به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 69 , از مجموع 69
  1. #61
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظرم اجاره دادن مغازه حداقل برای یک سال این حسن رو داره که همسر شما بفهمه اون مغازه همینجوری به خودی خودش هم درآمد داره و در صورت کمک مادرش درآمد رو به پای ایشون ننویسه و اینکه اینطوری شما هم راحت تر می تونی سهمت از درآمد رو برداری و اگر احیانا سال دیگه قرار شد خودتون اداره اش کنید درآمدی حداقل معادل این اجاره رو طلب کنی البته اینها قاعدتا توی یک زندگی مشترک نباید باشه ولی به هر حال شرایط الان برای شما اینجوری ایجاب می کنه

    اگر همسرت مادرش رو با یک شاگرد برای اداره مغازه نزدیک خونش می گذاشت و خودش با یک شاگرد اون یکی مغازه رو اداره می کرد شاید بهتر بود ولی حداقل اگر یک سال با همون سیستم اجاره جلو برید شاید بهتر باشه تا حداقل حد و مرزها مشخص بشه و از اول همه چیز با هم مخلوط نباشه

  2. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Happy.girl.69 (یکشنبه 27 خرداد 97), Somebody20 (یکشنبه 27 خرداد 97)

  3. #62
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    بچه ها امروز كه خواستيم قرارداد بنويسيم براى احاره، شوهرم هى ميگفت من دوس دارم مغازه رو و خانومم راضى نيست و ...
    ظهرم گفت مظرت چيه كنسل كنيم؟! گفتم انقد دم دمى مزاح مباش، خودت گفتى اون مغازه درامدش زياده ولى ميخواى از خيرش بگذرم و به زندگيم برسم.
    ولى خوابيد رفتم بغلش كردم پشتشو كرد و ...
    منم گفتم با اينكه طرف رو حرفت حساب كرده، اما هرجورو خودت ميخواى تصميم يگير، من نميخوام مجبورت كنم، ميخواى ز بزنى بگى نظرت عوض شده من حرفى ندارم. هر تصمبمى خودت صلاح ميدونى.گفتم شبم اگه فك ميكنى لازمه دير بياى ديگه مشكلى ندارم( اخه من هرشب مبرفتم تا ١٢ شب پبشش كه مثلا باهم باشيم، بعد به همه ميگه خانومم طاقت نمياره و غر ميزنه و شبا بى طاقتى ميكنه مياد اينجا ميشينه!!)

    حس كردم دلش ىيخواد باشه مغازه، ولى قوه تصميم گيرى نداره ميخواد منو سپر كنه.
    منم شك مدارم اين مغازه درامدش عالى ميشه، فقط هم ميدونم بهم پولى نميرسه، هم ميدونم ما نياز مالى نداريم، ... تلاشمم كردم، اما نمبحوام مجبورش كنم. هى رد شه بببنه يارو داره پول پارو ميكنه و بگه ببين تو نذاشتى.

    حس ميكنم خدا يكم با من سر ناسازگارى داره، واسه همينم اصرار به كارى نمينم ديگه، خلاصه خودمو كنار كشيدم و همسرمم احتماا ٩٠دوصد كنسل كنه بحث اجاره رو.
    ویرایش توسط Somebody20 : یکشنبه 27 خرداد 97 در ساعت 15:35

  4. #63
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    عزیزم مشکل اصلی همین جاست که شما تو همه مسایل از ترس اینکه ممکنه نقد بشی و باید پاسخگو باشی خودت رو کنار کشیدی. معلومه که آدم باید پای تصمیمی که گرفته بایسته اما به هر حال چاره ای نیست و نمی شه همیشه کنار بایستی و انتظار داشته باشی دنیا به کامت باشه.

  5. 3 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    Somebody20 (دوشنبه 28 خرداد 97), نیکیا (یکشنبه 27 خرداد 97), رازقي (دوشنبه 28 خرداد 97)

  6. #64
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    سام بادی عزیز مغازه ای که درآمدش بالا باشه قاعدتا اجاره اش هم بالاست پس شما می تونستید درآمد نسبتا خوبی از اجاره داشته باشید و کمی حد و مرزها مشخص می شد
    اگر نظرت واقعا روی اجاره بود باید پافشاری می کردی
    شوهرت با قهر و ... راحت نظر شما رو عوض کرد

    نمی گم دعوا کن ولی در کمال آرامش قاطعیت داشته باش بدون هیچ تنش مشخصی خیلی نرم و مهربون ولی قاطع قاطع

    الانم به شوهرت بگو اگر فکر می کنی این مغازه درآمدش بهتره خودت باید از صبح تا شب بالای سرش بایستی یه بوم و دو هوا نمیشه
    درآمد اون مغازه به شرطی خوب هست که یه مرد با تجربه تمام وقت اونجا باشه
    اگر میخوای اون رو اجاره ندی پس مغازه کنار خونه مادرت رو اجاره بده یا یه شاگرد بگیر با حضور تمام وقت مادرت یا هر چی به هر حال اون مغازه به من ارتباطی نداره خودتون می دونید و اون مغازه
    ولی در رابطه با این یکی اگر میخوای نگهش داری باید بالا سرش بایستی
    وگرنه من موافق نگه داشتنش نیستم و اینکه من هم دوست دارم یه وقتایی بیام پیشت

    و نمیخوام هم منت هیچ کس روی سرم باشه از فامیل و آشنا
    فقط خودت
    اگر شاگردی هم گرفتی پولش رو بگیره بدون منت
    ولی مغازه رو با شاگرد نمیشه ول کرد و رفت
    چون معلوم نیست چی می فروشه چقدر می فروشه و چقدر از حساب کتابها رو اشتباه نشون میده
    اگر هستی بسم الله

    اگرم نیستی بده اجاره خودتو راحت کن

    والا من اگر جای شما بودم راجع به اینکه مادرش به طور دائم نیاد هم می گفتم
    هم اینکه سنش بالاست و براش خوب نیست و اگر اتفاقی براش بیفته همه از چشم شما می بینن و هم سایر دلایلی که خودت باید براش پیدا کنی بدون اشاره مستقیم به وابستگی ها و ...
    حتی اون حرف همسرت که گفته اگر مادرم بیاد منتش همیشه روی سرم هست و ...
    راستش اگر من باشم تکلیفم رو با این جور دیدگاهها از اولش مشخص می کنم

    ولی خودت می دونی و شرایط زندگیت

    یه خرده پافشاری و قاطعیت رو قاطی روش زندگیت بکنی بد نیست
    ویرایش توسط فکور : دوشنبه 28 خرداد 97 در ساعت 10:37

  7. 5 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    Somebody20 (دوشنبه 28 خرداد 97), نیکیا (دوشنبه 28 خرداد 97), آویژه (دوشنبه 28 خرداد 97), بارن (سه شنبه 29 خرداد 97), رازقي (سه شنبه 29 خرداد 97)

  8. #65
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    بچه ها مشكل من اينه اولا خودمم نميدونم كدوم كار واقعا بهً نفعمه، ثانيا بخت با من يار نيست.
    مشترى ديروزى خودش ز زد گفت پشيمون شدم، حالا دايى خودم ميخواد ورداره و توش كار كنه،همه ش ميگم من اتقد بازار گرمى كردم ايشون داره مياد جلو، نكنه نچرخه و بنده خدا ضرر كنه، ( شايد ايشونم پشيمون شه حالا مشخص نيس)

    يا ميگم نكنه اگه نديم احاره و نگهش داريم،اونجا سرش شلوغ شه و مجبور شه خودش بره سر بزنه و از مامانش جدا شه!!
    با ميگم بعنى تنها اميدم براى استقلالمونم به فنا رفت؟ از فردا اش همون اش و كاسه همون كاسه، هرروز مامانش، هرروز خونوادش،،وقت گداشتن روى اونا مثه سابق و ...
    خلاصه هزار تا فكر تو سرمه.
    منم به شوهرم گفنم، كفتم ببين من ب فكر جفتمونم، قرار ماداين بود مغازه بزنى و وايستى سرش، اما تو يه روز منو گذاشتى، يه روز گفتى مامانم بياد، يه روز گفتى شاگرد باشه،تو حتى يه روز كامل سر كارت واينستادى كه من دلم خوش باشه ، لااقل جا مينداختى بعد ميرفتى شاگرد ميداشتى!! ميگه تو چكار دارى، از ارل مسيول اداره ش من بودم، الانم خودم هرجور بخوام اداره ميكنم.
    گفتم اگه دايى منم پشيمون شد، ديگه ميسپارم به خودت ديگه، چرن من ديگه گزينه اى ندارم كه بخوام مغازه رو بهش احازه بدم، يعنى خواه ناخواه مجبورى خودت اداره كنى.
    ميگه لطفا اگه گزبنه ندازى، ديگه تو كاراى ما مردا هم دخالت نكن، من بهتر ميدونم كيو بذارم كيو نذارم،. من ديگه چى بگم؟!
    جز اينكه خدا خودش كارى كنه نه ما ضرر كنيم نه كسى كه مغازه رو احاره كنه( البته اگه تو اين شرايط اقتصادى كسى حاضر باشه اينكارو كنه)
    تا امشبم ك مادرش مياد، اگه احاره نديم ميدونم ايشون صد در صد نظرشو عوض ميكنه
    ویرایش توسط Somebody20 : دوشنبه 28 خرداد 97 در ساعت 15:02

  9. 2 کاربر از پست مفید Somebody20 تشکرکرده اند .

    فکور (دوشنبه 28 خرداد 97), نیکیا (دوشنبه 28 خرداد 97)

  10. #66
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سام بادی عزیز
    به نظر من معامله توی فامیل و آشنا تهش فایده نداره
    آخرش دلخوری پیش میاد
    با غریبه معامله کردن خیلی بهتره

    اگر واقعا قصد اجاره دادن دارید چند تا بنگاه باید بسپارید و توی دیوار هم آگهی کنید
    از آسمون که مشتری پیدا نمیشه

    در کل شرایط زندگیت رو خودت بهتر می دونی
    فقط اگر روی نظرت مطمئن شدی روش پافشاری کن حالا هر نظری که هست

    شاید هم بد نباشه یکی دو ماه با حضور مادر شوهرت مغازه رو نگه دارید بعدا همه چیز رو بسنجی و تصمیم بگیری

    ببینی چه تاثیری گذاشته آیا در مستقل شدن شخصیت شوهرت کمکی کرده (شاید به قول خودت سرش شلوغ بشه و یه خرده تایم آزادش و وابستگیش کم بشه شایدم نشه) کلا ببینی روند چطوریه
    اگر دیدی بدتر شده اون موقع هم می تونید بگذارید برای اجاره

    به شوهرت بگو گزینه جایگزین این هست که آگهی کنیم و مستاجر پیدا کنیم حالا یکی دو ماه امتحان کنیم خودمون اگر خوب بود نگه داریم اگر سخت بود یا هر اشکالی که بود بدیم اجاره

  11. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    Somebody20 (چهارشنبه 30 خرداد 97)

  12. #67
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    بچه ها من از همسرم خواستم بسپريم چن حا و اونم قبول كرد، تا دو شب پيش ك مامانش اوند از مسافرت.
    باورتون ميشه شوهرم بعد از ١٤ روز ناراحتى و قياقه داغون و اعصاب ناراحت، يه شب انتنقققد خوشحال اومد خونه فك كردم اتفاقى افتاده واسه مغازه. ظرفارو شست، كلى شوخى ميكرد، تا از مغازه حرف زدم ميگف ديگه اداىمه نده خودم اداره ش ميكنم و...
    اخر شب فهميدم مامان جونش تشريف اورده و ما بالاخره لبختد روى لباى اين اقا ديديم. ازون روزم مثه سابق با خونرادشه، شبام ازونحا ميبنده ميره اون يكى مغازه ساعت ١ مياد خونه.
    تا قبلش هرشب به من ز ميزد بيا مغازه، منم ميرفتم، از وقتى حامى عزيزش اونده ديگه به من زنگم نميزنه خبر بده دير ميام چه برسه بگه بيا پيشم،منم از امشب ديگه نميرم و به خونه م ميرسم.( مادر شوهرمم قطعا نميره چون پسرش مقه سابق كنارشه و لارم نيس به خودش زحمت بده)

    فك كنم اين تاپيك همينحا تموم ميشه.
    مرسى از همتون دوستاو خوبم.
    ته دلم احساس نفرت دارم از همسرم، باهاش ميگم و ميخندم، اما براى بار هزارم بهم ثابت شده من هيچى نيستم تو زندگيش، فقط و فقط خونوادش مهمن، چه بهش خدمت كنن، چه نكنن، چه تنهاش بذارن.ازونورم من چ جونمو بدم واسش چه ندم، كنارم ارامش و خيال راحت نداره. هيچ ارزشى براش ندارم و سعيمو ميكنم هيچ ارزشى برام نداشته باشه.

    هروق تا اين اندازه به بن بست ميرسم و حالم خراب ميشه و ميدونم چاره اى نداره اين زندگى، به مهاجرت ميرسم، به اينكه حمع كنم و ازين كشور برم بواى هميشه، برم جاى ديگه و از اول متولد شم و زندگى جديد شروع كنم، حتى تنها. خدارو چ ديديد، شايد چن سال ديگه منو ديدين ك از يه زندگى ديگه واستون پست ميذارم.
    ویرایش توسط Somebody20 : چهارشنبه 30 خرداد 97 در ساعت 13:06

  13. #68
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    عزیز دل، دیشب که همسرم مجبور بود خیلی دیر بیاد خونه و منتظرش بودم نشسته بودم پای یه برنامه از شبکه سلامت که در مورد مسائل زناشویی صحبت می کرد و کارشناس می گفت حتی استفاده از عبارت "خونه مون" برای منزل پدری بعد از ازدواج چقدر تاثیر منفی داره روی روابط زناشویی و رفته رفته روی خصوصی ترین امور زن و شوهر. یاد مشکل شما افتاده بودم و می گفتم کاش همسر شما هم این حرفا رو می شنید... فکر می کنم سه راه بیشتر نداری عزیزم.





    _ همین طور تنها و سرخورده زندگی کنی و بپذیری که قرار نیست چیزی عوض بشه یا تا روزی که مادر شوهرت هست عوض نمی شه. (چند وقت پیش خانمی رو دیدم که بچه دبیرستانی داشت و از همسر وابسته به پدرش گلایه می کرد و می گفت هیچ جا نمی تونیم بریم و...)


    _ همسرت رو ترک کنی و بری سراغ آینده ای که خدا می دونه چه طور رقم بخوره و رقم بزنی.


    _ محکم و یه کلام شرط بذاری که همسرت باید بره پیش مشاور و کوتاه هم نیای. این وسط جنگ هم نباید راه بندازی. فقط قاطع باشی و پای مطالبه ای که داری بمونی.






    زندگی کوتاه تر از چیزیه که فکرش رو می کنیم. شما هنوز بچه ندارید و وقتی پای بچه بیاد وسط همراهی همسرت رو خیلی بیشتر احتیاج داری.
    ویرایش توسط Parastou : چهارشنبه 30 خرداد 97 در ساعت 14:18

  14. 2 کاربر از پست مفید Parastou تشکرکرده اند .

    Somebody20 (چهارشنبه 30 خرداد 97), بارن (چهارشنبه 30 خرداد 97)

  15. #69
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده مشمول قفل هست

    راهکارهای دوستان را یک جمع بندی داشته باش ....

    حالت گزارش نویس از شرایط زندگی و رفتار همسرتان و ... ابتکار عمل را از شما می گیرد.

    شما می توانید با سعه صدر و ابتکار عمل گام های مهم و سازند ای بردارید

    در صورت نیاز مبرم به راهنمایی تاپیک جدید باز کنید و در کنترل تاپیک که از ظرفیت50 پست آن خوب استفاده کنید دقت بفرمایید

    با تشکر


 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.