تصمیم خاصی نمیتونم بگیرم فقط میتونم به رابطه آره و نه بگم که ترجیح میدم نه باشه ...تواین رابطه ارزش من پایین اومده چه خوداین آقا چه مادرش و من نمیخوام همیشه این بی ارزشیو باخودم داشته باشم ...البته چندتاکارش بدبوده که من واقعا بدم اومده مثل هل دادن من مثل حرفای مادرش مثل درک نکردن احساس حسادتم و گاهی بخاطر این حس ؛ تمسخر کردنم . حتی یه بار دراین باره ردروغ گفت که منو آروم کنه احساس بدی بهم داد احساس اینکه میخوادگولم بزنه
بعداونم اصلا باور نمیکردم که رابطشو قطع کرده باشه ولی راهیم واسه فهمیدنش نداشتم تازه به حرفاش ورفتارش میخورد که دوس داره داشته باشه
این سرنخ هایی که تو آشنایی دست آدم میاد و اگه من بعدا چیزای بدترازاین ببینم میگن به سرنخ هاتوجه نکردی
ایشونو بی ارزش نکردم همیشه خواستم در نهایت احترام باخودش و مادرش برخورد کنم ایشون متاسفانه اصلا حواسش به من نبود که من چقدر خودمو ازهر چی که بی ارزشم کنه قبل این رابطه دور نگه داشته بودم که اینجوری نشه ... ولی اینکه الان بخوام باایشون بمونم که حتماازدواج کنم(تهش شکست نباشه) اشتباهه ...اگه الان شهامت داشته باشم اشتباه این مدتو بپذیرم بهتره
حتما طرز فکرش مثل من نیست که اینجوری درکم نمیکنه
علاقه مندی ها (Bookmarks)