به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 108
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amina نمایش پست ها
    این حرفا رو ول کنید آقا شهروز. متاسفانه بعضی از کسایی که به اینجا میان از بس زیر سلطه ی مردهای زورگو بودند که به نظرشون زندگی اون مدلی عادیه و به هر حال باید به نوعی اون وضع رو توجیه کنند و نرمال جلوه بدن چون در غیر این صورت شرایط خودشون غیرقابل تحمل می شه.

    توصیه های خیلی خوبی اینجا بهتون شد. به اونها عمل کنید. امیدوارم که موفق باشید.



    درسته دوستان لطف داشتند و من رو با زوایای مختلفی که میشه به رابطه من و همسرم نگاه کرد آشنا کردند و ممنونم.


    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    سلام

    تعدادی از خانمها تجربه برخوردهای ناخوشایند از طرف خانواده همسرشون رو داشتند. از جمله خود من . مسلما عکس العملها متفاوته .

    شاید همسر شما عکس العمل شدیدی داشتند. ولی به نظر میرسه یه جاهایی رفتارهای خانواده شما هم خیلی بچه گانه بوده.

    من اصلا با این که جای مرد و زن در زندگی شما عوض شده موافق نیستم همچنین با تعاریفی که بعضی افراد از این جایگاه دارند.

    در زندگی موضوعات مختلفی پیش میاد که مدیریت بعضی از اونها رو مرد و برخی رو زن به عهده میگیره بستگی به حساسیت موضوع و حدود درگیری های هر طرف.

    موضوع مشکل همسر با خانواده شما رو شما باید مدیریت کنید که دارید این کار رو انجام میدید.و این خیلی خوبه که سعی دارید مشورت بگیرید.

    من به عنوان کسی که تجربه همچین مشکلی رو داشتم و به عنوان یک خانم ،ترجیح میدم همسرم در این مورد با آرامش برخورد کنه.بعضی وقتها اینکه مدام تلاش کنی

    چیزی رو درست کنی بدترش میکنه.

    ترجیح میدم همسرم این موضوع رو مدتی مسکوت بزاره و روی رابطه دونفریمون کار کنیم.دوست ندارم توی این مدت مدام از رابطه من با خانوادش صحبت کنه.

    و یه چیز دیگه.من با وجودی که خیلی خاطره بد از خانواده همسرم داشتم ولی بعد از گذشت چند وقت از ازدواجمون بعضی وقتها که میدیدم همسرم برای خوشحال کردن

    من هر کاری میکنه و از خودش میگذره خودم پیشنهاد میکردم برای خوشحالی همسرم که با هم به خانوادش سر بزنیم هر چند اون خاطرات هنوز توی ذهنم بود و روبرو

    شدن با اونها خیلی سخت بود.

    میخوام بگم محبت کردن خیلی چیزها رو درست میکنه.

    من فکر میکنم بیشتر از اینکه رفتار خانواده شما همسرتون رو آزار بده درگیری های که با شما بر سر اونها داشته اذیتش میکنه و کینه اش رو شدید تر کرده.

    پس هر چقدر رفتار شما با خانمتون بهتر بشه کینه اون هم از خانواده شما کمتر میشه.

    الان چقدر از پایان درگیری های شما با خانمتون بر سر خانوادتون میگذره؟

    بعد از گذشت مدتی و کم شدن استرس ها و آروم شدن هر دوتون میتونین وارد مراحل بعدی بشین.

    فقط حتما رفت و آمد با خانوادتون رو فعلا به تنهایی ادامه بدین و بعد از بازگشت پیش همسرتون حتما حتما خیلی با محبت و ملایم باهاش برخورد کنید و حرفی از

    خانوادتون نزنید.

    و اینکه در برخورد با خانوادتون به خصوص مادر سعی کنید با محبت باهاشون رفتار کنیدو یاداوری کنید چقدر دوستشون دارید و قدر زحمتهای ایشون رو میدونید.

    اینطور هم اونها تصور نمیکنند که همسر شما،شما رو از خانواده دور کرده و هم اینکه از لحاظ انسانی درست نیست شما دل خانواده ای که زحمتتون رو کشیدند و

    دلسوزتون هستند رو بشکنید.هر چند رفتارهای اشتباهی داشته باشند.به خصوص مادرتون.بهشون خیلی احترام بگذارید در عین حال تلاش کنید اگر پشت سر همسرتون

    بدگویی کردند تحت تاثیر قرار نگیرید.

    برای انجام تمام این کارها شما نیاز به آرامش دارید .پس آروم باشید . خاطرات تلخ رو کنار بگذارید و سعی کنید فعلا اوقات خوش و عاشقانه ای با همسرتون داشته باشید.



    آخریش یک هفته پیش بود فکرکنم دعوامون رو میگم. منم فکرمیکنم الان هرچی بیشتر فشار به خانمم بیارم اون لجبازتر میشه و از من دورتر . یک روز و دو روز نیست که یک عمر زندگیه نمیخوام نظرش نسبت به من عوض شه.




    نقل قول نوشته اصلی توسط Mr DaNi نمایش پست ها
    شما چرا یا از اینور بوم میوفتید یا از اونور بوم.
    منظور کتک کاری نیست.منظور اقتدار مردونست.رفتار منطقی خوب و جراتمندانه طوری که طرف مقابل احترام شمارو همیشه نگه داره و به شما به عنوان تکیه گاه نگاه کنه و اینکه حرفاتون اصولی هست .همه چیز باید سر جای خودش باشه.اگه اینو تونستی درک کنی حله.نه اینکه خانومت جایی که بر وفق مرادش نیست شمارو زیر پا بزاره.آرامش چیه؟پس چرا الان به مشکل خوردید و آرامشو ندارید؟آرامش وقتی پیش میاد که همه چیز سر جای خودش باشه.البته مشکلات همیشه هست ولی اصول زندگی با آرامش یکیه.
    آرامش این نیست که کوتاه بیاید بگید که آرامشم بهم نخوره.والا اگه کسی با من بزن بزن کنه حداقل تا چند سال روم نمیشه باهاش چشم تو چشم بشم.مثل داماد یکی از فامیلا که معروف شده هر دیقه از داداش عروس کتک میخوره.
    چه دلیلی داره جهیزیرو شما بگیرید؟من هم توان مالیشو دارم ولی اینکارو نمیکنم.به خاطر اینکه زندگی رو که شل بگیری بعدش....
    من هم مردم دوست من و میدونم شما درگیر چی هستی.زنی که زیباس و شما هم مدام کوتاه میای.شاید خیلی جاها دلت نخواد ولی مجبوری.
    والا من تو این شرایط نمیدونم چکار میشه کرد.نه من و نه خیلی افراد این سایت.با مشاورا صحبت کن.
    شما رفتار جراتمندانه ندارید.باز نگید کتک کاری.نه.شما از ابتدا اینگونه رفتار کردید.حالا باید بازیابیش کنید.ولی راهش و باید از کارشناسش بپرسید.
    فکر آیندرو هم بکنید.خانوم همیشه اینقد زیبا و تیتیش نمیمونن.میترسم از روزی که یهو جلوشون واستید و ایشون حیرت زده بشند و....


    سلام. داداش من ،منم در جریانم اقتدار مردونه باید داشت و .. با منطق و حرف و خواهش از همسرم خانوادم خواستم صحبت کردم خانواده عزیز من ماشالله مرغشون یک پا داره. پدرم در دعوای خانوادگی ما یک دفعه گفت عروسم دخترخوبیه زن من مقصره. یعنی مادرم.
    خدا میدونه قصدم توجیه کردن نیست من نوکر مادرم و خونوادم هم هستم نمی گم حرف پدرم درسته یا غلط ولی موضوع به اون سادگی که فکرمیکنید نیست.روبروی خانمم ایستادم درگیری شد فعلا استپ کردم.وقتی رفتار بد از خانوادم دیده چی بگم ؟بگم اشتباه دیدی اشتباه شنیدی.خونواده هم باید یک فرصتی بدن اگر من و خانمم بخواهیم رابطه رو اصلاح کنیم حداقل بتونیم یا نه.
    بحث زیبایی نیست بابا من زنم رو کتک زدم گریه کرد.باید حتما این رو بگم .از خودم خجالت میکشم.ناراحتی مادرم هم نمیتونم ببینم برای همین بدون اطلاع همسرم دیدنش میرم.
    دعوا با برادرخانمم یک دفعه بود کار منم ضایع بود درخانه مادرشون اون هم وقتی دوست بودیم نباید با خانمم بحث میکردم.
    اون که بقول شما میگی بزن بزن کنی تا چندسال رویش رو نگاه نکنی بستگی داره کی باشه توی چه شرایطی باشه.گفتنش راحته
    بله اگه الان برادرهمسرم شاخ و شونه بکشه معلومه رفتارم مثل قبل نیست اون موقع همه تلاشمو میکردم رابطه رو حفظ کنم و موانع رو بردارم.
    شما از دختری که پدر نداره ولو با وجود تمکن مالی شما و اون ،جهیزیه میگیری؟من نتونستم وجدانم اجازه نداد.نمیگم هرکس جهیزیه میگیره وجدان نداره میگم من نخواستم توی خودم آنقدر دیدم محتاج چهارتا چوب و وسیله نباشم که زنم همراهش میاره.بحث شل گرفتن نیست.
    منم نمیدونم باید چکار کنم دهه محرم نزدیکه خانواده مراسم دارند از الان تو این فکرم خانمم و مادرشون رو مسافرت بفرستم اون چندروز که برای رفت و آمدم و مسائل دیگه بحث و نقل پیش نیاد.



    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    سلام
    بعضی از نظرات که میخونم انقدر تعجب میکنم که پیش خودم میگم مگه میشه؟
    ایشون با همراهی نامزدشون رفتن برای نامزدشون دستبند خریدن که توی یک مراسم خاص به نامزدشون هدیه بدن در شبی که نامزدشون منتظر هدیه است و حتی هدیه رو خودش انتخاب کرده خواهر این آقا دستبند رو قایم میکنن و با جرو بحث با برادرشون در زمانی که مهمونا توی خونه نشستن دستبند رو نمیدن!!!!!
    این چه جور نگرانی برای برادره؟؟؟؟؟
    خواهرشون نمیتونستن صبر کنن اون مراسم با آبرو تموم بشه و بعد برادرشون رو توی یک زمان دیگه ای توجیه کنن راجع به خرج و مخارج(البته به نطر من تا این حد هم به خواهرشون ربطی نداشته اما به فرض که من اشتباه میکنم) همون شب باید دستبند رو پنهان میکردن؟؟؟؟؟؟
    این آقا خودشون دارن میگن رفتارهای خانواده ام از سر حسادته بعضی از کاربرا میگن از سر نگرانیه...
    کاربر محترم قاطعیت در این مورد اصلا جواب نمیده... همسر من سر اینکه با مردهای فامیلمون با من شوخی بیجا کنن حساسه و چنان قاطعیتی در این مورد نشون داده که من اگر شوخی بیجا بشنوم خودم رو به نشنیدن میزنم و جواب نمیدم چون میدونم این خط قرمز همسرمه کوتاه بیا هم نیست...
    حالا اگر شوهرم میخاست همین قاطعیت رو راجع به خانواده اش داشته باشه زندگیمون حتما به جهنم مسلم تبدیل شده بود... چون این موضوعی نبود که من بخوام کوتاه بیام...
    من اصلا نمیگم نطرات من درسته نطرات کاربرهایی که مخالف من میگن غلطه ... اما به عنوان زنی که این مشکل رو تجربه کردم و خصوصیاتی که از خانومتون گفتید قاطعیت در این مورد جواب نخواهد داد...
    در ضمن شمل هم حق دارید با کسی که شما رو کتک زده رابطه نداشته باشید یا خیلی محدود کنید...
    یک چیز دیگه این که وقتی ما میگیم رابطه قطع بشه یا کم بشه منظورمون اصلا این نیست که این قطع یا کم کردن رابطه قراره تا آخر عمر ادامه پیدا کنه...
    این محدودیت ارتباط تا زمانیه که خانواده ها حد و حدود خودشون رو بدونن و کمتر دخالت کنند و این ترس رو داشته باشند که اگر بخوان بیش از این دخالت و بی احترامی کنن ممکنه ارتباط با برادر یا خواهرشون رو از دست بدن...
    قرار نیست این ارتباط رو از دست بدن قراره فقط به خودشون بیان...
    کما اینکه من هم قصد ندارم برای همیشه رابطه ام رو با خاهرشوهرم قطع کنم فقط با همسرم قرار گذاشتیم حداقل تا یک سال ارتباطی نداشته باشم تا کمی به خودشون بیان...
    با توجه با نظرات ضد و نقیضی که توی این تاپیک هست من باز هم اکیدا مشاوره خصوصی همین انجمن رو توصیه میکنم




    مثال جالبی زدید. منم روی شوخی های بیجای مردهای دیگه یا نوع لباس پوشیدن همسرم حساسم اونم رعایت میکنه خود رو ملزم میدونه مراعات کنه اما قاطعیت درباره خانوادم فقط باعث به هم خوردن زندگی ما میشه.من هم مشاوره رو ترجیح میدم البته نیاز داشتم یک مقدار مشکل رو هضم کنم بعد مشاوره انجام بدم و روی مشاوره حضوری تاکید بیشتری دارم.
    ویرایش توسط shahrouz : پنجشنبه 01 مهر 95 در ساعت 19:56

  2. کاربر روبرو از پست مفید shahrouz تشکرکرده است .

    sahar67 (دوشنبه 05 مهر 95)

  3. #42
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اگر دقت کرده باشید خانمهای این تاپیک خواهر و مادر شما را خواهر شوهر و مادر شوهر بالقوه خودشون دیدن و اکثرا با تجربه شخصی خودشون، خیلی هم از دست خواهر و مادر شما ناراحت بودن

    شاید خانواده شما اشتباهاتی داشتند ولی من با برادری که شوهرم را کتک بزنه هم کنار نمی آم ... یا بهتر بگم شوهری که از برادر من کتک بخوره و به روی خودش نیاره، داره به من می گه تا کجاها می تونم روی کوتاه اومدنهاش حساب کنم و سو استفاده کنم
    (البته ما خانوادگی عادت به برخورد فیزیکی نداریم، شاید برای همین به نظر من اینقدر عجیب بوده !! )

    زندگی که با کوتاه اومدنهای شما بخواد آروم بمونه چه ارزشی داره
    بالاخره یه روزی شما خسته می شین

    اون روز هم خانمتون راهش را می کشه و می ره.
    بعد می گید من که این همه فداکاری کردم چرا نفهمید؟

    تا وقتی شما آروم باشید و بله قربان گو ... ایشونم هست
    یه بار در مورد حق و حقوقت صحبت کن ببین چی می گه
    بهش بگو همونطور که شما حق نداری با خانواده ات رفت و آمد کنی ایشون هم حق نداره ... چون برادرش شما را زده
    اینطوری با واقعیتهای ذهن همسرت آشنا می شی
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Mr DaNi (جمعه 02 مهر 95), sarvenaz (شنبه 03 مهر 95), shahrouz (جمعه 02 مهر 95)

  5. #43
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    اگر دقت کرده باشید خانمهای این تاپیک خواهر و مادر شما را خواهر شوهر و مادر شوهر بالقوه خودشون دیدن و اکثرا با تجربه شخصی خودشون، خیلی هم از دست خواهر و مادر شما ناراحت بودن

    شاید خانواده شما اشتباهاتی داشتند ولی من با برادری که شوهرم را کتک بزنه هم کنار نمی آم ... یا بهتر بگم شوهری که از برادر من کتک بخوره و به روی خودش نیاره، داره به من می گه تا کجاها می تونم روی کوتاه اومدنهاش حساب کنم و سو استفاده کنم
    (البته ما خانوادگی عادت به برخورد فیزیکی نداریم، شاید برای همین به نظر من اینقدر عجیب بوده !! )

    زندگی که با کوتاه اومدنهای شما بخواد آروم بمونه چه ارزشی داره
    بالاخره یه روزی شما خسته می شین

    اون روز هم خانمتون راهش را می کشه و می ره.
    بعد می گید من که این همه فداکاری کردم چرا نفهمید؟

    تا وقتی شما آروم باشید و بله قربان گو ... ایشونم هست
    یه بار در مورد حق و حقوقت صحبت کن ببین چی می گه
    بهش بگو همونطور که شما حق نداری با خانواده ات رفت و آمد کنی ایشون هم حق نداره ... چون برادرش شما را زده
    اینطوری با واقعیتهای ذهن همسرت آشنا می شی




    خانم شیدا نمیتونم به خانمم چنین حرفی بزنم دلش رو میشکنم از من متنفر میشه.

  6. #44
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    تا دیر نشده فکری به حال زندگیتون بکنید.

    این همه خودخواهی همسر شما و بله قربان گفتن شما خطرناکه !!

    برادر ایشون شما را کتک زده ... اگه بگی دوست ندارم ببینمش دل خانمتون می شکنه

    شما و خواهرتون توی اتاق خصوصی حرفی را زدید و بعد از روی همون اخلاق اشتباهتون رفتید صاف گذاشتید کف دست خانم ( مطمئنم خودتون براش تعریف کردید) و ایشون هم فرمان دادند که دیگه خواهرت را نبین !!
    از ترس ایشون حتی عروسی برادرزاده ات شرکت نکردی !!!!!!!

    می شه بفرمایید گناه غیرقابل بخشش خانواده تون چیه جز این که همسرتون خیلی زیادی خودش را تحویل می گیره و شما هم باورتون شده؟

    خانم امینا که اینجا برای شما می نویسن مرد واقعی شما هستید که از حق و حقوقتون تو زندگی مشترک می گذرید و خانمهای اینجا زیاد توسری خوردن و عادت دارن واسه همین از شما دفاع می کنند
    تاپیکشون در مورد این بود که با ازدواج برادرم مخالفم ....

    من امینا و پستهاش و نگاهش را دوست دارم. تلاشش را برای باور خودش به عنوان یک زن و یک انسان دوست دارم.
    قصدم اصلا صحبت در مورد امینا نیست.
    ولی می خوام بگم هر خواهری نگران برادرشه. هر مادری نگران فرزندشه
    هر کدوم از ما برادرمون بخواد با یه دختر چهار سال از خودش بزرگتر ازدواج کنه ... اونم تو سن 25-26 ... نگرانش می شیم و مخالفت می کنیم.

    خانم شما بخواد نگرانیهای عادی خواهر و مادرتون رو بکوبه تو سر شما و اینطور شما را از همه جدا کرده که جرات ندارید اسم مادرتون را بیارید !!!!!!

    راستش من خودم عمرا حاضر باشم با چنین مرد توسری خوری زندگی کنم
    ولی خانم شما داره از این رفتار شما سواستفاده می کنه. وگرنه آدم سالم از رابطه با خانواده همسرش لذت می بره. نه از قطع ارتباط باهاشون

    آدم سالم از رابطه با فامیل و دوست و آشناش باید خوشحال باشه نه این که همسرش را وادار کنه از همه جدا شو و فقط به حرف من نفس بکش

    شما جرات نداری بگی چون برادرت من را کتک زده دوست ندارم ببینمش
    اما ایشون می گه چون شما تو اتاق خصوصی با خواهرت صحبت کردی حق نداری دیگه ببینیش !!

    همسر برادر من هم اگر قرار باشه برخلاف عرف و قانون و شرع همه کارش را بکنه، نگران می شم برای برادرم
    اگه قرار باشه بی جهیزیه و با این همه ادعا بیاد و برادرم را هم از دیدن ما منع کنه مسلما ناراحت و نگران می شم.
    اگه چهار سال هم از برادرم بزرگتر باشه که بیشتر نگران می شم

    شما هنوز خیلی جوان هستید و متوجه خیلی چیزها نیستید
    امیدوارم زودتر متوجه بشید که چی را با چی دارید معامله می کنید

    همین خانم فردا دو تا کار مخالف نظراتش انجام بدید مهریه را اجرا می ذاره و در خونه را هم به روتون قفل می کنه و جیهزیه ای که خریدید را هم مصادره می کنه
    بترس از همچین آدم خودخواه و کینه ای


    ایشون یه زمانی دوست دختر شما بودن
    بعد رابطه قطع شده و برادر شما هم بهش اس ام اس زده
    گناه شما چیه؟

    برادرتون فکر کرده یه مدت با شما بوده، حالا که نیست لابد می خواد با کس دیگه باشه و شانس خودش را امتحان کرده
    من با رفتار برادر شما موافق نیستم. نمی گم من با همچین مردی دوست می شدم و کارش قشنگ بوده ... ولی لابد ایشون چیزی دیده که به دوست دختر سابق شما پیام داده. شماره دوست دختر شما دست برادر متاهلتون چی می خواد؟

    به هر حال اونقدر که خانمتون موضوع را بزرگ کرده بزرگ نیست

    امیدوارم قاطع تر و درست تر برخورد کنید
    اگر ایشون حق داره شما هم حق دارید. مادر شما چه کار کرده که باید از دیدن پسر و عروسش ... و حتما فردا نوه اش ... محروم باشه
    اما برادر ایشون با رفتار عصر حجری که الان همه جای دنیا منسوخه به شما حمله می کنه و هنوز اینقدر محترمه؟

    واقعا یه نگاه به مادرت و رفتارش بکن و فکر کن گناهش چیه که باید از دیدن پسرش محروم بشه
    اما اون پسر دور از تمدن !! (برادر خانمتون) حق داره اینطور سوار زندگی شما بشه؟

    زندگی و شعور به مدرک دندانپزشکی نیست
    هنوزم تو خانواده اونا رسمه برای دفاع از حقی (که فکر می کنن دارن) به آدمها حمله کنن !!!!!!!

    واقعا لیاقت شما همچین خانواده ای بود؟
    چطور خانم شما روش می شه برمی گرده به شما می گه تو و خانواده ات لیاقت من را ندارید !!!
    چون بلد نیستید مشت و لگد بزنید؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : جمعه 02 مهر 95 در ساعت 17:26

  7. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Amina (جمعه 02 مهر 95), Mr DaNi (جمعه 02 مهر 95), sarvenaz (شنبه 03 مهر 95), shahrouz (جمعه 02 مهر 95)

  8. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 مهر 95 [ 00:24]
    تاریخ عضویت
    1395-6-27
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    924
    سطح
    16
    Points: 924, Level: 16
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 76
    Overall activity: 86.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    تا دیر نشده فکری به حال زندگیتون بکنید.

    این همه خودخواهی همسر شما و بله قربان گفتن شما خطرناکه !!

    برادر ایشون شما را کتک زده ... اگه بگی دوست ندارم ببینمش دل خانمتون می شکنه

    شما و خواهرتون توی اتاق خصوصی حرفی را زدید و بعد از روی همون اخلاق اشتباهتون رفتید صاف گذاشتید کف دست خانم ( مطمئنم خودتون براش تعریف کردید) و ایشون هم فرمان دادند که دیگه خواهرت را نبین !!
    از ترس ایشون حتی عروسی برادرزاده ات شرکت نکردی !!!!!!!

    می شه بفرمایید گناه غیرقابل بخشش خانواده تون چیه جز این که همسرتون خیلی زیادی خودش را تحویل می گیره و شما هم باورتون شده؟

    خانم امینا که اینجا برای شما می نویسن مرد واقعی شما هستید که از حق و حقوقتون تو زندگی مشترک می گذرید و خانمهای اینجا زیاد توسری خوردن و عادت دارن واسه همین از شما دفاع می کنند
    تاپیکشون در مورد این بود که با ازدواج برادرم مخالفم ....

    من امینا و پستهاش و نگاهش را دوست دارم. تلاشش را برای باور خودش به عنوان یک زن و یک انسان دوست دارم.
    قصدم اصلا صحبت در مورد امینا نیست.
    ولی می خوام بگم هر خواهری نگران برادرشه. هر مادری نگران فرزندشه
    هر کدوم از ما برادرمون بخواد با یه دختر چهار سال از خودش بزرگتر ازدواج کنه ... اونم تو سن 25-26 ... نگرانش می شیم و مخالفت می کنیم.

    خانم شما بخواد نگرانیهای عادی خواهر و مادرتون رو بکوبه تو سر شما و اینطور شما را از همه جدا کرده که جرات ندارید اسم مادرتون را بیارید !!!!!!

    راستش من خودم عمرا حاضر باشم با چنین مرد توسری خوری زندگی کنم
    ولی خانم شما داره از این رفتار شما سواستفاده می کنه. وگرنه آدم سالم از رابطه با خانواده همسرش لذت می بره. نه از قطع ارتباط باهاشون

    آدم سالم از رابطه با فامیل و دوست و آشناش باید خوشحال باشه نه این که همسرش را وادار کنه از همه جدا شو و فقط به حرف من نفس بکش

    شما جرات نداری بگی چون برادرت من را کتک زده دوست ندارم ببینمش
    اما ایشون می گه چون شما تو اتاق خصوصی با خواهرت صحبت کردی حق نداری دیگه ببینیش !!

    همسر برادر من هم اگر قرار باشه برخلاف عرف و قانون و شرع همه کارش را بکنه، نگران می شم برای برادرم
    اگه قرار باشه بی جهیزیه و با این همه ادعا بیاد و برادرم را هم از دیدن ما منع کنه مسلما ناراحت و نگران می شم.
    اگه چهار سال هم از برادرم بزرگتر باشه که بیشتر نگران می شم

    شما هنوز خیلی جوان هستید و متوجه خیلی چیزها نیستید
    امیدوارم زودتر متوجه بشید که چی را با چی دارید معامله می کنید

    همین خانم فردا دو تا کار مخالف نظراتش انجام بدید مهریه را اجرا می ذاره و در خونه را هم به روتون قفل می کنه و جیهزیه ای که خریدید را هم مصادره می کنه
    بترس از همچین آدم خودخواه و کینه ای


    ایشون یه زمانی دوست دختر شما بودن
    بعد رابطه قطع شده و برادر شما هم بهش اس ام اس زده
    گناه شما چیه؟

    برادرتون فکر کرده یه مدت با شما بوده، حالا که نیست لابد می خواد با کس دیگه باشه و شانس خودش را امتحان کرده
    من با رفتار برادر شما موافق نیستم. نمی گم من با همچین مردی دوست می شدم و کارش قشنگ بوده ... ولی لابد ایشون چیزی دیده که به دوست دختر سابق شما پیام داده. شماره دوست دختر شما دست برادر متاهلتون چی می خواد؟

    به هر حال اونقدر که خانمتون موضوع را بزرگ کرده بزرگ نیست

    امیدوارم قاطع تر و درست تر برخورد کنید
    اگر ایشون حق داره شما هم حق دارید. مادر شما چه کار کرده که باید از دیدن پسر و عروسش ... و حتما فردا نوه اش ... محروم باشه
    اما برادر ایشون با رفتار عصر حجری که الان همه جای دنیا منسوخه به شما حمله می کنه و هنوز اینقدر محترمه؟

    واقعا یه نگاه به مادرت و رفتارش بکن و فکر کن گناهش چیه که باید از دیدن پسرش محروم بشه
    اما اون پسر دور از تمدن !! (برادر خانمتون) حق داره اینطور سوار زندگی شما بشه؟

    زندگی و شعور به مدرک دندانپزشکی نیست
    هنوزم تو خانواده اونا رسمه برای دفاع از حقی (که فکر می کنن دارن) به آدمها حمله کنن !!!!!!!

    واقعا لیاقت شما همچین خانواده ای بود؟
    چطور خانم شما روش می شه برمی گرده به شما می گه تو و خانواده ات لیاقت من را ندارید !!!
    چون بلد نیستید مشت و لگد بزنید؟







    قضاوت شما خیلی عجولانه است.شماره تلفن خانم من برای این دست برادرم بود قبل از اینکه توی دوران دوستی با هم قهرکنیم یک روز قرار به دیدن داشتیم خانمم از سمت دیگر خیابان به سمت دیگر پیاده آمد سوار ماشینم بشه متاسفانه با یه موتور بشدت تصادف کرد.باتری موبایل من خالی شده بود و من با موبایل ایشون به اورژانس و راهنمایی زنگ زدم و همینطور به برادرم که بیاد و ماشینم رو برداره من با آمبولانس همراه خانمم برم .یعنی در بحرانی ترین شرایط بود که من با موبایلش به برادرم زنگ زدم.اون هم شماره رو سیو کرده بود.درضمن برفرض من و دوست دخترم قهر کرده باشیم برادرم خیلی بیجا کرده بخواد شانسش رو امتحان کنه.اگر اینطوره اونم بارها با زنش قهره متم زنگ بزنم شانسم رو با زنش امتحان کنم خوبه؟ حرف شما اصلا قشنگ نیست.
    من روی پاکی همسرم قبل ازدواج قسم میخورم چون برایم مثل روز روشن بود و حتی مسیج برادرم رو به من نشان داد وگفت مگه آدم ناموس برادرش ناموس خودش نیست چرا برادرت همچین پیامی داده؟ فقط دلم میخواست زمین دهن بازکنه برم زیر زمین ازخجالت.
    درباره دستبند که خواهرم پنهانش کرد خانم من فوق العاده دختر باهوش و تیزی هست.من هیچی نگفتم دیوانه نبودم خانوادم رو خراب کنم.اون شب شد ساعت 9 شد 10 شد 11.دستبند رو نیاوردم نگاههاش معنی دارشد.بعد خواهرم من رو صدا کرد رفتم توی اتاق و طول کشید.قشنگ متوجه جریان شد.به من گفت دستبندم پیش خواهرت چکارمیکرد؟گفتم دست اون نبود گفت به من دروغ نگو.منم هیچی نگفتم.
    بزرگتر از من هست خوب باشه مگر گناه کرده.مگر فقط من خواستگارش بودم وقتی میبینم با همه چیز من کنار اومده و زندگی کنار من رو انتخاب کرده چرا باید اذیتش کنم.
    درهرصورت الان زنمه تشکیل خانواده دادم خونواده منم باید این رو بفهمند هیچ مردی زنش رو که توی سختی و خوشی و دارایی و نداری و بیماری و سلامتی کنارش هست رو ول نمیکنه خواهرش رو بچسبه .هرکس جایگاه خودش رو داره.قانونی هم بخوایم نگاه کنیم همسر من خانواده درجه اول من حساب میشه خواهرم و برادر درجه دوم.حالا من کاری به این موارد ندارم
    ویرایش توسط shahrouz : جمعه 02 مهر 95 در ساعت 18:27

  9. کاربر روبرو از پست مفید shahrouz تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 02 مهر 95)

  10. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    42
    Array
    شیدا خانم من از خوندن قاطبه ی پست های شما لذت می برم ولی احساس می کنم نتونستم منظورم رو درست منتقل کنم که از حرف من چنین برداشتی کردید.

    من با ضعیف النفس بودن و دفاع نکردن از حق و حقوق فردی موافق نیستم. بالعکس باور من اینه که اولویت اول آدم ها باید خودشون باشند و بعد دیگران. در عین حال، من موافق مفاهیمی مثل اقتدار مردانه نیستم. من زن و مرد رو برابر می دونم و به فکر می کنم زندگی باید با نظر دو طرف اداره بشه نه اینکه مرد اقتدار ویژه ای نسبت به زن داشته باشه. ادبیاتی که در بعضی از پست ها استفاده شده بود برای من اصلا جالب نبود و واکنش من هم خطاب به اون پست ها بود.

    برداشت من از توصیفاتی که آقا شهروز کرده این نیست که ایشون آدمی هستند که از حق خودشون دفاع نمی کنند. بلکه اینه که ایشون زندگی مشترکشون رو نسبت به خانواده شون اولویت می دن و ترجیح می دن خانواده شون ناراحت باشن تا همسرشون. ممکنه برداشت من اشتباه باشه و این به عهده ی خود آقا شهروزه که تشخیص بده وضعیتشون چطوره. یکی از دوستان اینجا توصیه کردند که رفت و آمد ها فعلا فقط از طرف آقا شهروز باشه و همسرشون مجبور نباشند که رفت و آمد داشته باشند که به نظر من راه حل بدی نیست و حداقل مقداری از این تنش ها کم می کنه. همچنین این حق رو به آقا شهروز می دم که با برادر خانمشون قطع رابطه کنند و خودم هم اگر بودم قطعا این کار رو انجام می دادم.


    من به همه حق می دهم که برای عزیزانشون نگران باشند ولی وقتی نگرانی جای خودش رو به حرمت شکنی و بی احترامی به شخصیت یک انسان می ده واقعا قابل تحمل نیست. متاسفانه در این زندگی هم حرمت آقا شهروز و هم حرمت همسرشون شکسته شده.
    تو پست اولم تو همین تاپیک نوشتم که با این وضعیت به هیچ وجه آینده ی خوبی رو برای زندگی ایشون پیش بینی نمی کنم و به ایشون توصیه کردم که به روان شناس متخصص مراجعه کنند. خانواده های هر دو طرف به نظر من تابوشکنی هایی خیلی بزرگی کردند که یکی شون برای جدا کردن دو نفر کافیه. کتک خوردن توسط برادر همسر، دخالت های بی حد و حصر، رفتارهای غیرمتعارف و شرم آور برادر آقا شهروز و.. در کنار این ها اختلاف تحصیلی و سنی دو طرف هم تعادل زندگی رو به هم می زنه. اگر ایشون و همسرشون نتونند راه حل هایی رو پیدا کنند که زندگی شون رو اداره کنند، احتمال شکست واقعا زیاده.

  11. 3 کاربر از پست مفید Amina تشکرکرده اند .

    shahrouz (شنبه 03 مهر 95), نیکیا (جمعه 02 مهر 95), شیدا. (جمعه 02 مهر 95)

  12. #47
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    آقا شهروز من در مورد پاکی و ناپاکی خانم شما صحبتی نکردم

    همسر برادر شما هم هر وقت طلاق گرفت و شما درخواست ازدواج باهاشون بدید، عرفا کار قشنگی نیست ...
    اما شرعی و قانونی کار زشتی نکردید.

    در ازدواج، شما وقتی می تونید به زنی پیشنهاد بدید که طلاق بگیره، نه قهر کنه !!

    در رابطه دوست دختر پسری، وقتی می شه پیشنهاد داد که ؟؟
    جایی ثبت نشده که بخواد کنسل بشه. وقتی قهر کردید و جدا شدید ... خب تموم شده دیگه.
    مطمئنا وضع برادر شما اینقدر خراب نیست ( از نظر اخلاقی ) که به همسر برادرش نظر داشته باشه. ایشون نزدیک اون شرایط بودن و می دونن دوستی و قهر شما در چه حد بوده که بعدش به این خانم پیشنهاد دادند. دو ساعت قهر نکردین و برادرتون تو این فاصله زنگ بزنه به دوست دختر شما که ...

    به هر حال من گفتم کارشون زشت بوده، ولی این چه ربطی به مادر شما داره؟
    می شه بفرمایید مادر شما چیکار کردن که حق نداره پسرش را ببینه؟

    برادر شما هم هر کاری کرده، می شه با رفتار متشخصانه و بدون دوستی نزدیک، در حد سلام و علیک باهاشون رفت و آمد داشت
    خانم شما خیلی کینه ای هستن و با قطع رابطه شما با خانواده تون به جایی نمی رسید

    بچه های شما قراره عمو و عمه و مادر بزرگ و ... هیچی نداشته باشن؟
    فقط یه دایی زورگو و بزن بهادر داشته باشن؟

    برادر من ... خیلی داری راه را اشتباه می ری.
    خانواده ی اول شما همسرتون هست، اگر خانواده ی اول ایشون هم شما باشید ... با برادرش و مادرش قطع رابطه کنید ببینید چه به روزتون می آره
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  13. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Mr DaNi (جمعه 02 مهر 95), sarvenaz (شنبه 03 مهر 95), shahrouz (شنبه 03 مهر 95)

  14. #48
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    ...
    ویرایش توسط نیکیا : جمعه 02 مهر 95 در ساعت 19:29

  15. #49
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    دوست من این آخرین پست من برای شماست.ببینید عزیز دل اومدیم و فردا روزی خانومتون سر یه چیزی دلشون شکست و از شما جدا شد.فرض یک درصدی.اونموقع خانواده چه جایگاهی برای شما پیدا میکنه؟
    همسری که با دو سه تا مشکل کوچیک توان حل مساله رو از دست میده و میاد صورت مساله رو پاک میکنه شاید یه روزی هم صورت مساله شما باشید.
    من حرف جنگیدن نزدم با شما.حرفم این بود که روشی پیدا کنید که حرفها و رفتارهای بعضن منطقی شما فرتی دل خانومتون رو نشکنه.
    امید همینقد که الان هوادار خانوم هستید وقتی سنشون به چهل یا چهل و پنج رسید با این رفتارها و تحمل شما و دیدتون به مشکلات به همین شکل پشت سرشون باشید.
    ببین دوست عزیز زندگی رو با واقعیات پیش ببر نه با این موضوع که فعلن همه چی گل و بلبله .خوب الان نیومد نیاد مهم نیست.
    ضمنا بحث جهیزیه این بود که بزارید ایشون مشکلاتشون رو حل کنن و از ابتدا استراتژی حل مسایل رو یاد بگیرن.شما باید قسمتهایی که بر عهده یشونه رو بهشون واگذار کنید تا با خیلی چیزا آشنا بشن.
    مطمعنم که تو خیلی مسایل نزاشتید آب تو دلشون تکون بخوره به نظرم این سمه.
    دوست من تمام خانومها خصوصیتشون اینه که رفتارای مثل خانوم شما در حین مریضی شما نشون بدن ولی آیا در مسایل مهم دیگه بهمین شکل منطقی جلو میرن؟مثلن یه روز یه مناسبت رو فراموش کنید.البته مثال زدم نه اینکه دوباره گیر بدید رو این مورد.شما کادو خریدید حتی با ایشون و به هر دلیلی بهشون ندادید و ایشون....
    موفق و موید باشید و بهترینها رو برای شما دوست محترم خواهانم
    ویرایش توسط Mr DaNi : جمعه 02 مهر 95 در ساعت 19:34

  16. 2 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    shahrouz (شنبه 03 مهر 95), شیدا. (شنبه 03 مهر 95)

  17. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    سلام
    گفته شد که ما مادر و خواهر این اقا رو به جای مادرشوهر و خواهر شوهر خودمون فرض کردیم و از دستشون ناراحت شدیم... باید بگم که مادرشوهر من یه فرشته است فقط دو تا بال کم داره اگر تمام تاپیکهای من رو بخونید همه جا گفتم که عاشقانه مادرشوهرم رو دوست دارم...
    بیشتر به نظر میاد که کاربران خانوم شما رو زنداداش آینده یا فعلی خودشون فرض کردن و تعمیم دادن... این همه توهین و قصاوت عجولانه نسبت به پاکی همسر این آقا؟؟؟؟
    من هم برادر دارم و خیلی هم دوستش دارم اما نگرانی برای برادر با دقت کنید با نشون دادن این نگرانی به زن برادرم به مسخره ترین و توهین امیزترین روشهای ممکن فرق داره
    نمیدونم خانوم شیدا و آقای دانی متاهل هستن یا نه... نمیدونم از میوه ی عشق چشیدن یا نه؟
    آدمها دنیا رو از دیدگاه و زاویه ای که خودشون دارن میبینن تفسیر میکنن...
    به عنوان زنی که مشکل خانوم شما رو داشتم وقتی میبینم شوهرم اینهمه بهم عشق و محبت میده وقتی میبینم به خاطر من هر کاری میکنه فکر میکنم کارهای خانواده اش چقدر در برابر عظمت عشق من و همسرم حقیر و کوچیکه...
    آخرین تاپیکی که زدم راجع به این بود که چطور همسر خوبم رو اذیت نکنم...
    یه نوشته گذاشتم روی دیوار و از اون روز دیگه حرفی از بلاهایی که خانواده اش سرم آوردن نزدم... مطمعنا با دیدن کوچکترین حرکت مثبت از طرف خواهر شوهرم تلاشم رو میکنم تا ببخشمش چون این مسایل در برابر عشقی و حمایتی که همسرم بهم میده خیلی حقیره...
    شاید اگه همسرم میخواست به قول شما قاطعیت نشون بده من هرگز به این سطح نمیرسیدم
    من با این دیدگاه بهتون میگم به همسرتون عشق و حمایت بدید...

    اینکه از همین الان بیایم خانومشون رو قصاوت کنیم که چرا شماره دستش بوده و مهریه رو اجرا میزاره و چرا توی دعوا اون حرف رو بهتون زده به احتمال زیاد نشونه ی نبودن کاربران محترم توی فضای زندگیه متاهلیه...
    توی دعوای زن و شوهری حلوا خیرات نمیکنن...
    مگه شما تا به حال به خانومتون توی دعوا حرف بدی نزدید؟؟؟
    ایشون همسرشون رو به خاطر خانوادشون کتک هم زدن... دقت کنید کتک زدن...
    حرف خانومشون بدتر از کتک زدن که نبوده...
    ویرایش توسط نیکیا : جمعه 02 مهر 95 در ساعت 19:36

  18. 3 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    sahar67 (دوشنبه 05 مهر 95), shahrouz (شنبه 03 مهر 95), میشل (شنبه 03 مهر 95)


 
صفحه 5 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. میل به ازدواج در کنار ترس از آن ، راه حل چیست ؟
    توسط یه آدم در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 تیر 94, 15:02
  2. همسرم پشت من نیست
    توسط hamdard20 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 مرداد 93, 09:00
  3. چک لیست بهداشت روانی = چک لیست مسلمانی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن دین و روانشناسی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 خرداد 93, 03:00
  4. در مسابقه ی زندگی گل زدن هنر نیست بلکه گل شدن هنره !
    توسط مو طلایی در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مرداد 90, 10:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.