درد دل امشب من با خدا

[ویدا@]

خدایا از تو پوزش مي‌طلبم!

اَللَّهُمَّ اِنّى اَعْتَذِرُ اِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتى فَلَمْ اَنْصُرْهُ،

وَ مِنْ مَعْرُوفٍ اُسْدِىَ اِلَىَّ فَلَمْ اَشْكُرْهُ،

وَ مِنْ مُسى‏ءٍ اعْتَذَرَ اِلَىَّ فَلَمْ اَعْذِرْهُ،

وَ مَنْ ذى‏فاقَةٍ سَئَلَنى فَلَمْ اُوثِرْهُ، وَ مِنْ حَقِّ ذى حَقٍّ لَزِمَنى لِمُؤْمِنٍ فَلَمْ اُوَفِّرْهُ،

وَ مِنْ عَيْبِ مُؤْمِنٍ ظَهَرَ لى فَلَمْ اَسْتُرْهُ،

وَ مِنْ كُلِّ اِثْمٍ عَرَضَ لى فَلَمْ اَهْجُرْهُ. اَعْتَذِرُ اِلَيْكَ -يا اِلهى - مِنْهُنَّ

وَ مِنْ نَظآئِرِهِنَ‏اِعْتِذارَ نَدامَةٍ يَكُونُ واعِظاً لِما بَيْنَ يَدَىَّ مِنْ اَشْباهِهِنَّ، فَصَلِّ

عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاجْعَلْ نَدامَتى عَلى‏ ما وَقَعْتُ فيهِ مِنَ الزَّلاَّتِ،

وَ عَزْمى عَلى‏ تَرْكِ مايَعْرِضُ لى مِنَ‏السَّيِّئاتِ تَوْبَةً تُوجِبُ لى مَحَبَّتَكَ، يا مُحِبَّ التَّوَّابينَ.


بار خدايا به پيشگاهت عذر خواهم در حق ستمديده‏اى كه در حضور من بر او ستم رفته و من ياريش ننمودم،

و از احسانى كه در حقّم شده و شكرش را بجا نياورده‏ام،

و از بد كننده‏اى كه از من پوزش خواسته و عذرش را نپذيرفته‏‌ام،

و از فقيرى كه از من حاجت خواسته و من خواست او را بر خواست خود ترجيح نداده‏ام،

و از حقّ مؤمن حق دارى كه بر عهده‏ام مانده و آن را ادا ننموده‏ام،

و از عيب مؤمنى كه بر من آشكار گشته و آن را نپوشانده‏ام،

و از هر معصيتى كه برايم پيش آمده و از آن دورى نجستم.

بار الها از همه آنها و از آنچه مانند آنهاست از حضرتت با دل آكنده از پشيمانى عذر ميخواهم، عذرى كه مرا در آينده

از نظاير آنچه بر من گذشت بازدارد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و پشيمانيم را بر لغزشهايى كه گرفتارشان

شده‏ام، و تصميم را بر ترك گناهانى كه برايم پيش آيند توبه‏اى قرار ده كه برايم موجب عشق تو گردد، اى دوستدار

توبه كنندگان.

[پاییزان]

خدا جون

میترسم

نکنه دارم ازت دور میشم؟؟؟!!

خدایا می خوام دوباره دستتو محکم بگیرم ...کمکم کن

من از بی تو بودن میترسم...

[ویدا@]

خداوندا
من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی زمستان
من از تنهایی و دنیای بی تو میترسم

خداوندا
من از دوستان بی مقدار، من از همراهان بی احساس
من از نارفیقیهای این دنیا میترسم

خداوندا
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حباب آب بودن
من از ماندن چو مرداب میترسم

خداوندا
من از مرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیك میترسم

خداوندا
من از ماندن میترسم، من از رفتن میترسم

خداوندا
من از خود نیز میترسم

خداوندا پناهم ده

[یسنا]

خدا جونم ازت متشکرم به خاطر همه دوستای جدیدی که بهم دادی همشون خیلی مهربونن من خیلی دوستشون دارم خدا جونم این دوستای خوب ازم نگیر

[آفتاب همدرد]

زندگی باور میخواهد

آن هم از جنس امید
...

که اگر سختی راه،
به تو یک سیلی زد...

یک امید از ته قلب به تو گوید
...

که خدا هست هنوز
...!

خدایا امیدمونو به ناامیدی تبدیل نکن
خدایا هیچ کدوم از نعماتی رو که بهمون دادی ازمون نگیر به خصوص سایه پدر و مادرمون رو.

[هستی]

خدایا!!
چرا من اینقدر بی سیاستم؟! چرا بانفوذ و گیرا حرف زدن رو بلد نیستم؟! چرا اصلا نمی تونم منظورم رو در قالب کلمات بیان کنم؟!

خدایا این چه نتیجه ای بود که امروز برام توصیف کردن!
مشکل شما اینه که خیلی با حجب و حیا هستین؟ برای بودن در محیط کار نباید اینقدر حجب داشت؟

خدایا پس اخلاق و ادب و ارزش کجا تعریف میشه؟ تو چهار دیواری خونه؟ یعنی چون نمی خوام اخلاقیات و ارزشها رو زیر پا بگذارم باید حبس چهاردیواری خونه بشم؟!

خدایا اینها رو به کی میشه گفت؟
خدایا نمی دونم دیگه چه کار کنم؟

فقط فریاد می کنم، خدایا...

[نازنین آریایی]

خدای مهربونی خدای آسمونی
می خوام تمام روزام با اسم تو شروع شه
به نام تو...

[ویدا@]

خدایا!

چون ماهیان که از عمق و وسعت دریا بی خبرند،

عظمت عشق تو را نمی شناسم.

فقط میدانم که معبود این دل خسته هستی

و اگر دیده از من برگیری خواهم مرد

[ویدا@]

از من تا خدا راهي نيست . . . فاصله ايست به درازاي مـــــن تا مـــــن . . . و در اين هياهوِي غريب

...

من ، اين من را نميابـ ـــ ـــم . . .!

[ویدا@]

خدایــــــــــا !!



دستم به آسمانت نمی رسد اما تو که دستت به زمین می رسد ... "بلندم کن