به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 17 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 164
  1. #31
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    ديشب انقدر از دستش خشمگين بودم دلم ميخواست يكي بگيره تا ميخوره بزنتش تا من خنك شم تا ببينه منو چرا منو نميبينه چرا ديگه بهم علاقه نداره من هيچ كاري ازم بر نمياد خواهشا دركم كنيد اونكه درك نميكنه اينجام ازم نا اميد شدين .
    شما فقط خودتون رو میبینین، برید و جای همسرتون بشینید.
    از دریچه چشم اون تو این شش سال زندگی رو ببینین، شاید بهش حق بدین.

    چه اینایی که برای ما نوشتین و چه مطالبی که اشاره نکردین یا فراموش کردین ؛ ↓

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    زندگي مشتركمون اوج گرفت ترس از بيماري از اين دكتر به اون دكتر و رفتاراي وسواسي نه كه اون خيلي پايه بود ولي تحمل ميكرد.
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    مشكلم باعث شد كارم رو از دست بدم و مدتي افسرده بودم الان دوباره يه ساله قوي شدم رو پام با كمك خودش و يه شغل جديد وايستادم .
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    همسرم خيلي هميشه به من انتقاد داشته بيشتر مخرب تا سازنده مثلا تو بي برنامه اي تو بي مسئوليتي و تو هميشه انتظار خدمت ازمن داري ، به اضافه اينكه الان خانوادمم مثل خودم هستن بي مسئوليت و برادرم بچه و طفيلي بهم ميگه فقط خوب حرف ميزنم تا عمل .
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    همسرم قبلا صحبت ميكرد كه من زن زندگي نيستم يعني برنامه ريزي واسه زندگي روزمره ندارم كاراي خونه و نظم خونه رو بهش اشاره ميكردن به خونه رسيدن ميگفت از صبح موندي چي كار كردي؟.
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    ررابط جنسيمون هم خيلي قوي نبود هيچوقت، اگه شرهرم سمتم نميومد منم سمتش نمیرفتم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    به غير از رابطه سرد جنسيمون تغيير خيلي محسوسي نياز نميديدم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    من كاملا حس ميكردم بعد رابطه مون همسرم فوقالعاده مهربونتر ميشه هي ميخواستم بيشتر بشه ولي گذاشتم اولويت آخر .
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    منن ٧ساعت از ساعت ٤تا ١١شب سرکارم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    قبل اين اتفاق حس ميكردم كور بودم خيلي كم يا شايد فكر ميكردم اونم اذيت كرده ولي الان فكر ميكنم منم كه كم گذاشتم.
    ما بحثمون این نیست که شما رو درک نمیکنیم یا متوجه نیستیم .
    بحث سر این هست همسرتون چرا به اینجا رسیدن و حالا که فهمیدیم چرا، به زمان نیاز دارن. برای همینم عرض کردم شما مسیر تغییر رو ادامه بدید و بذارین همسرتون خودش به نتیجه برسه بدون گریه و التماس، ترحم و ...

    واقعا برای التیام زمان، تلاش و از همه مهمتر صبر و آرامش لازم هست.





  2. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها


    شما فقط خودتون رو میبینین، برید و جای همسرتون بشینید.
    از دریچه چشم اون تو این شش سال زندگی رو ببینین، شاید بهش حق بدین.

    چه اینایی که برای ما نوشتین و چه مطالبی که اشاره نکردین یا فراموش کردین ؛ ↓











    ما بحثمون این نیست که شما رو درک نمیکنیم یا متوجه نیستیم .
    بحث سر این هست همسرتون چرا به اینجا رسیدن و حالا که فهمیدیم چرا، به زمان نیاز دارن. برای همینم عرض کردم شما مسیر تغییر رو ادامه بدید و بذارین همسرتون خودش به نتیجه برسه بدون گریه و التماس، ترحم و ...

    واقعا برای التیام زمان، تلاش و از همه مهمتر صبر و آرامش لازم هست.




    ممنونم كار ديگه اي از دستم بر نمياد متاسفانه جز صبر

    - - - Updated - - -

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط *Asal* نمایش پست ها
    سلام عزیزم.ببینین شمام شرایط منودارین.بهتره بگم منم مشکلات وعذابای شماروکشیدم وراهشویادگرفتم.راهش اصلامحبت وکنارایشونموندن نیست.هرچی بیشتراینکاروبکنین بیشترایشون شماروپس میزنن وبیشتر زجرمیکشین همونطور ک من کشیدم پس بهتره زرنگ باشید و خودتون زیرکانه اول کار ب آخر کار تن بدین یعنی همون طلاق.یعنی بگین منم خسته شدم.ایشونم غصه میخورن و دلشون تنگ میشه برای خاطراتتون برای خونتون برای وسایلتون اگه شما ب ایشونم اجازه بدین وتنهایی غصه هاروتحمل نکنین.پس بذارین کار ب آخر برسه.حالا یامیرسه وایشون پشیمون میشن بعدش.یاقبل اینکه برسه بادیدن قاطعیت شما پشیمون میشن.ولی مطمئن باشین اینجوری ایشون ب هیچ وجه برنمیگردن واگرم برگردن این زندگی ب هیچ وجه دیگه زندگی نمیشه.ب من اعتمادکنیدعزیزم.شوهرمن خیلی بهترشد.

    - - - Updated - - -

    و ی چیزدیگه اینکه ایشون باید ضررمالی رو هم تحمل کنن واین هم علاوه برغصه اونا خیلی سنگینه ولی شمااصلااجازه نمیدین همسرتون ب اینافکرکنه منم اشتباه شمارومیکردم ولی وقتی دست ازالتماس برداشتم دیدم چطوری درکمال ناباوری موضع شوهرم تغییرکردو ازین رو ب اون رو شد خیلی جالبه.شمام امتحان کنید.حالابراتون تعریف میکنم.البته منم تاپیکام اینجاموجوده ک شوهرم درخواست طلاق داده بود وکاملامستاصل شده بودم
    عجيبه راهكارتون به اينم خيلي فكر كردم ولي شبيه اعلام جنگ راستش خيلي زودتر از اينا يه دوستي اين پيشنهاد رو دادن اون موقع باز جواب ميداد الان فكر ميكنم فقط خرابترش ميكنه بحث مالي هم هست اره حتما ابن شرايطا باعث ميشه كه بازم بمونن در كمال ناباوري اگه نيومد دنبالم چطور خيلي ريسكه تاپيك شمارو خوندم و تاپيك خيليارو اميدوارم گره از كار هممون باز شه ممنونم

  3. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 00 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1395-5-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    5,055
    سطح
    45
    Points: 5,055, Level: 45
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ن عزیزم اصلا شبیه اعلان جنگ نیس این اگرم باشه این اعلان جنگو همسرتون انجام داده وشمافقط قبولش میکنین.ببین همسرشماجدایی روانتخاب کرده البته ظاهرا، ن درواقع وشمام ظاهرا فقط باید ب خواستش تن بدی و بگی ک منم دیگه قبول میکنم.الان شماهرکاری ک ازدستت برمیومدکردی هرچقدک میتونستی اصرارکردی وبی فایده بود واگه ایشون واقعا انسان بود وواقعا منطقی بود وواقعاقصدش جدایی بودبااین رفتارای شماوحرفای شمانرم میشدوبهتون فرصت میدادتا سعی کنیددوباره باهم زندگیتونوبهتربسازید ب احترام این همه سال خاطره وروزای خوبی ک باهم داشتین و سالها زندگی مشترک ک راحت نمیشه خرابش کرد پس یقین داشته باشین ک جدایی ازطرف همسرتون فقط درحد ی حرفه و چون ازطرف شماداره بازخوردای خوبی میگیره داره ادامه میده.بااین اصرارای شمااون داره بیشترلذت میبره وبیشتراصرار ب جدایی میکنه.ببینین انسانها تا مرز ازدست دادن چیزی یا کسی پیش نرن قدرشو نمیدونن وشما وشما ب همسرتون اجازه نمیدین ک این حسو درک کنه وقدر شما رو بدونه.اگه این اتفاق بیافته همه چی درست میشه اونم‌میفهمه چقد شمارو دوس داره بدون شما نمیتونه واصلاجدایی چ تبعاتی براش داره هم ازلحاظ روحی وروانی وهم مالی پس قطعا پشیمون میشه فقط اگه شمااین اجازه روبهش بدین. پس موضعتونوعوض کنین اینارو ازکسی بشنوید ک تجربه۱۰ساله توهمچین زندگی ای باهمچین مردی داره.ی بارم ب ناچار این راهو امتحان کنیدچون چاره دیگه ای ندارید.
    من ۴سال پیش این کامنتوگذاشته بودم مشکلمون کاملاحل شدوآماده جدایی شده بودم بااینکه قبلش همونطور کاملاتو تاپیکم مشخصه خیلی ناراحت بودم وغصه میخوردم ولی گوشیمم خاموش کردم وب شوهرمم گفتم دیگه تموم شد.اونم حسابی ترسید ما بامامانش اینا وداداش اینا تو ی ساختمون بودیم وخیلی دخالت میکردن فوری رف ی خونه خوب خرید همینکه حس ازدست دادنمو پیداکرد ازین رو ب اون رو شد و باکلی منت کشی اومددنبالم واخلاقشم ازین رو ب اون روشد.

    - - - Updated - - -

    ببین من نمیگم طلاق بگیر ولی فعلا درحدحرف قبول کن و ب شوهرت بگو خودت برو درخواست طلاق بده وتمام حق وحقوقمم بده.چون توخواهان طلاقی ومنم بخاطرتوقبول میکنم وگرنه نمیخواستم.تابعدببین چی میشه

  4. #34
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    من مطلبی به ذهنم رسید که مثل یک پرانتز مهم میخوام برای شما باز کنم و بهتون هشدار بدم. ( البته فقط یک نظر هست و تصمیم با شماست )

    شما در موقعیتی هستین که یک کار اشتباه ممکن هست عواقب ناگواری براتون داشته باشه. بله هدایت شدین به سمت اینکه حرفاتون و رفتارتون رنگ وابستگی و التماس نداشته باشه و تغییر کنین.

    اما خدمتتون عرض کنم هنوز اول راهین و کار زیادی انجام ندادین که منتظر نتیجه باشین و از طرفی شرایطتون با شرایط زندگی های دیگر کاملا متفاوت هست. اگر بخواین به همسرتون بگین باشه طلاق بگیریم و حق و حقوقم رو بده ممکن هست این مسیر برای شما جواب نده.

    الان همسرتون حرفی زدن، یا بهش عمل نمیکنن یا عمل میکنن. ممکن هست بگین مهریه بده و اون دو واکنش خواهد داشت؛

    یا میگه باشه، بخونه پدریتون برمیگردین و به تصمیمش جامعه ی عمل میپوشونه و در اینصورت پول رو میگیرین و همسرتون رو کاملا از دست میدین. ( یعنی بخودش که هدفتون بوده نمیرسین و بدتر ازش دور میشین )

    یا اگر توانش پرداختش رو نداشته باشه و نخواد بده وکیل به ایشون میگن بگو مهریت رو قسط بندی میکنم و میدم . اما از تصمیمم منصرف شدم من زنم رو دوست دارم و طلاق نمیدم. در اینصورت شما خوشحال میشین و ظاهرا به خواستتون میرسین اما چنان با شما زندگی خواهند کرد بمراتب بدتر از این روزها ... تا جایی که مهرتون رو حلال و جونتون رو آزاد کنین و به مقصود نرسین. نه به حق و حقوق و نه به همسر.

    یک فرق هست بین اون جدایی که شما شارژش کنین و اون جدایی که خودش بخواد و اون تفاوت اینه که ( در صورت خواست خودش ) حداقل بعدا خودتون رو سرزنش نخواهید کرد که چرا این کار رو کردم ، چرا تلاش بیشتری نکردم، چرا نفت رو این آتیش ریختم و ... که باید یک دوره رو هم بیاین برای این سرزنش ها و غم ها مشاوره بگیرین.

    هیچکسی از تغییر و آرامش و صبر لطمه ای ندیده، اونم برای همسری که همسر بوده منتهی ذهنش و قلبش خستس و کم آورده شده. شما انتخاب ایشون بودین که پس از شش سال دوستی ازدواج کردین و این شش سال هم زندگی کردین. ( یعنی در واقع آدم بدی نیست ) . یادتون هست نوشتین؛

    نقل قول نوشته اصلی توسط ويولت نمایش پست ها
    دلم براي شوهر خوب گذشتم تنگ شده.
    ...






  5. کاربر روبرو از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده است .

    gholam1234 (پنجشنبه 04 اردیبهشت 99)

  6. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 خرداد 03 [ 12:55]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,065
    امتیاز
    23,546
    سطح
    94
    Points: 23,546, Level: 94
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 804
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,687

    تشکرشده 2,224 در 906 پست

    Rep Power
    222
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سحر بهاری نمایش پست ها
    من مطلبی به ذهنم رسید که مثل یک پرانتز مهم میخوام برای شما باز کنم و بهتون هشدار بدم. ( البته فقط یک نظر هست و تصمیم با شماست )

    شما در موقعیتی هستین که یک کار اشتباه ممکن هست عواقب ناگواری براتون داشته باشه. بله هدایت شدین به سمت اینکه حرفاتون و رفتارتون رنگ وابستگی و التماس نداشته باشه و تغییر کنین.

    اما خدمتتون عرض کنم هنوز اول راهین و کار زیادی انجام ندادین که منتظر نتیجه باشین و از طرفی شرایطتون با شرایط زندگی های دیگر کاملا متفاوت هست. اگر بخواین به همسرتون بگین باشه طلاق بگیریم و حق و حقوقم رو بده ممکن هست این مسیر برای شما جواب نده.

    الان همسرتون حرفی زدن، یا بهش عمل نمیکنن یا عمل میکنن. ممکن هست بگین مهریه بده و اون دو واکنش خواهد داشت؛

    یا میگه باشه، بخونه پدریتون برمیگردین و به تصمیمش جامعه ی عمل میپوشونه و در اینصورت پول رو میگیرین و همسرتون رو کاملا از دست میدین. ( یعنی بخودش که هدفتون بوده نمیرسین و بدتر ازش دور میشین )

    یا اگر توانش پرداختش رو نداشته باشه و نخواد بده وکیل به ایشون میگن بگو مهریت رو قسط بندی میکنم و میدم . اما از تصمیمم منصرف شدم من زنم رو دوست دارم و طلاق نمیدم. در اینصورت شما خوشحال میشین و ظاهرا به خواستتون میرسین اما چنان با شما زندگی خواهند کرد بمراتب بدتر از این روزها ... تا جایی که مهرتون رو حلال و جونتون رو آزاد کنین و به مقصود نرسین. نه به حق و حقوق و نه به همسر.

    یک فرق هست بین اون جدایی که شما شارژش کنین و اون جدایی که خودش بخواد و اون تفاوت اینه که ( در صورت خواست خودش ) حداقل بعدا خودتون رو سرزنش نخواهید کرد که چرا این کار رو کردم ، چرا تلاش بیشتری نکردم، چرا نفت رو این آتیش ریختم و ... که باید یک دوره رو هم بیاین برای این سرزنش ها و غم ها مشاوره بگیرین.

    هیچکسی از تغییر و آرامش و صبر لطمه ای ندیده، اونم برای همسری که همسر بوده منتهی ذهنش و قلبش خستس و کم آورده شده. شما انتخاب ایشون بودین که پس از شش سال دوستی ازدواج کردین و این شش سال هم زندگی کردین. ( یعنی در واقع آدم بدی نیست ) . یادتون هست نوشتین؛

    ...






    این نظر منطقی تر و محتاط تری هست بنظرم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید gholam1234 تشکرکرده است .

    سحر بهاری (جمعه 05 اردیبهشت 99)

  8. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام جفت متن ها رو تندي خوندم ميخوام در موردشون بنويسم ولي حالم خوب نيست خيلي سرم درد ميكنه اتفاقي كه امشب افتاد يعني چي امشب پنجشنبه هستش ساعت ١٢با همسرم صحبت كردم و گفت شب دير مياد مثل هميشه كه كارش طول ميكشه من غذا پختم رفتم به مامان اينا سر زدم خريد كردم و همه خريدارو ضد عفوني كردم بعد نيم ساعت پيش زنگ زدم ايشون گفت نميام خونه گفتم شركتي گفت خيلي دورتر از شركت گفتم خوب بيست سواليه كجايي با كي آدم نگران ميشه گفت مسج زدم گفت ديدم كارم طول ميكشه گفتم اسكان بگيرم اينجا نمخواستم تو بدوني گفتم باشه مواظب خودت باش .رفتم گوشي رو چك كردم يه پيام داشتم
    سلام.امشب خونه نميام.
    و الان نيم ساعت خيره شدم و فقط تنم ميلرزه و همش جلو چشمم همه چي رژه ميره اين يه سال اين رفتارها و كم توجهيها من باختم بدم باختم الانم اومدم بپرسم خواهش ميكنم بهم جواب بدين امشب به خانوادم بگم ؟حس ميكنم نياز به حمايت عاطفي دارم مادرم امروز بازم ميگفت چرا بچه نميارين دير شد و كي من مامان بزرگ ميشم من فقط لبخند زدم من اگه بهشون نگم بعد دير شه چي يا اگه بگم بدتر شه چي بخدا دلم نمخواد غصه بخورن چون من جرات تنهايي غصه خوردن رو ندارم ولي همش حس ميكنم با نگفتن يه باري رو دوشمه چي كار كنم ؟

  9. #37
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 00 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1395-5-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    5,055
    سطح
    45
    Points: 5,055, Level: 45
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خب اینجوری ک شما داری نابودمیشی...ایشونم ی جنگ روانی راه انداخته.شمافقط وفقط ی بارم ک شده باقاطعیت بگو ک پیشنهادشوقبول کردی فقط خودش اقدام کنه.وحتما ب خونوادتم بگو.قوی هم باش عزیزم.منم وسواس فکری وافسردگی داشتم والان کاملاخوب شدم.

  10. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 99 [ 13:30]
    تاریخ عضویت
    1399-1-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    3,200
    سطح
    34
    Points: 3,200, Level: 34
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 150
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    60

    تشکرشده 40 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    كار خاصي نكردم مادرم زنگ زد فقط حال شوهرم رو پرسيد گفتم شب نيومده و ناراحتم از اين قضيه پدرم گفت بيا پيش ما گفتم خونه خودم راحت ترم زياد توضيح ندادم ميشه لطفا بيشتر باهام حرف بزنين من ده تا پست گذاشتم و باز خوردا خيلي كمه ميشه لينكايي بزارين كه تهش دوستان كارشون نتيجه داده سما خانوم چي شد آخرش الان عسل خانوم ميگه بلاخره درست شد رابطش البته بچه داشتين واقعا بچه خيلي تاثير گذاره اينجا خيلي وقته بوده من خيلي مورد خوندم ولي تهش ول كردن يا خوب متاسفانه بازم جدا شدن دنبال يكم انرژي مثبت هستم من خيلي وقته ياد گرفتم هيجاناتم رو كنترل كنم ولي ميترسم از كف بدمش مثلا نمدونم اين طبيعيه الان چند روزه همش وقتي از شوهرم عصبي ميشم ميخوام بگيرم بزنمش بكشمش الان انقدري ناراحتم كه دلم ميخواد تو راه برگشت از اون محل بلا سرش بياد به غلط كردن بيفته همش حس ميكنم در خقم ظلم داره ميكنه الان داره مسخره بازي در مياره از وقتي به من گفته بدتر كرده قبلا حداقل خوب بوديم الان همش با سردي رفتار از قصد اذيتم ميكنه من دلم نمخواد برگردم به روزهاي افسردگي ولي با اين رفتارا فكر و احساسم خورده ميشه

  11. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 اردیبهشت 00 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1395-5-07
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    5,055
    سطح
    45
    Points: 5,055, Level: 45
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم اگه ممکنه وارد این کانال توتلگرام شو ومشکلتومطرح کن
    https://telegram.me/DrAzartash1

  12. #40
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    من تاپیک شما رو برای کارشناسان محترم قرار میدم انشالله بیشتر راهنمایی میگیرین، قدری صبور باشین.

  13. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 05 اردیبهشت 99), ويولت (جمعه 05 اردیبهشت 99)


 
صفحه 4 از 17 نخستنخست 1234567891011121314 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.