنی ازخونوادم !!!! حتی اگه ایشون همه ی اینارو بپذیره باز همه ی اینا زندگی رو از حالت نرمال خارج میکنن و زندگیتون تبدیل میشه به خاکستری که همیشه زیرش اتیش روشنه
    یا به زندگی برنگردین یا اگر برگردین باید دو طرف بتونن گذشته رو فراموش کنن و سعی داشته باشن یه زندگی نرمال درست کنن

    دفعه اول ایشون لجبازی کرد زندگیتون ویران شد حالا شما از ترس برای مقابله با حملات احتمالی راه قبلی ایشون در پیش بگیرید به نظرتون این چه زندگیه؟

    خوب اصلا این زندگی شروع نشه که بهتره

    اقتدار داشته باشید و مردانه رفتار بکنید کسی منکر صحت این قضیه نیست اما کینه تو دل همسرتون درست نکنین به اسم اقتدار
    حتی برای حفظ شخصیت خانومت میتونی مهریه هم قرار بدی اما کم مثلا پنج سکه یا ده سکه

    مرد بودن مساوی با زورگویی نیست مرد بودن انتقام جویی نییست از بالا نگاه کردنو اسیر کردن نیست دفعه اول همسرت اینکارا رو کرد گند زد به زندگی حالا شما بخوای اینکارو بکنی چه ارزشی داره؟/

    نکن اینکارا رو
    اقتدار به این چیزها نیست اقتدار خلا صلاح طرف مقابل نیست درست رفتار کردن و باج ندادنه الکیه همین نه اینکه حالا برا اثبات اقتدار داستانو برعکس کنیم!!!
    به حرفام فکر کنید اگر دیدی میتونی همه چیو فراموش کنید برگردید سر زندگیتون
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  11. 3 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    بارن (شنبه 05 تیر 95), زندگی خوب (شنبه 05 تیر 95), ستاره زیبا (شنبه 05 تیر 95)

  12. #78
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاربر سحر67

    خیلی صحبت های خوبی داشتید ولی به نظر من بیشتر تئوریک هستن تا واقعی . خیلی قشنگ هستن ولی کاربرد ندارن . الان خدمت تون عرض می کنم چرا !!

    وقتی شما میتونی اقتدار داشته باشی که مثلا همسرت به این فکر نباشه که اگر کار بالا گرفت و مثلا لازم شد ، شما رو با مهریه زندانی میکنه و برادراش رو میاره کتک کاری و به شوهرش فحش میده و هزار فضاحت دیگه . . .

    بخشش وقتی ارزش داره که شما ضمن داشتن توانایی انتقام ، بخشش رو ترجیح بدی . مثلا وقتی پای چوبه ی دار کسی رو ببخشی زیباست ولی اگر دستت نرسه که انتقام بگیری و حتی طرف مقابل گستاخ و بی شرم باشه ، دیگه بخشش معنا نداره و نوعی نمایش بخشش هست و تو خالی خواهد بود .

    به نظر شما اون برادری که به ایشون وقتی مهمان شون بوده ، لگد زده ، الان یک هو متحول شده و ایشون باید بره خونه اونا تا دوبار شاید دل شون خواست یک فوحشی بدن و یک لگدی پرت کنن ؟؟

    دوستان عزیز

    وقتی از ابزار صحبت کردم منظور برده داری نبوده ! چرا موضع میگیرید و برداشت غلط میکنید ! منظورم اینه که در عین حال که ابزار دارید ، محبت کنید تا ارزش داشته باشه . به زنی که میتونه شوهرش رو زندانی کنه و بدون اجازه شوهر مدت ها بره بیرون از خونه بمونه و هزار کار زشت دیگه انجام بده ، دیگه نمیشه محبت کرد ، دیگه نمیشه بخشش کرد دیگه گذشت در اینجور حالت ها ، پوشالی هست و زیبا نیست . . .

    گذشت وقتی معنا داره که طرف مقابل فهم و شعور داشته باشه و فکر نکنه که از سر بی رگ بودن ما یا از سر ناتوانی ما هستش که مجبور به گذشت شدیم . دوستان عزیز . گذشت هم برای خودش آداب و رسومی داره و گذشت بیجا ، کار رو بدتر میکنه . . .

    باور کنید من از روی تجربه میگم . زندگی که فیلم هندی که نیست . بعضی از آدم ها انقدر از خود راضی و کج فهم هستن که اصلا واژه گذشت در مورد اونها جایی نداره . اونها گذشت ما رو «کم آوردن» و پیروزی خودشون تفسیر میکنن . دست از خیال بافی برداریم . نگاه کاریکاتوری جواب خوبی نمیده .

    بعد واقعا مهریه 10 سکه ای شخصیت میاره؟ بابا من 1000 سکه مهریه کردم و کسی ازم تشکر نکرد . فقط موقع دعوا بیش از شش جا اجرا گذاشتن . توقیف ماشین + توقیف پول رهن خونه + اداره ثبت املاک + ممنوع الخروج کردن + دادگاه برای زندانی کردن و . . .

    خانوم من وقتی بخشیدم و گفتم برگردیم با فاصله کوتاهی دوبار شروع کرد و اگر می گفتم مثلا با ماشین توی جاده نرو ، میگفت که به خاطر مهریه ماشین خودمه و میرم و واقعا هم رفت . وقتی گستاخ میشد و من میگفتم خوب اگر قراره مطیع نباشی برو خونه پدرت میگفت که تو باید بری چون به خاطر پول مهریه این خونه مال منه ،

    وقتی شما دست آدم نا اهل ابزار بدی و پا تون هم به دادگاه باز بشه و به اصطلاح روی شما هم به روی همدیگه باز بشه ، واقعا جمع کردن اوضاع کار رستم دستان هست . نگید که ابزار نمیخاد که شوخی قشنگی خواهد بود . نگید که باید دوباره بریم پیش آدم هایی که زشت ترین توهین ها رو کردن و زحمت عذرخواهی هم به خودشون ندادن . از روی تجربه پیش بینی میکنم که اون برادر اینبار لگد محکم تری خواهد زد . چون این گذشت بیجا هست . حالا اگر برادرش یا هر فرد دیگه ای که غلط اضافی کرده ، شرمنده بود و عذرخواهی کرده بود ، بازی فرق داشت . بله زندگی ایشون از حالت نرمال خارج شده ولی راهش این نیست که بره خدمت کسانی که حرمتی باقی نزاشتن . این زندگی بیشتر غیر نرمال میشه . هرچند هدف شما نرمال کردن باشه !

    اون آتیش زیر خاکستر وقتی سرد و خاموش میشه که همه ما توبه کنیم . توبه مراحلی داره : 1) بیزاری از خطای گذشته 2) طلب بخشش 3) جبران حق الناس

    خوب شاید بشه خانم ایشون رو بخشید ولی بقیه ی آدم های داستان کدام یک از مراحل فوق رو انجام دادن که ما بگیم قراره تکرار نکنن ؟

    در ضمن آدم ممکنه ببخشه ولی فراموش کردن حماقت هست (دوباره به یک دوستی توهین نشه لطفا) . لطفا این دوتا رو با هم خلط نکنیم که فاجعه درست میشه . چون پست طولانی شده دیگه فرق بخشیدن و فراموش کردن رو باز نمیکنم ، باشه برای بعد!
    ویرایش توسط بهزاد9 : شنبه 05 تیر 95 در ساعت 18:10

  13. 3 کاربر از پست مفید بهزاد9 تشکرکرده اند .

    mohanad28 (شنبه 05 تیر 95), sinafun (شنبه 05 تیر 95), زندگی خوب (شنبه 05 تیر 95)

  14. #79
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    شاید از نظر شما حرفای من قشنگ باشه و فقط در حد یه نظریه و قابل اجرا نباشه اما من و همسرم با همین تفکرات زندگی خوبی برای خودمون درست کردیم زندگی عاشقانه ای که همه مارو الگوی خودشون قرار میدن و تمام دوستای همسرم بارها به همسرم گفتن که ما به زندگیت غبطه میخوریم پس باید بدونی که همچین هم غیر قابل اجرا نیست

    همسر من منو با عشقش با محبتش با صبوریش با گذشتش با دلسوزیش با فداکاری هاش خلع سلاح کرده زنی که پونصد سکه مهریه داره حق تحصیل و حق اشتغال و مهمتر از همه حق طلاق و سه دانگ یه خونه داره رو کاری باهاش کرده که اگه یه روز به هردلیلی نبینمش قلبم از تپش میایسته همسرم منو مطیع و فرمانبردار نمیخواد همسر من رضایت من تو همه چی براش الویته هیچ وقت تو این پنج سال زندگیمون حتی یکبار به من تو هیچ زمینه ای نه نگفته با هرچیزی هم که مخالفت داشته باشه با نگاهش فقط به من میفهمونه و همون نگاه برا من کافیه که براش از جونم بگذرم

    از نظر شما این زندگی که من براتون وصف کردم هم شاید خیلی زیبا و غیر واقعی باشه اما حقیقت محضه و این زندگی زیبا رو تفکرات خوب درست کرد فکر ادماس که زندگیشونو میسازه

    منم کسانی رو بخشیدم و ارتباطمو باهاشون ادامه دادم که کارهایی به مراتب وحشتناک تر از لگد زدن باهام کردن من بخشیدم چون نخواستم که زندگیم متلاشی بشه نخواستم عشق توی زندگیم بمیره گذشتم توی زندگی به خودم برگشت و همسرمو بیش از پیش عاشق تر کرد

    شک نکنید زندگی ادمارو تفکراتشون میسازه شاید از نظر شما بعضی چیزها غیر قابل انجام باشه شما میتونی تلاش نکنی و انجامشم ندی اما فکرنکنید که چون شما نمیتونی کاری رو انجام بدین بقیه هم نمیتونن
    من به دوست عزیز هم گفتم اگر تونستی فراموش کنی و گذشت کنی زندگیتو با این خانوم شروع کن اگر دیدی نمیتونی شروع زندگی که نرمال نیست فایده ایی نداره قرار نیست همه بتونن با گذشت باشن قرار نیست همه دلشون بخواد عاشقانه زندگی بکنن کسی که میخواد زندگی ارومی داشته باشه باید یه سری پتانسیل هایی هم داشته باشه

    مگر همه میتونن رییس جمهور بشن؟؟ نه هرکس برا چیزی که میخواد بشه یا میخواد داشته باشه باید یه سری ظرفیت هارو در خودش ایجاد کنه

    ایشون چه مجبوره زندگی رو شروع کنه که با نفرت از اطرافیان شروع بشه با خط و نشون کشیدن شروع بشه من نمیفهمم
    ببخشید که جوابتونو دادم چون شما منو مخاطب قرار دادین

    راستی فکر نمیکنید زورگویی و نگاه بالا به پایینو انتظار اطاعت محض داشتن از همسرتون ایشونو وادار به واکنش هایی شبیه اونچه انجام داد کرده چرا اصلا فکر نمیکنید شاید یه جاهایی شما اشتباه رفتار کردین که زندگیتون به اینجا رسید کسی نمیگه مرد هرچی زنش گفت چشم بگه یا زن هر کاری خواست انجام بده کسی بهش چیزی نگه اما هرکس دیگم بجای زنتون بود با این تفکرات شما سر به بیابون میذاشت

    زن بیش از هر چیزی تو زندگی به عشق و همراهی و پشتیبانی همسرش نیاز داره زنی که قلبش پر از عشقه رفتارهای اینچنینی نشون نمیده چرا من یا خیلی از زنهای دیگه اینجوری رفتار نمیکنن؟؟؟
    اقای تنهایی درسته تو زندگیشون اقتدار کافی نداشتن و همسرشون سو استفاده کرد از متانت ایشون اما به محض از دست دادن همسرش متوجه اشتباهاتش شد وکسی که الان پر از عذاب وجدانو پشیمانیه همسر ایشونه نه اقای تنهایی

    پس اگر قراره زندگی دوباره شروع بشه دیگه نباید انتقام جویی در کار باشه باید گذشتتتتتتتتتتتتت داشته باشن
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : یکشنبه 06 تیر 95 در ساعت 09:57

  15. کاربر روبرو از پست مفید sahar67 تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 08 تیر 95)

  16. #80
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    دیروز می خواستم برات بنویسم که فرصت نشد و دوستانی که نوشتند یه جورایی همون حرف منو زدند یه مرور زندگی قبلیتون رو بکن، آدما همونا هستند (پدر، مادر، خانواده و ...)، نقش ها همون هستند و فقط دو کس تغییر کردن، یکی همسرتون (که این موضوع هم جای تعمل داره که واقعاً تغییر کرده یا نه) و دیگری شما هستید که با توجه به نیشی که شما سری قبلی خوردید الان از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسید و تغییر رفتارتون در جهت منفی هست (البته حق هم دارید). یعنی چشمتون رو به مشکلات و موضوعات گذشته نبندید، قرار نیست این دفعه همه چیز کون فیکون شده باشه، و همه تغییر کرده باشن، یعنی انتخابتون با پیشفرض همون افراد قبلی باید باشه. و نکته ای که باید بگم اینه که: زندگی که رفت و آمد نباشه، زندگی که دلخوری بین اعضاء درجه یک توش باشه، زندگی که اما اگر توش باشه، با تمام شیرینی که از جهات مختلف براش ایجاد بشه، باز چرخش یه جا میلنگه. و اون شیرینی ها عمیق نخواهند بود. صحبت من اینه که شروع مجدد این زندگی بدون شک ریسک بزرگی داره و بنظر من بعید بنظر میرسه که با توجه به اینکه همسرتون بار اول با لجبازی کارو به بن بست رسوندن و روزهای تلخ و سخت بعد طلاق رو چشیدن، دوباره بخوان همون مسیر رو برن، اما اینکه شما برای محکم کاری، کارهایی مثل محدودیت های مهریه و ... رو اعمال می کنی چیز بدی نیست اما اگر به این نتیجه رسیدی که می خوای دوباره با ایشون ازدواج کنی (بعد گذروندن دوره های مشاوره و گفت و گوی دونفره و یا به هر نحوی که برات مسجل شد می خوای با ایشون ازدواج کنی) به هیچ وجه نشکنش، خوردش نکن، چون یه زن خورد شده هم به درد زندگی نمی خوره. اینکه دوستان نظر دادن که حتماً پیش خانواده و ... مجبور به عذر خواهیش بکن، حتماً باید اقرار پیش غیر اغرار کنه که اشتباه کرده و از این دست کارا، چیز درستی نیست، با هاشون صحبت کنید اگر اشتباهاتشون رو قبول دارن و و در این مدت به این نتیجه رسیدن که کارشون اشتباه بوده خب این یعنی نشانه های مثبت، که البته باید اطمینان کامل از تغییرشون برات حاصل بشه.
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  17. 5 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    mohanad28 (یکشنبه 06 تیر 95), sahar67 (یکشنبه 06 تیر 95), Shadi2 (یکشنبه 06 تیر 95), ZENDEGIBEHTAR (یکشنبه 06 تیر 95), بارن (سه شنبه 08 تیر 95)


 
صفحه 8 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 آبان 96, 11:41
  2. کمک فوری. همسرم پیام داده که برگرده. تو رو خدا کمک 2
    توسط tanhaye93 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 دی 95, 03:45
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 09 آبان 93, 15:47
  4. آیا تو هم مانند پیامبر (ص)تطهیر می کنی ؟
    توسط setareh در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 16 دی 90, 23:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:18 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.