سلام بر اهالی نازنین همدردی.
در راستای کلیپ محبوب اخیر...
امروز مادر فرمودند ماست منقضی شده، گفتم نریزی دورها! یکم گل محمدی اضافه کن پاهای پدر رو ماساژ بده باهاش... دقیقا یادم نیست اول ماهیتابه خورد به سرم بعد بیهوش شدم، یا اول بیهوش شدم بعد ماهیتابه خورد.
من متعجبم چرا این ابتکار اول به فکر ما همدردیون نرسید با این همه تاپیک اختلافات زناشویی. خانم های محترم از حالا هرچی مقاله خوندین و مهارت کسب کردین بریزین دور ، هر جا حس کردین بنیاد خانواده داره از دست میره، یه تشت، 2 لیتر شیر، گلبرگ به مقدار لازم!
مدیران همدردی هم خودشون رو اذیت نکنن انقدر وقت و هزینه واسه انجمن. اصلا باید یه بند به قوانین همدردی اضافه بشه "به همراه داشتن گالون شیر برای خانوم های متاهل الزامیست"
آقایون هم تا به حال در مورد شیربها در سوءتفاهم بودن که خدا رو شکر مشخص شد به خاطر خودشونه. آدم بعضی مواقع چه بد قضاوت می کنه، خدایا از گناهانشون بگذر.
من خوبم، شما چطورین؟ چه خبر؟ (صرفا جهت اینکه مدیر محترم همدردی مسدود نکنن که این یاوه گویی های غیر مرتبط چیه اینجا)
پدر مادر بنده سی و هفشت ساله دارن با هم زندگی میکنن، حتی یک مورد نیست با هم تفاهم داشته باشند. یعنی فاز و سلایق و علایق و عقیده و خط مشی و همه چیز کامــــــــــــلا متفاوت. اما حداقل تا جایی که من به خاطر دارم ، با وجود همه درگیری هایی که ما فرزندان باهاشون داشتیم و همه ناسازگاری های ما، حتی یک بی احترامی کوچک، یک پرخاش خفیف هم میونشون ندیدم. زندگیشون هم ماشاءالله عاشقانه بدون یک قطره شیر و اینجور قرتی بازیا.
دلیلش اینه که هیچ کدوم در وظایفشون نسبت به هم کوتاهی نمی کنند. بارها دیدم پدرم از دست مادرم عصبی باشه، بارها دیدم مادرم کلافه شه از بی منطقی های پدرم. ولی هیچ چیز باعث نمیشه یکی از وظایف خودش دست بکشه و دیگری رو تحریم کنه، یا به خودشون اجازه بدن به شخصیت هم بی احترامی کنن. چون پدرم همیشه به احترام تاکید دارن و مادرم همیشه به وظیفه شناسی.
نمی گم تفاهم مهم نیست، چون عوضش ما بچه ها پر از سردرگمی، تناقض و ضد و نقیض هستیم و تحمل مادرمون یا اقتدار پدرمون هم نداریم. اما صحبتم اینه که باب شده میان نسل ما که این تفاهمه که اصله، نه احترام ، نه ایثار و گذشت. به من نوعی به عنوان یک بانو یاد دادن اگر می خوام شوهر کنم یا شوهرم رو "اســـــــــیر" خودم کنم، سیاست و زنانگی و امثال تشت شیر مهمه. رنگ مو و تنوع لباس مهمه. سفره آرایی مهمه. حرف ها و نجوا های عاشقانه، همش حرف حرف حرف.... و متاسفانه احترام و وظیفه شناسی در انزوا هست، روابط بده بستونی شده و ایثار و گذشت یک رویا. همه خودمحوری و منفعت طلبی. اینه که بخش مقالات همدردی همیشه خاک میخوره، اما کتاب های زرد روانشناسی هر روز پرفروش تر از دیروز. فرهنگ سراها خلوت و بازار و آرایشگاه ها هر روز شلوغ و شلوغ تر، و البته دفاتر ثبت طلاق!
ما اگر جای حربه های فریبکارانه قلبمون رو تصحیح می کردیم، نیازی به تشت شیر نداشتیم، فکرمون خلاق میشد، شاعر میشد، عاشق میشد، خود به خود عاشقانه ها جاری میشد. شاید هم تشت شیر می ذاشتیم.
خلاصه خواستم بگم تو کارگاه مهارت کلامی هم فعالیتتون کم شده از وقتی اون کلیپ منتشر شده شما بیا، ماساژ کف پا با نمک دریا رو هم آموزش میدیم. ای بابا.
علاقه مندی ها (Bookmarks)