سلام روز همگی به خیر و اوغات به کامتون
باز هم بابت اینهمه توجه از همتون ممنونم دوستان عزیز.
یادتونه که تو پست قبلیم گفتم که این آقا اصرار داشتن که آخر هفته همدیگرو ببینیم؟؟ حتی برای چند دقیقه؟
منم قبول کردم رفتم و دیدمشون ( بدون اجازه ی والدینم ، یعنی چیزی بهشون نگفتم که میرم این آقا رو ببینم) برای همین زیاد هم با ایشون نموندم اما همون چند دقیقه کافی بود تا کل بدنم به لرزه بیافته .... چیزی رو فهمیدم که نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت...
دوروزه با خودم درگیرم . خواب راحت ندارم و همش رفتم تو فکر . بدتر از قبل....
من همه ی تصمیمامو گرفته بودم . ایشونو به شدت دوست دارم اما این ملاغات آخر ، حرفایی که زدن و اتفاقی که افتاد منو آورد اول گردونه.....دوباره درمونده و حیرون شدم....
نمیدونم باید خوشحالی کنم یا در عوضش ناراحت باشم؟!!!
بعدش اومدم نوشته های شما دوستان رو خوندم ..... البته دور از شما دوستانم باشه ، حالم بد بود بدتر شد.....
به شدت نیازمندم مشاورم رو دوباره ببینم ولی ماشالله به این زودی ها که به آدم وخت نمیدن! با کلی خواهش و التماس تو این هفته یه وخت گرفتم.
فرشته ی مهربون گرامی بابت توجهتون خیلی خیلی ممنونم.
درسته دقیقا مشاور هم همینارو گفت . من نتونستم خوب و درست براتون بنویسم در یه پست جداگونه حرفهای ریز مشاور رو توضیح میدم. راستش مشاور خیلی منطقی مشکلات رو گفتن و راه هم البته برای همون مشکلات پیش پامون گذاشتن.... من به خاطر همین گفتم نظرشون منقی نبود!
در مورد آقای تنهایی عزیز ، خیلی ممنون بابت پستاتون ...نگرانیتون قابل درکه برام....
خیلی دوست دارم با شما بیشتر صحبت کنم . مثل اینکه در این مورد به طور جداگانه تجربه هایی داشتید. دو تا از تاپیک هاتونو خوندم اما راستش اون چیزی رو که میخواستم توش ندیدم!
چطور میتونم با شما بیشتر صحبت کنم . راستش گفتم سوال هامو همینجا مطرح کنم اما جایی خونده بودم در تاپیک ها ، مکالمات محاوره ای دو نفره ضد قوانین سایت همدرددیه ..... اگه جناب مدیر و فرشته ی مهربان اجازه بدن همینجا مطرح کنم.
اگرم که نه راهنماییم کنید که چطور میتونم بیشتر از شما کمک بگیرم. چنتا سوال خیلی مهم دارم .....شاید بتونید منو راهنمایی کنید.
در یک پست جداگانه جواب دوستان خوبم و اتفاقی که افتاده رو خواهم نوشت . ( در اولین فرصت)
علاقه مندی ها (Bookmarks)