نوشته اصلی توسط
*Asal*
سلام عزیزم.ببینین شمام شرایط منودارین.بهتره بگم منم مشکلات وعذابای شماروکشیدم وراهشویادگرفتم.راهش اصلامحبت وکنارایشونموندن نیست.هرچی بیشتراینکاروبکنین بیشترایشون شماروپس میزنن وبیشتر زجرمیکشین همونطور ک من کشیدم پس بهتره زرنگ باشید و خودتون زیرکانه اول کار ب آخر کار تن بدین یعنی همون طلاق.یعنی بگین منم خسته شدم.ایشونم غصه میخورن و دلشون تنگ میشه برای خاطراتتون برای خونتون برای وسایلتون اگه شما ب ایشونم اجازه بدین وتنهایی غصه هاروتحمل نکنین.پس بذارین کار ب آخر برسه.حالا یامیرسه وایشون پشیمون میشن بعدش.یاقبل اینکه برسه بادیدن قاطعیت شما پشیمون میشن.ولی مطمئن باشین اینجوری ایشون ب هیچ وجه برنمیگردن واگرم برگردن این زندگی ب هیچ وجه دیگه زندگی نمیشه.ب من اعتمادکنیدعزیزم.شوهرمن خیلی بهترشد.
- - - Updated - - -
و ی چیزدیگه اینکه ایشون باید ضررمالی رو هم تحمل کنن واین هم علاوه برغصه اونا خیلی سنگینه ولی شمااصلااجازه نمیدین همسرتون ب اینافکرکنه منم اشتباه شمارومیکردم ولی وقتی دست ازالتماس برداشتم دیدم چطوری درکمال ناباوری موضع شوهرم تغییرکردو ازین رو ب اون رو شد خیلی جالبه.شمام امتحان کنید.حالابراتون تعریف میکنم.البته منم تاپیکام اینجاموجوده ک شوهرم درخواست طلاق داده بود وکاملامستاصل شده بودم
علاقه مندی ها (Bookmarks)