نوشته اصلی توسط
Ye_Doost
خانواده مرفه و پولدارکه داره. جوانی و زیبائی که داره. لیسانس آبکی هم داره. دوست و گردش و تفریح که اوکی هستش. خواستگار هم براش از در و دیوار میریزه. واسه چی این آقا رو از بین همه قبول کرده و به خاطرش با خانواده اش درگیر هم شده؟ اگر به خاطر عشق و دوست داشتن نبوده برای چی بوده؟ به پول آقا طمع داشته؟ به خانه و ماشینش؟ موقعیت شغلی و اجتماعی؟
هر کس پول یا زیبایی داشته باشه دیگه ازدواج نمی کنه؟
یا اگر ازدواج کرد به سر همسرش منت گذاشته که باهاش ازدواج کرده!
هیچ وظیفه ای هم در قبال همسرش و زندگی مشترکش نداره؟
من رفتار آقای امیر را در زمان عصبانیت تایید نکردم (هر چند بهتر از زمان ورودشون به همدردی شده)
اما گفتم عصبانی شدنشون خیلی طبیعیه.
شما بودید یه ماه هم با این خانم زندگی نمی کردید، چرا فکر می کنید هیچ خانمی یه ماه هم با آقای امیر زندگی نمی کنه؟
این را نوشتم که به استارتر کمک کرده باشم
چون اشکال کار ایشون اینه که در مقابل همسرش و خانواده اش احساس ضعف می کنه
و دائم نگرانه که خانمش را از دست بده
اگه این ترس از بین بره، معقول تر برخورد می کنه باهاشون
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)