به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 40
  1. #31
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 02 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-26
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    10,730
    سطح
    68
    Points: 10,730, Level: 68
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 342 در 91 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    سلام. بیشتر نوشته هاتون رو خوندم. به نظر من شما انسان فوق العاده دقیق و نکته سنجی هستید و خیلی به اصول و قواعد پایبند هستید و ملاحظه دیگران رو خیلی میکنید اما این مزیت هاتون بعضی جاها وبال گردنتون شده و باعث شده انتظاراتتون از بقیه بالا بره. مثلا درسته شما راستگویی رو سرلوحه کارتون قرار دادید و به شدت از دروغ و پنهان کاری پرهیز میکنید، اما این دلیل نمیشه آدمایی که سر راهتون قرار میگیرن هم دروغ نگن! متاسفانه آدما به دلایل مختلف دروغ میگن، خیلی هم دروغ میگن و خیلی رایجه. شما نمیتونید بقیه رو تغییر بدید و به آدمهای راستگو بدل کنید فقط میتونید از خودتون در برابر آدمای دیگه مراقبت کنید و تا چیزی در طول زمان مناسبش و تحت آزمون براتون اثبات نشده باور نکنید!
    در مورد خانمتون هم، تو ازدواج مطلقا پیش نمیاد که دو نفر صد در صد از هم راضی باشن علی الخصوص آدمای نکته سنجی مثل شما نباید انتظار یه رضایت کامل از زندگی زناشوییتون داشته باشید، معمولا یه رضایت هفتاد درصدی خیلی هم ایده آله! هر انسانی یه سری رفتارها و عادات داره که ممکنه برای بقیه کاملا آزاردهنده باشه... از جاییکه شما پنج سال با همسرتون زندگی کردید و ازش تونستید بچه دار هم بشید، پس قطعا شما اون رضایت کافی رو داشتید. الان اگر ندارید باید ببینید چی به همتون ریخته. این مشکلاتی که میگید اگر از اول براتون غیرقابل تحمل بودن کار به اینجا نمیکشید که این همه سال با هم بمونید. پس مشکل یه جای دیگس و احتمال زیاد با هر کس‌ دیگه ای هم که ازدواج میکردید، الان همینقدر نارضایتی داشتید.
    در مجموع، چیزی که غیر قابل انکاره اینه که آدما خودشون مطابق با نیازشون برای رسیدن به کمال، میگردن میگردن مشکلات مناسب خودشونو پیدا میکنن و سفت بهش میچسبن! مثل همین خواستگاری رفتنای شما...:))))) پس از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنید اینکه شما خودتون با اراده خودتون این زندگی رو انتخاب کردید و قطعا چالش های پیش روتون از شما یه آدم بهتر میسازه.
    سلام
    خیلی ممنون از پاسختون و وقتی که گذاشتید.
    راستش تعابیر دقیقی به کار بردید که تا حد زیادی در مورد بنده درستند.
    من از عموم مردم انتظار راستگویی و صداقت ندارم. هر چند که نمی‌پسندم عدم صداقت رو ولی انتظاری هم ندارم. اما طبیعیه وقتی عدم صداقت و عدم تعهد ببینم روی رابطه ام با اون شخص تاثیر میذاره.
    حالا به نظر من مساله ازدواج که خیلی خیلی مورد خاصیه. یعنی اگر شما از یه نفر غریبه یا حتی دوست بی صداقتی ببینید نهایت امر اینه که اگر خیلی سختگیر باشید رابطه تون رو باهاش کمرنگ میکنید یا اصلا قطع میکنید. اما در مورد همسر به نظرم این انتظار به جا است که طرف مقابل پیش از ازدواج و بعد از اون صداقت داشته باشه حداقل با کسی که خودش اینجوریه.
    من حرفم اینه که اگر اینطور نیست پس انتظار محبت داشتن و ابراز علاقه از شخصی که صداقت اینقدر براش مهمه انتظار بی جاییه.
    میشه ادم بگه من یه چند جا پنهان کاری کردم اما تو الان منو دوست داشته باش؟ ولو اینکه این پنهانکاریها در تصمیم تو نسبت به این ازدواج موثر بوده باشه!
    همسر من چند وقت پیش از من پرسید اگر دوباره برگردی ایا باز هم همین انتخابو میکنی؟ به نظر شما من چه جوابی باید میدادم؟
    منی که دائم این سوالو از خودم میپرسم و واقعا فکر میکنم جوابش نه تنها در مورد من که به نظرم در مورد اکثر افراد متاهل منفیه!
    راستش من مطمئن نیستم که رضایت کافی رو داشتم یا نه. چون من به قول چندتا از دوستان ایده آل گرا هستم گاهی واقعا تردید میکنم که اصلا این انتظار من از زندگی چقدر واقع بینانه است. شاید اگر من برگردم و دوباره با کس دیگری ازدواج کنم باز هم ناراضی باشم. همین تفکرات باعث میشه که خیلی از اوقات انتظارات خودم از زندگی رو سرکوب کنم. این کاری بود که من در مورد خود ازدواج هم انجام دادم. خواستگاریهای بسیار زیاد. اینقدر زیاد که احساس میکنم از سر خستگی از این همه خواستگاری آخرش خودم به خودم گفتم دیگه بسه!
    و بر اساس چند تا از معیارها انتخاب کردم. خانواده خودم هم به شدت سختگیر بودند. و چون با این مورد اخر هم مخالف بودند ما حتی شناخت درستی از خانواده همسرم پیدا نکردیم. و نهایتا با اصرارهای من خانواده ام کوتاه اومدن. میخوام بگم از ابتدای امر این ازدواج برای من بیشتر از ۷۰ درصد نبود ولی دیگه شلختگی و بی اهمیتی ایشون و مساله پدر ایشون (که برای من خیلی پررنگه) واقعا بیش از ۵۰ درصد باقی نگذاشته.
    البته ایشون ویژگی های مثبتی دارن که گاهی باعث میشه بقیه مسائل را فراموس کنم اما موقتیه. چون این مسائل دیگه از بین رفتنی نیستن!
    واقعا الان که فکر میکنم احساس میکنم بخشی از مخالفتهای پدر و مادرم منطقی بود اما نه همه اش.
    برخلاف اتهام هایی که چند تا از دوستان به بنده زدن من واقعا فرزند کوچکم رو خیلی دوست دارم.شاید اصلا یک عامل برای اینکه من تا الان تصمیم به جدایی نگرفتم اون باشه. با اینکه اصلا مطمئن نیستم جدا از خودم این تصمیم (ادامه زندگی) ایا به نفع اون کوچولو هست یا نه.

  2. 2 کاربر از پست مفید محمد89 تشکرکرده اند .

    نیکیا (چهارشنبه 10 مهر 98), شمیم الزهرا (پنجشنبه 11 مهر 98)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام، خواهش میکنم.
    ببینید برگشتن به گذشته و حسرت خوردن که کاش این کارو میکردم، کاش اونجوری میشد، خونوادم چرا این کارو کردن و فلان، اصلا کمک کننده نیست! شما یه جایی توی زندگیتون با تمام تجربیات و دانش و حس شهود و عقایدی که اون موقع داشتید یه انتخابی کردید و قطعا اون موقع این انتخاب به نظرتون بهترین گزینه بوده. یه کم ذهنتون رو از حالت کمالگرایی تعدیل کنید و واقع بینیتون رو بیشتر تقویت کنید، اون موقع که رفتید خواستگاری، همسرتون براتون فقط یه گزینه بود، پس نباید به این راحتی همه چیزو در موردش باور میکردید. باید بیشتر تحقیق میکردید و بیشتر آشنا میشدید، که به هر دلیلی این کارو نکردید. اون زمان دیگه گذشت و تموم شد! اما الان ایشون همسرتونه! نزدیک ترین فرد به شما روی این کره خاکی. کسی که باهاش عهد و پیمان بستید و نسبت به هم مسئولیت دارید! اینو باید قبول کنید که همه آدمای این دنیا ممکنه خطا کنن. همسرتونم یکی از اونا. ایشون کار بسیار نادرستی کردن که با شما روراست نبودن، اما این چیزی از نادرست بودن کار شما کم نمیکنه. شما خودت مسئول زندگی خودت بودی، نباید به این سادگیا اجازه میدادی از بقیه رو دست بخوری. اما الان شما علاوه بر خودتون، نسبت به زندگی همسر و فرزندتون هم مسئولید، پس الان دیگه گذشته رو فراموش کن. هر دو یه اشتباهی کردید که منجر به زندگی الانتون شده. زندگی ای که به گفته خودتون ۵۰ درصد توش رضایت هست و این خیلی خوبه! و جا داره بیشتر و بهتر هم بشه. سعی کنید قدرت پذیرشتون رو در مورد خانمتون بالا ببرید و توی دلتون گذشتش رو ببخشید. خودتون رو هم به خاطر سهل انگاریتون در گذشته کاملا ببخشید و تمرکزتون رو بیارید روی بهتر شدن اوضاع زندگی الانتون.
    سعی کنید ارتباط عاطفی بین خودتون و خانمتون رو تقویت کنید. یه وقتایی باهاش صحبتای جدی و بالغانه هم داشته باشید و اگر نارضایتی ای هست از طریق گفتگوی موثر مطرح کنید و راجع بهش تبادل نظر کنید، باور کنید با عشق و دوست داشتن و گفتگو بیشتر مسائل حل میشن! اگر براتون سخته تغییر دادن اوضاع حتما از یه مشاور کمک بگیرید. الان با وجود شبکه های اجتماعی پیدا کردن مشاور کاربلد و باتجربه اصلا کار سختی نیست.
    فرزند کوچولوتون هم میتونه یه انگیزه باشه براتون. اون هم به شما نیاز داره هم مادرش هم یه خونه آروم و پر از عشق، پس نهایت تلاشتون رو بکنید که همه اینا رو یکجا براش فراهم کنید و یکی از نیازهاشو فدای اون یکی نکنید.

  4. 2 کاربر از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 13 مهر 98), شمیم الزهرا (پنجشنبه 11 مهر 98)

  5. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 02 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-26
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    10,730
    سطح
    68
    Points: 10,730, Level: 68
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 342 در 91 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط الهه زیبایی ها نمایش پست ها
    .
    شما بزرگوارید.
    من حتما سعی میکنم یک عنوان مجزا در این باره درست کنم و از تجربه های خودم بنویسم. اگر دوستان بازخوردهاشون رو بگن به خود من هم کمک میشه.

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    سلام، خواهش میکنم.
    ببینید برگشتن به گذشته و حسرت خوردن که کاش این کارو میکردم، کاش اونجوری میشد، خونوادم چرا این کارو کردن و فلان، اصلا کمک کننده نیست! شما یه جایی توی زندگیتون با تمام تجربیات و دانش و حس شهود و عقایدی که اون موقع داشتید یه انتخابی کردید و قطعا اون موقع این انتخاب به نظرتون بهترین گزینه بوده. یه کم ذهنتون رو از حالت کمالگرایی تعدیل کنید و واقع بینیتون رو بیشتر تقویت کنید، اون موقع که رفتید خواستگاری، همسرتون براتون فقط یه گزینه بود، پس نباید به این راحتی همه چیزو در موردش باور میکردید. باید بیشتر تحقیق میکردید و بیشتر آشنا میشدید، که به هر دلیلی این کارو نکردید. اون زمان دیگه گذشت و تموم شد! اما الان ایشون همسرتونه! نزدیک ترین فرد به شما روی این کره خاکی. کسی که باهاش عهد و پیمان بستید و نسبت به هم مسئولیت دارید! اینو باید قبول کنید که همه آدمای این دنیا ممکنه خطا کنن. همسرتونم یکی از اونا. ایشون کار بسیار نادرستی کردن که با شما روراست نبودن، اما این چیزی از نادرست بودن کار شما کم نمیکنه. شما خودت مسئول زندگی خودت بودی، نباید به این سادگیا اجازه میدادی از بقیه رو دست بخوری. اما الان شما علاوه بر خودتون، نسبت به زندگی همسر و فرزندتون هم مسئولید، پس الان دیگه گذشته رو فراموش کن. هر دو یه اشتباهی کردید که منجر به زندگی الانتون شده. زندگی ای که به گفته خودتون ۵۰ درصد توش رضایت هست و این خیلی خوبه! و جا داره بیشتر و بهتر هم بشه. سعی کنید قدرت پذیرشتون رو در مورد خانمتون بالا ببرید و توی دلتون گذشتش رو ببخشید. خودتون رو هم به خاطر سهل انگاریتون در گذشته کاملا ببخشید و تمرکزتون رو بیارید روی بهتر شدن اوضاع زندگی الانتون.
    سعی کنید ارتباط عاطفی بین خودتون و خانمتون رو تقویت کنید. یه وقتایی باهاش صحبتای جدی و بالغانه هم داشته باشید و اگر نارضایتی ای هست از طریق گفتگوی موثر مطرح کنید و راجع بهش تبادل نظر کنید، باور کنید با عشق و دوست داشتن و گفتگو بیشتر مسائل حل میشن! اگر براتون سخته تغییر دادن اوضاع حتما از یه مشاور کمک بگیرید. الان با وجود شبکه های اجتماعی پیدا کردن مشاور کاربلد و باتجربه اصلا کار سختی نیست.
    فرزند کوچولوتون هم میتونه یه انگیزه باشه براتون. اون هم به شما نیاز داره هم مادرش هم یه خونه آروم و پر از عشق، پس نهایت تلاشتون رو بکنید که همه اینا رو یکجا براش فراهم کنید و یکی از نیازهاشو فدای اون یکی نکنید.
    اتفاقا مدتهاست که دنبال مشاور خوب میگردم.
    اگر کسی رو در تهران میشناسید معرفی کنید ممنون میشم. فکر میکنم به درد خیلی ها میخوره.

  6. 2 کاربر از پست مفید محمد89 تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (پنجشنبه 11 مهر 98), شمیم الزهرا (پنجشنبه 11 مهر 98)

  7. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام اقا محمد نتونستم کامل مطالبتون بخونم اگر بد متوجه شدم عذر میخوام شما اصلاح فرمایید

    اینکه بیان کردید عدم صداقت همسرتون در قبل ازدواج ناراحت کنندست براتون و اینقدر بعد 5 سال باعث دوریتون شده به نظر من کاملا یک سو تفاهمه
    همسر شما تک فرزند بودن و پدر و مادری کاملا شلخته داشتن این بنده خدا اصلا دچار تضادی با وضعیتش نشده که بفهمه عمق مشکلش رو
    شاید ته ذهنشون این باشه باید منظمتر باشیم اما اصلا پررنگ نبوده چون شما هم که براشون میگین تلاش میکنن اما کمه یعنی اصلا عمق ماجرارو نفهمیدن نکه بدونن این مساله مهمه و عنوان نکنن

    ببینید بخوایم با دید شما در نظر بگیریم همه افراد در ازدواج فریبکارن که نیومدن همه نکات منفیشونو بگن. اخه اصلا تو ازدواج ادم بخواد یک منفی رو مخفی کنه که ضرر میکنه چون بعدا با همسرش مشکل میخوره و زندگی خودش تلخ میشه. دقیقا مشابه حرفای شمارو من میزدم (با خودم میگفتم نه به همسرم) که همسر من که میددی ماچقدر فرق داریم چرا یک کلمه از افکار و اعتقادات خودش نمیگفت اون میخواست منو فریب بده...
    اما بعدها متوجه شدم همسر من متوجه نبود که این تفاوت ما اهمیت داره و چون منو پسندیده بود فکر میکرد با چشمپوشی از تفاوت نگرش ما اتفاق مهمی نمیفته و من عوض میشمو عین هم میشیم! (اینارو خودش بهم گفته) و خب منم فکر میکردم چون مدام دارم از اعتقادات و تفکراتم صحبت میکنم و ایوشن همراهی میکنن پس ما شباهت داریم. هیچکدوم ما فریبکاری نکردیم هردو بر اثر نااگاهی اولا خودمون رو خوب نمیشناختیم و ثانیا بلد نبودیم طرف مقابل بشناسیم درست مثل شرایط شما

    برادر عزیز میفهمم این موضوع چرا براتون ازاردهندست چون هرروز ادم درگیرشه. بعضی خصلت ها گاهی بروز میکنن اما نظم و تمیزی ادم هرروز داره همسرش و منزلو میبینه برای همین اینقدر ناراحتتون کرده نه اینکه مساله خیلی فاجعه بار باشه

    خودتون بهتر میدونید در بین اقایون کم نیستن افراد بی نظم یا افرادی که به ظاهر خانمشون خیلی اهمیت نمیدن .یکی از نزدیکانم بهم میگفت وقتی میره اپیلاسیون همسرش میگه اخه واس چی میری چرا اینقدر به چیزای بیخود اهمیت میدی! یا ارایش که میکنه همسرش بهش میگه چرا قیافتو غیرطبیعی میکنی. پس ببینید حتی همسر شما هم میتونه این خصلت بدش در یک زندگی دیگه ازاردهنده نباشه و مستحق اینه که همسرش دوسش داشته باشه چرا که به گفته خودتون خصلت خوب هم کم ندارن

    شما مرد مسیولیت پذیری هستید که به فکر رفع مشکلتون برومدید پس لطفا اینها رو در نظر بگیرید

    1. همسر شما فرد بی صداقتی نبوده بلکه به خاطر تفاوت دید متوجه مووضع مهمی نشده و نمیدونسته که این خصلت میتونه خیلی ازاردهنده باشه و ازون طرف شما که از حساسیت خود اطلاع داشتید تلاش کافی برای فهمیدن این مووضع در همسرتون نکردید پس دیگه پرونده بی صداقتی رو ببندید

    2. مشکل همسر شما در ارتباط با شخص حساسی مثل شما خیلی پررنگ میشه پس از بار گناه همسرتون کمی کم کنید و درکش کنید تا بتونید همراه بهتری برای رفع مشکلش باشید

    3. به نظر من روابط عاطفی که دچار مشکل شده باعث شده شما خیلی رو نکات منفی زوم کنید و زندگی براتون سخت بشه. خداروشکر همسرتون مشخصه خیلی به شما علاقه دارند و با رفتن پیش یک مشاور خوب حتما تلاش مضاعفی برای بهتر شدن خودشون میکنن و حتما ایشون هم ناراحتی هایی از شما دارند که باید به اونها هم مشاور بپردازه و شما در صدد رفعش باشید

    4. قابل درکه که پدر همسرتون فردی ازادهنده براتون هست اما اگر منصفانه فکر کنید میبینید همسر شما که تقصیری در این صفات بد پدرش نداشته پس شما نباید این ناراحتیتون رو در زندگی مشترک موثر کنید. فرض کنید این فرد پدر همسرتون نیست و هیچ ربطی به همسر شما نداره پس به زندگی مشترک شماهم بی ارتباطه و برای کاهش ناراحتی هاتون از این فرد دنبال راهکار باشید مثل تمرکز زدایی هنگامی که ایشون صحبت های زننده میکنن. مشغول کردن خود هنگامی که ایشون حضور دارند. حضور کمتر شما نزدشون که البته باید با توافق با همسرتون باشه، خوندن زندگی بزرگانی که یکی از نزدیکانشون فرد بسیار بدی بوده...

    شما اگر عمیقا به فکر ساختن زندگیتون باشید و کمال گراییتون رو کنار بذارید با توکل به خدا و یاری خدا حتما میتونید چندین درجه رضایت از زندگیتون رو افزایش بدید و کانون گرم و پر محبتی برای فرزند دلبندتون بسازید

  8. 5 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    فکور (شنبه 13 مهر 98), محمد89 (شنبه 11 آبان 98), الهه زیبایی ها (پنجشنبه 11 مهر 98), رنگین (پنجشنبه 11 مهر 98), زن ایرانی (پنجشنبه 11 مهر 98)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 23:54]
    تاریخ عضویت
    1397-10-14
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    3,594
    سطح
    37
    Points: 3,594, Level: 37
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    88

    تشکرشده 26 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد89 نمایش پست ها
    شما بزرگوارید.
    من حتما سعی میکنم یک عنوان مجزا در این باره درست کنم و از تجربه های خودم بنویسم. اگر دوستان بازخوردهاشون رو بگن به خود من هم کمک میشه.

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -


    اتفاقا مدتهاست که دنبال مشاور خوب میگردم.
    اگر کسی رو در تهران میشناسید معرفی کنید ممنون میشم. فکر میکنم به درد خیلی ها میخوره.
    سلام ، شما اگر به تلگرام بنده پیام میدادین ادرس و شماره تلفن مشاوره رو در اختیارتون میزاشتم ، چون اینجا عمومیه نمیشه اعلام کرد موجب دردسر هست

  10. #36
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام
    به نظر من همسر شما قبل بچه دار شدن نظم رو به طور متوسط نه در سطح عالی رعایت می کرده و زندگی برای شما قابل قبول تر بوده
    الان که بچه کوچک داره دیگه به همون نظم متوسط که نهایت نظمی هست که میتونه رعایت کنه هم نمی رسه و این باعث شده شما حساس تر بشید و این موضوع برای شما پررنگ بشه
    ولی خوب این زمان هم میگذره و یکی دو سال دیگه به اون نظم متوسط برمیگرده و نارضایتی شما تعدیل میشه
    اغلب خونه زندگیا وقتی یه بچه چندماهه توی خونه هست بی نظم و یا حداقل کم نظم میشه حالا خانم شما که از اولشم خیلی در قید و بند نظم زیاد نبوده

    به نظرم گذر زمان مشکل شما رو حل می کنه
    ولی خوب این بازم دلیل بر این نیست که شما در این زمینه با خانمتون گفتگو نداشته باشید

    در مورد بچه، قطعا برای بچه بهتره که در کنار مادر و پدر واقعیش باشه تا اینکه زیر دست نامادری یا ناپدری بزرگ بشه مگر اینکه یکی از والدین مشکل اخلاقی جدی داشته باشه که خوشبختانه خانم شما مشکل اخلاقی جدی نداره

    اگر رضایت شما از زندگی خیلی کم بود ای کاش قبل از بچه دار شدن بیشتر فکر می کردید و یا اینکه حداقل بچه دار شدن رو به تعویق می انداختید تا اول تکلیف حضور خودتون توی این زندگی مشخص بشه

  11. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    نیکیا (یکشنبه 14 مهر 98)

  12. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 02 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-26
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    10,730
    سطح
    68
    Points: 10,730, Level: 68
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 342 در 91 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شمیم الزهرا نمایش پست ها
    سلام اقا محمد نتونستم کامل مطالبتون بخونم اگر بد متوجه شدم عذر میخوام شما اصلاح فرمایید

    اینکه بیان کردید عدم صداقت همسرتون در قبل ازدواج ناراحت کنندست براتون و اینقدر بعد 5 سال باعث دوریتون شده به نظر من کاملا یک سو تفاهمه
    همسر شما تک فرزند بودن و پدر و مادری کاملا شلخته داشتن این بنده خدا اصلا دچار تضادی با وضعیتش نشده که بفهمه عمق مشکلش رو
    شاید ته ذهنشون این باشه باید منظمتر باشیم اما اصلا پررنگ نبوده چون شما هم که براشون میگین تلاش میکنن اما کمه یعنی اصلا عمق ماجرارو نفهمیدن نکه بدونن این مساله مهمه و عنوان نکنن

    ببینید بخوایم با دید شما در نظر بگیریم همه افراد در ازدواج فریبکارن که نیومدن همه نکات منفیشونو بگن. اخه اصلا تو ازدواج ادم بخواد یک منفی رو مخفی کنه که ضرر میکنه چون بعدا با همسرش مشکل میخوره و زندگی خودش تلخ میشه. دقیقا مشابه حرفای شمارو من میزدم (با خودم میگفتم نه به همسرم) که همسر من که میددی ماچقدر فرق داریم چرا یک کلمه از افکار و اعتقادات خودش نمیگفت اون میخواست منو فریب بده...
    اما بعدها متوجه شدم همسر من متوجه نبود که این تفاوت ما اهمیت داره و چون منو پسندیده بود فکر میکرد با چشمپوشی از تفاوت نگرش ما اتفاق مهمی نمیفته و من عوض میشمو عین هم میشیم! (اینارو خودش بهم گفته) و خب منم فکر میکردم چون مدام دارم از اعتقادات و تفکراتم صحبت میکنم و ایوشن همراهی میکنن پس ما شباهت داریم. هیچکدوم ما فریبکاری نکردیم هردو بر اثر نااگاهی اولا خودمون رو خوب نمیشناختیم و ثانیا بلد نبودیم طرف مقابل بشناسیم درست مثل شرایط شما

    برادر عزیز میفهمم این موضوع چرا براتون ازاردهندست چون هرروز ادم درگیرشه. بعضی خصلت ها گاهی بروز میکنن اما نظم و تمیزی ادم هرروز داره همسرش و منزلو میبینه برای همین اینقدر ناراحتتون کرده نه اینکه مساله خیلی فاجعه بار باشه

    خودتون بهتر میدونید در بین اقایون کم نیستن افراد بی نظم یا افرادی که به ظاهر خانمشون خیلی اهمیت نمیدن .یکی از نزدیکانم بهم میگفت وقتی میره اپیلاسیون همسرش میگه اخه واس چی میری چرا اینقدر به چیزای بیخود اهمیت میدی! یا ارایش که میکنه همسرش بهش میگه چرا قیافتو غیرطبیعی میکنی. پس ببینید حتی همسر شما هم میتونه این خصلت بدش در یک زندگی دیگه ازاردهنده نباشه و مستحق اینه که همسرش دوسش داشته باشه چرا که به گفته خودتون خصلت خوب هم کم ندارن

    شما مرد مسیولیت پذیری هستید که به فکر رفع مشکلتون برومدید پس لطفا اینها رو در نظر بگیرید

    1. همسر شما فرد بی صداقتی نبوده بلکه به خاطر تفاوت دید متوجه مووضع مهمی نشده و نمیدونسته که این خصلت میتونه خیلی ازاردهنده باشه و ازون طرف شما که از حساسیت خود اطلاع داشتید تلاش کافی برای فهمیدن این مووضع در همسرتون نکردید پس دیگه پرونده بی صداقتی رو ببندید

    2. مشکل همسر شما در ارتباط با شخص حساسی مثل شما خیلی پررنگ میشه پس از بار گناه همسرتون کمی کم کنید و درکش کنید تا بتونید همراه بهتری برای رفع مشکلش باشید

    3. به نظر من روابط عاطفی که دچار مشکل شده باعث شده شما خیلی رو نکات منفی زوم کنید و زندگی براتون سخت بشه. خداروشکر همسرتون مشخصه خیلی به شما علاقه دارند و با رفتن پیش یک مشاور خوب حتما تلاش مضاعفی برای بهتر شدن خودشون میکنن و حتما ایشون هم ناراحتی هایی از شما دارند که باید به اونها هم مشاور بپردازه و شما در صدد رفعش باشید

    4. قابل درکه که پدر همسرتون فردی ازادهنده براتون هست اما اگر منصفانه فکر کنید میبینید همسر شما که تقصیری در این صفات بد پدرش نداشته پس شما نباید این ناراحتیتون رو در زندگی مشترک موثر کنید. فرض کنید این فرد پدر همسرتون نیست و هیچ ربطی به همسر شما نداره پس به زندگی مشترک شماهم بی ارتباطه و برای کاهش ناراحتی هاتون از این فرد دنبال راهکار باشید مثل تمرکز زدایی هنگامی که ایشون صحبت های زننده میکنن. مشغول کردن خود هنگامی که ایشون حضور دارند. حضور کمتر شما نزدشون که البته باید با توافق با همسرتون باشه، خوندن زندگی بزرگانی که یکی از نزدیکانشون فرد بسیار بدی بوده...

    شما اگر عمیقا به فکر ساختن زندگیتون باشید و کمال گراییتون رو کنار بذارید با توکل به خدا و یاری خدا حتما میتونید چندین درجه رضایت از زندگیتون رو افزایش بدید و کانون گرم و پر محبتی برای فرزند دلبندتون بسازید
    سلام و تشکر از همه دوستان.
    واقعا فکر نمیکردم پست من اینقدر خونده بشه و این همه پاسخ تاثیرگذار دریافت کنه.
    احساس میکنم همین که دوستان میان و از زندگی های خودشون میگن خیلی در تبدیل ایده آل نگری من به واقع نگری تاثیرگذار بوده.
    خواهر عزیزم شمیم الزهرا
    راستش البته تعبیر فریبکاری رو من به کار نبردم ولی در مورد پنهانکاری هم مقصود من مساله پدرشون بود و نه شلختگی. چون کاملا متوجه نکته شما هستم. این در مورد هر فردی هم صادقه.‌همسر من هم میتونه بگه تو که اینقدر ادم حساسی بودی چرا پیش از ازدواج نگفتی. اما در مورد پدرشون مساله ابنطور نیست که شخصیت ایشون برای همسرم کاملا نرمال بوده باشه. از صحبتهایی که بعد از ازدواج خود همسرم و حتی مادر همسرم و بلکه اطرافیان دیگه در مورد ایشون میزدن این مساله روشن بود.
    پدر همسرم‌ فرد صاف و ساده ایه.‌چیزی در دلش نمیمونه. اما انگار شخصیت این فرد مثل یک بچه نابالغه. حرف زدنش رفتارش لج کردنش اصلا خیلی عجیبه برای من. و مناسفانه بسیار پیش میاد که کلمات نامناسب و تعابیر بدی به کار میبرن. همسرم منکر این صحبتها نیست. اما مساله اینجاست که اتفاقا پدر همسرم اصرار داره که ما رو بیشتر ببینه. بیشتر ارتباط داشته باشیم با هم مسافرت بریم. دقیقا چیزی که من اصلا دوست ندارم! البته من احساس میکنم همسرم تا حد زیادی جلو این مساله رو گرفته (چطور با خانواده اش صحبت کرده من در جریان نیستم اما تاثیرش مشهوده).
    ویرایش توسط محمد89 : شنبه 13 مهر 98 در ساعت 14:42

  13. 2 کاربر از پست مفید محمد89 تشکرکرده اند .

    الهه زیبایی ها (شنبه 13 مهر 98), رنگین (شنبه 13 مهر 98)

  14. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 آذر 98 [ 10:00]
    تاریخ عضویت
    1395-7-04
    نوشته ها
    150
    امتیاز
    5,613
    سطح
    48
    Points: 5,613, Level: 48
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 70.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    426

    تشکرشده 287 در 117 پست

    Rep Power
    37
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد89 نمایش پست ها
    شما بزرگوارید.
    من حتما سعی میکنم یک عنوان مجزا در این باره درست کنم و از تجربه های خودم بنویسم. اگر دوستان بازخوردهاشون رو بگن به خود من هم کمک میشه.

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -


    اتفاقا مدتهاست که دنبال مشاور خوب میگردم.
    اگر کسی رو در تهران میشناسید معرفی کنید ممنون میشم. فکر میکنم به درد خیلی ها میخوره.
    راستش یه بار توی یه تاپیک دیگه یه چند جا رو اسم بردم
    در مورد مشاور هم اگر احساس نیاز میکنید من تعریف مرکز مشاوره دانشگاه شهید بهشتی رو خیلی شنیدم و خانم هایی اونجا هستند که تخصصشون زوج درمانی هست. کلینیک ارگانیک مایندد هم کارشون خیلی علمی هست ولی از نظر اعتقادی با شما یه کمی متفاوتن. خانه توانگری زیر نظر دکتر شیری و بنیاد فرهنگ زندگی سهیل رضایی هم خیلی خوبن.میتونید توی شبکه های اجتماعی هم پیداشون کنید.
    که از نظر خودم اینا کارشون واقعا علمی هست و رضایت بین مراجعینشون بالاست. اما هیچ کدوم رو کاملا نمیتونم تایید کنم. بهتره خودتون صفحاتشون رو توی اینستا پیدا کنید و با خوندن مطالبشون ببینید کدوم بیشتر با عقاید و دیدگاه شما همخوانی داره.
    البته همین سایت هم گویا مشاوره خصوصی دارن که بایستی مشترک آزاد بشید.

  15. کاربر روبرو از پست مفید خانم مهندس تشکرکرده است .

    محمد89 (شنبه 11 آبان 98)

  16. #39
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 تیر 02 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1389-10-26
    نوشته ها
    101
    امتیاز
    10,730
    سطح
    68
    Points: 10,730, Level: 68
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    197

    تشکرشده 342 در 91 پست

    Rep Power
    32
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم مهندس نمایش پست ها
    راستش یه بار توی یه تاپیک دیگه یه چند جا رو اسم بردم

    که از نظر خودم اینا کارشون واقعا علمی هست و رضایت بین مراجعینشون بالاست. اما هیچ کدوم رو کاملا نمیتونم تایید کنم. بهتره خودتون صفحاتشون رو توی اینستا پیدا کنید و با خوندن مطالبشون ببینید کدوم بیشتر با عقاید و دیدگاه شما همخوانی داره.
    البته همین سایت هم گویا مشاوره خصوصی دارن که بایستی مشترک آزاد بشید.
    خیلی ممنون بابت اطلاعات کاملی که دادید

  17. #40
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 11 خرداد 03 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,563
    سطح
    100
    Points: 90,563, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,836

    تشکرشده 6,813 در 2,382 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام

    یه ساختمان را در نظر بگیریم،،
    میگن همیشه خراب کردن آسونه ، زیرا برا خراب کردن کافیه یه بیل و یه کلنگ بگیریم و بیافتیم به جان ساختمان ،،
    ولی برا ساختن احتیاج به یه معمار و یه مهندس داریم !
    احتیاج به زمان بیشتر داریم !
    احتیاج به یه متخصصی که بدونه اسکلت ها را چطوری محاسبه و پایه گذاری کنه ، چطوری نور پردازی را در نظر بگیره تا نما و درون خانه زیبا جلوه نشان کنه .
    تفاوت در سرشت انسانهاست تو اندیشه هاشون و تلاششون هست که آیا در مسیر این سرشت ، برا ساختن می جنگن و یا برا خراب کردن،،
    تفاوت در اینه که ما خودمون را قربانی ندانیم .





    ......................



    یه چیز کلی بگم :
    بعضی موقع ما چراغ تعقل را خاموش میکنیم و با چراغ احساس تصمیم می گیریم ،بعد می گیم چرا اینجوری شد ...
    باز دوباره در این مسیر برا تصمیم گیری،، به جای اینکه از گذشته یاد گرفته باشیم باز چراغ تعقل خاموش و چراغ احساس روشن !
    به نظرم باید یه تعادلی بوجود بیاد
    بعضی از زن و شوهر ها با مشکل و مسئله ای که در زندگیشون روبرو میشند ، تصمیمات هیجانی می گیرند و به جای ساختن و تلاش به فکر خراب کردن می افتند
    یادمون باشه خراب کردن آسونه و این تلاش ( دو نفره - هم زن و هم شوهر ) ارزشمنده و زیباست.



    اگه دیدیم بعضی موقع ها نمی تونیم تعادلی بین تعقل و احساس انجام بدیم ، سعی کنیم کمال گرایی و علم مقایسه گری :) خودمون را بررسی کنیم
    یادمون باشه مرغ همسایه غاز نیست
    شاید همسرمون ایراداتی داشته باشه و این طبیعی ست ( مثل خودمون ) ........ولی امکان دارع خوبی هایی داشته باشه که شاید در فرد دیگه پیدا نشه و یا اون فرد جدید بدی هایی داشته باشه که طرف را در آینده بیچاره کنه


    عجب پاراگراف های سنگینی :)



    ..............


    خب شما یه فرزند دارید ...قطعا باید تلاش بیشتر ی کنید برای این ساختن ( که قطعا می تونید )
    تلاشی کنید که به این تلاش افتخار کنید ،، که مدیون خودتون و همسرتون و فرزندتون نشید ( جدا از هر تصمیم )
    به نکات مثبت زندگیتون دقت کنید و با کمک مشاوران در تلاش درست قدم بردارید
    معمار زندگی خودت باش و آن را درستش کن
    یه معمار خوب می تونه هر ساختمانی را درست کنه !
    ولی یه معمار بد بهونه می یاره
    موفق باشید
    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 17 مهر 98 در ساعت 17:53

  18. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    gholam1234 (چهارشنبه 27 فروردین 99)


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.