به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 50
  1. #41
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آذر 97 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,540
    سطح
    47
    Points: 5,540, Level: 47
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 92 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    کاش آقاامیر میومدن و از روند کاراشون میگفتن.
    من اگه میتونستم صدبار پست شیدا و میس بیوتی رو لایک میکردم.
    من به هیچ وجه عکس العمل آقا امیر رو تایید نکردم اما چرا نمیبینیم ایشون واقعا داره با یه بچه سر وکله میزنه؟
    واسه من خیلی جالبه اگه هرخانمی بیاد اینجا تاپیک بزنه همسرم عصبیه همه میگن چیکار میکنی که عصبانیش میکنی اما چرا این حس عذاب وجدان و ناکارآمد بودن مدام داره به آقا امیر القا میشه؟
    واقعا مقصر حداقل 80 درصد عصبانیتای ایشون خانمشه والا تحمل همچین رفتاری واسه یه زنم سخته چه برسه به آقا امیر که داره نهایت تلاششو واسه زندگیش میکنه.
    همه باید به حرفامون دقت کنیم درسته الان به خانمشون دسترسی نداریم اما نباید کاری کنیم ایشون فک کنه اگه نتیجه نمیگیره بخاطر دور ازجون بی عرضگی خودشه

  2. 3 کاربر از پست مفید arah تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97), میس بیوتی (شنبه 19 خرداد 97), شیدا. (یکشنبه 20 خرداد 97)

  3. #42
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    سلام
    خانم شیدا از شما بعیده اینقدر یک طرفه و با این لحن بنویسید. مخصوصا آخر نوشته تان خیلی بی انصافی است.

  4. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    این زوج هر دو نفر مشکل دارند. فایده ای هم نداره بگیم کی بیشتر و کی کمتر. متاسفانه بزرگ ترهای عاقلی هم ندارند که مثل بقیه اینجور زوج ها که کم هم نیستند، این دو نفر رو راهنمائی کنند سهله خودشون هم مشکل زا هستند.

    مشابه امیر آقا رو دیده ام که با همه خیرخواهی و حسن نیت به دلیل اخلاق تند و دست بزن و ناتوانی در کنترل خودشان همه رشته هاشان درنهایت پنبه و خودشان طرد شده اند. نگران هستم امیر آقا الان این خانم و در آینده برادرشون رو هم ازدست بدند.

    من باتوجه به دو تاپیک اول ایشون مطالبی رو نوشتم که هم به دلیل زیاد بودن و هم به دلیل اینکه (باتوجه به روحیه کلی و الان امیر آقا) می ترسم نتیجه معکوس بده دست نگه داشتم و ارسال نکرده ام.

    الان هم فکر می کنم هنوز وقت براشون هست که برگردند. دیواری رو که بینشون ساخته شده خراب کنند و از نو بسازند ولی این بار راست و رو به آسمان. البته ریسک هم داره دختر که دیگه مثل ابتدا عاشق و شیفته نیست هر شرط و خط قرمزی رو قبول نکنه و کلا به جدائی بکشه.

    شاید هم بهتر باشه اون خانم هم اینجا بیاد و تاپیک داشته باشه. فکر می کنم ایشون هم حرف های زیادی داشته باشند که بعضی درست و بعضی نادرست خواهند بود. و می تونند از همفکری خانم های انجمن برخوردار بشند. این خیلی بهتره ار اینه فقط تحت تاثیر بعضی خانم های دوروبر خودشون هستند.

  5. کاربر روبرو از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97)

  6. #44
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 بهمن 99 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1395-7-16
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    5,065
    سطح
    45
    Points: 5,065, Level: 45
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    پست خانم شیدا رو چند صد مرتبه بخونید.

    زندگی مشترک رو نمیشه ی طرفه پیش برد.مخصوصا که خانواده یکی از طرفین بخواد سنگ بندازه تو مسیر و خود اون خانم درک درستی از زندگی مشترک نداشته باشه.

    این حجم از حمایت شما،تا حالا نتیجه عکس داده.اون رو متوجه بی مسیولیتی هاشمی بکنید.

  7. 3 کاربر از پست مفید گلنوش71 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97), زن ایرانی (جمعه 18 خرداد 97), شیدا. (یکشنبه 20 خرداد 97)

  8. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 21 آبان 97 [ 18:56]
    تاریخ عضویت
    1395-7-29
    نوشته ها
    595
    امتیاز
    9,965
    سطح
    66
    Points: 9,965, Level: 66
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    646

    تشکرشده 951 در 409 پست

    Rep Power
    114
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گلنوش71 نمایش پست ها
    پست خانم شیدا رو چند صد مرتبه بخونید.

    زندگی مشترک رو نمیشه ی طرفه پیش برد.مخصوصا که خانواده یکی از طرفین بخواد سنگ بندازه تو مسیر و خود اون خانم درک درستی از زندگی مشترک نداشته باشه.

    این حجم از حمایت شما،تا حالا نتیجه عکس داده.اون رو متوجه بی مسیولیتی هاشمی بکنید.

    کدوم حجم و حمایت؟ بخوام و حوصله داشته باشم رفتارهای دو طرف رو نقد کنم 90% اشکالات رو به آقا و 10% رو به خانم وارد می بینم. مختصر بگم کدوم شما خانم ها حاضرید با شرایطی که این دختر خانم کنار اومده شما هم چند ماه زندگی کنید؟ به جرات میگم 1 ماه هم تحمل نمی کنید. اصلا ازدواج رو قبول نمی کنید که بخواهید بعدا تحمل کنید.
    خانواده مرفه و پولدارکه داره. جوانی و زیبائی که داره. لیسانس آبکی هم داره. دوست و گردش و تفریح که اوکی هستش. خواستگار هم براش از در و دیوار میریزه. واسه چی این آقا رو از بین همه قبول کرده و به خاطرش با خانواده اش درگیر هم شده؟ اگر به خاطر عشق و دوست داشتن نبوده برای چی بوده؟ به پول آقا طمع داشته؟ به خانه و ماشینش؟ موقعیت شغلی و اجتماعی؟
    میگند عقلش چنین و چنان. خب بله. ایشون از اون دسته خانم های خیلی عاقل و فهمیده که می تونند یه خانواده رو بدون همسر هم اداره کنند نیست. شکی درش نیست. ولی اگر خیلی عاقل بود اصلا این ازدواج و رابطه شروع میشد؟ نه اینکه امیر آقا عیبی داشته باشه. خیر. ولی با اون همه خط قرمزها. ناآگاهی و ندانستن ابتدائی ترین مسائل درباره خانم ها و طرز رفتار با آن ها، برخوردهائی که حتی در محیط کار هم به سختی تحمل میشه یا اصلا تحمل نمیشه، اصلا جواب مثبت بهش نمی داد.

    "همه به من دروغ میگند و از من می ترسند" این رو خود امیر آقا میگه من که نمیگم. آخه چرا اینطوره؟

    "طرفش میرم میلرزه. می ترسه میگه نزدیکم نیا." این به جز فاجعه در رابطه چی رو نشون میده؟ اصلا این دختر بد و بی عقل. چرا باید طوری باهاش رفتار بشه که تو همون ماه های اول (هنوز سر خونه و زندگی نرفته) که باید همه چیز براش طلائی باشه از شوهرش فرار کنه؟هول و اضطراب داشته باشه نکنه یهو کنترلش رو ازدست بده کتکم بزنه؟

    جای دیگه امیر آقا میگه: " دیگه مثل سابق درباره عروسی شوق و ذوق نداره. انگار تردید داره" و نظایر این جملات.
    شما خانم ها باشید کمی از این برخوردها باهاتون بشه انصافا چکار می کنید؟ همتون تو خانه بابا قایم میشید و حتی حرف ازدواج رو هم حاضر نخواهید بود بشنوید چه برسه انجامش بدید. این دختر هم هرچقدر بی خیال باشه بطور غریزی حس می کنه دوران عاشقی و شیدائی اینطور بخوره فردای عروسی که زندگی به روال عادی برمی گرده، مشکلات طبیعی و غیرطبیعی زندگی مشترک پدیدار میشند، حوصله ها کم میشه و ... چه بلائی ممکنه سرش بیاد. معلومه که میترسه و مردد میشه که ادامه بده.

    بله. این دختر خانم اشتباه دارند. کم هم نیستند اشتباهات شون. ولی این مرده که باید همسرش رو تو خط بیاره. نه اینکه هم هلش بده تو خاکی هم کلی مشکلات جدید با عملکردش بوجود بیاره.

    عده زیادی از دختر ها مثل ایشون هستند. این ها ذات شون همینه و تغییر هم نمی کنه. باتجربه تر میشند ولی عقل شون همینه که هست. به نوعی ازنظر رفتاری کودک و ساده هستند. اتفاقا مثل همون کودک ها هم پاک و بی غل و غش می باشند. اون چیزی که امیر آقا در این خانم جذبش شده و بهش میگه شیطنت و نظایر این ها در واقع همین کودک رفتاری دختر است. وگرنه کجا دختر 25 ساله از این شیطنت ها می کنه که از ماشین به بیرون آویزون بشه یا تو خیابان بزنه زیر آواز؟ این نوع خانم ها و رفتارهاشون برای دسته ای از آقایان شیرین و دل پسنده و بلد هم هستند چطوری با ملایمت مثل کودک تربیت شون کنند. (هیچوقت هیچ کسی نمی تونه با زور به کودک چیزی یاد بده)
    کسی که تحمل این نوع رفتارها رو نداره و نمی تونه مدیریت کنه باید بره با تیپ دیگه ای از خانم ها ازدواج کنه. هیچ کسی هم همه چی تموم نیست. همه وِیژگی های مثبت و منفی رو با هم دارند. کسی که میخواد انتخاب کنه بید ببینه کدوم ها براش مهم ترند و وقتی هم انتخاب کرد کاستی ها رو چماق نکنه تو سر طرف مقابل.

    این امیر اقای ما مهم ترین کارش باید اول ساختن خودش و بعد ساختن خودش باشه. مرحله سوم یاد بگیره یه دختر جوون رو چطور باید ساخت.
    باید بره دوره های روان شناسیش رو بگذرونه. باید بره روان پزشک دارو درمانی کنه. باید تمرین اراده بکنه چپ و راست از کوره در نره. باید خط قرمزهاش رو طوری تعریف و اجرا کنه که آخرش مجبور به "نرمش قهرمانانه" نشه.
    درباره خانم ها و تفاوت هاشون با مردها یاد بگیره. خانه محل کار نیست. روش هائی که تو شرکت و اداره بکار برده میشند تو خانه با زن و بچه جواب نمیده.

    *** دخترهای امروز مثل مادرهای ما نیستند. یه زمانی بود زن ها کتک می خوردند و زور می شنیدند ولی سکوت می کردند.
    تا یه چند وقت پیش، چند سال تحمل می کردند و بعد که می بریدند کار می کشید به داگاه و طلاق
    دخترای امروزی 6 ماه هم تحمل نمی کنند. بهشون بگی بالای چشمت ابرو هستش ولت می کنند میروند چه برسه واسشون تایم شیت درست کنی، مرتب چک کنی کجائی چه کار می کنی؟ (کاری که زن ها درمورد آقایان انجام می دند)، کتک شون بزنی؟ یکی بزنی همون وسط خیابان بیچاره ات می کنند. خودشون هم کاری نکنند پدر و مادرهاشون جدوآباد طرف رو در میارند.


    ************************

    سلام
    من تا الان دو تاپیک اول تان را خوانده ام. بعضی مطالب رو از لا به لای نوشته های تان جدا کرده و نکاتی رو درباره شان میگم. نمی دونم الان الان دقیقا در چه وضعیتی هستید؟ (احتمالا خیلی مناسب نباشه) و حتی نمی دانم این مطالب در حال حاضر کمکی بهتون می کنه یا نه؟ با این حال هم برای شما و هم برای افرادی مشابه شما درآینده "نظرات شخصی" خودم رو می نویسم شاید مفید باشند.
    این مطالب رو به همان ترتیب و زمان بندی که مطالعه می کنم جدا و یادداشت گذاری می کنم. به همین دلیل بعضی هاشون ممکنه تاریخ مصرف گذشته و بی موضوعیت شده باشند و بعضی هاشون هم توسط سایر دوستان به نحو بهتری بیان شده باشند.

    *************************************

    چیزی که مشخصه ازدواج شما دو نفر پیوند دو تفکر، فرهنگ نه متفاوت (آنطور که عده ای از دوستان گفتند) بلکه به شدت متضاد است.
    میگند بعضی افراد به دلیل وجود شباهت ها جذب یکدیگر می شوند و بعضی به دلیل وجود تضادها. دسته اول همدیگر رو به به دلیل اشتراکات می خواهند ولی دسته دوم خلاها و کمبودهای همدیگر رو پر می کنند. مقایسه کنید از یه طرف

    • پسری که به حال خود رها شده و باید خود و برادرش رو در محیطی ناامن سرپرستی تامین کنه. باید بجنگه، گاهی خشونت به خرج بده. آدمی خودساخته، متکی به خود، کسی که احساساتش رو سرکوب، مهار و پنهان می کنه. به سختی کشیدن عادت داره. مجبور بوده منظم و سخت کوش باشه. نظم و دیسیپلین براش مهم هستند. نیاز (نقطه مقابل ناز) زیاد داره.
    • دختری زیبا (به گفته و سلیقه شما) که در ناز و نعمت و در میان توجه و نوازش والدینش بزرگ شده، هرچی خواسته بهش داده شده، کمی لوس، خودخواه، لجوج. احساساتش رو میخواد و می تونه ازادانه بیان کنه، تحمل قیدوبندها رو نداره. رویائی و عاشق پیشه با ناز فراوان.

    شما هر چیزی رو که آرزو داشته اید در یه دختر زیبا دیده اید و دختر هم رویای خودش رو برای شوهر نیرومند، مستقل و عاشق (و احتمالا خوش تیپ) در شما دیده. مثل دو قطب مثبت و منفی نیرومند بهم جذب شده اید که خیلی هم خوبه ولی یه اشکال کوچک وجود داره.
    وقتی دو قطب مثبت و منفی بهم جذب می شوند بین شون جرقه هم زده میشه. هرچقدر قطب ها و شدت جاذبه شان نیرومندتر باشند جرقه هم بزرگتر ونیرومندتر خواهد بود.
    هرچقدر عشق شما شدیدتر میشه ترس تون هم بابت ازدست دادنش بیشتر میشه. اینکه ول تون کنه، دیگران ازتون دورش کنند. در محیط نا امن و فاسد و یا امنیتی جامعه بهش صدمه وارد بشه ... نتیجه این میشه که شما مدام سعی می کنید نزدیکش باشید، چکش کنید مبادا خودش یا دیگران بهش صدمه بزنند. یعنی بدون آنکه بخواهید یه قفس حفاظتی نادیدنی دورش می سازید. قفس هم فرقی نمی کنه چه شکلی یا چه رنگی باشه . ذاتش محدود و زندانی کردن است.
    در مقابل دختر که آزاد بزرگ شده ابتدا از وجود این قفس طلائی و زیبای توجهات فراوان شما لذت می بره و در آسمان سیر می کنه ولی با گذشت زمان خسته میشه. میخواد مثل سابق آزاد بگرده، به کارها و تفریحات مورد علاقه سابقش بپردازه ولی شما و قفس تون رو مانع می بینه.
    نتیجه نهائی همون جرقه ایجاد شده و خدای ناکرده آتش سوزی میشه. مخصوصا که هر دو نفر ناپخته و بی تجربه بوده و ظاهرا بزرگتری هم دوروبرتون نیست که راهنمائی تان کنه.
    و باز متاسفانه بعضی مسائل مانند تندخوئی، ایجاد حس ناامنی و ترس در طرف مقابل مثل مواد منفجره بوده و هرلحظه امکان داره کل این رابطه رو منفجر کنند. عوامل دیگری هم مانند خامی دختر و اطرافیان وجود دارند ولی فرعی هستند و نمی تونند به اندازه عامل قبلی تاثیرگذار باشند.
    مشخصا اگر خانواده دختر قاطعانه می خواستند این ازدواج سرنگیره کی می تونست مانع شون بشه؟ نهایت اینکه دختر خودش رو تکه تکه هم بکنه چند ماه محدودش می کنند و تمام. من فکر می کنم مخالفت شان مشروط بوده که سرانجام رضایت دادند و اگر ببینند فرزندشان زندگی خوب و آسوده ای داره باقیمانده نارضایتی شان هم ازبین خواهد رفت. اگر هم کاملا ازبین نره اونقدر کم میشه که حساسیت و مشکل ایجاد نکنه.


    امیر آقای عزیز، شما مثل بسیاری از آقایان و حتی کمی بیشتر از خیلی ها، هیچ درکی از خانم ها ندارید. به همین دلیل هرچقدر بیشتر تلاش و تقلا می کنید دختر رو نزدیک خودتون نگه دارید نتیجه معکوس میگیرید و دختر سعی میکنه ازتون دور بشه. هم به دلیل نارضایتی از رفتارهاتون و هم به دلیل ترس و احساس ناامنی از بودن در کنارتان.
    من این نمونه ها رو جدا و به بعضی هاشون نظرات خودم رو اضافه کرده ام. خواندنشون ضرر نداره.

    *************************************

    ترسیدن از شما که احساس واقعیش است
    بعدا بهش اشاره می کنم

    اینکه او رو فقط برای رابطه جنسی می خواهید
    خانم ها خیلی بیشتر از خود رابطه جنسی به روابط احساسی و نوازش های قبل و بعد اون اهمیت میدند و تاثیر می گیرند، دقیقا برعکس آقایان که از یه طرف زود شروع می کنند و هنوز تمام نشده خروپف!!!. (باید این مسائل و نکات روابط زناشوئی رو بیاموزید)

    * تلاش شما در قانع کردن ایشان با استدلال.
    هیچوقت وقت و انرژی خودتون رو برای استدلال کردن با منطقی ترین خانم ها هم هدر ندهید. همه خانم ها و مخصوصا خانم های فوق احساسی و کودک رفتار مانند همسر شما رو باید از طریق نوازش احساسات شان قانع کرد. یعنی خواسته هاتون رو باید لای حرف های عاشقانه یا حداقل محبت آمیز (یا ترساننده که مثلا چه خطری برای خودت یا بچه ممکنه بوجود بیاد که البته این هم از نوع احساسات است) بپیچید و بنابر موقعیت با کمی چاشنی نوازش فیزیکی به خوردش بدهید.

    • سیستم مردها منطق و استدلال است، مال خانم ها فقط احساس است. منطق به اندازه یه اپسیلن در وجود و ساختار خانم ها جائی نداره. اگر این مسدله رو "درک" کنید و همواره به یاد داشته باشید می تونید خانم ها رو هم درک کنید و به راه بیاورید.


    مرد و زن باید به وعده هاشون همیشه عمل کنند. ولی این هم هست که مرد مسئول تامین امنیت مالی، اخلاقی، احساسی، جانی و ... خانواده است و به همین دلیل اختیار تعیین تکلیف برای همسر و فرزندان بهش داده شده (نه برای قلدری یا سوءاستفاده از موقعیت خودش). حالا اگر این مرد خانواده احساس کنه شرایط به گونه ای است که با کار کردن، بیرون رفتن، معاشرت با بعضی افراد و کارهائی نظیر این ها امنیت اخلاقی، احساسی، جانی همسر یا دیگر اعضای خانواده در معرض خطر ولو احتمالی قرار می گیره، حق داره وی رو از اون کارها منع کنه و خانم هم باید بپذیره (حتی اگر مسجد رفتن سر کوچه باشه). مسلما اگر بشه شرایط را طوری تغییر داد که دیگه مخاطره ای وجود نداشته باشه وضعیت به حالت عادی برمی گرده.



    اون به اسم نظر پرسیدن زنگ میزنه ولی من به اسم اجازه گرفتن میبینم. اینه که این چیزا بینمون عادیه کاملا.
    اشتباه می کنید. اون به دلیل علاقه اش به شما و گرفتن تائیدتون زنگ میزنه.

    میترسه مشاور بهش بگه تو هم مقصری. من اصلا دنبال متهم و مقصر نبودم میخواستم فقط بیاد مشاوره و یکی دیگه باهاش حرف بزنه قبول کنه کارش اشتباه بوده که دیگه اون کارو تکرار نکنه
    خانمی در دنیا وجود نداره که داوطلبانه حاضر باشه قبول کنه اشتباه کرده. چه برسه یه دختر لوس و نازپرورده که عادت به تائید شدن داره. خیلی خیلی باهاتون راه بیان و بخواهند نشون بدند اشتباهشون رو قبول دارند "سکوت" می کنند. اجبار کردنشون برای اعتراف به اشتباه، به غرورشون لطمه میزنه و احتمال زیاد داره که از مرد ناراحتی به دل بگیرند و به راحتی نبخشندش.

    من هرکاری بکنم حاضر نمیشه قید روابط و خوشی هاشو بزنه فقط میتونم تا جای ممکن باهاش همراهی کنم و نشون بدم مشکلی با روابطش ندارم که ازم چیزیو پنهون نکنه.
    اشتباه می کنید. فقط مشکل رو به آینده موکول می کنید.

    مواقع عادی هم یه مشکلی دارم با این عوض کردن حرفام اونم اینه که من چون عادت ندارم به یه سری کلماتی رو گفتن مثل اینکه ازش مودبانه نظر بخوام یا کلا لحن خواهشی و اینا و بعدم چون به صورت عادت خیلی تند حرف میزنم (منظورم سرعت حرف زدنم هست) وقتی میخوام جمله های بهتری از اونی که توی دیفالت ذهنم هست براش بیارم یکم مکث میکنم و دنبال جایگزین میگردم
    همین ها رو باید تمرین کنید. باید یاد بگیرید. خانم شما شریک یا همکار شما نیست. خانه هم کف خیابات یا محل کار نیست. افراد و مکان های مختلف زبان های خاص خودشون رو نیاز دارند. اگر نتونید خانه رو از محل کار، و زن و فرزند رو از غریبه و همکار فرق بگذارید مسلما به طلاق می رسید.

    چند تا تست هم دادم فقط گفتن شخصیت سلطه گر دارم و مشکل اساسیم هم که همین خشم و پرخاشگریمه که از حد نرمال خیلی اونورتره و مشاور گفت تو بیست سال کارش تا حالا کسی با این حد پرخاشگری و عصبانیت ندیده بوده. براش عجیب بود من تاحالا جرم و جنایتی مرتکب نشدم!
    برای من هم عجیبه. اطمینان دارید تا بحال کسی رو نکشته اید؟ مزاحمی؟ خواستگار سمجی؟ (شوخی)

    ببینید من همه چیزو رک و پوست کنده از اول بهش گفته بودم. تو همون جلسه های خواستگاری بهش گفته بودم قانون و مقررات دارم و باید رعایت بشه و کلا به خیلی چیزها هم حساسم. خوشش می اومد میگفت روراستی
    رویاهای دخترونه!!! مرد باید عاقل و باتجربه باشه. دختر گمان می کنه می تونه خودش رو وفق بده یا درآینده مرد رو به دلخواهش بسازه. اولی کاملا اشتباه و دومی نامعلوم.
    درضمن خانه پادگان نظامی نیست که صرفا با قانون یه نفر اداره بشه. شما قانون دارید، زن هم انتظارات و البته قوانین خودش رو. باید قوانین و خواسته های معقول و منطقی دو طرف توام با تفاهم و گذشت از بعضی خواسته ها برقرار باشه.


    یه سری از دوستاشم که ازش بزرگترن که کلا ازشون پیروی میکنه و کامل به حرفشونه و رقیب های اصلی من اینان. اکثرشون هم خیلی شخصیت های سالمی ندارن ..... مسائل جنسیمونو به دوستاش میگه که واقعا بدم میاد
    من یک روز تمام یه بار سعی کردم فقط یک کلمه چشم رو بهش یاد بدم آخر همون روز چندبار به زور گفت و فرداش باز همه چی یادش رفت.
    حتی برای اینکه اخلاق منم خوب بمونه الان تلاشی نمیکنه بدتر یه کارایی میکنه عصبانیم کنه.
    باید بزرگش کنید. تربیتش کنید. ولی نه با امر و نهی. بهش مسئولیت بدید. از کارهای کوچک شروع کنید و پاسخ بخواهید ولی با محبت و خوش روئی. گاهی وقتی می بینید داره کار اشتباهی می کنه اجازه بدید شکست بخوره (تحت نظارت و مواظبت غیر مستقیم تون باشه) و هیچ کاری نکنید. صبر کنید خودش بیاد سمت تون و کمک بخواد. اونوقت هم با رابطه کارفرمایی کمکش نکنید. آموزش بدید. آموزش یک امر خنثی است که نه عصبانیت داره نه علاقه. وقتی یاد گرفت و کار درست رو انجام داد بهش پاداش بدید. روش پاداش دادن و تنبیه هم خلی اهمیت داره. در این مورد مطالعه کنید هم برای رابطه بین خانم و شما خوبه و هم برای روابط کاری تان و هم برای تربیت فرزتدان در آینده.
    پاداش دادن گاهی می تونه یه بوسه همراه با لبخند باشه. (لبخند و بوسه ثروت هایی هستند که تمامی ندارند)


    اینکه کلا حق ندارم هیچ توقعی ازش داشته باشم نه اصلا قبول ندارم. همونطور که من وظایفی در برابرش دارم و باید انجام بدم اونم مسئولیت داره نمیشه هرکاری بکنه منم نگاش کنم.
    خب این مسلم هستش

    بخاطر اینه که حرف گوش کردنشو نشانه مستقیم دوست داشتنش میدونم.
    اشتباه فکر می کنید. هیچ ارتباطی بین اطاعت و دوست داشتن وجود نداره. مگه برده ها که اطاعت محض می کنند ارباباشون رو دوست دارند؟ اول آشنائی شاید اینطور باشه ولی بعدش خیر.
    این تفکر خودتون رو تغییر بدید. همانطور که انتظار دارید خانم تان هم بعضی رفتارها و تفکراتش رو تغییر بده..... شما هر دو نیازمند تغییر هستید. این هم یکیش


    سلیقه خانمم تو همه چی خیلی زود عوض میشه دوبار کل سقفو با سلیقه خودش کناف کردم فرداش زنگ زد گفت دوستش ندارم خرابش کن از اول!
    از اون جاهائی بود که باید محکم می ایستادید. نه به خاطر پولش که به جای خود بی اهمیت هم نیست. بلکه برای اینکه یاد بگیرند قبل از هرکاری فکر کنند. یاد بگیرند هر چیزی لباس نیست که از این خوشش نیومد یکی دیگه بپوشه. سقف ساخته شده، دیگه نمیشه عوضش کرد. تمام.

    آخرم نتونستم خودمو کنترل کنم بدون اینکه چیزی بهش بگم چندتا مشت زدم رو فرمون بهم گفت دیوونه شدم و وحشیم و غر زد یه عالمه که ترسوندمش.
    وقتی می بینید دارید عصبانی میشید همون اول جلوی پیشرفتش رو بگیرید. نه اینکه صبر کنید بزرگ و منفجر بشه. با ملایمت می گفتید آهنگ رو عوض کنه. احتمالا از روی شیطنت و یا لجبازی و برای لوس کردن خودشان پیش شما هم که شده قبول نمی کردند. اونوقت شما هم میزدید کنار جاده و از ماشین پیاده می شدید و اینقدر صبر می کردید تا متوجه بشه واقعا ناراحت هستید. نه داد می خواست نه هوار.

    خدا خودش تو قرآن گفته میتونید بزنید و تنبیه کنید. گناه باشه که من قطعا میرم جهنم.
    کجا همچین چیزی گفته شده که ما خبرنداریم. اگر هم اجازه ای برای زدن همسر داده شده از اون طرف هم گفته شده با چوب ... (یادم نمیاد دقیقا. ولی چیز نسبتا نرمی بوده که باهاش مسواک هم می ساختند) آنهم طوریکه هیچ اثری روی بدن باقی نگذاره. کلا یعنی تشریفات. یعنی نزنی سنگین تری.

    میبینم گاهی یه برداشت های عجیبی از حرفام میشه.... خیلی دیدم مردهای زبون باز قهار رو ولی اکثرا زن و دختر یا دوست دختر زیاد دورشونه
    صرف نظر از نیت، اون نوع افراد
    1. راه بدست آوردن و
    2. نگاه داشتن خانم ها رو به خوبی می دونند که همان وارد شدن به قلب خانم ها از طریق زبان است. شاید نمی دونید مهم ترین روش ایجاد علاقه و حتی تحریک در خانم ها شنوائی و گفتن جملات عاشقانه و کلا خانم پسند است؟ شما هم یاد بگیرید چطور دل خانم تان رو به دست آورید و مهم تر اینکه چطور نگهش دارید. بدست آوردن سخته، نگه داشتن خیلی سخت تر.

    میدونه من اجازه نمیدم قلیون بکشه. جلوی چشم من هی داشت ادا درمیاورد که میخوام بکشم و گرفته بود دستش به منم نگاه میکرد ببینه واکنشم چیه منم فقط نگاش کردم ببینم خودش میفهمه نباید بکشه یا نه آخر کشید منم بلند شدم گرفتم ازش.
    این از اون مواردی است که نباید کوتاه اومد. هزینه اش هرچی میخواد باشه. این دفعه فقط از دستش گرفتید. شاید بهتر بود تو خلوت، واسش روشن می کردید اگر در برابر شما یا مخفیانه به سمت دود و دم، مشروب و این چیزها بره هم با خشونت باهاش برخورد می کنید و هم اینکه همونجا رابطه تان برای همیشه تمام میشه.

    اوایل عقد یه مدت با گوگل درایو برنامه هر ساعتشو به صورت آنلاین چک میکردم. یعنی تو اکسلی که شیر کرده بودم براش مینوشت که مثلا هشت تا نه صبح چی کار میکنه منم نظرمو روبروش براش مینوشتم یا قربون صدقه ش میرفتم اونم آنلاین نظر منو میدید و تمام ساعت های روزشو همینجوری پر میکرد و منم خیال میکردم خبر دارم در چه حاله. یک ماهی اینکارو کردیم من خیلی آرامش داشتم خیالم راحت بود
    خخخخخخ ما رئیس مون برگه تایم شیت "روزانه" بهمون میداد پر کنیم تا میرفت بیرون می ریختیم تو سطل. تازه منی که کارم کنترل پروژه بود و خیلی هم روش جدیت داشتم این کار رو می کردم. شانس اوردید با من همکار نشدید. J

    • همین یک کاری که کردید کافی است برای اینکه یه دختر کمی عاقل یا دختری که مطیع پدر و مادر باشه از ازدواج با شما انصراف بده. مگه خانه اداره و شرکته؟ یا زن و بچه کارمندتون که ساعت به ساعت چک شون کنید.
    • مهم تر از خود این اشتباه طرز فکر و تلقی اشتباه و ترسناک شما از ازدواج و خانم ها است.


    مثلا دیگه با بشکن صداش نمیکنم
    خیلی لطف می کنید!!! مگه گارسون رستورانه؟

    اصلا به خوبی و پاکی خودش شک ندارم. فقط فکر میکنم اون جامعه رو نمیشناسه من بدی و حقه بازی آدم هارو خیلی دیدم.
    فکر کردن نداره. معلومه که نمی شناسه. اگر می شناخت اینهمه باعث نگرانی شما نمیشد. مشکل اینه که شما نمی تونید با روش درست بهش آگاهی بدید.

    کلا حس میکنم یه مشت دروغگو دورم کردن. فقط این دروغگوییشون بیشتر تقصیر خودمه. همه میترسن من عصبانی بشم. برادرم دسته گل آب میده میره به زنم میگه اون بیاد واسطه بشه زنم خرابکاری میکنه میره به پدرم میگه اون به من بگه. شریکم خبر بد میاره میره به اون یکی شریکم میگه اون بیاد به من بگه کلا هیچ کس نمیخواد خودش عصبانیت منو ببینه. این رفتارها تازه برام ناراحت کننده شده قبلا اهمیت نداشت.
    خب این خیلی خوبه. شما تازه دارید خودتون رو از چشم دنیای اطراف و آدم های دور و برتون می بینید و مسلما این اون چیزی نیست که انتظارش رو داشتید یا دل تون میخواد باشید. ولی همین قدم اول و مهمی برای تغییر است. یعنی واقعیت خودمون رو همونطوری که هست نه اونطوری که فکر می کنیم یا دوست داریم ببینیم و قدم های بعدی قدم های برای تغییر باشند. تغییر همیشه سخته. گاهی هم دردناکه. شما که ورزشکار هستید حتما می دونید اوایل آموزش بدن چقدر درد می گیره. حتا باعث میشه از شدت درد نشه خوابید. تغییر یعنی دوباره سازی "عضلات رفتار، اعتقادات ...". این عضلات نیاز به تمرین، زمان و تحمل درد دارند تا "به تدریج" نیرومند بشند و بتونند آنچه رو که باید و شاید، به درستی انجام بدند. یعنی هم شما و هم خانم تان باید هم تحمل درد تغییر رو داشته باشید و هم از خود و همسرتان در کوتاه مدت انتظارات زیادی نداشته باشید.

    چقدر همه اینجا اهل فیلم و سریال هستن! من تابحال هیچ سریالی ندیدم یعنی فرصتشو نداشتم سریال دنبال کنم اصلا.
    سریال می خواهید من بهتون میدم هم خودتون ببینید و هم از طرف خودتون بدید همسرتون ببینه. فایده هم داره.
    هم هدیه است.
    هم وقتش رو پای سریال می گذرونه و کمتر میره دنبال مسائلی که براش مفید نیستند.
    و قطعا به مرور الگو می گیره بدون اینکه شما با خودتون درگیر باشید چطور چیز یادش بدید.

    * یعنی واقعا هیچوقت براشون فیلم و سریال تهیه نکردید که با هم بنشینید و تماشا کنید؟

    تا یادم نرفته:
    سعی نکنید همه مسائل رو با هم و یکجا حل کنید. مشکلات تون رو اولویت بندی کنید و تلاش تون رو برای حل اون هائی بگذارید که الان اولویت بیشتری دارند. مثلا حفظ امنیت جسمی و روحی ایشون (نرفتن به مکان های خاص، معاشرت نکردن با بعضی افراد، دیر وقت بیرون از منزل نماندن)
    دیگه اینکه وقتی دارید چیزی رو از کسی می گیرید حتما یه چیز دیگه یا جایگزین بهش بدید. اگر می خواهید خانم تان با بعضی افراد معاشرت نکنه اول چندتا معاشر خوب برای هردوتون پیدا کنید. از اون تیپ آدم هائی که دوست دارید خود و خانم تان شبیه آن ها باشند و یا بشوند. مثلا افرادی که اهل زندگی و خانه داری و مسئولیت پذیری هستند. چند جلسه باهاشون رفت و آمد کنید خوب بشناسیدشون.
    سپس یواش یواش با سیاست همسرتون رو هل بدید به سمت این افراد (خانم ها). نه اینکه دستور بدید. به تدریج الگو می گیره و تغییر می کنه بدون اینکه شما تلاش خارق العاده ای بکنید و یا بین خودتون مشکل و اصطکاک ایجاد بشه.
    در سنی که خانم شما هستند و در مرحله ای از ازدواج که هستید، ایشون آمادگی، استعداد و
    تمایل(به دلیل عشق به شما و رویاهای ساختن آینده طلائی) رو برای تغییر داره. به شرطی که از راهش وارد بشید و ایشون رو با ملایمت و "غیر مستقیم" بسازید دوران نصیحت و تربیت مستقیم افراد سال ها است که به سر آمده. هرچقدر بیشتر صریح و مستقیم نصیحت کنید بیشتر با مقاومت مواجه میشید. یا باید شکست رو قبول کنید یا دست به خشونت بزنید که اون هم فرقی با شکست نداره و بدتر هم است.

    اگر کنترل معنی عشق و علاقه نمیده (که در نظر من صد در صد همین معنی رو میده) چه مفهومی برای زنی که تحت کنترل و مراقبت همسرشه داره؟
    زن کنترل میخواد ولی تا جائیکه براش تداعی کننده دوست داشته شدن و همچنین حمایت بده، نه سوءظن یا برنامه ریزی شدن.

    اصلا چرا زن باید به ماهی تشبیه بشه دوبار اینجا این حرفو تاحالا شنیدم چرا زن باید مثل ماهی مستعد لیز خوردن و در رفتن باشه؟
    چون ذات زن در تمایل به فرار است. "حتی وقتی دوست دارند گرفته بشند، تلاش می کنند فرار کنند"
    این هم از نکاتی است که باید در رابطه با خانم ها درک کنید.


    چرا اینکه مرد بدونه زنش کجاست و چی کار میکنه انقدر بده به نظر خانمها؟ مگه قراره چی کار کنه تو نبود شوهر که دوست نداره بگه و خالی میبنده؟
    این به نظر خانم ها بد نیست که شوهرشون بدونه چه کار می کنند اما برادر من اون چیزی که شما توقع داری استنطاق هستش که فقط با یک لایه عشق و نگرانی شکلات پیچی شده. ولی درنهایت جوهره و مزه اش همان است.

    نه من اصلا دوست ندارم کسی چکم کنه باید از جونش سیر شده باشه همچین کاری بخواد بکنه.
    بقیه هم همینطور.

    کارهای ساده حتی گاهی پوشیدن کفش رو میگه نمیتونم و من باید پاش کنم. خب من فکر میکنم این که انقدر ضعف نشون میده و وابسته ست به من
    این چیزها از وابستگی نیست. داره عشوه و ناز می کنه. تو دلش قند آب میشه که آروم دارید لمسش می کنید و هم احساس تعلق داشتن و حمایت بهش میدید. چطور ممکنه این چیزها رو متوجه نشید؟ یعنی شما نباشید پابرهنه میره بیرون؟

    سیاست با پنبه سر بریدن یعنی دقیقا چطوری؟ مثلا من بهش میگم قبل بیرون رفتن زنگ بزن خبر بده اینو چطوری با سیاست بگم که قبول کنه اینکارو بکنه و کلک هم نزنه؟
    یعنی کلا ولش کن و ظاهرا اهمیت نده. چند روز به بینه خبری ازتون نشد و کمی هم آزادی جدیدش براش عادی بشه، خودش میاد با چنان جزئیاتی براتون تعریف می کنه بعد یه مدت اعصاب تون رو اونوری بهم می ریزه

    هم میخوام شر و شیطون باشه هم به وقتش حرف گوش کن.
    میشه ولی با گذشت زمان و پخته شدن کمی از شیطنت کاسته میشه و نیازی هم به خیلی مطیع بودن نیست.

    • اصولا آدم های زیاد مطیع در زندگی موفق نیستند. این تیپ آدم ها یا اراده قوی ندارند یا اراده شان شکسته شده. سعی نکنید اراده همسرتان رو بشکنید، چون تبدیل به موجودی بیچاره میشه که در غیاب شما نمی تونه از خودش (و شاید فرزندان) حمایت کنه و به راحتی هم آلت دست دیگران قرار می گیره بخصوص که زیبا هم باشه.

    بین دو حالت مطیع بودن نسبت به همسر و مستقل بودن باید حالت بینابینی رو حفظ کرد. از هر دو باید در وجود شخص باشه.


    • علاقه و محبت داشتن به دیگران در ذات خودش خوبه ولی وقتی برای شما و طرف مقابل تان فایده داره که هم ابراز بشه و هم از راه درست اظهار بشه. وگرنه میشه مثل پولی که تو جیب مونده و خرج نمیشه. برای خانم ها خرج کردن محبت خیلی مهم تر از خرج کردن پوله.


    رفته یه گردنبند با سنگ زبرجد برای من گرفته میگه سنگ ماه تولده بندازی گردنت نزدیک قلبت باشه باعث میشه دیگه عصبانی نشی!!! منم گفتم تولدمون که یه ماهه خودت بنداز من سنگ از خودم آویزون نمیکنم.
    کار وحشتناکی کردید. نباید هدیه اش رو رد می کردید؟ چی میشد یه مدت استفاده می کردید بعد کنار می گذاشتید. اگر ایشون هدیه ای رو که براش گرفته اید رد کنه و بهتون برگردونه چه احساسی پیدا می کنید؟ 100 برابرش کنید تا احساس یه زن رو حس کنید

    قهرهای خانم من کلا سه دسته میشن .... یه دسته مثل همین که میگه خیانت کردی رفتی مشاوره که من اهمیتی بهش نمیدم .... یه دسته دیگه مثلا اگه آب میوه تو ماشین بریزه رو لباسش میگه تقصیر تو بود بد ترمز زدی! قهر میکنه که لباسمو خراب کردی و منم هرچی بگم پاک میشه میبریم خشکشویی قبول نمیکنه و اگه بگم مثلا بگو از کجا خریدیم بریم الان بخریم بدتر صداش درمیاد که با هم خریدیم تو حواست به من نیست که یادت نمیاد از کجا خریدیم و یعنی هرچی نازشو بیشتر بکشم بدتر میشه و روشو میکنه اونور و نمیذاره بهش دست بزنم و هرچی من منت بکشم میگه فایده نداره قهرم و مسخره بازی درمیاره آخرشم معمولا کفرمو درمیاره و مثلا میگم اصلا به درک اینجوری شده و دوتا تشرم ممکنه بزنم سرش که دست از بچه بازی دربیار
    همین جا رو اشتباه می کنید. نباید باهاش اینطور برخورد می کنید. اون داره قهر و ناز میکنه که منتش رو بکشید شما تشر می زنید. نازش رو بکشید فوقش خیلی کشدارش کرد شما هم خونسرد رانندگی تون رو بکنید. خودش بعد یه مدت موضوع رو عوض می کنه. قرار نیست هرچی اون میگه شما حتما پاسخ یا هرکاری میکنه واکنش نشون بدید.

    و دیگه تند که بهش میپرم از قهر درمیاد و خیلیم میترسه میچسبه بهم و خودشو لوس میکنه که باز محبت کنم.

    خیلی بده. تو این دوران اینطور رفتار می کنه. زندگی که به چرخه عادیش بیفته دیگه خودش رو بهتون نمی چسبونه ازتون دوری می کنه. هیچوقت هیچوقت نباید کاری بکنید ازتون بترسه.
    دختری که از والدینش بترسه. زنی که از شوهرش بترسه. این ها جرات نمی کنند مشکلاتی رو که در اجتماع باهاشون مواجه میشند بیان کنند و مورد سوءاستفاده قرار می گیرند. چقدر زیادند زن ها و دخترهایی که فقط به دلیل اینکه از پدر، برادر یا شوهر می ترسیدند مرتکب خیانت شدند.


    دسته سوم واسم مهمه که واقعا اذیتم میکنه و به عنوان مثال دلیل قهرش اینه که جلوی جمع میگه بهم فلان بی احترامی رو کردی مثلا جلوی جمع بهش بگم بشین سر جات میگه بی احترامی کردی! و سر همینم قهر میکنه و هرچی نازشو بکشم اثر نمیکنه دادم بزنم دوتا فحش درشتم بهش بدم بدتر میشینه گریه میکنه.
    یعنی واقعا تو جمع بهش میگی بشین سر جات؟ به هرکسی اینو بگی بهش برمیخوره و جواب هم میده. چه برسه یه دختری که که به کمتر از گل شنیدن عادت نداره. هر استباهی هم که کرده باشه باید نگه دارید برای وقتی که تنها شدید نه در مقابل دیگران. حتی به شوخی هم نباید بگید چه برسه جدی.
    تازه میگید فحشش میدم میشینه گریه میکنه!! نه پس میخواهید ازتون تشکر کنه که جلو جمع تحقیرش می کنید؟
    .
    .
    .

    (می تونه ادامه و جمع بندی داشته باشه)
    ویرایش توسط Ye_Doost : جمعه 18 خرداد 97 در ساعت 22:08

  9. 6 کاربر از پست مفید Ye_Doost تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97), mercedes62 (شنبه 19 خرداد 97), taranom-na (شنبه 19 خرداد 97), فکور (شنبه 19 خرداد 97), فرزانه 123 (یکشنبه 20 خرداد 97), پامچال (شنبه 19 خرداد 97)

  10. #46
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Ye_Doost نمایش پست ها

    خانواده مرفه و پولدارکه داره. جوانی و زیبائی که داره. لیسانس آبکی هم داره. دوست و گردش و تفریح که اوکی هستش. خواستگار هم براش از در و دیوار میریزه. واسه چی این آقا رو از بین همه قبول کرده و به خاطرش با خانواده اش درگیر هم شده؟ اگر به خاطر عشق و دوست داشتن نبوده برای چی بوده؟ به پول آقا طمع داشته؟ به خانه و ماشینش؟ موقعیت شغلی و اجتماعی؟

    هر کس پول یا زیبایی داشته باشه دیگه ازدواج نمی کنه؟
    یا اگر ازدواج کرد به سر همسرش منت گذاشته که باهاش ازدواج کرده!

    هیچ وظیفه ای هم در قبال همسرش و زندگی مشترکش نداره؟

    من رفتار آقای امیر را در زمان عصبانیت تایید نکردم (هر چند بهتر از زمان ورودشون به همدردی شده)
    اما گفتم عصبانی شدنشون خیلی طبیعیه.
    شما بودید یه ماه هم با این خانم زندگی نمی کردید، چرا فکر می کنید هیچ خانمی یه ماه هم با آقای امیر زندگی نمی کنه؟

    این را نوشتم که به استارتر کمک کرده باشم
    چون اشکال کار ایشون اینه که در مقابل همسرش و خانواده اش احساس ضعف می کنه
    و دائم نگرانه که خانمش را از دست بده

    اگه این ترس از بین بره، معقول تر برخورد می کنه باهاشون
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97), paiize (شنبه 19 خرداد 97), میس بیوتی (یکشنبه 20 خرداد 97), آوای بهشت (یکشنبه 03 تیر 97), زن ایرانی (یکشنبه 20 خرداد 97)

  12. #47
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 03 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,095
    سطح
    100
    Points: 45,095, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,997

    تشکرشده 6,488 در 1,468 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    362
    Array
    دوستان عزیز نکات خیلی خوبی رویادآور شدین
    به نظرم اجازه بدید آقاامیر برگرده وبه این پست ها پاسخ بده بعد ادامه بدید این تاپیک رو...
    حجم پستها زیاد شده واین کار روسخت میکنه واسه آقاامیر.
    امیدوارم زودتر به آرامش نسبی برسند ودوباره به اینجا بیان.

    آقاامیر ما منتظریم همچنان...

    انشالله که موفق باشید

  13. 3 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97), میس بیوتی (یکشنبه 20 خرداد 97), شیدا. (یکشنبه 20 خرداد 97)

  14. #48
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    آقاامیرگرامی

    شما نیاز به " احساس امنیت " دارید ...

    عمده عاملی که باعث رفتارهای تکانشی از شما و واکنشهای خانم شما می شود احساس ناامنی است ..... این احساس در شما برخلاف آنچه مطلوب شماست موجبات تملک گرایی ، کنترل گری شدید ، خشونت به جای اقتدار ، واکنشهای دفاعی و رفتارهای متعارض با همسرتان شده است .....

    اگر احساس امنیت را بدست آورید با توجه به "پتانسیل حمایت گری قوی" ای که در شما هست و با توجه به "علاقه ای که به همسرتان دارید" و .... زندگی ایده آلی می توانید داشته باشید ....

    ریشه عدم امنیت شما هم ترسهای شماست .... که اگر بررسی و رفع شود فقط کافیست کمی مهارت آموزی داشته باشید اگر چه انسان در فطرت خود مهارتهایی دارد که پایه اولیه ارتقاء آنها با آموختن است .... که اگر مسدودگرها نباشند و راه جریان یافتن این مهارتهای ذاتی باز شود خودجوش ظاهر شده و بروز می یابد

    نگران نباشید حل می شود اگر بخواهید

    اگر خواستید تاپیک جدیدی با عنوان راهکارهای رسیدن به احساس امنیت باز کنید تا کمک کنیم که شما توانتان را تجهیز کنید و به کار بگیرید برای رسیدن به روزهای خوب

    دقت کنید که تغییر در این مسیر شیرین است و شماراجذب خواهد کرد چون یک اثر عمده آن آشتی خود شما با خودتان است و لطافت شما نسبت به خودتان .....

    اجالتاً در مورد وضعیت کنونی به منزل برگردید و بدور از خشونت بلکه با قاطعیت و محبت در منزل بمانید .... قاطعیت اصلاً تهدید نیست ، اصلاً تملک گرایی نیست ، اصلاً حکمرانی نیست ....

    در همین همدردی مقالات رفتار قاطعانه و جرأتمندانه داریم آنها را مطالعه کنید و به کار بگیرید .... تدارک یک طبیعت گردی شده در حد یک روزه با همدیگر را بدهید اگر همسرتان قبول نکرد اصرار نکنید یعنی از ابتدا با حالت تعیین تکلیف بیان نکنید بلکه بگویید دلم لک زده برای یک روز تفریحی در دل طبیعیت با خانمم ، پایه هستی بریم ؟ اگر گفت نه بگویید حیف تنهایی بهم نمی چسبه والا میرفتم .... و بعد برید داخل اتاق خواب به قصد استراحت و خوابیدن دراز بکشید و ذهنتان را درگیر هیچ چیزی نکنید .

    اگر همسرتان تهدید کرد که اگر بمانی می رود ... تا می توانید سکوت کنید .... اگر ادامه داد بعد از چند بار تکرار کردن ..... بگویید من می مونم چون کنار همسرم و توی خونه آرامشم بیشتره اگر نخواهی بمونی مجبورت نمی کنم و تحمیل نمی کنم کنارم بمونی اما رفتنت احساس بی مهری و بی احترامی در من پدید میاره و این ناراحتم میکنه و غرورمو جریحه دار میکنه و این سنگینه برام و بعید می دونم بتونم راحت دنبالت بیام و برگردونمت و البته از طلاق هم خبری نخواهد بود .... و دیگه ادامه صحبت ندید و بروید داخل اتاق و به کاری یا مطالعه .... خودتونو سرگرم کنید ...

    اگر خانمتان رفت می رسیم به راهکارهای بعد از آن که بعداً گفته می شود

    باور کنید قدرت مرد با تندی و خشونت حتی در کلام به ضعف کشیده می شود . یک روی سکه خشونت و تندی و تهدید ، ضعف است که در شما در اجرای اوامر جایی که نباید ،بروز می کند و می شود رفتار متعارض

    اگر بخواهید می توانیم به شما کمک کنیم تا در کنار مشاوره های حضوری بتوانید اقتدار را جایگزین عصبانیت و خشونت کنید و قدرت مردانه خود را بدون نیاز به اثبات مالکیت و کنترل مستبدانه بروز دهید که هم شما رضایت روحی پیدا می کنید و به آرامش می رسید هم خانمتان در عین احساس امنیت به کمک شما به سوی رفتارهای بالغانه رشد خواهد کرد و در کنار شما احساس نشاط و ارامش خواهد کرد

    تقاضا می کنم این تاپیک را که ظرفیتش نیز دارد به انتها می رسد را ادامه ندهید و تاپیک جدید با رویکردی که اشاره کردم باز کنید

    موفق باشید

  15. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97), paiize (یکشنبه 20 خرداد 97), فرزانه 123 (یکشنبه 20 خرداد 97), بی نهایت (یکشنبه 20 خرداد 97), زن ایرانی (دوشنبه 21 خرداد 97), شیدا. (یکشنبه 20 خرداد 97)

  16. #49
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    تشکر از نظرات و راهنمایی های دلسوزانه همه دوستان.
    من یک هفته ای میشه که برگشتم منزل.
    قراره امروز با هم بریم مشاوره.
    اگر باز در آینده مشکلی پیش اومد لازم شد میام تاپیک میزنم از راهنمایی ها و تجارب بسیار خوبتون استفاده میکنم.
    سپاس از همگی.

  17. 5 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    tavalode arezoo (دوشنبه 21 خرداد 97), Ye_Doost (دوشنبه 21 خرداد 97), بی نهایت (دوشنبه 21 خرداد 97), بهاره جون (سه شنبه 22 خرداد 97), صبا_2009 (دوشنبه 21 خرداد 97)

  18. #50
    ترنم عشق
    مهمان
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amir A نمایش پست ها
    تشکر از نظرات و راهنمایی های دلسوزانه همه دوستان.
    من یک هفته ای میشه که برگشتم منزل.
    قراره امروز با هم بریم مشاوره.
    اگر باز در آینده مشکلی پیش اومد لازم شد میام تاپیک میزنم از راهنمایی ها و تجارب بسیار خوبتون استفاده میکنم.
    سپاس از همگی.
    سلام
    خوشحال شدم که قراره باهم به مشاوره برید چون برای هر دوی شما لازم بود نه فقط شما.
    ان شاءالله که به خیر و خوشی پیش بره

    موفق باشید

  19. 2 کاربر از پست مفید ترنم عشق تشکرکرده اند .

    Amir A (دوشنبه 21 خرداد 97), نیکیا (دوشنبه 21 خرداد 97)


 
صفحه 5 از 5 نخستنخست 12345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:14 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.