به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 95
  1. #41
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    352
    Array
    یه بار دیگه می نویسم. ظاهرا سو برداشت داشتی شما از نوشته ی من

    عشق یا باید دو طرفه باشه یا با سیاست های زنانه می شه سعی کرد دو طرفه اش کرد. شما این سیاست ها رو نداری. من هم ندارم. خیلی ها هم ندارن. این سیاست زنانه از زنانگی و دلبری های زنانه متفاوته. یه جور برنامه ریزی های زنانه است. برنامه ای که طی اون در ارامش زن پیش میره و می دونه مرد در نهایت اونو در قلب خودش خواهد داشت. این بله تجربه می خواد و نوعی هوش زنانه و تمرین و ارامش و تصحیح معایبی که ادم داره. و البته همچین زنی که انقدر هوشمند و با سیاست باشه میره یه مردی رو انتخاب می کنه که ارزش این زحماتش رو داشته باشه.

    عشق دو طرفه هم من نمی دانم من تا جایی که خبر دارم نداشتم. شاید خیلی ها دارن. اما این اقا هم که جواب شما رو اینطور داده پس دو طرفه نیست.

    ضمن اینکه این اقا ..... ببین. 2 جور دزد داریم. دزد هم موقع دزدی سر تاپای طرف مقابلش رو نگاه می کنه. یه وجدانی داره. بی کلاس نیست. مردی که راحت سکس پیشنهاد می ده و یا راحت دستمالی می کنه اینو اونو بی کلاسه. دزد درست حسابی هم نیست افتابه دزده.

    شما موضوعی که زدی به هر حال داغ بود این روزا انگاری. بعدش هر کی هر چی می گه می چسبی بهش ول نمی کنی یکی دلبری رو می گه هی گیر می دی تا موضوع و کلمه ی بعدی رو پیدا کنی یکی پاکی می گه باز گیر می دی به پاکی خدا می گه باز گیر می دی به خدا. یه پیوستار درست هم نداره فکرت و سوالاتت. حالا ممکنه به خاطر حال و احوال این روزهات باشه. اما من این احتمال رو دادم که بعضی از اطلاعاتی که نوشتی رو واقعی ننوشتی. اگه اینطور نیست عذرخواهی می کنم.

    اطلاعات و مهارت ها...... تا زمانی که نتایج دلخواهمون رو نمی گیریم از عملکردمون این یعنی هنوز خیلی از جاها ایراد داره کار ما. پس باید بگردیم دنبال ایراداتمون و بعد هم بتونیم رفعش کنیم.

    من لالایی برای شما نخوندم. برای اون اقا دلبری هم هیچوقت نکردم. در نهایت هم فقط بهش اطلاع دادم احساسم رو و جواب هم که منفی بود از اون. من نه واسه خودم لالایی خوندم نه واسه شما. نوشتم این اقا با این وضعیت و ویزگی ها که نوشتی شما به درد نمی خوره. پس اعصابت رو خورد نکن واسش. حالا هر طور که شما راحتی و هر کار که شما دوست داری بکن.

    موفق باشی.

  2. 5 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (شنبه 12 اردیبهشت 94), fahimeh.a (سه شنبه 22 تیر 95), lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94), sasha (شنبه 12 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (شنبه 12 اردیبهشت 94)

  3. #42
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1393-9-16
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,959
    سطح
    26
    Points: 1,959, Level: 26
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    149

    تشکرشده 136 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهرم، بد نیست از خود سوال کنید اگر من به این مسئله نمی پرداختم چه چیزی در زندگی من آزار دهنده ترین مسئله بود؛ چون گاهی ما به خیال عاشقی (تازه اگر ثابت شد دچار افسون عشق شده ایم) در واقع داریم از این افیون برای التیام یا فرار از مسائل دردناک تر اصلی خود استفاده میکنیم و تا سلسه مراتب این مشکلات پیدا و حل نشوند بعید است شما بخواهید دست از این نوشدارو بردارید و از این خماری بدر آیید چون حتما با وجود آن، درد بمراتب کمتری را تجربه می کنید.
    در سخنان شما آنقدر تضادها و خود درگیری های متنوع هست که هم خود شما و هم بعضا دوستان را دچار سردر گمی کرده که: واقعا خواسته شما چیست و چه می گویید!
    شما اصلا هیچکدام از اوصافی که برای خود برمی شمرید و حتی بی سیاست هم نیستید چون بفرض با همین توجیه برای خدا بودن در واقع میخواستید با دور از دسترس نشان دادن خود او را ترغیب کنید تا به شما بعنوان یک سوژه مناسب و منحصر بفرد برای ازدواج فکر کند؛ در واقع هر تلاشی که می توانسته اید کرده اید و اگر او هم مثل شما در مضیقه قرار داشت هیج بعید نبود به دام شما بیفتد. لیکن شاید بخاطر تجربه ای که از ارتباط های زیاد داشته درس شمارو خوب خوانده بوده و می دانسته که مثل داستان آرزوهای بزرگ شما در این بازی منتظر چه هستید و لذت واقعی شما در چیست.
    مشاوره تخصصی را جدی بگیرید.
    عشق حسابش جداست.
    عشق هایی کز پی رنگی بود، عشق نبود عاقبت ننگی بود.

  4. 2 کاربر از پست مفید تروولث تشکرکرده اند .

    lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94), یه دختر سرگردان (شنبه 12 اردیبهشت 94)

  5. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آبان 94 [ 23:56]
    تاریخ عضویت
    1393-11-11
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    1,000
    سطح
    16
    Points: 1,000, Level: 16
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 39 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم حتما برو دماغتو عمل كن، موهاتو رنگ كن و پوستتو بكش چون انگار داره برات عقده ميشه! دم از پاكى مى زنى و عاشق يه آدم ناپاك ميشى! دم از تحصيلات عاليه و دكترى مى زنى و خودت عاشق يه آدم فوق ديپلم ميشى! خانوم يه نگاه به سر تا پات بنداز ببين چقدر پر از تناقضى... اگه اين چيزهايى كه دارى محاسن گرانقدر و عاليه محسوب ميشه چرا نوبت به عاشق شدن خودت رسيده همه ش برعكس شده؟
    خانومها و آقايونى كه به فوق ليسانس داشتن اين خانوم شك كرديد ديگه گذشت اون زمان كه تحصيلات شعور مى آورد، الان با وجود دانشگاههاى ريز و درشت واحد هاى تپه و سفلى كارى كه از همه چيز تو دنيا راحت تره و زحمت نميخواد درس خوندن و دكتر شدنه

  6. کاربر روبرو از پست مفید فرين دخت تشکرکرده است .

    fahimeh.a (سه شنبه 22 تیر 95)

  7. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام دوست خوبم .‏

    من همجنس تو و تقريبا همسن تو هستم و با اينكه خيلي خيلي سعي ميكنم دركت كنم اما من هم ‏‏نظري مشابه آقاي خاله قزي بر اساس نوشته هايت نسبت به تو دارم .‏

    ميدوني من گاهي كه تاپيكهاي همجنسهامون از ارتباط با جنس مخالف بگير تا تاپيكهاي اختلافات ‏‏زن و شوهر و طلاق و حتي مشكلات تحصيلي و .... ميخونم حس ميكنم همه ي اين ادمها يك نفرند فقط در شرايط و ‏‏موقعيت با هم متفاوتند اما اگر بخواهيم ميتونيم دليل اين همه مشكل متفاوت و جورواجور رو ‏‏در چند دسته محدود بگنجانيم .‏

    دلايلي مثل نداشتن اعتماد به نفس ، نداشتن مهارت لازم در ارتباطات و ندانستن تفاوتها با ‏‏جنس مخالف ، نشناختن جايگاه ها، نقشها و حريمها ، تناقض در اعتقادات و ....‏ كاش قبل از ‏اينكه پايمان به همدردي باز شود اين مهارتها را فرا مي گرفتيم.

    ‏ ببين دوست خوبم تو خيلي خيلي دچار تناقض هستي و وقتي من اولين پستت رو خوندم مي ‏‏خواستم بنويسم چه اتفاق وحشتناكي توي زندگيت رخ داده كه روح و روانت رو نابود كرده ‏‏‏......چه كمبود محبتهايي تجربه كردي كه زندگيت را در وجود اين اقا ميبيني .........‏ ‏.

    تو واقعا فوق ليسانس داري؟ .......... توي جامعه بودي واقعا ؟................ تا حالا غير ‏‏از اين آقا مردي در زندگيت ديده اي ؟............خودت خودت رو باور داري؟......... ارزش ‏‏تحصيلاتت نجابتت رو مي دوني؟ .... ارزش مقالاتت رو مي دوني؟............ ارزش دختر ‏‏بودنت را مي داني ؟

    ‏ تو نه ارزش پاكي را مي داني و نه خود را لايق موقعيتت مي داني.‏

    تو فقط تظاهر مي كني كه به پاك بودنت و به مدرك تحصيليت مي بالي ولي خودت هم براي ‏‏اين خصوصيات ارزش قائل نيستي .

    اگر براي پاكي خود ارزش قائل بودي به شخصي كه ‏‏پاكي تو را امل بودن و عقب افتاده بودن مي داند دل نمي بستي.‏

    تو اگر مدركت برايت ارزشمند بود حاضر نبودي ان را به پاي اين اقا بريزي تا در عوض تو ‏‏را قبول كند.‏

    تو به جاي اينكه خودت قدر خود را بداني از ان شخص انتظار داري خوبيهايت را ببيند و تو ‏‏را ستايش كند؟

    تو در ظاهر پاك بودن و تحصيلات و يكسري خصوصياتت را با ارزش مي داني اگر اينها ‏‏براي تو ارزشمند بود حاضر نبودي اينها را در ازاي ازدواج با ان شخص كه هيچ كدام از اين ‏‏مزايا را ندارد بدهي.

    ‏ چون او اگر لياقت پاكي داشت خودش را پاك نگه مي داشت اگر تحصيلات برايش ارزش ‏‏داشت خود را از اين لحاظ بالا مي كشيد .اگر هم برايش ارزش داشته عرضه اش را نداشته او ‏‏هر چه قدر از نظر ظاهر برايت جذاب باشد هر چقدر روابط عمومي قوي داشته باشد در حد ‏‏تو نيست كه انقدر خود را برايش تحقير كني و به التماس از او گدايي محبت كني.‏

    پاكي را در چه مي بيني ؟ چطور شيفته چهره و حرف زدن او شده اي؟ مگر به دانشگاه ‏نرفتي ؟ مگر توي اجتماع ‏نبودي؟ از پشت كوه نيامدي كه گول ظاهر رنگ و لعابدار ديگري ‏را بخوري .‏

    ‏ اگر پاكي و تحصيلات خوبه چرا خودت به شحصي كه اينها را دارا باشد علاقه پيدا ‏‏نكردي؟؟؟؟؟؟

    خودت ارزش خودت را نمي داني مي خواهي چنين آدمي بداند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    خودت ارزش خودت را نمي داني كه حاضري همه چيزت را به پاي پسري كه لايق يك ناخن ‏‏خشكيده و دور ريخته ي تو نيست تقديم كني....... كه بخاطر او بخواهي دكترا قبول شوي ‏‏‏!!!!!!‏

    نگران نباش نه مينوش و نه من و نه هيچ دختر ديگري به تو حسادت نمي كنيم . قبل از اينكه ‏‏به خودت زحمت بدهي مثل تاپيك مينوش تاپيك مرا بخواني و به اين نتيجه برسي من كار تو ‏‏را راحت مي كنم .من در تحصيل موفق نبودم و واضح بگويم به تحصيلات كسي كه او را ‏‏موفق بدانم البته در جهت پيشرفت حسادت مي كنم اما صادقانه بگويم تو آنقدر خودت را دست ‏كم گرفته اي كه هيچ چيز براي ‏حسادت ديگران نگذاشته اي.‏

    اگر تحصيلات و پاكي قرار نيست براي انسان پيشرفتي حاصل كند و اگر اين خصوصيات ‏‏نمي تواند حتي شخص صاحب انها را از خود خوشنود و راضي نگه دارد و برايش ارزش و ‏‏عزت نفس به ارمغان بياورد بهتر نيست همگي قيد اينها را بزنيم؟؟؟؟؟؟؟

    ‏ كاش به جاي اين همه زحمت كه براي فوق ليسانس كشيده اي براي ساختن شخصيتت صرف ‏‏مي كردي كه لااقل بعد از اين همه تلاش خودت خودت را لايق موقعيتت بداني و موفقيتهاي ‏‏كه مي تواني به دست بياوري را فداي كسي كه خودت هم مي داني ارزش ندارد نكني.‏

    چه كسي برايت گفته دختري كه براي خود ارزش قائل است و به پسري التماس نمي كند كه با ‏‏او باشد حتما روابط متعددي داشته ؟ ‏

    خيلي خوب است كه مي داني نبايد براي مردي كه شوهرت نيست عشوه بريزي و دلبري كني ‏‏‏.... اما چطور به مردي كه حتي شوهرت نيست التماس مي كني؟

    خيلي خوب است كه مي داني به پسري كه نامحرم است نبايد دست بدهي اما نگاهي كه به او ‏‏داري «كه آسماني ابي به شما تذكر دادند كه در شان تو نيست» را جايز مي داني؟

    تو به دختران ديگر كاري نداشته باش كه با چند نفر دوست مي شوند و چه كار مي كنند اصلا ‏‏به ازدواج از اين ديد نگاه نكن. تو مثل انها نيستي و اين خيلي خوب است و لياقتت هم كسي ‏‏مثل خودت است كه ارزشهاي تو را مي بيند و با تو تناسب دارد.‏

    تو قرآن را خوانده اي .گفتي به خاطر خدا پيشنهادات كثيف شخص مقابلت را نپذيرفتي كه به ‏‏خود و وجودت لطف كرده اي و بها داده اي اما در همان قران حرف خدايت را نخواندي كه ‏‏مي گويد زنان پاك براي مردان پاك بايد باشد؟

    تو مردي را كه چنين ارتباط ازادانه اي با دختران دارد را بايد بدون نقابي كه بر چهره دارد و ‏‏بدون بيني عملي اش ببيني . باطنش را ببين كه پاك نيست درست مثل يك حيوان است و تو ‏‏ناپاكي را ارزش نمي داني و همانطور كه براي خودت و همجنسانت نمي پسندي براي نيمه ي ‏‏ديگر وجودت هم نپذير .‏

    ‏ در ضمن مردها هر چقدر طالب همسري باشند كه از انها زيبا تر باشد حتي اگر خودشان ‏‏كمترين بهره را از اين بابت نبرده باشند همانطور هم حاضر نيستند با دختري كه از نظر ‏‏موقعيت شغلي و تحصيلي از انها سرتر است ازدواج كنند .‏

    به جاي اينكه تاپيك بزني و اه و ناله سر بدهي كه چرا با وجود سر بودن تو با وجود پاكي ات ‏‏تو را نمي خواهد به اين فكر كن تو چرا خودت خودت را نه تنها باور نداري بلكه اصلا ‏‏خودت را نمي خواهي و قبول نداري.!!!!!!!!!‏

    اين اقا براي تو هيچ خطري ندارد كه خدا تو را حفظ كرده كه جسمت را الوده نكند اما براي ‏‏الوده شدن روح و قلبت تو براي خودت خطرناك هستي كه خوبيهايت را مي دهي و روحت را ‏‏حاضري براي باطن بي ارزش و ناپاك ان پسر خرج كني. واهمه دارم اگر خودت را از افكار ‏‏و تناقضاتت نجات ندهي جسمت باز به سمت او برود و ديگر خدا هم كه تاكنون قدرش را ‏‏ندانستي كه از چه اتفاق تلخ و سرانجام وحشتناكي حفظت كرده ديگر نتواند مانعت شود كه تو ‏‏خدا را در وجودت گم كرده اي اما خدا در زندگيت هست و او را نمي بيني چون لطف او را ‏‏فقط رسيدن خودت به ان شخص مي داني .‏

    فقط به اين جمله ام يك ذره فكر كن .‏
    ‏ اين پسر را به حريم وجودت راه نداده اي اما به حريم ‏قلبت چرا !!!!!!!

    يك لحظه به اين ‏رفتارهايت فكر كن .
    وقتي مردي هم كفو خودت به ‏خواستگاري ات امد مي تواني از اين ‏تصور كه تاكنون با پسري رابطه ي دوستي نداشته اي و ‏برايش دلبري نكرده اي پيش خودت ‏احساس رضايت كني اما تصور كن فقط اگر اشاره كني با ‏چنين پسري رفت و امد داشته اي و ‏به او التماس كردي با تو ازدواج كند تصور همسرت در ‏مورد تو چطور خواهد بود.‏

    مشكل عزت نفست را دست كم نگير و حتما پيش روانشناس و روانپزشك برو و اگر ‏‏روانپزشك دارو تجويز كند بدان كه دارو هر عوارضي داشته باشد تو را نابود نمي كند كاري ‏‏كه خودت هر لحظه با فكر كردن به ان پسر با خود مي كني.‏

  8. 2 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (سه شنبه 22 تیر 95), نادیا-7777 (یکشنبه 13 اردیبهشت 94)

  9. #45
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-2-06
    نوشته ها
    339
    امتیاز
    15,253
    سطح
    79
    Points: 15,253, Level: 79
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 557 در 227 پست

    Rep Power
    70
    Array
    اول جواب فرین دخت و میدم ببین من ازون دانشگاهاییکه میگی نرفتم من شهیدبهشتی خوندم .دوما مدام کارای پژوهشی میکنم مقالم توکل کشور برترشده تازه عقده اینکاراییکه میگیو ندارم وگرنه قبل اشنایی با پسر اینکاراو میکردم درضمن چون عاشقش بودم گفت ازقیافت خوشم نمیاد منم گفتم بخاطرش خوشکل میکنمو خودم.بعدم اگه اینجوریه که من ببرم با عین خودم ازدواج کنم که همه زنو شوهرا الان باید عین هم هم سطح هم باشن .
    و جواب خانم اعجاز عشق:
    ازت ممنونم که وقت گذاشتی خیلی بهم کمک کردی خیلی چیزا فهمیدم راست میگی من درس خوندم که عزت نفسم بره بالا که حداقل تواین زمینه درسی به کمتراز خودم فکرنکنم چه برسه ب التماس کردنش اما دقیقا منم مشکل اون پسرو دارم منم انگار فقط زیبایی مهم شده من به ذات کثیف اون دقت نکردم اونم به ذات پاک من نگاه نکرد هردومون زیبایی برامون مهم بوده اونم مشکل منو داره . من خیلی سخت پسند بودم تا این سن هیچکس تو.دلم نمیشست از کسی خوشم نمیومد این اقا به دل مندنشست .من حرفتو قبول دارم خیلی اشتباه کردم وقتی به قبل برمیگردم میخوام خودمو بزنم اخه چرا اینکاراو میکردم انقد خودمو تحقیر کردم وای خدا انگار یکی طلسمم کرده به قول دختر جوان من بشدت مغرورم جز خودم کسیو قبول ندارم ببینید اون اقا با قلب من چکار کرده بود که به این روز افتادم من الان خودم بیدار شدم تعجب میکنم از خودم .راست میگید شما تحصیلاتیکه عزت نفس منو پایین بیاره به چه درد میخوره . و یچیز دیگه بگم خیلیا بهم میگن انقدکه بهش فکر میکنی اخر تسلیم نفست میشیا.اما من اینوبگم خدا یه نعمت بهم داده بنام حیا.هروقت که شیطان گولم میزدو به این فکر میکردم برم خونش ینی انقدر عشقم بهش زیاد بود گاهی خدا از خاطرم میرفت اونموقع بخاطر حیاو خجالتم منصرف میشدم میگفتم معذرت میخوام که اینومیگم اما پیش خودم میگفتم من امکان نداره بتونم جلوش لباسامو در بیارم حتی اگه یهودیم بودم نمیرفتم نمیتونستم برم.
    خیلی مطالبت کامل بود .اینم بگم نیومدم اینجا فخرفروی کنم نیوندم بگم بمن حسودی میکنید نیومدم بگم تحصیلاتم بالاست نه بخدا من اگه این فکرارو میکردم که بخاطر قبول نشدنم تو دکترا دو ماه گریه نمیکردم میگفتم خب همین قدرکافیه دیگه .اتفاقا من همیشه فکرمیکنم تحصیلاتم کمه من اصن گاهی فکر میکنم احساس کمبودو پوچی دارم بهم روانشناسا گفتن تو کمال گرایی.من این مشکلارو داشتم که این اقا وارد زندگیم شدو متو داغون کرد وقتی کسی بیماری سرماخوردگی داره یه برونشیت باعث مرگش میشه اینا باهم مرگ اورن.شما راست میگید من چن ماه بود به خدا گله میکردم میگفتم دوسم نداری من بخاطر تو نرفتم که تو اونوبدی بمن .اما خدا دوسم داشته من خیلی اشتباه کردم .من از خودمم تعجب میکنم که منکه به قول دوستان مغرورم اعتماد ب نفسس دارم اخه واس چی التماسش کردم .خاک برسرم

  10. کاربر روبرو از پست مفید zzzz تشکرکرده است .

    اعجاز عشق (دوشنبه 18 خرداد 94)

  11. #46
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اسفند 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-2-06
    نوشته ها
    339
    امتیاز
    15,253
    سطح
    79
    Points: 15,253, Level: 79
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 557 در 227 پست

    Rep Power
    70
    Array
    کاش دوسم داشت. این پستوساعت یکونیم صب میذارم با گریه خدا دلم تنگ شده کاش بی احساس بودم اخ که چقد دوسش داشتم چقد دلم میخواس بغلش کنمو نکردم.خدا منونگا کن ببین خونه نشین شدم بهر دری زدم کار پیدا کنم نشد هرکار کردم فراموش کنم نشد اومدم درس بخونم واس دکترا که بیخیالش شم قبول نشدم اخه چقد بدبیاری دارم دق میکنم یسالونیمه تو ذهنمه ازیه طرفی دلم میخوام از فکرم بره ازیه طرفی دلم نمیخواد دلم میخواد عاشقش باشم اخه رسیدن بهش بهم انگیزه میده اما وقتی میبینم کسیودوس ندارم انگیزه ندارم کاش دوسم داشت.خدا خیلی تنهام دوستام ازم فرارین رفتم تالارهمیاری پستاموحذف میکردن باهام دعوا میکردن اخرش گفتن اگه تغییرنمیکنی اززینجابرو.تووایبر هرموقع دوستام میبینن که ان شدم اف میشن .خدا هرپسریومیبینم یادش میفتم همرو ب شکلش میبینم اومدم این سایت بهم گفتن عقده ای اخه اگه عقده رنگ کردن مو... داشتم که قبل از سامان اینکارارو کرده بودم بهم میگن دروغگوبهم میگن بیحیا بهم میگن توپاک نیستی خدا خودت دیدیکه چقددیوونش بودم چقد وسوسم میکرد اما من بیشتر ازون عاشق توبودم .خدا این غصها این اشکااین تنهاییا لیاقت منه؟منکه هرکاری گفتی انجام دادم.میدونید چرا دوستم قبول کرد با ماشینش بره دنبال اون پسر؟چون من پایان نامشودرست کردم وگرن نمیرفت.فقط واس اینکه یه لحظه از دور ببینمش خدا من اویزونش بودم سری بودم سمجش بودم قبوله اما بنظرت من پاک نبودم؟شماها جای من نیستید ببینید توچه شرایط سختی تونستم دفاع کنم و درس بخونم بدون هیچ انگیزه پاهام بیحس بودنمیتونستم راه برم با گریه درس میخوندم توخونه ظرف میشورم ناهارو شام درست کردن به عهده منو خواهرمه.بابام باخودش حرف میزنه منفی نگره وسواس فکری داره .مامانم بیماری روحی داره وقتی دکترا قبول نشدم بهم گفت حالت جا اومد سوختیا؟وای وقتی این حرفو ازکسی میشنوی که انتظارشونداری میسوزی .اخه من بخاطرشماتلاش میکنم که بهم افتخارکنید .وقتی میلید یکی که نصف سنتونو داره پشت 206هست اونموقع من له له میزنم واس یه کارساده و پیدا نمیشه.تاحالاشده پولاتو جمع کنی لباس نخری بجاش بری کتاب بخری؟من این شرایطوداشتم افسردگی داشتم که اون پسر وارد زندگیم شدعاشقش شدم انگیزم دوبرابرشدتلاشم زیادشد کاش میموند .تاحالا وابسته کسی شدید که ببینید چقدسخته دلتون تنگ شده؟میتونید حالموتصور کنید که انقد بده که خواهرم موهامو شونه میکنه من ازینا ناراحتم خدا اخه مگه چی کم داشتم بندگی نکردم چرا باید غم داشته باشم خب اون پسرمنونخواس عب نداره چرا چیزای دیگروکه ازت خواستم ندادی؟من التماست کردم توکه بخشنده ای تو مهربونیکه منکه تا صدای اذانو میشنوم میرم سرنماز .چرا انقدبدبیاری خسته شدم

  12. #47
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خانوم شما واقعا مشکل داری.
    حتما سریعتر به یه روانپزشک مراجعه کن.

    بعد از 4 صفحه توضیح دوستان که این قبری که داری بالاش زار میزنی توش مرده نیست, باز میای برمیگردی سر خونه اول?

    حتما برو دکتر اوضاعت وخیمه و روحیت اصلا عادی نیست.

  13. 2 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (سه شنبه 22 تیر 95), کمال (یکشنبه 13 اردیبهشت 94)

  14. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1393-9-16
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,959
    سطح
    26
    Points: 1,959, Level: 26
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    149

    تشکرشده 136 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش با توصیه آخری که به شما داشتم حرف دیگه ای باقی نمیموند. این وضعیت الان شما هم دال برهمین موضوع هست که در جهت درستی افتاده اید و حال عادی تری دارید و بعضی از مسائلتون لا اقل برای خودتون روشن تر شد،اما این کافی نیست.
    عشق بالعانه جارو جنجال ندارد، همه رشد است و تعالی؛ از سر بیچارگی و نیاز نیست، فیضان بی نیازی است.
    پس ماهیت اینچنین عشق ها چیست؟ آیا شیفته کسی می شویم که در باطن احترامی برایش قائل نیستیم یا بالعکس آن طرف نسبت به ما چنین است؟! پس آیا از آن دسته افرادی هستیم که نا دیده گرفتنمان و به گونه ای بد رفتاری با ما به عشقمان دامن میزند؟!
    این چیست؟! کچای کاریم ما؟! با خدایتان چنین معامله ای کرده اید؟! در واقع بندگی که را می کنید؟!!!
    خلاصی شما از این وضعیت دشوار به طور آنی و معجزه آسا بعید است. اما برای کمک به خودتان باید خود را از این افکار وسواس گونه دور نگاه دارید، شاید بهتر باشد حتی کم کم از این مطلب هم فاصله بگیرید. تاپیک جدا گانه ای بزنید و ساناز جدیدی را متولد کنید که می داند از خودش چه میخواهد و خدایش کیست.
    و حسن ختام اینکه :
    حضرت علی (ع) میفرمایند:
    به آخرتت چنگ بزن، دنیا خود با خواری نزد تو خواهد آمد.
    انشاالله.

  15. کاربر روبرو از پست مفید تروولث تشکرکرده است .

    lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94)

  16. #49
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    من کم و بیش مطالبت رو خوندم.شرایطت رو درک میکنم.در خونه ای زندگی میکنی که پدر و مادر یه سری مشکلات دارن و همزمان پیدا نکردن کار و اینکه تو تلاشت این

    بوده که دکترا قبول شی که حداقل فکرت معطوف به چیزی بشه و در آینده موقعیت بهتری برات به وجود بیاد.و قبول نشدی.

    عزیزم شرایط راحتی نیست ولی تو میدونی که متاسفانه این شرایط فعلی خیلیها تو جامعه ماست.

    حالا این وسط فکر کردی عاشق شدی.اطمینان صد در صد داشته باش این عشق نیست.خودتم میدونی.این هوس و میل جنسیه.

    دختری که یه عمر خودشو محدود کرده حالا یکی رو دیده که به دلش نشسته و به نظرش جذاب میاد.

    طبیعیه فکر کنی عاشق شدی.ولی نشدی.

    فقط به طور ناخودآگاه خواستی فکرت رو از مشکلاتت معطوف به چیز دیگه ای کنی از طرفی امیال طبیعی دخترانه ات هم دخیلی بوده.

    ولی الان دیگه وقتشه به خودت بیای.

    عزیزم.اگه اون پسر تو رو قبول میکرد و باهات ازدواج میکرد با توجه به چیزهایی که ازش گفتی صد در صد بدبخت میشدی.به روزی میفتادی که آرزوی برگشت به شرایط

    الانت رو داشتی.

    پس خدا رو شکر کن که بهت رحم کرد و نذاشت به هر شکل درگیر همچین آدمی بشی.

    مطمئن باش روزی میاد که خودت هم تعجب میکنی یه زمانی همچین پسری رو میخواستی.

    این روزها هم میگذره.

    دکترا هم قبول نشدی فدای سرت.دوباره فرصت هست.تو سالم و باهوشی.زمان هم داری.میتونی در آینده به موفقیتهای زیادی برسی.

    موفق باشی

  17. 4 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (سه شنبه 22 تیر 95), lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94), محیا ناز (یکشنبه 13 اردیبهشت 94), تروولث (یکشنبه 13 اردیبهشت 94)

  18. #50
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 27 مهر 98 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    204
    امتیاز
    8,629
    سطح
    62
    Points: 8,629, Level: 62
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    136

    تشکرشده 130 در 60 پست

    Rep Power
    36
    Array
    ساناز عزیز سلام
    ​من قصد اینکه حالتو بد کنم نداشتم اما هنوزم میگم هر کاری می کنیم بخاطر خودمونه
    "ینیهمه وظیفشونو درست انجام میدن؟ من اگه وظیفمو انجام دادم چرا خدا جوابمو نمیده چراهرکاری میکنم نمیشه چرا دکترا قبول نشدم چرا کار پیدا نمیشه چرا شاد نیستم چراخانوادم بیماری روحی دارن ؟چرا بابا و مامانم مریضن ؟چرا مدام بغض دارم؟چرا ازخونه نمیتونم برم بیرون؟"
    شما چیکار به بقیه داری که وظیفشونو درست انجام میدن یا نه؟؟شما راه درستو برو خدا هم نمیاد واسه کاراش به ما توضیح بده آخه!!اگه قرار بود به خاطر هر کار خوبی سریع پاداش بگیریم تو این دنیا، در مقابلش به خاطر هر کار بدی هم باید بلافاصله مجازات می شدیم اونوقت سنگ رو سنگ بند می شد؟؟؟
    از کجا میدونی پاداشت phd قبول شدن یا کار پیدا کردنه؟؟؟ خدا هیچوقت بخاطر پاکیت اون پسرو بهت نمی داد چون ازش پاداش میخوای نه عذاب!!!مطمئن باش اگرم بهت می داد بعدها میگفتی خدایا منکه بخاطر تو پاکیمو حفظ کردم چرا اینجوری بدبختم کردی!!ببین عزیزم بخوای به چراهای زندگی فک کنی داغون میشی جواب بعضی ازین چراها هیچوقت معلوم نمیشه اما اینکه چرا شاد نیستی،خدا تا خودت نخوای هیچکاری نمیکنه!خانم اعجاز عشق خیلی کامل برات باز کرد اما چقد روت تاثیر داشت؟؟؟؟کمتر از 1 ساعت!!
    من اولم گفتم هرکی اینجاس 1 مشکلی داره مامان منم منفی بافه جوری که دعا می کرد ارشد قبول نشم که نرم شهر غریب!اگه شما لباس نخریدی که کتاب بخری من پول جفتشو نداشتم و... تا وقتیم مثل شما گله کردم خدا هیچ کاری واسم نکرد.
    عزیزم تو تالار همیاریم همه دوست داشتن اما تلاشاشون نتیجه نداد اینجا هم هرکی هر راهکاری میده گوش نمیدی و 2باره داری کاری که اونجا کردی تکرار میکنی و فقط میای تو تاپیکت درد دل می کنی مطمئن باش اگه بدون توجه به حرف دوستان اینکارو بکنی اینجام پستات حذف میشه!
    این حرف کاربر تروولث واقعا درسته:
    خلاصی شما از این وضعیت دشوار به طور آنی و معجزه آسا بعید است. اما برای کمک به خودتان باید خود را از این افکار وسواس گونه دور نگاه دارید، شاید بهتر باشد حتی کم کم از این مطلب هم فاصله بگیرید. تاپیک جدا گانه ای بزنید و ساناز جدیدی را متولد کنید که می داند از خودش چه میخواهد و خدایش کیست.
    پس ساناز جان این طنابی که بهش آویزونی ببر به خدا اعتماد کن ازین که بیفتی تو دره نترس شاید زیر پات تخته سنگی باشه نذار بخاطر ترس تو سرمای این افکار یخ بزنی!!
    "ازیه طرفی دلم میخوام از فکرم بره ازیه طرفی دلم نمیخواد دلم میخواد عاشقش باشم اخه رسیدن بهش بهم انگیزه میده اما وقتی میبینم کسیودوس ندارم انگیزه ندارم کاش دوسم داشت."

    ساناز این افکارو رها کن تا زمانی که اینجوری فک می کنی شرایطت درست نمیشه اون انگیزه ی خوبی نیست!خودتو ببین بخاطر وجود خودت وشادیت تلاش کن!
    ببخشید که بازم به تاپیکت اومدم اگه حرفی زدم که ناراحت شدی معذرت می خوام اما اینو بدون هرکی واست پست می ذاره در حد توان خودش می خواد بهت کمک کنه پس خودتم به خودت کمک کن!امیدوارم هرچه زودتر حالت خوب بشه!دیگه به تاپیکت نمیام که اذیت نشی. یا حق

    ویرایش توسط tanhaeii : یکشنبه 13 اردیبهشت 94 در ساعت 09:52

  19. 3 کاربر از پست مفید tanhaeii تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (سه شنبه 22 تیر 95), lalejam (سه شنبه 05 خرداد 94), تروولث (یکشنبه 13 اردیبهشت 94)


 
صفحه 5 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیتونم از حق خودم دفاع کنم.
    توسط Pooh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 خرداد 94, 00:32
  2. چه طوری میتونم بخشی از حافظه مو پاک کنم
    توسط ribbon در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: چهارشنبه 03 مهر 92, 17:59
  3. نه میتونم ادامه بدم نه جدا بشم
    توسط sheidajojo در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 16 مرداد 92, 10:57
  4. با خانواده افسرده ام چه کار میتونم کنم؟
    توسط pardis 1995 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 15 مهر 91, 05:48
  5. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.