آخ، راستش به شدت خستم ، چند ماه تلاش همش به باد رفت ، خیلی ناراحتم که یکی از مراجعینم این طوری جلوی چشمام تلف بشه ، برا سابقه حرفه ایمم خوب نیست ؛ هر چی بهش گفتیم لجبازی نکن بیا این تاپیکو بزن تا
علل و ریشه های ذکورستیزیتو بفمیم و درمانو شروع کنیم ، با لجبازیو یک دندگیش وقتو از بین برد . یادتون میاد چند هفته ی پیش شبونه از ترس اینکه ما بستریش نکنیم رفت تو اون تاپیک، خدافظی کرد و رفت تبت بعدشم اونجا رو
هم شلوغ کرد رفت سیبری ، اعتماد به نفس کاذبشو به پوتین القا کرد روبل روسیه سقوط کرد از روسیه اندختنش بیرون رفت قطب شمال ، تا هفته قبل که دیگه سرش به سنگ خورده بود بالاخره تاپیکو زد ، اما دیگه خیلی دیر شده
بود آه با این حال امیدمو از دست ندادم خودم پیش قدم شدم ولی متاسفانه چیزی که همیشه ازش میترسیدم اتفاق افتاد متاسفانه بیماری خیلی پیشرفت کرده بود.دیگه نه روانشناسی نه پزشکی ... کار از کار گذشته بود.
اون حتی به برادرشم رحم نکرده بود همون قضیه ی میوه ها ، برادره بیچاره اگه بدونید چقدر نگران خواهرش بود میگفت اون لحظه فقط به تنها چیزی که فکر میکردم این بود که سریعتر حالش خوب بشه، حالا چه جوری بهش این خبرو بدم خودم هنوز تو شوکم! اِه اِه اِه اِه
صبح تو دفتر مدیر بودم به ایشون گفتم هر چند ذکور ستیز بود ولی خیلی برای سایت مفید بود چرا مدیرش نکردین؟ ایشون یه لحظه سکوت کردن از پشت میزشون بلند شدن چند قدم رفتن اون طرفتر و ایستادن، بعد یه آه جانسوزی
کشیدن و چشمشونو به زمین دوختند سپس رو به من کردند در حالی که بغض کرده بودن فرمودند " اگه پستای خودمو حذف میکرد چی ؟" در حالی که سرشونو به نشانه ی تاسف تکون می دادن افزودند " در شرایطی که یه عده
بیکار به سایت هجوم اوردند و میخوان با طرح موضوعات ماده ی 22 و روابط خارج چارچوب (اینجا بغضشون ترکید یه دفعه نمیدونم چرا ) ستون ها ی همدردیو به لرزه در بیارن فکر میکنی اختلاف بین مدیران دیگه چیزی ازین سایت باقی
میگذاشت" بعد اومدن دستشونو گذاشتن رو شونه ی منو ابراز تاسف کردند که " حیف شد از دست رفت."
واقعا من اگه بودم ممکن بود اشتباه کنم و اونو مدیر کنم ،اینجا بود که بی اختیار یاد این شعر افتادم که میگه :
نشاید که هر کس مدیران شود/ که ناگه به یک شب چنین،سایت ویران شود
دوستان لطفا به احترام روحش یک دقیقه سکوت کنید، کلاهاتونم بردارید و قیام کنید. ازین موسیقیام هست اینطور وقتا تو فیلماهم پخش میکنندا، ازونام تجسم کنید ؛ فقط من تازه فهمیدم که اون سه تار میزده ،با سه تار تجسم کنید،اینطوری خوشحال تر میشه!
دیگم احتیاجی به کل کل و بحث و جدل نیست ، راستش من خودمو بردم تو گروه اون و وانمود به دشمنی باهاش کردم تا شاید بتونم دلائل عنادش با مردا رو بفهمم ولی ...اِه اِه اِه ... شماهام انصافا خوب همراهی کردین .
ولی روحش هنوز تویه تالاره من ازش خواهش میکنم بره دیگه چون میخوایم جشن بگیریم بعد صدای روح در میاره مهمونا میترسن ، ممنونم.
میمونه فقط بحث اکانتش که نظر مدیر این بود که یه موزه درست کنیمو بذاریمش اونجا مجسمشم میسازیم میذاریم تو ورودیش ولی من گفتم ترتیب یه مزایده بدیمو درآمدشو صرف امور خیریه کنیم . اون خیلی به افریقا علاقه داشت یادتونه که چند وقت پیشم رفته بود اونجا. پولشو خرج مردم افریقا میکنیم این طوری فک کنم شاد میشه.همیشه ارزوش کمک به ریشه کن کردن گرسنگی در افریقا بود.
راستی اگر احدالناسی بخواد از اکانت اون مرحومه سوءاستفاده کنه و با احساسات کاربرها بازی کنه ما سکوت نمیکنیم
خیلیا از رفتنش خوشحالن ، عجب آدمایی هستن نگاه کنید چه چیزایی براش ساختن:
اهای تو که گور میگرفتی همی عمر دیدی که چگونه گور تو را گرفت، دیدی!؟ دیدی یا نه!؟
قلب ادم به درد میاد این جفنگیاتو میبینه
یه پیشنهادیم دارم یه تاپیک بزنیم و خدماتشو به جامعه ی بشریت برشماریم
از همگیتون تشکر میکنم خوب از پس نقشاتون بر اومدین اون حتی یک بار هم شک نکرد
آدم خوبی بود.
اِه اِه اِه اِه اِه اِه اِه اِه
به قول فردوسی پور روحش شاد و یادش گرامی.
اینم از این !!
بای بای!
علاقه مندی ها (Bookmarks)