آی تک بزرگوار مرسی ازپاسختون. ولی دلیل شعله ور شدن آتیش رو نفهمیدم، دقیقا استارت دعواها به چه دلیل بوده؟ شما در مورد خیانتش میگقتین و اون شروع به کتک کاری میکرد؟
تشکرشده 2,227 در 906 پست
آی تک بزرگوار مرسی ازپاسختون. ولی دلیل شعله ور شدن آتیش رو نفهمیدم، دقیقا استارت دعواها به چه دلیل بوده؟ شما در مورد خیانتش میگقتین و اون شروع به کتک کاری میکرد؟
آی تک (جمعه 18 تیر 00)
تشکرشده 542 در 278 پست
تشکرشده 4,954 در 1,249 پست
با سلام مجدد
کلا با مواردی که توضیح دادی زندگی با اینجور آدمی خیلی سخته
آدم در حال عصبانیت هم نباید اینطوری از خودش بیخود بشه که نفهمه چکار کرده و بعد بیاد بگه دستم بشکنه
خوب همه قتلها و جنایت ها در اثر یک لحظه از خود بیخود شدن اتفاق افتاده
ایشون یک ایراد، دو ایراد نداره ماشاالله مجموعه کاملی هست
تا جایی که من می بینم تنها نقطه مثبت ایشون تمکن مالی هست که اون هم برای خانمی شاید بتونه مهم باشه که خیلی خیلی بی کس و فقیر باشه و از پس خودش برنیاد، بسوزه و بسازه و روزها رو بشماره تا عمرش به پایان برسه و از این زندگی راحت بشه
یا خانمی که اون هم متقابلا اهل خیانت باشه و در این زمینه ها به همسرش ایراد نگیره و هر کس برای خودش جداگانه با افراد مختلفی بچرخه.
آی تک (جمعه 18 تیر 00), اثر راشومون (پنجشنبه 17 تیر 00), بهاره جون (پنجشنبه 17 تیر 00)
تشکرشده 552 در 189 پست
سلام مجدد خانم آی تک
من یه سوال برام پیش اومده که ممنون میشم پاسخ بدید؛
شما در بدو آشنایی با همسرتون باهاشون مشاوره پیش از ازدواج رفته بودید؟
اگر بله چطور مشاور، این همه مشکلات شخصیتی ایشون رو متوجه نشد و شما رو زنهار نداد؟
و اگر خیر میشه بگید چطور شد که این توصیه مرسوم رو نادیده گرفتید؟ ( مثلا دلایلی از قبیل وضعیت مالی و شغلی خوب ایشون یا ابراز علاقه های کلامی ایشون و ... داشته؟)
اینو پرسیدم چون مثلا دلایل اینکه خود بنده به این توصیه در بدو آشنایی عمل نکردم یکی این بود که با چهارچوب کلی که برای معیارهای مناسب برای انتخاب همسر چیده بودم فکر میکردم همه مسایل مهم رو پوشش دادم و چیزی از چشمم دور نمونده، یکی هم این بود که با اون چند ماهی که با ایشون بدون اطلاع خانواده ها هم خانه بودیم راستش اصلا هیچ نقطه سیاهی تو شخصیتشون پیدا نکردم که بخواد نگرانم کنه و مسأله آخر هم اینکه فکر میکردم اگر مشکلات ریزی هم بعدها پیدا بشه قابل رفع هست و مراجعه به مشاور رو برای اون موقع گذاشته بودم...
تشکرشده 2,636 در 1,206 پست
سلام
(با عرض پوزش از دوستان)
...........................
چرا اون زمان قبل از ازدواج ( حین زندگی پنهانی ) هیچ نقطه ی سیاهی پیدا نکردین؟
_ چون امکان بدست آوردن شناخت درست رو از دست دادین. خیلی ها فکر میکنن برعکس با اینکار میتونن به شناخت بیشتری از طرفشون برسن، ولی امکان نداره با صمیمیت و ارتباط نزدیک با اونفرد موفق بشن.
عملی کردن اونچه که اون زمان ارتباط، جاش نیست در کنار اینکه هر انسانی یکسری ویژگی های خوب هم داره، باعث به حاشیه رفتن معیارهای های اساسی، تحقیق، مشورت، دیدن عیوب، تفاوت ها و ... میشه. دیگه از حالا به بعد هدف آدم های اون رابطه، در اون زمان خاص لذت بردن از اکنون هست حتی اگر نمیخواستن به چنین مسیری منحرف بشه. وقتی هم پای لذت به میان بیاد معمولا آدما در بهترین شرایط ممکن در کنار هم قرار میگیرن و میتونن کاملا ایده آل ظاهر بشن.
در اینصورت برای چنین ارتباطی نمیشه دنبال تعالی بود و نمیتونه برای اون آدم دنیایی مشابه با تخیلاتش خلق کنه.
_ از طرفی بعد از ازدواج برخی زوج ها این رو بشدت احساس میکنن که طرفشون نیاز به تغییر داره و با هر روشی میخوان این تغییر رو انجام بدن تا فرد مقابلشون به ایده آل ها نزدیک بشه. غافل از اینکه تغییر و کنترل همسرشون امکان پذیر نیست. اینم باز برمیگرده به بحث قبلی که شما قبل از ازدواج نیازی به تغییرش نمیدیدین! چون هدف لذت بردن و غلط زدن بیشتر در احساسات بود.
یه ازدواج خوب نیاز به یه برنامه اصولی ( نه بر طبق منطق خودمون ) برای پیش بردن داره. اگر ما خودمونو چک نکنیم ، اگر بخودمون نپردازیم و معایبو اصلاح نکنیم نمیتونیم ادعا کنیم میتونیم از پس شناخت دیگری و پشت سر گذاشتن مشکلاتی که ممکنه در هر ارتباطی باشه بر بیایم. ارتباط نزدیک با فرد مقابلمون هم نمیتونه ضامن پایبندی به زندگی مشترک و شناخت بیشتر ما بشه.
پ.ن
هدف ایجاد بحث نیست، لازم بود پرانتزی برای افرادی که مطلب رو میخونن و اطلاعات بیشتر نویسنده آقای راشومون باز کنم.
آی تک (جمعه 18 تیر 00)
تشکرشده 259 در 102 پست
چرا اون زمان قبل از ازدواج ( حین زندگی پنهانی ) هیچ نقطه ی سیاهی پیدا نکردین؟
به نظرم یکی از دلایل این هست که دختر و پسر در دوران خواستگاری احساسات خودشون را مدیریت نمی کنند و یا به هشدارهای قبل از عقد به علت احساسات بالا ،کم تر اهمیت میدن و بیشتر تو تخیلات سپری می کنن . برای همین شاید وقتی وارد زندگی مشترک میشن دو آدم متفاوت در کنار هم هستند از نظر فرهنگ - اعتقاد و خیلی مسائل . بعضی موقع ها روند زندگی هم مهمه و زن و شوهرها با بی دقتی این مسائل را بوجود می آورند مثل بی دقتی هایی که شوهر آی تک انجام داد . یعنی شاید انتخاب درسته و خوبه ولی زوجین راه را به خطا می برن در ادامه مسیر . بعدشم امکان داره طرف مقابل خودشو نشون نده در خواستگاری و این کار را سخت می کنه . برای همین میگن تا عقدی صورت نگرفته احساسات مدیریت بشه و طرف مقابل را از تمام نقاط بررسی و امتحان کنین .
نکته بالا را لازم دیدم بیان کنم و به آگاهی دختر و پسرها کمک می کنه . متاسفانه خیلی از تاپیک های تالار همدردی مخصوصا قبل ازدواج این مسائل هست .
ویرایش توسط لاله123 : پنجشنبه 17 تیر 00 در ساعت 23:24
آی تک (جمعه 18 تیر 00)
تشکرشده 1,129 در 328 پست
سلام دوستان.شبتون بخیر
مجددا تشکر میکنم بابت ارسال کامنت های ارزشمندتون.
در پاسخ به دوستانی که مواردی براشون جای سوال بود من سعی میکنم همه رو پاسخ میدم.فقط امیدوارم این پستم یه کمکی بکنه برای دوستان مجرد مخصوصا خانمها تا این خطاهای من رو انجام ندن. پیشاپیش بابت پراکنده گویی عذرخواهی میکنم.
آقای غلام در مورد علت شعله ور شدن خشم همسرم:ببینید اصلا فرقی نمیکرد ما در مورد چه موضوعی اختلاف نظر داشته باشیم همسرم به جای صحبت در مورد اون موضوع،یه سری حرفهای تکراری رو طوطی وار میگفت مثلا میگفت خفه شو بابا فکر کردی کی هستی تو؟خونه تون فلان جاست،کار خودت تق و لقه،کار برادرت فلانه، و...میگفتم ببین این حرفهات خیلی خیلی تکراریه لطفا در مورد این موضوع بحث کن نه یه سری حرفهای تکراری، مگه تو وقتی اومدی خواستگاری نمیدونستی من کی هستم؟بابام چکاره هست؟خونه مون کجاست و...این اواخر دیگه منم جواب تحقیرهاشو میدادم چون اونها از هیچ نظر از ما بالاتر نبودن نمی تونستم تحمل کنم حرفهاشو.
در مورد سوال آقای راشومون: شاید توضیحاتم طولانی و حوصله بر باشه اما خواهش میکنم دخترخانم های مجرد بهش دقت کنن.
من یک سری معیارهای ازدواج برای خودم داشتم مثلا اختلاف سنی این باشه،تناسب تحصیلاتی داشته باشیم و...وقتی همسرم پیشنهاد آشنایی داد به ظاهر از نظر سنی،تحصیلاتی،شغلی و خونوادگی هم سطح بودیم.
ما یکی دو جلسه صحبت کردیم من متوجه شدم همسرم از بعضی جهات به معیارهای من نزدیک نیست حتی بعضی هاشو همون جلسه اول متوجه شدم. به ایشون جواب رد دادم.علتش رو پرسید من روم نمیشد همه رو با جزییات بگم خیلی اصرار کرد منم گفتم باشه میگم اما دلیل بر مشکل دار بودن شما نیست شاید از نظر خیلی از خانم ها شما ایده آل باشید و معیارای من شاید متفاوت از بقیه هستش.
گفتم مثلا من دوست دارم همسرم از نظر تیپ و ظاهر مخصوصا تو محیطی مثل ارگان دولتی لباس رسمی و شیک بپوشه شما دو تا دکمه بالایی تون همیشه بازه، آدامس دهنتونه و....گفتم یا تو همین دو جلسه فقط از خانمهای دیگه صحبت کردین گفتین فلانی من رو میخواست من نخواستمش و...هر چقدر من بهتون گفتم اصلا درست نیست بیاییم در مورد خواهان و خواستگارهای خودمون صحبت کنیم شما بی توجه بودین و هی ادامه دادین و چند تا مورد این چنینی رو بهشون گفتم.گفت من خیلی آدم انعطاف پذیری هستم همه اینها موضوعات ساده ای هستش و با گفتگو و همفکری حل میشه.هر چند بعدها فهمیدم خیلی هم آدم ریجیدی هستش و اصلا در برابر تغییر شدیدا مقاومت میکنه.
نزدیک به دو سال طول کشید من به ایشون یاد بدم فقط باز بودن دکمه بالایی پیراهن کافیه و باز بودن دو تا دکمه اصلا در شان یک آقای محترم نیستش یا آدامس رو مدام تو محیط کاری تو دهن داشتن جالب نیست یا کفشش رو واکس بزنه،ادکلن بزنه،ساعت بندازه،پشت کفشش رو نخوابونه و...طوری که از یه آدمی که تیپش اون شکلی بود تبدیل شد به یه آدم خوش تیپ.این اواخر میگفت تو در حد من نیستی همسطح من نیستی.در مورد تغییرات رفتاری هم به همین شکل شدیدا مقاومت میکرد.
یکی از اشتباهات من همون طور که سحر بهاری عزیز فرمودن امید به تغییر دادن ایشون بود.هر چند من مجددا بهشون جواب رد دادم و گفتم به نظر من آدمها به سختی تغییر میکنند و این طوری هم من اذیت میشم هم شما پس بهتره آشنایی رو ادامه ندیم بازم ایشون اصرار و ابراز علاقه کردن و اینکه حتما خودشون رو تغییر میدن.
من دوره آشنایی بارها ازش خواستم بریم پیش مشاور ولی گفتن نیازی نیستش.بعد از عقد و بعد از عروسی بارها بینمون بحث و دعوا اتفاق افتاد بازم نیومد مشاوره حتی پدرم چندین بار ازش خواهش کرد اما قبول نکرد. حالا الآن در این مرحله میگه بریم پیش مشاور که چون من دیگه تصمیمم برای جدایی قطعی هستش موافقت نکردم.یکی دیگه از اشتباهات من همین بود که همون دوره آشنایی که قبول نکردن بیان مشاوره باید سفت و سخت روی پاسخ منفی خودم می موندم.
یکی دیگه از اشتباهات من این بود که انگار یه خط کشی برای خودم داشتم و هر کی خارج از معیارهای من بود اصلا بهش اجازه آشنایی نمیدادم مثلا معیار سن که با اینکه میدونستم یه معیار نسبی هستش اما همیشه میگفتم نه من نمیتونم با آقایی که فقط یکی دو سال از خودم بزرگتره وارد رابطه بشم و ترجیحم کسی بود که مثلا 5_6 سال از خودم بزرگتر باشه که مثلا رفتارهاش مچور و پخته باشه اما الان متوجه شدم این یه معیار خیلی سطحی و کوته فکرانه ای بوده مثلا همسر من الان با داشتن 40 سال سن واقعا یک سری رفتارهای کودکانه انجام میده.مثلا همین امروز فقط 40 بار عکس پروفایل تلگرامش رو با جملات مسخره و تیکه دار خطاب به من عوض کرده:مثلا اگه کسی به شما خیانت کرده لیاقت شمارو نداشته،بعضی ها فقط از دور آدمند و...یعنی هر چه زمان میگذره بیشتر به حماقت خودم بابت انتخاب این آدم پی میبرم.
من هم پیش خونوادم هم اینجا پیش دوستان همدردی اعتراف میکنم که من خودم سهم زیادی در انتخاب اشتباهم داشتم.
ادامه صحبت هام رو در پست بعدی می نویسم.
- - - Updated - - -
ویرایش توسط آی تک : جمعه 18 تیر 00 در ساعت 01:49
تشکرشده 1,129 در 328 پست
اشتباهات من اگه بخوام تیتر وار بگم: خستگی زیاد از خواستگاری ها و آشنایی های پی در پی،ترس از بالا رفتن سنم،جواب مثبت دادن تحت تاثیر اصرار و ابراز علاقه های فراوان همسرم،امید به تغییر دادن خصوصیات رفتاری همسرم، بی توجهی به نشونه های هشدار دهنده دوره آشنایی و جدی نگرفتن مشاوره قبل از ازدواج، باعث شد آینده و ازدواجی که میتونست با فرد دیگه ای و به شکل دیگه ای رقم بخوره به این صورت تلخ باشه.
واقعا این جمله در مورد من مصداق پیدا میکنه:نجواهای دوره آشنایی،فریادهای پس از عقد هستند.
من خواستگاران زیادی داشتم و خودم فکر میکردم مثلا تجربه زیادی کسب کردم اما دقیقا عیوب و خصوصیاتی که ازشون بیزار بودم همشون به صورت کلکسیون در همسرم وجود داشت:فحاشی، توهین،تحقیر خودم و خونوادم،تهمت،کتک،خیانت و...
البته عرض کنم بعضی از این عیوب و خصوصیات رو من بعد از عروسی متوجه شدم(حتی نه در دوره عقد) از جمله دست بزن داشتن،مصرف قرصهای اعصاب و روان،خیانتهای جنسی که با دیدن وسایل داخل ماشینش متوجه شدم و...
و یه نکته مهم اینکه همسرم در دوره آشنایی اصلا با من صادق نبود.در هر موردی که من سوالی مطرح میکردم به دروغ خودش رو موافق نشون میداد ولی دقیقا بعد از عقد شخصیت واقعی خودش رو نشون داد که من کاملا شوکه شده بودم از این که این همه دروغ و نیرنگ فقط برای گرفتن جواب مثبت از من بوده. من به امید اصلاح همسرم و اینکه قول میداد خودش رو اصلاح بکنه دوره عقد رو ادامه دادم تا به عروسی هم رسیدیم.بعد از عروسی هم دوباره امید واهی برای اصلاح همسرم و قول های الکی ایشون.تا اینکه دیگه به خودم اومدم دیدم عمر و جوانی و اعصاب و روان من داره تو این زندگی نابود میشه.
مثلا در مورد مشارکت مالی خانم تو زندگی ما با هم در دوره آشنایی صحبتهامون رو کرده بودیم و به توافق رسیده بودیم اما دقیقا یکی دو روز بعد از عقد ایشون اصلا یه نظر دیگه ای دادن در حدی که میگفت ماشینت رو بفروش خرج عروسی رو بده الآن همه خانمها این کار رو میکنن، خودشون خرج عروسی رو میدن یا بعد از عروسی میرفت صورتحساب من رو میگرفت یا شایدم شماره کارت من رو به همراه بانکش زده بود میگفت مثلا تو دیروز 200 تومن پول از atmگرفتی برای چی؟یا 300 تومن یه چیزی خریدی چی خریدی؟و...یا مثلا در مورد پوشش،ایشون من رو تو محل کارم دیده بودن مانتویی هستم میگفت باید چادر سر کنی میگفتم آیا تو من رو با چادر دیده بودی؟آیا زمان آشنایی به من گفتی باید چادر سر کنی؟و...
یه سو تفاهم برای برخی دوستان پیش اومده که همسرم تمکن مالی داشته و شاید من به این دلیل بهش جواب مثبت دادم.خیر این طور نبوده.یه خونه و یه ماشین متوسط دارن و اینکه یه حقوق ثابت دارن همین.
نکته آخر برای خانمهای مجرد اینکه میگن مجرد موندن خیلی بهتر از ازدواج بد هستش رو با تمام وجودم حس کردم. من فکر میکردم وای دیگه سنم رفت بالا بدبخت شدم. الآن می فهمم اگه تا همین سنم( 32 سالگی) مجرد می موندم خیلی بهتر بود تا اینکه یه تجربه تلخ داشته باشم تجربه ای که خیلی برام گرون تموم شد. من دختر خیلی مهربون و آرومی بودم اما انقد همسرم تو هر بحث و دعوایی من رو مورد تحقیر و توهین قرار میداد که تبدیل شده بودم به یه آدم عصبی. باورتون میشه الان تو این 40 روزی که من از خونه همسرم اومدم علی رغم احساس غمی که دارم از شدت عصبانیتم کم شده و نسبت به اون موقع آرامش بیشتری دارم.
البته آرامش الآنم رو خیلی مدیون خونوادم هستم. با اینکه پدر و مادر من تحصیلات دانشگاهی ندارن و تو یه شهر نسبتا کوچیک زندگی میکنیم اما خونوادم اصلا دیدگاه سنتی و قدیمی در مورد طلاق ندارن. اوایل مادرم از روی دلسوزی میگفت فلانی 5 تا دختر داره همه شون خوشبختن و...بیچاره یدونه دختر من چقد بدشانس بود و...پدر و برادرام گفتن لطفا دیگه این حرف رو نزن.اولا تو از بیرون داری به زندگی اونها نگاه میکنی شاید یکی از اونها هم همین مشکلات آی تک رو داشته باشه اما به هر دلیلی نمیتونه یا نمیخواد جدا بشه اما آی تک با توجه به شخصیتی که داره نتونسته ادامه بده. این یه اشتباه بود هم آی تک هم همه ما تو این انتخاب اشتباهش سهیم بودیم. دلیل نمیشه چون انتخاب اشتباهی داشته باید تا آخر عمرش این مسیر اشتباه رو ادامه بده.
عذرخواهی میکنم من خیلی حرافی کردم. واقعا میخواستم کمکی کرده باشم به دوستان مجرد خودم که اشتباهات من رو مرتکب نشن.
شب همگی بخیر.
ویرایش توسط آی تک : جمعه 18 تیر 00 در ساعت 02:08
تشکرشده 423 در 177 پست
آی تک تو دختر خیلی باهوشی هستی . زیاد نمی شناسمت ولی از همین نوشته هات ، که به ندرت دیدم در همدردی ، میشه اینو فهمید . همین که اینقدر قشنگ آنالیز می کنی ، میری سهم خودت و همسرت و اشتباهای خودتون را از این رابطه و مسیر میکشی بیرون و نکته هاش را بیان و بعد آنالیزش می کنی ، اونهم در این شرایط سخت ، نشان از شخصیت و رشد بالای تو را میده . بعضی موقع ها احساس می کنم خیلی از آقایون و خانم ها می بینن تفاوت ها را ، ولی به امید تغییر و یا احساسات بالا و وابستگی های اشتباه ، و یا حتی رودروایسی ،به بعد عقد موکول میکنند . من دیدم بعضی ها نیم ساعت قبل عقد به این نتیجه می رسن که باید بگن مسیر اشتباه بوده (بدرستی ) - بعضی ها بعد چند ماه و در زمان آشنایی به این نتیجه می رسن که به درد هم نمی خورن ، و بعضی ها هم دوست دارن فرصت بدن و اندکی پس از عقد و شاید سال هایی بعد زندگی به این نتیجه می رسن مسیر اشتباه هست. قرار نیست مسیر اشتباه را تا بینهایت اشتباه بری و تا آخر خودت را محاکمه کنی . صبر تو ، و انتخاب تو ، نشان از فرصت دادن تو به ایشون بوده و ایشون از فرصت هاش استفاده نکرد و شرایط را هر روز بدتر کرد و رسید به خیانت . هر موقع جلوش را بگیری برنده ای . طلاق هم گزینه بسیار قدرتمنده که یک سوره قرآن هم در موردش هست . خودت را محاکمه نکن آی تک .مهم او آگاهی هست که بهش رسیدی . اگه تصمییم نهایی را داری و مشورتت را انجام دادی علاوه بر اینجا ( مشاور خانواده ) ، با قدرت تصمیم نهایی را بگیر و به خدا توکل کن و از چیزی نترس ( هر تصمیمی ) .
ویرایش توسط Niagara : جمعه 18 تیر 00 در ساعت 02:38
تشکرشده 4,954 در 1,249 پست
آی تک عزیز سلام
من میخوام هی نیام بنویسم که ظرفیت تاپیکت پر نشه ولی بازم می نویسم
به نظرم تحت هیچ شرایطی عکس تلگرام همسرت رو چک نکن ببین چی نوشته
در حدی که لازم بوده بشناسیش شناختیش، چک کردن مداوم تلگرام ایشون حس بدی بهت میده حس قربانی بودن، حس مورد ناجوانمردی واقع شدن
بذار هر حرفی می زنه و هر تیکه ای میندازه به دیوار بخوره نه به تو
خودت رو هم در تصمیم اشتباه گرفتن برای ازدواج خیلی مقصر ندون، خیلی وقتها اگر فرد دیگه ای هم به جای ما بود همین تصمیم رو می گرفت. حس مقصر بودن هم خیلی ناخوشاینده و البته هر کس حق داره خطا و اشتباه داشته باشه و قرار نیست و نمی تونه همیشه بهترین تصمیم رو بگیره.
و با اون جمله ات هم به شدت موافقم که مجرد بودن خیلی بهتر از ازدواج نامطلوب هست. واقعا خیلی بهتره
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)