نوشته اصلی توسط
reihaneh
پس این ها معیار ازدواج من نیستند. اما من هم نمی تونم (واقعا نمی تونم) از این نیازم بگذرم.
از اینکه بشنوم و ببینم.
مثلا از همین الان مطمعنم هیچ وقت حاضر نیستم دوست خوبی مثل آقای .... رو که حرف هاشون هر دفعه دری رو برای من باز می کنه از دست بدم.
من تمام حرف های شما رو شنیدم و قبول دارم و هیچ منافاتی هم با حرف هایی که الان زدم نمی بینم.
مسلما اگر روزی، این نیاز من باعث بشه در خانواده من تزلزلی ایجاد بشه، نیاز رو ساکتش می کنم. چون من خودم، با تعهد، زندگی مشترک رو شروع کردم. مگر اینکه اون قدر این فراموش کردن نیازها ادامه پیدا کنه، که به مرگ روانی برسم.
اما الان که هنوز ازدواج نکردم، و نیاز خودم رو خوب می شناسم، بنابراین یکی از معیارهای من اینه که این حدود آزادی رو طرف مقابل من، قبول داشته باشه. و البته به صورت متقابل من هم قبول دارم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)