به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 8 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 71 تا 80 , از مجموع 108
  1. #71
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من هم بخاطر همين موضوع نظر فرشته مهربان را خواستار شدم. چون خودم ١٠سال تمام جنگيدم تا نظر خانواده همسرم را مثبت كنم. با تمام تحقيرهايي كه شدم اصلا قطع رابطه نكردم. شايد از ته دل ديگر علاقه اي به آن ها نداشته باشم ولي بخاطر همسرم كه ناراحت نشود تحمل كردم. من رها نكردم. سعي كردم تا شرايط را تغيير دهم. اكر الان همسرم من را حمايت مي كند بخاطر تمام آن تلاش هاست. بله حق با شماست خيلي از مادرشوهرها عروسشان را هوو خود مي دانند. خيلي ها رفتارقشنگي ندارند ولي چه كسي فرزندش رابيشتر از يك مادر دوست دارد. من عاشق پسرهايم هستم. الان هم عاشق همسرم هستم ولي اين را يقين دارم كه مادرش نيز عاشق اوست. من تمام اين سختي ها را بخاطر او تحمل كردم. الان هم موفق نشدم. هنوز هم حرف ها بسيار زياد است. ولي پيش وجدانم راحتم. و اين را اصلا اقتدار و مردانگي نمي دونم كه همسرم بخاطر من با خانواده اش رفت و آمد نكند. البته آقا شهروز مي فرمايند كه رفت و آمد خواهند كرد. همسر من هميشه مي گويد مدارا كن. جواب نده و كاري نكن تا آن ها به خودشان اجازه دهند كه به تو چيزي بگويند. من هميشه پيش همسرم با خانواده اش تلفني صحبت مي كنم. بدون او هيچ وقت به منزلشان نمي روم تا هيچ حرفي از دهان من گفته نشود. ولي معتقدم براي يك خانواده سخت است از دست دادن فرزند. يا حس كردن اينكه فرزندشان را دارند از او جدا مي كنند. ما به عنوان عروس بايد اين حس را ايجاد كنيم كه همسرمان اول پسر آن هاست. وبعد از آن همسر ما.

  2. 2 کاربر از پست مفید روياي آبي تشکرکرده اند .

    sarvenaz (یکشنبه 04 مهر 95), shahrouz (یکشنبه 04 مهر 95)

  3. #72
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط روياي آبي نمایش پست ها
    من هم بخاطر همين موضوع نظر فرشته مهربان را خواستار شدم. چون خودم ١٠سال تمام جنگيدم تا نظر خانواده همسرم را مثبت كنم. با تمام تحقيرهايي كه شدم اصلا قطع رابطه نكردم. شايد از ته دل ديگر علاقه اي به آن ها نداشته باشم ولي بخاطر همسرم كه ناراحت نشود تحمل كردم. من رها نكردم. سعي كردم تا شرايط را تغيير دهم. اكر الان همسرم من را حمايت مي كند بخاطر تمام آن تلاش هاست. بله حق با شماست خيلي از مادرشوهرها عروسشان را هوو خود مي دانند. خيلي ها رفتارقشنگي ندارند ولي چه كسي فرزندش رابيشتر از يك مادر دوست دارد. من عاشق پسرهايم هستم. الان هم عاشق همسرم هستم ولي اين را يقين دارم كه مادرش نيز عاشق اوست. من تمام اين سختي ها را بخاطر او تحمل كردم. الان هم موفق نشدم. هنوز هم حرف ها بسيار زياد است. ولي پيش وجدانم راحتم. و اين را اصلا اقتدار و مردانگي نمي دونم كه همسرم بخاطر من با خانواده اش رفت و آمد نكند. البته آقا شهروز مي فرمايند كه رفت و آمد خواهند كرد. همسر من هميشه مي گويد مدارا كن. جواب نده و كاري نكن تا آن ها به خودشان اجازه دهند كه به تو چيزي بگويند. من هميشه پيش همسرم با خانواده اش تلفني صحبت مي كنم. بدون او هيچ وقت به منزلشان نمي روم تا هيچ حرفي از دهان من گفته نشود. ولي معتقدم براي يك خانواده سخت است از دست دادن فرزند. يا حس كردن اينكه فرزندشان را دارند از او جدا مي كنند. ما به عنوان عروس بايد اين حس را ايجاد كنيم كه همسرمان اول پسر آن هاست. وبعد از آن همسر ما.


    شما برای احساس گناهی که سرتاپای وجودتون رو فرا گرفته حتما فکری کنید.اگر شما با زجر و اجبار همسر یه رابطه این شکلی رو تحمل میکنید پسر شما در آینده مجبور نیست تحقیرو توهین به خودش و زنش رو تحمل کنه.فرزندتون عزیزهست که هست چطور الان شما انتظار دارید همسرتان حمایت کنه از شما و نمیکنه و ناراحتید بعدا از پسر شما هم به همین نسبت حمایت میخوان.این چرخه است و میچرخه. بحای اینکه عاشق پسرهایتان باشید عاشق شوهرتان باشید که آمال و آرزوهای از دست رفته تون رو توی وجود زندگی پسرهای بدبخت پیاده نکنید.قرار نیست پسرها تاوان رابطه نداشته و کج روی شماو شوهرتان رو بدهند.
    خدایی این زنها چه موجوداتی هستند ای خدا....

  4. 2 کاربر از پست مفید shahrouz تشکرکرده اند .

    sahar67 (دوشنبه 05 مهر 95), نیکیا (یکشنبه 04 مهر 95)

  5. #73
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 16:34]
    تاریخ عضویت
    1393-3-18
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    2,315
    سطح
    29
    Points: 2,315, Level: 29
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 135
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 55 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فكر مي كنم شما اصلا مطالب من رو نخوانيد. كدام احساس گناه. كسي احساس گناه مي كنه كه فرزندي را از ديدن مادرش محروم كنه. همسر من به شدت از من حمايت مي كنه آن هم به اين دليل كه براي به دست آوردن دل خانواده اش هر كاري انجام دادم. نه با اولين سخني كه از آن ها شنيدم بگويم حق رفت و آمد نداري. توهين به شما ؟جالب است من در هيچ جاي اين تاپيك نديدم خانواده تان به شما توهين كرده باشند. حالا بر فرض كه مادرتان بگويد پسرم موقعيت ازدواج زياد داشته. همسرتان چرا بايد بهشون بر بخورد؟شما كه خودتان مي گوييد ايشان خيلي موقعيت داشته. كار خواهر شما قشنگ نبود ولي نگفت كه اون دستبند را بده به من كه همسرتان كل خانواده اش را تارك شدند. گفت در دوران عقد بده. خيلي هم حرف نامربوطي نزده
    يك مورد ديگر اينكه شما كه حق را به همسرتان مي دهيد پس براي چي اين تاپيك را زديد ؟حق با ايشون است. خودتان هم به تنهايي به ديدن خانواده تان برويد. دنيا همان چرخه اي است كه خودتان مي گوييد. يك روز شما در آن مي چرخيد. خدايي اين مردها چه موجوداتي هستند.

  6. 2 کاربر از پست مفید روياي آبي تشکرکرده اند .

    sarvenaz (یکشنبه 04 مهر 95), shahrouz (یکشنبه 04 مهر 95)

  7. #74
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط روياي آبي نمایش پست ها
    من فكر مي كنم شما اصلا مطالب من رو نخوانيد. كدام احساس گناه. كسي احساس گناه مي كنه كه فرزندي را از ديدن مادرش محروم كنه. همسر من به شدت از من حمايت مي كنه آن هم به اين دليل كه براي به دست آوردن دل خانواده اش هر كاري انجام دادم. نه با اولين سخني كه از آن ها شنيدم بگويم حق رفت و آمد نداري. توهين به شما ؟جالب است من در هيچ جاي اين تاپيك نديدم خانواده تان به شما توهين كرده باشند. حالا بر فرض كه مادرتان بگويد پسرم موقعيت ازدواج زياد داشته. همسرتان چرا بايد بهشون بر بخورد؟شما كه خودتان مي گوييد ايشان خيلي موقعيت داشته. كار خواهر شما قشنگ نبود ولي نگفت كه اون دستبند را بده به من كه همسرتان كل خانواده اش را تارك شدند. گفت در دوران عقد بده. خيلي هم حرف نامربوطي نزده
    يك مورد ديگر اينكه شما كه حق را به همسرتان مي دهيد پس براي چي اين تاپيك را زديد ؟حق با ايشون است. خودتان هم به تنهايي به ديدن خانواده تان برويد. دنيا همان چرخه اي است كه خودتان مي گوييد. يك روز شما در آن مي چرخيد. خدايي اين مردها چه موجوداتي هستند.
    رویا جان همیشه از اینکه برم تاپیکهای یه کاربر رو بخونم و ازش آتویی در بیارم متنفر بودم...
    این چیزی که میگم هم به خاطر صاحب این تاپیک و بیشترش به خاطر وجود نازنین خودته
    رویای عزیز برو و آخرین تاپیکی که خودت شروع کردی رو بخون
    رفتارهای مادرشوهرت و خواهرشوهرت رو بعد از ده سال احترام گذاشتن های یک طرفه ی خودت ببین...
    خواهرشوهرت بعد از این همه احترامی که گذاشتی جواب تلفنت رو نمیده و مادرشوهرت هم با یه کوک کردن دخترش رابطه اش رو باهات قطع میکنه...
    تو مجبوری جلوی شوهرت با خانواده اش تلفنی حرف بزنی تا مبادا از حرفات چیزی در بیارن و پشت سرت پیش شوهرت حرفی بزن!!!
    واقعا فکر میکنی من و خانوم آقای شهروز بک همچین اعصاب فولادینی داریم؟؟؟
    اگر شوهر شما توی همون چند ماه اول زندگیتون حریمها رو مشخص میکرد و به خانواده اش اجازه ی بدگویی و دخالت رو نمیداد الان اسم آخرین تاپیک شما این نبود که هر روز از دست خانواده ی شوهرم گریانم...
    بعد از ده سال احترام گذاشتن باز هم هروز از دستشون گریانی اونوقت انتظار داری صاحب این تاپیک هم همین بلا رو سر زنش بیاره که ده سال دیگه همسرشون هر روز از دست خانواده ی این آقا گریه کنه؟
    رویا جان اگر شما هم از همون اول قاطعیت نشون میدادی و همسرت رو با خودت همراه میکردی الان خواهرشوهرت انقدر پر رو نمیشد که جواب تلفنت رو نده و مادرشوهرت از اینکه چرا بعد از عهدی رفتید مسافرت و ایشون رو نبردید با شما قهر نمیکرد...
    هیچکس این آقا رو به بیاحترامی به خانواده اش تشویق نکرده... همه ی حرف ما اینه که حریمها رو مشخص کنن و به هیچ کسی( چه خانواده ی خودشون و چه خانواده ی همسرشون) اجازه ی دخالت و بی احترامی ندن
    گفتن این حرفها برای من خیلی سخت بود باصبر زیادی که شما از خودتون به ما نشون دادید امیدوارم خوندنش برای شما سخت نباشه

  8. 2 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    shahrouz (یکشنبه 04 مهر 95), میشل (یکشنبه 04 مهر 95)

  9. #75
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط روياي آبي نمایش پست ها
    من فكر مي كنم شما اصلا مطالب من رو نخوانيد. كدام احساس گناه. كسي احساس گناه مي كنه كه فرزندي را از ديدن مادرش محروم كنه. همسر من به شدت از من حمايت مي كنه آن هم به اين دليل كه براي به دست آوردن دل خانواده اش هر كاري انجام دادم. نه با اولين سخني كه از آن ها شنيدم بگويم حق رفت و آمد نداري. توهين به شما ؟جالب است من در هيچ جاي اين تاپيك نديدم خانواده تان به شما توهين كرده باشند. حالا بر فرض كه مادرتان بگويد پسرم موقعيت ازدواج زياد داشته. همسرتان چرا بايد بهشون بر بخورد؟شما كه خودتان مي گوييد ايشان خيلي موقعيت داشته. كار خواهر شما قشنگ نبود ولي نگفت كه اون دستبند را بده به من كه همسرتان كل خانواده اش را تارك شدند. گفت در دوران عقد بده. خيلي هم حرف نامربوطي نزده
    يك مورد ديگر اينكه شما كه حق را به همسرتان مي دهيد پس براي چي اين تاپيك را زديد ؟حق با ايشون است. خودتان هم به تنهايي به ديدن خانواده تان برويد. دنيا همان چرخه اي است كه خودتان مي گوييد. يك روز شما در آن مي چرخيد. خدايي اين مردها چه موجوداتي هستند.

    من مطالب شما و دیگر دوستان رو تک به تک چندمرنبه میخوانم ولی چیزی که از نوشتار شما دستگیرم شده شما فقط یک حق مادری رو میدانید و اینکه مادر عاشق فرزندش هست و هیچکس به اندازه مادر فرزندش رو دوست ندارد.همه انتظارات رو پشت نقاب مادری پنهان کردید.من البته کاری به موارد شما ندارم ولی این طرز نگرش درباره همه زندگی ها جواب نمیده.تایپیک ایجاد کردم راهنمایی بگیرم چطوری زنم و خانوادم رو آشتی بدم رابطه برقرار باشه.من با حرفهای خانوادم نظرم درباره خانمم عوض نشد معلومه با چند تا پست اینجا نظرم برنمیگرده!شما انگار درست مطالب رو نمیخونید خواهرم دستبند رو قایم کرد تا آخرشب نه اینکه فقط بگه الان دستبند رو نده.باید آبروی من رو میبرد؟
    تا حالا از شکستن غرور یک مرد پیش زنش توسط خانوادش چیزی شنیدید؟وقی خانواده زنت رو بی حرمتی میکنه جلوی چشمت و تو خورد میشی.من دنده پهن نیستم شاید ایرادم این باشه.وقتی به زنم توهین میکنن من رو بی حرمت میکنند.فقط موضوع دستبند نبود خواهرم خیلی موارد شاید ده بیست مورد به خانمم بی احترامی کرد.توهین دیگه چیه چطوری باید توهین به من میکردند
    وقتی توی جمع ده بیست نفره بعد شام به زن من میگه پاشو کمکم ظرفها رو بشور.چشم غره رفتم خودش رو جمع کرد.نفرمایید از روی صمیمیت بوده چون اصلا نبوده چنین چیزی.مگر زن من کلفت تو و شوهر و خانواده شوهرتو هست که ظرفهای شما رو بشوره؟خواهر من تو که خانه ما اومدی زن من نگذاشت دست به چیزی بزنی ظرفها رو توی ماشین گذاشت مبادا کسی اذیت شه چطور به خودت اجازه چنین رفتاری میدی.میخواهی پیش خانواده شوهرت و دامادت بگی من روی برادرم و زنش حرفم برو داره؟چی رو میخواهی ثابت کنی.
    موارد این شکلی زیاده نمیخوام مثال بزنم خیلی زشته این مورد و دستبند رو گفتم شما خانمید شاید بهتر درک کنید.خانمم از خواهرم رنجیده خاطر است.
    ویرایش توسط shahrouz : یکشنبه 04 مهر 95 در ساعت 02:56

  10. کاربر روبرو از پست مفید shahrouz تشکرکرده است .

    میشل (یکشنبه 04 مهر 95)

  11. #76
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    خانم شيدا بهتره يه كم رو حرف زدنتون فكر كنيد . شما از روي هيچ قضاوت مي كنيد. بعيد ميدونم متاهل باشيد.اگر متاهل بودين نرمتر حرف ميزدين. . اين آقاهمسرشو دوست داره.
    به پدرو مادرشم احترام ميزاره. بهشون سر ميزنه. رفتار برادرو خواهرشم اصلا درست نبوده.يعني كه چي؟ برادرش نمي دونسته اين خانم عشق برادرشه. حداقل به حرمت دوستيش نبايدكاري مي كرد.
    خيلي ها هم هستن تا وقت ازدواج دوست پسر يادختر ندارن چون يا قبيح ميدونن يا لازم نمي دونن.
    همسرمنم دقيقا تو همين شرايط بود ولي با حمايت ازمن به خانوادش فهموند اگر منو ميخاين بايداحترام زنمو بگيرين كه اونا فهميدن. الانم مشكلي نداريم
    شما ميشيني با يه ديد خييييلي منفي راجب همسر اين آقا حرف ميزني خداوكيلي بشين همه پستهاي ارساليتو بخون. .خيلي تنده خيلي قضاوت ميكني.ما درمقام قضاوت نيستيم.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    حرف زدن با شما بی فایده است

    پسری که مادر هفتاد ساله اش را رها کرده
    و می گه خیلی خوشبختم !!

    حرف من چه تاثیری می تونه براش داشته باشه؟

    حرف من هم خیلی عجیب نبوده. دختر 32 ساله که دوست دختر شما بوده اولین تجربه اش که شما نبودی
    اهل دوست پسر بوده
    از شما جدا شده، خب لابد می خواسته با کس دیگه ای باشه و برادر شما هم همین فکر را کرده. من حرفی از ناپاکی نزدم. گفتم دوست دختر ... مگه دوست دختر شما بود معنیش ناپاکیه؟ اگه با شما می تونسته باشه با کس دیگه هم می تونسته. دوست پسر داشتن از نظر من معادل خراب بودن نیست. شاید به نظر شما معادل خراب بودن هست که اینطور جبهه گرفتید. به هر حال خانم شما حداقل یک دوست پسر که خود شما باشید داشته. پس خرابه؟

    خانم شما هم اگه خواستگار بهتر از شما داشت حتما با اون ازدواج می کرد
    بنیاد خیریه نداشته که زن پسر بیخود و به درد نخور بشه در راه خدا
    لابد یه چیزی تو شما دیده ( اطاعت بی چون و چرا و بی ارادگی ) که زن شما شده

    پس اینقد خودت را نباز و نگو خیلی خواستگار بهتر داشت ولی زن من شد
    آدم زن کسی می شه که به نظر خودش از همه بهتره. شما از همه ی اون خواستگارها بهتر بودین. خودت را قبول داشته باش

    برادر و برادرزاده و خواهر و ... همه را دل شکسته کردی و انداختی دور

    مادرت را دریاب

  12. 2 کاربر از پست مفید paria_22 تشکرکرده اند .

    shahrouz (یکشنبه 04 مهر 95), میشل (یکشنبه 04 مهر 95)

  13. #77
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    با سلام
    آقای محترم صاحب تاپیک

    اندکی صبر داشته باشید این رابطه الان گل و بلبل نمیشه کمی صبر کنید
    من راه شما رو قبول دارم اینکه اجازه بی احترامی رو نمیدید و ای کاش همه آقایون این بی احترامی ها رو درک میکردن و کاری نمیکردن ایام جوانی خانمها به تلخترین دوران زندگی تبدیل بشه یک خانم برای اینکه کمی آرامش داشته باشه توی فرهنگ ما باید صبر کنه تا پدر مادر همسرش انقدر پیر بشن که دیگه توان آزار اذیت نداشته باشن و خواهر شوهرها هم دارای عروس داماد بشن و سرشون بند زندگی خودشون بشه بلکه دست از سر عروس بدبخت بردارن ولی این پروسه زمان بر هست و شاید تا بیش از 50 ساله شدن آدم طول بکشه شاید اصلا رسیدن به این شرایط اون موقع دیگه ارزشی نداشته باشه

    احترام پدر مادرتون واجب هست و کسی در این موضوع شک نداره ولی به نظرم اگر حرف نابجایی با بغض و کینه میزنن گوشزد کردن اشتباه بودن حرفشون با یک زبان خوش نه با پرخاشگری و بی احترامی، ضروری هستش

    و البته کمی صبر کنید وقتی آتش خشم همسرتون فروکش کرد ازشون بخواین مثلا در حد تبریک عید صرفا به دیدن پدر مادر شما بیان و در صورتی که جو منزل شما اجازه میده از مادرتون بخواین کمی رسمی تر و بدون عنوان این صحبتها که پسر ما طرفدار زیاد داره و .. صحبت کنن میتونید بهشون بگید که همسرتون کمی حساس هست و این موضوعات رو پیش نکشن
    اگر روابط خوب پیش رفت در حد ماهی یک بار این افراد رو با هم روبرو کنید
    تا اون موقع روابط تلفنیتون رو صرفا با پدر مادر افزایش بدید و بهتره این تلفنها جلوی همسرتون نباشه که حساس تر نشه و در حد سر زدن گاهی به دیدنشون برید
    اگر نیاز به رفت و آمد رو بخواین برای همسرتون توضیح بدید بهتره در این قالب باشه که میترسید روزی پدر مادر شما از این دنیا برن و شما عذاب وجدان داشته باشید که چرا آخر عمر اصلا به دیدارشون نرفتید و در مورد وابستگی عاطفی به اونها حرفی نزنید و البته به خانمتون حتما بگید که بی احترامی ها رو تا الان درک کردید و بهشون حق می دید ناراحت باشن ولی به خاطر شما هم که شده یه مدت زمان کوتاه در حد سر زدن اون فضا رو تحمل کنن البته وقت گفتن این حرفها الان نیست کمی که زمان گذشت و همه چیز کمرنگ شد

    در پاسخ به کاربر محترمی که اشاره به جهیزیه کرده بودن بگم که جهیزیه اصلا به عهده دختر نیست و اگر خانواده ای اون رو به دخترش بده صرفا لطف کرده نه اینکه وظیفشو انجام داده و این خانم هم که با توجه به صحبتهای این آقا دندانپزشک هست فکر می کنم با درآمد کمتر از 5 ماهش بتون یک جهیزیه کامل تهیه کنه پس بهتره نگاه یک فلاکت زده رو نسبت به ایشون نداشته باشید
    خطاب به کاربر محترمی که نوشته بودن یک دختر 32 ساله به احتمال زیاد روابط دوستی زیاد با پسرها داشته هم بگم اون مربوط به دخترهایی که هدفمند هستند نمیشه، خیلی ها ممکن هست تا 20 سالگی هم چندین دوست پسر داشته باشن و خیلی ها ممکن هست تا 35 سالگی هم دست به چنین روابطی نزنن و یا نهایتا با کسی که مناسب هست و واقعا قصد ازدواج داره وارد یه رابطه آشنایی بشن
    که البته خانم ایشون جزو افراد هدفمند بوده کسی که کلا فکرش توی این روابط باشه به هیچ وجه نمیتونه درس یا هدف مناسبی متمرکز باشه

    در مورد قطع رابطه یک خانم با خانوادش هم بگم که این موضوع هم زیاد ممکنه اتفاق بیفته که یک خانم در صورت دیدن بی احترامی به همسرش با یکی از اعضای خانوادش مدتی قطع ارتباط کنه چرا فکر می کنید این اتفاق محال هست به هر حال خانواده اول هر زن و مردی همسرش هست و این موضوع رو تا کسی رعایت نکنه نمیتونه خوشبخت باشه یا کسی رو خوشبخت کنه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  14. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    shahrouz (یکشنبه 04 مهر 95), میشل (یکشنبه 04 مهر 95)

  15. #78
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    45
    Array
    سلام جناب شهروز
    چقدر نظرات متفاوته ،من فكر كنم همسر شما اتفاقا بسيار خانوم عاقل و صبوري هستن و همينطور خود شما ،پس قدر همو بدونيد ،من يك لحظه خودمو تصور كردم كه اگه برادر همسرم از آب گل آلود رابطه ي ما ميخواست واسه خودش ماهي بگيره چيكار ميكردم ،هيچ تفاوتي هم نداره كه اون زمان دوست داداششون بودم يا همسرش،شك نكنيد هرگز توي جايي كه اون آدم حضور داشته باشه نميرم جالبه از همسرمم پرسيدم گفت كسي كه به انتخاب من نظر داشته باشه دليلي براي رابطه باهاش ندارم ،جز موارد ضروري،پس به نظر من خانومتون خيلي محجوب و صبور هستن .

    خانواده ي محترم شما وقتي به انتخابتون به همسرتون ارزش نميذارن به نظر من نشونه دوست داشتن نيست ،چون خدايي نكرده همين دخالت ها و بي احترامي هاي خانواده هاست كه ممكنه يك زندگي از بپاشه ،نميدونم چه جذابيتي داره روي زندگي دو تا آدم بالغ بخوان تسلط داشته باشن .
    سعي كنيد براي برطرف كردن دلخوري بين خودتون و همسرتون تلاش بيشتري كنيد ،زندگي كه با عشق شروع شده ارزش همه نوع تلاشي داره ،احترام خانواده هاتون رو نگه داريد ولي براي همه ي آدمهاي زندگيتون مرز بذاريد قرار نيست براي راضي نگه داشتن همه اينقدر انرژي بذاريد ،مگه شما چند بار فرصت زندگي كردن داريد؟مگه چند بار سالهاي اول ،دوم و ... ازدواجتون تكرار ميشه ؟پس ضمن حفظ احترام به خانواده هاتون اجازه نديد آرامش زندگيتون از بين بره ،قدر تك تك لحظاتي كه باهم هستيد رو بدونيد،به همسرتون هم كمك كنيد كه اگه دلخوري داره از خانواده تون فراموش كنه و توي زياد دامن نزنيد به بي احترامي ها يا رفتارهاي هر دو خانواده ،چون هرچي بيشتر صحبت كنيد تبديل ميشه به كينه ،براي هر دوي شما.فقط با رفتار درست و محترمانه در برابر خانواده هاتون هميشه كنار همسرتون باشيد و از ايشونم بخوايد كه اينطور باشه .
    در پناه خدا خوشبخت و موفق باشيد .

  16. 2 کاربر از پست مفید asemaneabi222 تشکرکرده اند .

    shahrouz (یکشنبه 04 مهر 95), میشل (یکشنبه 04 مهر 95)

  17. #79
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 مهر 95 [ 23:11]
    تاریخ عضویت
    1395-5-01
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    282
    سطح
    5
    Points: 282, Level: 5
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 20 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شيدا خانم واقعا متاسف و متعجب شدم از پست هات. حداقل به دليل سابقه عضويتي كه داري، انتظار ميره يه مقدار پخته تَر و مادبانه نظر بديد. اين همه قضاوت و توهين شما و خانم سروناز باعث تاسف هست و چه حركت زشتي كردي كه عين خاله زنكا مينويسي خانم Amina كه فلان نظر رو ميده، خودش تو تاپيكش فلان حرف رو زده !!!
    چطور به خودت اجازه ميدي اين قدر با اطمينان ديگران رو قضاوت كني؟ خيلي راحت به اين اقا ميگي مطمئنا اولين تجربه زنش نبوده؟! ميگي مطمئني كه خود اين اقا جريان دستبند رو به خانمش گفته؟! با يه استدلال ابكي ميگي خانمش خاستگار بهتر نداشته؟ اين همه توهم باهوشي از كجا مياد؟ اين اولين يا دومين باري نيست كه ايقدر زود قضاوت ميكني و صاحب تاپيك رو ازرده خاطر ميكني. (من اصلا كاري به نظرت ندارم و فقط در مورد زود قضاوت كردنت صحبت ميكنم). در ضمن هر كي نظرش مخالف شما هست دليلش اين نيست كه حتما با خانواده همسرش مشكل داره.




    من نميدونم چرا بعضيا فكر ميكنن اگه پسري با دختر بزرگتر از خودش ازدواج كنه حتما گول خورده، اين طرز تفكر توهين هست به فهم شعور يه اقا. ايشون يه فرد عاقل و بالغ هستن كه با چشم باز همسرشون رو انتخاب كردن و راضي هم هستن ولي بعضي خانواده ها با دلسوزي و دخالت بي جا زندگي عزيزاشون رو خراب ميكنن.
    از نظر من دليلي نداره آدم جايي بره كه بهش توهين ميشه و بعدشم قراره يه عالمه اعصاب خوردي داشته باشه !!!
    خانواده شما اگه شما رو ميخوان بايد به انتخاب شما احترام بزارن. تا زماني كه همسرتون از خانوادتون بي احترامي ميبينه بهتره كه نياد و شما خودت تنهايي بري. اگه بدون رضايت قلبي بخواد همراهيتون كنه و دوباره بي احترامي ببينه مطمئن باشيد اگه همونجا بحثي پيش نياد حتما بعدش مشاجره يا ناراحتي داريد. مگر كه همسرتون خيلي تو دار باشه و هر چي بي احترامي ميبينه رو بريزه تو خودش ولي ممكنه اثارش يه جور ديگه بروز كنه.
    هر عروسي با هزار اميد و ارزو ميره خونه بخت و ابتدايي ترين انتظاري كه از خانواده همسرش احترام ببينه. بر أساس گفته هاي خودتون، من حق ميدم كه همسرتون فعلا تمايلي به ديدنشون نداشته باشه.
    سعي كنيد به همسرتون كمك كنيد تا كم كم اين دلخوري هارو فراموش كنه يا بهتره بگم ببخشه چون براي خودشم بهتره كه تو دلش كينه اي نداشته باشه. در عين حال با رفتارتون ثابت كنيد كه به كسي اجازه توهين و دخالت نميديد. از طرفي هم در عين حفظ ارتباط با خانوادتون ازشون بخواين كه به انتخابتون احترام بزارن.
    فكر نكنيد چون يه زنم، دارم متعصبانه نظر ميدم. در شرايط برعكس هم همين نظر رو دارم.

  18. 3 کاربر از پست مفید سپيده دم تشکرکرده اند .

    shahrouz (یکشنبه 04 مهر 95), sphinx (یکشنبه 04 مهر 95), میشل (یکشنبه 04 مهر 95)

  19. #80
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    کسانی که اینجا پست می ذارن از گروههای سنی مختلف و با تجربیات مختلف هستند. اکثرمون ناخواسته تجربیاتمون را در نظراتمون وارد می کنیم.
    هر کدوم هم یه جای این فیل را در تاریکی لمس می کنیم و بر اساس اون نظر می دیم

    آقا شهروز

    لابد شنیدید که می گن هیچ مردی در رختخواب نامهربان نیست
    در ادامه اش می خوام بهتون بگم که
    هیچ زنی هم در پاساژ و شاپینگ سنتر نامهربان نیست. خانم شما عشقش را در بخشیدن خانواده تون و بزرگوار رفتار کردن می تونست نشون بده، نه ذوق کردن در پاساژ


    آقا شهروز گفتن که خانواده شهید هستند و مذهبی
    که بی تاثیر در بقیه مسائلی که گفتند نیست.

    1- جهیزیه

    خانمهایی که می گن جهیزیه وظیفه مرد هست. به جز نقاط خاصی از ایران، تا جایی که من می دونم در عرف ایران جهیزیه بر عهده زن هست، تا جایی که حتی در قانون برای برگرداندن این جهیزیه زمان جدایی اقدام می شه ( که نشون می ده قانون هم این عرف را در نظر گرفته و پذیرفته) ... شمایی که فقط همین یک خط اسلام را پذیرفتید که جهیزیه شرعا به عهده مرد هست باید بدونید که اطاعت بی چون و چرای زن از شوهر ( نه آقا شهروز از خانم و دستور قطع رابطه با مادر از سمت خانم ) هم وظیفه خانم هست. در ضمن شما دیگه لازم نیست به بچه و خانواده ات هم رسیدگی کنی. مهریه و شیربها و جهیزیه می گیری برای تامین نیاز جنسی آقا. تا این حد خودتون را ناچیز می بینید؟ یا فقط قسمت جهیزیه اش را قبول دارید؟

    همه جای دنیا ساختن زندگی مشترک مشارکتی هست. هر جا یه رسم و رسومی داره اما در نهایت مشارکتیه. این که شما مهریه بگیری، جهیزیه هم نگیری، بچه داری و خانه داری هم نکنی، نقشت فقط تامین سکس باشه ... دیگه با خودتونه. من با این اصول پستم را ننوشتم. اگر شما به این اصول معتقدید حسابمون جداست.

    2- اس ام اس برادر آقا شهروز

    ایشون از دوست دخترشون جدا شدن. از یک خانواده مذهبی که دوست دختر براشون طور دیگه ای تعریف شده ( اعتقاد شخصی من نیست)
    همون خانواده مذهبی مرد می تونه اگه از زنی خوشش اومد درخواستش را مطرح کنه ( چه مجرد و چه متاهل)
    و احتمالا همون خانواده مذهبی با توجه به رابطه دوست دختر - پسری ... تصور کردن می شه اینطوری درخواستشون را به اطلاع این خانم برسونن ( نمی گم درسته، می گم زمینه اش این بوده و با اون زمینه کار اشتباهی نکرده)

    اگه به نبردن جهیزیه طبق دین اسلام ( نه عرف ایران و حتی تا حدودی قانون) معتقدید، پس درخواست رابطه از سمت این آقا چیز عجیبی نبوده. چرا اینقدر تعجب کردید؟
    هنوز هم در عرف ایران دوست دختر، دوست دختر هست و رسمیتی ندارد. قانون که بماند
    چرا یه جا می رید در اوج یک کشور اروپایی و دوست دختر براتون می شه همسر و مادر و محترم و مکرم ... یه جا می رید در اوج قوانین عرب و مشارکت زن و مرد در ساختن زندگی یادتون می ره؟

    اما ...
    این خانم که ظاهرا 32 ساله به نظر نمی رسن. نهایت رفتارشون به یک دختر 23 ساله لوس و رشد نیافته می خوره که با لجبازی هر چی می خواد باید بهش بدن و با رفتار نابالغش جدا کردن یک مرد را از خانواده و هویتش پیروزی در زندگی مشترک می دونه.
    اگر یک خانم بالغ و عاقل بود مطمئنا متوجه بود که هر کسی در زندگیش اشتباه می کنه. برادر شما تا حالا هیچ اشتباه زشتی نکرده؟ معصومه؟
    من به شخصه اعتراف می کنم که اشتباهاتی در زندگیم داشتم که حتی خودم دوست ندارم باور کنم که اون کار را من کردم و اون حرف را من زدم ... همه ما اشتباه می کنیم و هر کس می گه نه دروغ می گه

    من اون آقا را مثل برادر خودم می دیدم که اشتباه بسیار زشتی کرده ( کسی به من اس ام اس بده بگه خوشگله ... خیلی برام متفاوته تا بگه سلام. منظورم اینه که نوع اس ام اس بسیار برخورنده هست، حتی اگر به قصد ارتباط باشه)

    اما می بخشیدمش. بعد از ازدواج سعی می کردم فراموش کنم. اون را مثل برادر خودم ببینم که اشتباه بسیار بدی کرده
    اما با رفتار متشخص و درست خودم بهش می فهموندم چققققققدر در مورد من اشتباه کرده
    شرمنده اش می کردم
    ولی رابطه اش را با برادرش به هم نمی زدم. هیچوقت

    برادر، خواهر، پدر و مادر من ... با همه ی اشتباهاتشون و بدیهاشون، بخشی از هویت من هستن. خانواده ی من هستند. هر چی که زمان بیشتر می گذره بیشتر حس می کنید که چقدر به این مجموعه نیاز دارید و زندگی بدون اونها یه چیزی کم داره.

    منظورم اصلا بی اهمیت جلوه دادن ازدواج یا رابطه همسری نیست. اما ما طبق یک قرارداد زن و شوهر می شیم و با یک امضا این رابطه فسخ می شه. ولی رابطه با والدین و خانواده هیچ جور گسستنی نیست. حتی اگه سالها از هم دور باشید همیشه ته دلتون یه جایی یه جوری به اونها تعلق و وابستگی دارید. اگه از همسرتون جدا بشید شاید بعد دو سه سال کاملا همه چی فراموش بشه.

    به آقا شهروز می گم به خانمت بگو منم رابطه ام را به خاطر اشتباه برادرت می خوام قطع کنم ... می گه نه، دل خانمم می شکنه
    اما دل مادرش چی؟ خیلی راحت چون مادر ایشون ( با سن بالا و داغ یک فرزند و شرایط خاصش) شاید برای تعریف از پسرش یا هر اشتباهی، دو تا جمله کنایه آمیز به عروس خانم گفتن ( پسرم اینقدر خوب بود همه دخترها دنبالش بودن !) ایشون دستور قطع رابطه با مادرش را براش صادر کرده !!!

    نمی گه من نمی آم ببینمشون
    می گه تو حق نداری بری ببینیشون ...

    ضمن این که با یه لبخند و یه جمله محبت آمیز می شد ثابت کنی که پسرت اشتباه نکرده در انتخاب این عروس ...

    خانواده ای که نگران ازدواج پسر کوچیکشون با دختری با این شرایط هستند، الان دارن مطمئن می شن که پسرشون واقعا زندگیش را خراب کرد با این ازدواج
    رفتار درست این عروس خانم می تونست بهشون بگه اشتباه کردید
    اما غیبت آقا شهروز در عروسی برادرزاده به همه این اطمینان را داد که عروس خانم بدجوری مهار زندگی آقا شهروز و اختیار و آزادیش را ازش گرفته

    3- دوستی گفتند که فرزندان عصای پیری نیستن
    یادم نمی آد آقا شهروز از وابستگی مالی یا ... خانواده اش حرفی زده باشه یا از عصای پیری و ...
    این یک رابطه عاطفی هست. فرزندان متعلق به خانواده و والدین هستند. چرا فکر می کنید فرزندان آدم، مثل حیوانات به بلوغ که رسیدند باید راهشون را بکشن و برن؟
    فرق جامعه انسانی و حیوانی چیه؟

    ازدواج نباید ما رو از خانواده قبلیمون جدا کنه و تمام !
    در اونصورت آیا ما متعلق به همسرمون هستیم؟ کسی اینجا صحبت از تعلق مادی و فیزیکی نکرد. ولی ما تا ابد به هویتمون و ریشه مون و خانواده مون تعلق داریم و نیاز داریم.

    4- این قسمت را نمی خواستم بنویسم چون احساس کردم شاید به دوستان دندانپزشک تالار بر بخوره ( سحر و ستاره و کسانی که نمی شناسم)
    امیدوارم حرفم را اشتباه برداشت نکنید
    اما دندانپزشک عمومی فاصله تحصیلی خیلی زیادی با لیسانس نداره که مرتب تکرار کردید بخاطر اختلاف تحصیلات حتما آقا شهروز اینقدر مطیعه و خودش را کم می بینه.
    تقریبا مثل فاصله فوق لیسانس و لیسانس هست. شاید از نظر درآمدی متفاوت باشه ولی از نظر تحصیلات آکادمیک ....؟؟

    به هر حال رشته و تحصیلات مخصوصا در بعضی رشته ها تاثیر چندانی روی رفتار فرد نداره. شاید تاثیر معکوس هم داشته که این خانم اینقدر خودشون را باور کردن

    یک زمانی قبول شدن در بعضی رشته ها سخت بود و کسی که مدرک دندانپزشکی داشت حتما دوران دبیرستان و کنکور را با نمرات عالی و تلاش زیاد پشت سر گذاشته بود
    اما الان توی اکثر رشته ها شرایط دیگه ای حکمفرماست که مدرک تحصیلی نشان دهنده چیز خاصی نیست.

    این قسمت فقط یه توضیح کوچولو بود. فرق دندانپزشکی دانشگاه تهران که با کنکور وارد شده با دندانپزشکی که یک سال اوکراین درس خونده و سال بعد ایران با شهریه و ... ادامه داده را می فهمم. در همه رشته ها خوب و بد و بالا و پایین هست.


    5- ازدواج با دختر بزرگتر نه از بخاطر مسائل عرفیش بلکه از نظر روانشناسی هم رد شده است.
    مسائلی بیولوژیکش هم که بماند

    تا یک سنی دخترها عاقل تر و جلوتر از پسرها هستند.
    برای همین در شرایط عادی ازدواج اختلاف سن با فاصله 5-4 سال بزرگتر بودن آقا توصیه می شه
    البته معنیش این نیست که هر کس با دختر بزرگتر از خودش ازدواج کنه، زندگیش به فنا می ره
    استثنا هم وجود داره. هیچ چیز عجیبی هم نیست ...
    اگر بر اساس این قانون که در علم هم ثابت شده بخواهیم صحبت کنیم آقا شهروز 28 ساله باید با یک خانم 23-4 ساله ازدواج می کرد.
    همسر ایشون از همسر نرمال برای ایشون حدود هشت سال بزرگتر هست. اما رفتار نابالغ و کودکانه اش نشون می ده که خیلی هم بزرگتر نیست و این اختلاف سن اشکالی نداره.

    این پست در جواب هیچ کس نیست. به خودتون نگیرید
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : یکشنبه 04 مهر 95 در ساعت 14:13


 
صفحه 8 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:21 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.