به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 93
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    آونگ محترم ممنونم
    نه من ناراحت نشدم شما میگید فرض کنم مگر با فرض میشه زندگی کرد فقط باید خودمو گول بزنم
    من تا زمانی که همسرم واقعن اطمینان پیدا کنم که همسرم بهبود پیدا میکنه به این روند میتونم ادامه بدم ولی اما اینکه فرض کنم همسرم فلجه ... و ازش انتظاری نداشته باشم در ذهنیت من نمیگنجه.... من فردا میخوام بچه دار بشم اگر فرض کنم که همسرم نمیتونه به کاراش برسه بعد مسئولیت دو نفر به عهده من خواهد بود و من واقعن قادر نیستم .... شاید بتونم و اراده کنم ولی نمیخوام این وضعیت رو داشته باشم .

    انتظاری از طرف مقابل نداشته باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(((((همسرم من طرف مقابل نیست همسرم طرف موازی با منه که باید با هم راه بریم نه در مقابل هم یعنی در کنار هم .........درسته جاهایی من باید همراهی کنم و انتظار بی جا نداشته باشم

    اینکه به موقع سر کالاس حاضر بشه وو یا اینکه میگه فلان ساعت میام دنبالت و میدونه پدر من سرطان داره و هر لحظه که از وقتش بگذره احتمال حاد شد نه حالش میشه ... من نبیاد ازش انتظار داشتم که به موقع بیاد و بگم که روش حساب نمیکنم ... من روش حساب نمیکنم درست خودم میرفتم و پدرم ولی وقتی خودش اصرار بر این داره بیاد
    چیییییییییییییییییی


    اما دیر میکنه و کلی باعث ناراحتی مام میشه و حتی خانواده ام که الان اصلن حاضر نیستن ببینشنش

  2. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام مینا خانم
    آروم باشید
    آره میشه برای دوره موقتی فرض کرد
    منم منظورم همین بود که فعلا این کارو بکنید
    یکی از نکات مهم در حل مشکلات ناشی از زندگی مشترک داشتن ذهن آزاد از درگیری است
    عذر خواهی می کنم از اینکه بعضی اصطلاحات مانند : طرف مقابل را به کار بردم
    اما ما الان به همسر شما دسترسی نداریم
    گفتم نمونه های موفق در تالار مانند بانو سوده 82که توصیه می کنم تمام تاپیک هایش را بخوانید کسانی بودند که این فرضهای اولیه را در ذهنشان انجام داده اند
    در مقابل مشکلات مسیر مقاومت کردند و نا امید نشدند
    یادم هست بارها بانو سوده از عدم پاسخ مناسب همسرشان به تلاشهای ایشان گله داشت
    خودتان را برای اینها آماده کنید
    این تنها راهی است که من بلدم
    سپس پله پله راههای نفوذ در همسرتان را باز کنید تا روابطتان بهبود یابد (حتی اگر پا روی بعضی علائق و خواسته های خود بگذارید)
    بعد بتوانید همسرتان را اصلاح کنید
    ما میگیم صورت مسئله جدید ایجاد نکنید بعد شما از آینده و بچه دار شدن حرف می زنید
    این مسائل فقط بار ذهنی بیشتری بر دوش شما می گذارد و توان تحمل شما را کاهش می دهد
    فعلا نیاز است در زمان حال زندگی کنید نه گذشته نه آینده
    می دانم که گاه در این میان ضربه هایی خواهد خورد ولی بدانید از وضعیت فعلی بدتر نخواهد شد
    حتی کارهایی که قرار است انجام دهد و به صورت لحظه ای قرار است انجام شود همیشه آمادگی انجام ندادنش را داشته باشید و خودتان برنامه ریزی موازی داشته باشید آماده به اجرا
    قبول دارم این روش فشار زیادی به شما می آورد
    برای همین می گویم ذهنتان را از بقیه مسائل آزاد کنید
    موفق باشید
    ویرایش توسط آونگ : شنبه 22 فروردین 94 در ساعت 11:41

  3. کاربر روبرو از پست مفید آونگ تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 22 فروردین 94)

  4. #43
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ممنون اونگ محترم مرسی منو ببخشید یکم تند رفتم

    میخوام پله به پله برم جلو چشم
    فقط پله اول باید بریم پیش مشاوره

    امیدورام بتونم بهتر ادامه بدم
    پله هایی بعدی هم برام بنویسید

  5. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 22 فروردین 94)

  6. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام ميناجان خواهرخوبم

    ازخدابخواه کمکت کنه راجع به موضوعی که تو پست قبلی گفتی اینجا نمیشه واضح توضیح داد ولی میتونی به سایت های مربوط سر بزنی

    امادرموردخودت عزیزم برای حل شدن مشکلت شما نيازبه زمان تلاش صبروفداکاری دارین بااین راهکارهایی که دوستان گفتن جلو برو وهدفتو ادامه بده به خانواده تم راجع به شوهرت توضیح بده و بگو چیزی به روش نيارن و ازشون بخواه که یه مدت مراعات کنن وحواسشون به رفتاراشون باشه و انتظاری ازش نداشته باشن (اصلن فک کنم خانوادگی خیلی انتظار تون ازدیگران بالاست)شوخی کردم هه.....

    ببین عزیزم تویه مدت هیچ انتظاری از شوهرت نداشته باش وهروزپيش خودت فک کن که شما فرشته نجات همسرت هستی که خداتوروفرستاده که اونو نجات بدی بدون توقع کاراتو بکن اینجوری خودتم راحتتري

    مشاورم یادت نره، ز یادم همه چیزو باهم قاطی نکن فعلا یه هدف داشته باش عزیزم اونم بهبودی همسرت باشه که خودتم فشار زیادی روت نباشه درکنار کمک به همسرت عزت نفس تم بالاببرنميخواد به چیزای دیگه فک کنی چون اگه اين مورد و درست کنی بقیه خواسته هات خودبخوددرست میشه

    در پناه خداموفق باشي

  7. کاربر روبرو از پست مفید آبی آسمان تشکرکرده است .

    شیدا. (شنبه 22 فروردین 94)

  8. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام عزیزانم
    یکی دو روز احوالم بهتره .. فعلن دارم سعی میکنم از همسر زیاد انتظار نداشته باشم اونم نمیگم بهتر شده فعلن کنترلهاش هست ولی حال روحیش خوبه و سعی میکنه به موقع بیاد سر سفره و جویای حال پدرم هم هست.
    ولی خونمون فعلن روش نمیشه بیاد و به مادر تبریک نگفت فقط به خودم با پیامک تبریک گفت وچون میدونستم پول نداره کادو بخره ناراحت نشدم .
    شبها هم که دیر میخوابه قبلا گیر میدادم و قهر میکردم الان اصلن فقط بهش میگم شب بخیر سعی کن زود بخوابی و میرم میخوابم و صبح هم پامیشم صبحان شو آماده میکنم و بدرقه اش میکنم میره و نمی پرسم کی خوابیدی ....
    کنترلهایی هم که انجام میده تا بیاد اتاق فعلن به روش نمیارم و قبلا هم میگفتم زود باش چرا نمیای باز کنترلات شروع شد دیگه اصلن این جمله ها رو به کار نمی برم فقط خودم تنهایی میام اتاق مشغول میشم تا اونم بیاد ...
    فقط یکم اخلاق چون مردونه است و دستوری میخوام این لحن و طرز صحبت عوض کنم
    قرار روانشاسمون هم هفته بعد می باشد امیدورام زیرش نزنه و بیاد و درمانشو ادامه بده

  9. 2 کاربر از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده اند .

    آبی آسمان (سه شنبه 25 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 24 فروردین 94)

  10. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلا مینا خانم
    عالی عالی عالی
    خوب همینو ادامه بدهید
    مرحله بعد رو قبلا گفتم:
    لیستی از علائق همسرتون تهیه کنید و با توجه به اون و سعی در پیاده سازی اونها روابطتون رو بهبود بدهید
    بعد با کمک ارتباط عاطفی بهبود یافته تون در همسرتون نفوذ کنید
    همیشه سیاست زنانه همین بوده
    نمی دونم چرا خانمهای نسل جدید بلد نیستند
    بابا زنهای قدیم با این روشها بین دوتا کشور جنگ راه می انداختند (ضرب المثل :همیشه پای یک زن در میان است) اما نسل جدید
    شرمنده نمی خواستم نکته منفی بگم :تکرار می کنم آمادگی هر اتفاق بدی رو هم داشته باشید همیشه حرکت رو به جلو نیست
    موفق باشید

  11. 2 کاربر از پست مفید آونگ تشکرکرده اند .

    آبی آسمان (سه شنبه 25 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 24 فروردین 94)

  12. #47
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    چطور به علایقش واقعیش پی ببرم .... میدونم چه چیزهایی خوشحالش میکنه .... بیدار موندن تا دیر وقت و میوه خوردن اما شوهرم یکم زیادی تو داره ...

    میخوام بفهمم به چی بیشتر علاقه داره

    حس میکنم مدرسه هستم دارم تکالیفمو انجام میدم و منتظر نمره هستم

    در ضمن تولد جاریمه
    نمیدونم من باید براش تولد بگیرم چون اون برای شوهرش که تولد گرفت من کمکش کردم و به خاطر تشکر روز تولد من و همسرم که یک روزه برامو یک کیک کوچیک گرفت و کادو داد حالا من کادو که میگیرم ولی نمیدون مباید خانواده شو دعوت بگیرم بیان خونه پدر شوهرم و براش تولد بگیرم ولی میدونم شوهرش براش میگیره ... نمیدونم خودمو قاطی کنم یا نه

  13. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام مینا خانم
    همین خوبه بیستر فکر کن
    مثال میزنم برات:
    بعضی مردها به مرتب بودن خونه خیلی حساس هستند (مثل خودم)
    بعضیها به غذا حساسند
    بعضیها تیپ و ظاهر همسرشون براشون در اولویت هست
    بعضی ها دوست دارند خونه آرام داشته باشه و استراحت کنند
    بعضی ها می خواند همسر شر و شوری داشته باشند (به قولی یه کی از دوستان که عنوان تاپیکشم بود :شادو جینگوله مستون)
    و.......
    اما اونهایی که جنبه انفعالی داره حتی اگر جزء علائق همسرتان باشد باید طوری مدیریت شود که باعث افزایش فاصله و سردی روابط نشود
    در ضمن غیر مستقیم نشان داده شود که برای همسرتان این کار را می کنید نه اینکه جزء وظایفتان است (البته تابلو نشود و منت نگذلرید)
    موفق باشید

  14. #49
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مینای سخن گو نمایش پست ها

    در ضمن تولد جاریمه
    نمیدونم من باید براش تولد بگیرم چون اون برای شوهرش که تولد گرفت من کمکش کردم و به خاطر تشکر روز تولد من و همسرم که یک روزه برامو یک کیک کوچیک گرفت و کادو داد حالا من کادو که میگیرم ولی نمیدون مباید خانواده شو دعوت بگیرم بیان خونه پدر شوهرم و براش تولد بگیرم ولی میدونم شوهرش براش میگیره ... نمیدونم خودمو قاطی کنم یا نه

    به نظر من نه.

    برای داشتن تایید و توجه دیگران خیلی محبت می کنید و مایه می ذارید.

    بهتره یک قدم عقب تر بایستید که کمتر اذیت بشید.
    شما همکاری کرده بودید و ایشون هم روز تولد شما با کیک اومده منزلتون.
    این با تولد گرفتن و دعوت کردن یک خانواده خیلی فرق داره. کاری که می خواهید بکنید جواب بزرگی هست برای کار ایشون.

    در ضمن
    اگه اشتباه نکنم امسال اولین تولد جاری توی خانواده شماست
    بذارید خودش و همسرش هر طور دوست دارند برگزارش کنند.
    کارتون شاید نوعی دخالت برای اولین تولد متاهلیش هم محسوب بشه.
    اگر کمک خواستند یا مهمانی ترتیب دادند، کمک کنید. اما مسئولیت و برنامه اصلی را به عهده نگیرید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  15. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (چهارشنبه 26 فروردین 94), نادیا-7777 (چهارشنبه 26 فروردین 94)

  16. #50
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام شیدا جون و آنگ عزیزم
    مرسی از پاسخهای شما

    بله درست پس کاری به تولدشون ندارم هر تصمیم گرفتم من هم احترام میذارم و یک کادو براشون تهیه میکنم

    اما در مورد همسرم
    توجه به علایق هسمرم یکم برام سخت میگذره
    یکی از چیزهایی که همسرمو شاد میکنه دوست داره هر شب به پدرش سر بزنه منم حرفی ندارم
    ولی بعضی موقع که مهمون داریم نمیشه رفت سر زد چون دیر وقت میشه

    مثل دیشب که همسرم ساعت 11.30 شب میگه بریم به بالا 5 دقیقه بنشینیم و بیایم و جاری هم اونجا بود گفتم دیر شده بهتر فردا شب بریم در ضمن ما دیشب با اونا بودیم همیشه که قرار نیست وقتی جاری اینجا بریم بالا یکبار هم ایشون با همسرشون بیان پایین و به ما سر بزنن بزرگتری و کوچکتری تا حدی بیاد رعایت بشه گفت نه فقط 5 دقیقه وقتی رفتیم بالا از در که رفتم تو با پدر شوهرم احوال پرسی کردم و گفتم بچه ها کجان گفت توی اتاقن و میخوان بخوابن وقتی همسرم هم رسید بالا گفتم بریم پایین بابا میگه میخوان بخوابن و پدر شوهرم دید که ناراحت شدم گفت حالا بیاین چند دقیقه بنشینین گفتم نه ما شام هنوز نخوردیم بریم بخوریم دیرتر نشه و اینو هم بگم برادر شوهرم و همسرش اتاقشون بودن و لامپ هم روشن بود ولی بیرون نیامدن (گفتم شاید خوابشون برده یا به هر در شرایطی هستن که نمیتونن بیان بیرون به همسرم گفتم بریم پایین ولی خیلی نارحت و عصبی بودم چون وقتی دیدم همسرم حرفمو قبول نمیکنه این وضعیت پیش اومد) و یکم دمق شدم و زیاد با همسرم حرف نزدم و سفره هم پهن کردم و همسرم هم متوجه احوالاتم شد و دراز کشید نیماد شام بخوره گفتم پاشو شام بخور دیر وقت نشه گفت من معده ام درد میکنه شام نمیخورم گفتم خب معده درد میکرد پس چرا میگی بریم بالا اونم توی ساعتی که درست نیست چرا برای خودت بی احترامی میخری و باعث بی فرهنگی من و خودت میشی .. گفت مگه چی شد گفتم بریم بالا گفتم تو که میدونی اونا زود میخوابن و دیدی که حتی نیامدن بیرون ببیننت...پس چرا حریم و رعایت نمیکنی ...من و همسرم از اونا بزرگتریم اما همیشه ما رفتیم به اونا بالا سر زدیم اگر من نرم ایشونو همسرشون نمیان پایین.
    خب توجه به علایق همسرم هم بعضی مواقع درست نیست چون شاید مغایر با حریم و عرفمون با دیگران میشه... درسته ایشون خیلی ذوق داره به این موضوع ولی ممکنه خیلی خوشایند دیگران نباشه...


 
صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.