سلام.
ممنونم آقای باغبان. درست میفرمایید.
امروز سحر هم یه پست اینجا بود که ناگهان تیری از غیب رسید و پست غیب شد! :)
البته من ناراحت نشدم. اشکالی نداشت. دلشون خالی میشد شاید.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تصور می کنم ایشون یه جمله من رو اشتباه شنیده:
ما رفته بودیم خودمون دو تا توی اتاق صحبت کنیم. من میگگفتم 100 اون میگفت 30. یه نیم ساعتی حرف زدیم فایده نداشت. در نهایت من گفتم خب پس بریم بیرون.
منظورم این بود که از اتاق بریم بیرون و بریم توی جمع پیش بقیه.
ایشون با تعجب پرسید بریم بیرون؟ گفتم بله.
بعد هم تعارف کردم و ایشون جلوتر از من رفتن بیرون. من فقط دیدم ایشون پالتوش رو برداشت و حتی ننشست و در همون حین که میپوشید به خانوادش گفت بلند شید. و خیلی هم ناراحت بود انگار.
همه متجب شدن.
همیشه هم موقع خداحافظی خیلی مودبانه خداحافظی می کرد و 10 بار تشکر میکرد و ....
اما اینبار نه.
خود پدر و مادرش هم یکم شوکه شده بودن.
چنین برخوردی ازش بعید بود واقعا.
همش میگم نکنه یک حرف میم و نون رو جابجا شنیده؟ نکنه اون موقع که من گفتم پس بریم بیرون، شنیده پس برین بیرون؟؟؟ و اینجور برداشت کرده باشه که پس بلند شید از خونه ما برید بیرون؟؟
به خصوص که من وقتی گفتم بریم بیرون، با تعجب پرسید بریم بیرون؟؟
من اصلا دشمنم هم اومده باشه خونمون، بهش نمیگم برو بیرون.
نکنه چنین چیزی شنیده که اینقدر با حالت بدی رفت؟ من واقعا براشون خیلی احترام قایل بودم. اصلا دوست ندارم چنین برداشتی کرده باشن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)