به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 58
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    در مورد شما هم صحبت کرده؟ برخورد مادر شما چطوری بوده؟

    - - - Updated - - -

    سلام
    در مورد شما هم صحبت کرده؟ برخورد مادر شما چطوری بوده؟

  2. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    سلام
    در مورد شما هم صحبت کرده؟ برخورد مادر شما چطوری بوده؟

    - - - Updated - - -

    سلام
    در مورد شما هم صحبت کرده؟ برخورد مادر شما چطوری بوده؟
    سلام مرسی از توجه تان اترین خانوم.
    مادرم حالشو پرسید و احوال مامانشو پرسید .ک بیمار بود. اونم من و پرسیده بود ک رضا خوبه.فقط همین.دیگه هیچ نگفته بودن.

  3. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظرم خانم شما یکمی عذاب وجدان گرفته باشهشاید به خاطر تولدتون که کاری نکرده.بالاخره اونم آدمه قدر محبتت میفهمه.ساید با زنگی که زده خواسته راهو برای شروع دوباره باز کنه.ولی شما تماس نگیرید بزارید باز خودش تماس بگیره

  4. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    به نظرم خانم شما یکمی عذاب وجدان گرفته باشهشاید به خاطر تولدتون که کاری نکرده.بالاخره اونم آدمه قدر محبتت میفهمه.ساید با زنگی که زده خواسته راهو برای شروع دوباره باز کنه.ولی شما تماس نگیرید بزارید باز خودش تماس بگیره

    شاید!!پدرم میگن بزار خودشون هماهنگ شن.چون ما گفتم ونوس گفتیم .مامانش بود ک گفتن بزارین بعد امتحانات.اگه تموم شده باشه خودشون خبر میدن.
    میگم مشاور چی میگه!!!!!!
    اگه بعدا حرفای مشاور و عمل نکرد چی؟!!!!

  5. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول اجازه بدین برای مشاوره اقدام کنن.وقتی مشاوره برید راهنمایی های لازم میشه.خودتونم میتونید بعد از مشاوره مثلا یک زمان یکی دوماهه بهش بدین اگر تغیری نکرد نشون میده ایشون نمیخواد زندگیشو درست بکنه و اونموقع هست که باید تصمیم نهاییو بگیرید

  6. #36
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    اول اجازه بدین برای مشاوره اقدام کنن.وقتی مشاوره برید راهنمایی های لازم میشه.خودتونم میتونید بعد از مشاوره مثلا یک زمان یکی دوماهه بهش بدین اگر تغیری نکرد نشون میده ایشون نمیخواد زندگیشو درست بکنه و اونموقع هست که باید تصمیم نهاییو بگیرید

    اوکی.مرسی دستتون درد نکنه.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    اول اجازه بدین برای مشاوره اقدام کنن.وقتی مشاوره برید راهنمایی های لازم میشه.خودتونم میتونید بعد از مشاوره مثلا یک زمان یکی دوماهه بهش بدین اگر تغیری نکرد نشون میده ایشون نمیخواد زندگیشو درست بکنه و اونموقع هست که باید تصمیم نهاییو بگیرید

    اوکی.مرسی دستتون درد نکنه.

  7. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام دوستای عزیز

    اترین خانوم.خانوم جویا.نانای عزیز.و....همه دوستای گلم
    پس کجاین چرا هیچ نمیگید.!!!!!!!!!!!!!!!!
    ما امروز با خواهرم رفتیم طرفو پیدا کردیم.همون ک خانومم گفته بود 1 هفته عقد بودیم.اونجوری ک به خواهرم گفت ک مادرش خیلی بیش از اندازه حرف درست میکنه وما به ترکی میگیم به چنین ادمای سوز باز یعنی حرف باز.دقیقا همونایرو گفت ک تو این مدت به شما گفتم.میگفت طرف مامانش خیلی راحت هستن باز میگردن.میگفت کوچکترین حرف و میرفت به مامانش میگفت و یه حواهر داره ک خیلی تو جلدشه.فهمیدم کدوم خواهرشو میگفت.میگفت بدون اجازه من هر جای میرفت حالا میبینم بیچاره من چقد خوبی کردم بهشون.بعضی وقتها از دست خودم ماراحت میشم.یعنی میگفت قدر نشناسن.بخدا همینو منم حس میکردم.هر کاری واسش میکردم .خانوم طوری تشکر میکرد ک اگه نمیکرد خیلی بهتر بود.منم میدونستم چرا اینجوری میکنه.چون تو دل خودش میگفت اگه زیادی خوشحال باشم فک میکنه زیادی برام.ولی من میگم ادمی ک قدر یه لقمه رو ندونه قدر هزار لقمه رو هم نمیدونه.
    انگار من عابر بانکشم فقط موقع خرید منو حساب میکنه ولی بهش بگم یکم ملایم ارایش کن اسمون به زمین میاد.میره هزار تا حرف روش میزاره میگه ک این به من میگه من فلان رنگ ر‍ز
    ومیگه بزن یا یه حرفای در میاره میگه ک ادم شاخ در میاره اخه کی من همچین حرفیرو زدم.
    الانم ک ماه رمضون شروع شد نه زنگی زدن نه چیزی.

  8. کاربر روبرو از پست مفید reza-m تشکرکرده است .

    فدایی یار (سه شنبه 24 شهریور 94)

  9. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا رضا
    یعنی واقعا یک هفته عقد بوده با اون آقا؟
    الان فقط خود شمایی که باید تصمیم بگیری که چیکار کنی؟فکر میکنی مشاوره بیاد تغییر بکنه؟
    ببین میتونی این آدمو تحمل ونی؟نقاط مثبت خانم شما چیه؟
    شرایطتو بررسی کن
    زندگی که دخالت توش باشه واقعا غیر قابل تحمل هست ببین میتونی تحمل کنی
    الان با این تحقیقی که کردین نظر خانوادتون چیه؟

  10. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    تصمیمتون چیه؟ میخواید چکار کنید؟ قصد ادامه زندگی با این خانم رو دارید با میخواید جدا بشید؟
    الان دقیقا در چه زمینه ای از دوستان راهنمایی میخواید
    ای کاش قبل از عقد میرفتید با اون پسره صحبت میکردید

  11. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مرسی اترین خانوم

    گفت ک 5 ماه نامزد بودیم.اونجاشم دروغ گفته بود.میگفت 3 ماهشو تو دادگاه بودیم.میخوام حرفامو بگم بهش وبعد بریم مشاوره.بگم اگه مخوای با من زندگی کنی دخالت دیگرانو قطع میکنی
    حتی مامانو خواهرتو اگه قبول کرد ک هیچ نکرد میگم مراجعه کن به قانون.به نظرتون خوبه یا چیکار کنم؟؟؟؟؟؟


    سلام اقا علیرضا

    میخوام اول حرفامو بهش بگم اگه کوتاه اومد زندگیمو از هم نپاشم.اگه نخواست بره مراجعه کنه به قانون.

    غیر از این چیزی به ذهنتون رسید ممنون میشم بگین


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.