به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 50
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آذر 97 [ 13:03]
    تاریخ عضویت
    1392-2-29
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    5,540
    سطح
    47
    Points: 5,540, Level: 47
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    38

    تشکرشده 92 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مونا جان سلام
    شما که اینهمه با همسرت مشکل داری و میگی ازدلت بیرونش کردی چه اهمیتی داره آزمایش بره یانه، مشکل بچه دار شدنتون حل بشه یانه؟ وقتی شما باهم کنار نیومدین چه اصراری هست بچه وارد این زندگی آشفته شما بشه؟

  2. 5 کاربر از پست مفید arah تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 23 اردیبهشت 97), tavalode arezoo (جمعه 07 اردیبهشت 97), نیکیا (یکشنبه 23 اردیبهشت 97), آناهیتا۲۷ (چهارشنبه 05 اردیبهشت 97), زن ایرانی (یکشنبه 02 اردیبهشت 97)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 02:26]
    تاریخ عضویت
    1395-8-02
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    8,559
    سطح
    62
    Points: 8,559, Level: 62
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 191
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    878

    تشکرشده 238 در 114 پست

    Rep Power
    36
    Array
    مونا جان امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری.. درسته که نتیجه منفی آزمایش کاملا تایید میکنه تصمیمی که گرفتی رو ولی بهتره اگه قرار باشه با نتیجه مثبت آزمایش حاضر به زندگی باشی، خیلی اوضاع رو بدتر و فاصله بین تو و همسر و خانواده ش رو عمیق تر نکنی.. یعنی خانواده همسرت از قهر طولانی شما اطلاعی دارن؟ نخواستن کاری بکنن یا برای مراسم تشییع خودشون از شما نخواستن که شام بیایید؟

  4. کاربر روبرو از پست مفید زن ایرانی تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 23 اردیبهشت 97)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط *مونا* نمایش پست ها
    سلام دوستان
    کاش میشد این روزا که به کمکتون شدیدا نیاز دارم راهنماییم کنید
    تشکر رها و تنهای عزیز که تنهام نذاشتی
    به خاطر اینکه قهر بودیم خبر نداشتم آزمایش رفته یا نه.مجبور شدم بعد از 28 روز قهر و تحمل بی محلیاش ناهار و شام خونه نیومدناش و ..... بازم به خاطر خودم باهاش آشتی کنم.فقط خدا میدونه چقدر ازش متنفرم.
    دیشب باهاش آشتی کردم فقط برای اینکه لج نکنه و بره آزپایششو بده.البته باید بذارم چند روزی بگذره از آشتیمون و بعد بگمش بره ازمایش.چون می فهمه هدفم چیه و نمیره.

    نمیدونم چرا توی دلم می خوام نتیجه بد باشه.تا راحت بتونم جدا بشم.میدونم طرز فکرم اشتباهه اما خدا میدونه با این سرد بودنش چه عذابی می کشم

    خیلی سخته با آدمی زندگی کنم که قابل اعتماد نیست. رازدارم نیست و حرفای خصوصیمون هم برای خانوادش میگه. پنهانکاره.

    چند شب پیش قهر بودم هنوز و توی حال خوابیده بودم همسرم هم داخل اتاق خواب بود.حدود ساعت 2 شب از خواب پریدم وخواب بدی دیده بودم.از ترس فقط داشتم گریه می کردم اصلا نیومد ببینه من چمه
    همونجا از دلم کندمش انداختمش دووووووور

    آدمی که بدی خانوادشو یادش میره و خوبیه من رو فایده نداره.من رو جلو همه فامیلشون سکه یه پول کرده

    هفته پیش مادربزرگش فوت کرد و تلگرام برای من و مامانم عکس اعلامیشو فرستاد که بفهمیم و بریم برا تشییع جنازه.ما هم رفتیم

    شبش دیدم دیر اومد.عروس داییش تلگرام بهم پیام داد که چرا کم پیدایی گفتم من امروز اومدم تشییع شما رو ندیدم.تعجب کرد که واقعا اومدی؟؟؟؟
    گفتم آره گفت امشبم شام بودی خونه مادر بزرگ؟گفتم نه کسی به من چیزی نگفت.گفت همه اونجا بودیم.
    خیلی دلم گرفت که برا تشییع اعلامیه می فرسته برم اما برا شام نمیاد دنبالم که اینجوری من جلو فامیلاشون خورد نکنه.اصلا بحث شام نیست بحث احترامه که ایشون تا می تونه به همه می فهمونه زنم واسم بی ارزشه

    مامانم که فهمیدن خیلی ناراحت شدن و فقط برای مجلس ختم اومدن و با هم رفتیم .و برای روز هفتم که ناهار داشتن نرفتیم.

    خیلی برام سخته تحمل این زندگی.من کلا اهل تظاهر و درویی نیستم این چند روزی که باید تظاهر کنم تا بیاد بریم آزمایش خیلی سختمه

    دوستان خواهش می کنم برام نظراتتون رو بگید
    با تشکر
    الان که داشتم نوشته هات رو میخوندم دقیقا شوهر خودم یادم افتاد. من دیگه تصمیم گرفتم تموم کنم، شما هم همین کار رو بکن. زندگی با یه آدم بی احساس که ارزش زنش رو نمیدونه هیچ فایده ای نداره. من الان دو ماهه از خونه زدم بیرون و دیگه تصمیمم طلاقه. البته اگه تاپیک های منو بخونی متوجه میشی که من اصلا راضی به طلاق نمیشدم تا وقتی که این دو ماهه خیلی از حقایق برام رو شد. مطمئن باش، این زندگیی که من و شما داریم زندگی نیست، این شوهرهایی که من و شما داریم شوهر نبست. به خدا مردم یه شوهرهایی دارن که آدم وقتی میبینه تازه میفهمه که چه کلاه گشادی رفته سرش. مردی که ناز زنشو نکشه شوهر نیست، شوهری که به زنش اعتماد بنفس نده شوهر نیست، شوهری که وقت قهر خانومش نمیره آشتی و بیش‌تر قهر میکنه و رفتن همسرش از خونه براش اهمیتی نداره شوهر نیست. بهت قول میدم این زندگی نابودت میکنه، بهت قول میدم رابطه نرمال زن و شوهری این نیست. از زندگیت بندازش بیرون. منم دارم همین کار میکنم،

  6. 2 کاربر از پست مفید Hanli تشکرکرده اند .

    *مونا* (یکشنبه 23 اردیبهشت 97), بارن (سه شنبه 04 اردیبهشت 97)

  7. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    مونا جان ،
    به احتمال زیاد این دیگه آخرین پیغام و راهنمایی من هست. فعلا فقط فکرت رو آزمایش باشه . شاید مجبور باشه دوبار بده . ای پست آخریت هم نشون میده متاسفانه زیربنای فکرت بالغانه نیست. همچین نوشتی تحمل این زندگی برام سخته انگار چکار داره میکنه. به خدا برو ببین مردم با شوهرها چه مشکلاتی دارند. این داستان قهر و تو حال خوابیدن و هی قهر و آشتی و ....وقتی قهری میری تو حال ...کار زشت رو تو کردی ...نمیگم گریه میکنی اون باید بی تفاوت باشه ...... ولی شاید شدی چوپان دروغگو..... اینقدر قهر و آشتی کردی ....جریان لوث شده هم واسه تو و هم واسه اون.

  8. کاربر روبرو از پست مفید رهاوتنها تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 23 اردیبهشت 97)

  9. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 دی 01 [ 17:36]
    تاریخ عضویت
    1393-3-15
    نوشته ها
    430
    امتیاز
    13,817
    سطح
    76
    Points: 13,817, Level: 76
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 233
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    833

    تشکرشده 422 در 187 پست

    Rep Power
    64
    Array
    زندگى من مدت زيادى رو اين چرخه بوده، نميشه گفت تقصير كيه!! جففتون باهم دارين خرابش ميكنين، يكى تو ميزنى يكى اون، پس گلايه نكن. نميدونم از كجا بايد شروع بشه، اما اين سيكل لج و لح بازى اگه تموم مشه ىضع همينه، لطف كن و يكى ديگه رو، يه بچه معصومو وارد اين قضيه نكن،
    ميخواى باهاش حرف بزنى جففتون باهم از اول بسازين (، اگه فك ميكنى جواب ميده)، اينكارو كن. يه قدم تو يه قدم اون، انگار تازه باهم ازدواج كردين، اما ديگه ضعفاى همو ميدونين و دست روش نميذارين.
    ميخواى يه مدت فقط تو هى خوبى كن، خوبى كن، خوبى كن، بى توقع، تا دوباره تو دلش جا باز كنى( اگه فك ميكنى جواب ميده).
    اما اگه انقد ازش بيزارى( ك فك ميكنم ههمكون تو عصبانيت همين حس رو داريم، و شايد حس ت از رو خشم ه)، و نميتونى راه يك و دو رو برى، بدون نتيجه ازمايش ذره اى مهم نيس و تمومش كن.
    اصلو ول كردى چسبيدى به فرع، چرا؟!
    وقتى زندگى رو دنده همديگرو ازار دادنه، چخ فرقى داره ازمايش نتيجه ش چيه؟! يكم بزرگتر و عميق تر فك كن عزيز جان.

    يا راهي خواهم يافت
    يا راهي خواهم ساخت

  10. کاربر روبرو از پست مفید Somebody20 تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 23 اردیبهشت 97)

  11. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 14 مرداد 97 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1397-1-07
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    473
    سطح
    9
    Points: 473, Level: 9
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید من تا حدودی موضوعو دنبال کردم نه کامل. میشه سن و تحصیلات شما و همسرتونو بدونم ؟ و اینکه چجوری ازدواج کردین و کجا اشنا شدین؟ زندگیتون از کی رو روال این دعواها افتاد؟ چقدر بعد از ازدواج؟

  12. کاربر روبرو از پست مفید Mahshid1372 تشکرکرده است .

    *مونا* (یکشنبه 23 اردیبهشت 97)

  13. #37
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 آبان 01 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1394-3-19
    نوشته ها
    336
    امتیاز
    10,609
    سطح
    68
    Points: 10,609, Level: 68
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 241
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    241

    تشکرشده 267 در 138 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام دوستان ممنونم از اینکه همراهمین

    سحر جان آزمایش اسپرموگرام همسرم منظورم هست

    arahعزیز درست می فرمایید ما خیلی مشکل داریم و من می خواستم ببینم بیماریش حل میشه یا نه که اگه نمیشه من دلیل محکم تری داشته باشم. من الان 28 سالمه و باید هرچه سریع تر تصمیمم رو بگیرم.نمی تونم بیشتر از این عمرم رو بذارم.الان پنج سال و نیمه از زندگیه مشترکم می گذره.و همچنان مشکلاتم حل نشده و من تلاش کردم اما یک طرفه چه سودی داره.یا باید تمومش کنم یا بمونم و بچه دار بشم.اینجوری فرصتم رو برای بچه از دست میدم.

    زن ایرانی عزیز ممنونم از راهنماییتون .بله شما درست می گین نباید رابطه من و خانواده همسرم اینجوری باشه اما من خیلی سعی در بهبود این رابطه داشتم و تا روابطمون خوب میشه همسرم با خودشیرینیاش خرابش می کنه.اصلا بلد نیست رابطمون رو مدیریت کنه و حتی گاهی خودش بدترش هم می کنه. مثلا میره به خانوادش می گه مونا پشت سرتون اینجوری گفته.خانواده همسرم در جریان این قهرمون بودن و اصلا کاری نکردن. اون شب هم اصلا مادرشوهرم زنگ نزد منو دعوت کنه و من از بستگان همسرم متوجه شدم.بعدش برای روز هفتم مادرشوهرم تماس گرفتن منو دعوت کنن برا هفتم اما من متوجه تماسشون نشدم و تا فهمیدم خودم تماس گرفتم اما جواب ندادن.فک کنم ایشونم متوجه نشده.مهم همون شب اول بود که نزدیکان بودن و منو حساب نکردن وگرنه برا هفتم که همه دعوتن.

    Hanliعزیز ممنون که برام نوشتی.ان شاالله در زندگی خیر برات پیش بیاد و تصمیم درست رو بگیری.

    رها و تنهای عزیز ممنونم که هستی.آزمایش داد همسرم و نتیجش خیلی راضی کننده نبود

    Somebody20عزیز تشکر که برام می نویسی.

    Mahshid1372عزیز تشکر از حضورتون
    سن من 28 سن همسرم 33.من کارشناسی و ایشون ارشد دارن.ازدواج ما سنتی بود و معرفی شدیم .از دوران عقد ما با هم اختلاف داشتیم.

    ممنونم از همه که بهم کمک می کنند خدا خودش بهتون خیر بده

    دوستان همسرم رفتن آزمایش دادن و نتیجش کمی بهتر شده بود ولی خیلی رضایت بخش نبود.و روزای خیلی سختی برامون بود.همسرم خیلی به من توجه داره و همش سعی می کنه منو راضی و خوشحال نگه داره.تا فهمید آزمایشش خوب نیست بهم گفت نکنه بری طلاق .دکتر خودش گفت فعلا صبر کنیم و دوماه دیگه بریم آزمایش و پیشگیری داشته باشیم گفت اقدام کنید ریسکی هست و احتمال سقط هست.خیلی اذیتم کرده اما بهش خیلی رحمم میاد و براش جویا شدم و یه دکتر خوب در یک شهر دیگه رفتیم و دکتر گفت پیشگیری نکنید و یه سری داروی دیگه داد.
    حالا خیلی خوشحال شده و اصرار داره به اقدام و منم خیلی می ترسم به خاطر حرف دکتر اول که گفت احتمال سقط هست.از طرفی هنوز مرددم و نمی تونم این محبتاش رو باور کنم.از اینکه بخوام با وجود این مشکل رهاش کنم خیلی حس بدی دارم.تا قبل آزمایش کمی دلم می خواست جواب بد باشه و براش دعا نمی کردم اما الان خیلی براش ناراحتم و براش دعا می کنم.

    نمیدونم با وجود این مشکل بمونم یا نه؟خواهرم میگه من جات باشم به پای همسرم می مونم.

    اما به من ثابت شده همسرم باهام روراست نیست و دروغگو و پنهونکاره.و چیزهای دیگه ای که نوشتم

    نمیدونم باید چه کنم؟

  14. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    نمیدونم چرا ولی همیشه نصیحتهای خواهرتون که تو تاپیکاتون مینویسین به شدت به دلم میشینه.

  15. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 29 اردیبهشت 97 [ 15:11]
    تاریخ عضویت
    1395-3-17
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,861
    سطح
    25
    Points: 1,861, Level: 25
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 27 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تجربه نشون داده زن و شوهرایی که از دوران عقد اختلاف دارن هیچ وقت رابطه شون درست و حسابی نخواهد شد و از ریشه باهم مشکل دارن .شما که فرزند نداری چرا بیخود پای یکی را میخوای به زندگیت باز کنی که بدبخت بشه.شاید مشیت خدا بوده از هم بچه دار نشین .بیخود دلت به حالش نسوزه .به قول دکتر هلاکویی هیچ رابطه خرابی به واسطه بچه خوب نمیشه.

  16. کاربر روبرو از پست مفید ترانه بهاری تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 25 اردیبهشت 97)

  17. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 تیر 97 [ 21:59]
    تاریخ عضویت
    1396-8-23
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    1,325
    سطح
    20
    Points: 1,325, Level: 20
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 56 در 43 پست

    Rep Power
    19
    Array
    مونا جان ،
    متاسف شدم که نوشتی نتیجه آزمایش راضی کننده نبوده ، یاد داستان خودم افتادم با این فرق که شوهر من عمل کرده بود و متاسفانه میدونست در این زمینه مشکل داره ولی از من پنهان کرده بود .اگر مطمءنی که شوهرت قبلا نمی دونسته خیلی با من فرق میکنه . ولی نهایتا یکی هست . باید برید پیش متخصص و آزمایش رو بعد از مدتی با مصرف داروها تکرار کنید .
    اگر خودت مشکلی نداری و کاملا سالمی حتما فرصت بده و یکسری داروهای تقویتی و هورمونی مصرف کنه شوهرت و آزمایش رو تکرار کن . توی قضیه بچه دار شدن بدترین حالت ممکن که برای زن و شوهرها پیش میاد اینه که مرد مشکل داشته باشه ولی عقیم کامل نباشه.اونوقت این شما هستی که باید بدنت رو بسپاری چندین بار زیر بار عمل و ممکنه نتیجه هم نگیری .اونوقت هم جونت رفته هم عمرت . بقیه حواشی رو کلا بزار کنار . این دکتر هلاکویی که همه ازش پیغمبر درست کردن ملاک قرار نده . من خودم سی دی هاشو گوش دادم ولی حرفاش ته دنیا نیست . یه بار تو یوتیوب کسی داشت از زندگی شخصی اش می پرسید میگفت ازدواج اولم چهار ماه طول کشید . دومی 18 سال . منم تمام زندگی مو مدیون پدر و مادر و دو تا پسر هام هستم . یعنی مادر بچه هاشو اندازه ارزن لایق یه تشکر ضمنی نمی دونست .انگار دو تا بچه رو خدا انداخته تو دامنش . اون که دکتر هلاکویی اینجوری یه زن رو ابزار آمال و زندگی خودش کرده وای به حال بقیه مردها . یعنی منظورم اینه که آخرش بچه با هزار زحمت تو بازم مال مرده . چه بخواهی چه نخواهی . اینجا ایرانه . طلاقم بگیری باز اون بیرون یه آدم سالمتر و بهتر تضمینی در انتظارت نیست . اول فوکوس کن رو آزمایش بقیه مسایل رو کلا بی خیال شو . بعد ببین چه میشه.


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 00:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.