اگر خورشید شد خاموش ، ماه و اختری هم هست
وگر آتش شود خاکستر آن زیر اخگری هم هست
اگر شرّ جهان بیدار ، خیرش هم نخوابیده ست
زمان زیر لحاف فتنه اش لابُد سری هم هست
بدی ها شاید از کُفران نعمتهای پیشین بود
مباد از شُکر وامانی کزاینها بدتری هم هست
همه کافر نمی باشند ، شاید مومنی هم بود
وگر مومن شود دنیا سراسر ، کافری هم هست
اگر قاضی امانش نیست با دشمن مدارا کن
که حق شکوه باقی و دری و داوری هم هست
به پا کز دست ، خوبی را نبازی ، بد نخواهد بُرد
به این لیلاج اهریمن بگو بازیگری هم هست
شر و شور جهانی خود به فریادند و می گویند
که در آینده ی نزدیک شور و محشری هم هست
هم از آغاز باید فکر فرجامش بود عاقل
به هر چیزی که اوّل داشت لابد آخری هم هست
عزیزم آفرینش را جهانها حلقه ی زنجیر
تو اهل هر جهان باشی جهان دیگری هم هست
جمالی هست پشتِ پرده اهل عشق و عرفان را
تو از ما بهتران را گو که از ما بهتری هم هست
نه هر گنجی به جنگ آید به کف ، تا حُکم قسمت چیست
میان جنگهای خُسروان بادآوری هم هست
اگر روزی خشایاری ، مزن آتش به قصر روم
که در قُنداقه ی آیندگان اسکندری هم هست
قلم خورده است ایران و نوبل گویی نمی داند
که در دنیا به این نام و نشانی ، کشوری هم هست
جهان چو دل نبُردت ، نوبت عشق جهانبان است
اگر تنها دلی باقی است ، عشق دلبری هم هست
ترا هم شهریار از پا ، جهان بگشاید این زنجیر
که زندان طبیعت ، بیخ دالانش دری هم هست
- - - Updated - - -
اگر خورشید شد خاموش ، ماه و اختری هم هست
وگر آتش شود خاکستر آن زیر اخگری هم هست
اگر شرّ جهان بیدار ، خیرش هم نخوابیده ست
زمان زیر لحاف فتنه اش لابُد سری هم هست
بدی ها شاید از کُفران نعمتهای پیشین بود
مباد از شُکر وامانی کزاینها بدتری هم هست
همه کافر نمی باشند ، شاید مومنی هم بود
وگر مومن شود دنیا سراسر ، کافری هم هست
اگر قاضی امانش نیست با دشمن مدارا کن
که حق شکوه باقی و دری و داوری هم هست
به پا کز دست ، خوبی را نبازی ، بد نخواهد بُرد
به این لیلاج اهریمن بگو بازیگری هم هست
شر و شور جهانی خود به فریادند و می گویند
که در آینده ی نزدیک شور و محشری هم هست
هم از آغاز باید فکر فرجامش بود عاقل
به هر چیزی که اوّل داشت لابد آخری هم هست
عزیزم آفرینش را جهانها حلقه ی زنجیر
تو اهل هر جهان باشی جهان دیگری هم هست
جمالی هست پشتِ پرده اهل عشق و عرفان را
تو از ما بهتران را گو که از ما بهتری هم هست
نه هر گنجی به جنگ آید به کف ، تا حُکم قسمت چیست
میان جنگهای خُسروان بادآوری هم هست
اگر روزی خشایاری ، مزن آتش به قصر روم
که در قُنداقه ی آیندگان اسکندری هم هست
قلم خورده است ایران و نوبل گویی نمی داند
که در دنیا به این نام و نشانی ، کشوری هم هست
جهان چو دل نبُردت ، نوبت عشق جهانبان است
اگر تنها دلی باقی است ، عشق دلبری هم هست
ترا هم شهریار از پا ، جهان بگشاید این زنجیر که زندان طبیعت ، بیخ دالانش دری هم هست
- - - Updated - - -
اگر خورشید شد خاموش ، ماه و اختری هم هست
وگر آتش شود خاکستر آن زیر اخگری هم هست
اگر شرّ جهان بیدار ، خیرش هم نخوابیده ست
زمان زیر لحاف فتنه اش لابُد سری هم هست
بدی ها شاید از کُفران نعمتهای پیشین بود
مباد از شُکر وامانی کزاینها بدتری هم هست
همه کافر نمی باشند ، شاید مومنی هم بود
وگر مومن شود دنیا سراسر ، کافری هم هست
اگر قاضی امانش نیست با دشمن مدارا کن
که حق شکوه باقی و دری و داوری هم هست
به پا کز دست ، خوبی را نبازی ، بد نخواهد بُرد
به این لیلاج اهریمن بگو بازیگری هم هست
شر و شور جهانی خود به فریادند و می گویند
که در آینده ی نزدیک شور و محشری هم هست
هم از آغاز باید فکر فرجامش بود عاقل
به هر چیزی که اوّل داشت لابد آخری هم هست
عزیزم آفرینش را جهانها حلقه ی زنجیر
تو اهل هر جهان باشی جهان دیگری هم هست
جمالی هست پشتِ پرده اهل عشق و عرفان را
تو از ما بهتران را گو که از ما بهتری هم هست
نه هر گنجی به جنگ آید به کف ، تا حُکم قسمت چیست
میان جنگهای خُسروان بادآوری هم هست
اگر روزی خشایاری ، مزن آتش به قصر روم
که در قُنداقه ی آیندگان اسکندری هم هست
قلم خورده است ایران و نوبل گویی نمی داند
که در دنیا به این نام و نشانی ، کشوری هم هست
جهان چو دل نبُردت ، نوبت عشق جهانبان است
اگر تنها دلی باقی است ، عشق دلبری هم هست
ترا هم شهریار از پا ، جهان بگشاید این زنجیر که زندان طبیعت ، بیخ دالانش دری هم هست
علاقه مندی ها (Bookmarks)