سلام
مطالعه این تاپیک کمک کننده هست:
https://www.hamdardi.net/showthread.php?t=823
تشکرشده 36,023 در 7,409 پست
dooo (سه شنبه 10 بهمن 02), gholam1234 (شنبه 07 بهمن 02), Mvaz (شنبه 07 بهمن 02)
تشکرشده 36,023 در 7,409 پست
تشکرشده 10,024 در 2,339 پست
خرابم خیلی خیلی خرابم
dooo (سه شنبه 10 بهمن 02), gholam1234 (سه شنبه 10 بهمن 02), Mvaz (دوشنبه 09 بهمن 02)
تشکرشده 673 در 234 پست
سلام
مریم جان بهتری؟
حال خودمم دست کمی نداره،امروز یکی از عزیزانم بهم گفت دیروز ناراحت بودی ؟ و منی که خیلی وقته حالم خرابه و کسی حواسش نبود گفتم خیلی وقته و اون اشک تو چشماش اومد خودمم بغض کردم یکم حرف زدیم به ظاهر مشکلی حل نشد ولی خودم خس کردم که با حرف زدن هرچند نگفتن تموم اون چیزی که ناراحتم کرده احساس کردم شونه ها کمی سبک شدن از تحمل ناراحتی های این چند وقته
gholam1234 (چهارشنبه 11 بهمن 02), maryam123 (پنجشنبه 12 بهمن 02), سحر بهاری (شنبه 14 بهمن 02)
تشکرشده 2,227 در 906 پست
حرف، حرف زدن خیلی خوبه ، چه برای مرد، چه زن
تشکرشده 10,024 در 2,339 پست
سلام dooo عزیز
بهترم خداروشکر
آره درسته هم شما درست میگی هم دوستمون gholam
حرف زدن ادمو سبک میکنه
اما مشکل اینجاست ادمی که بتونی با خیال راحت باهاش درد و دل کنی و مطمئن باشه و گوش شنوا داشته باشه و ....کمه .
یه دوست دارم که همه این ویژگی ها رو داره و واقعا مثل خواهر میمونه برام فقط بدی بزرگی که داره اینه که دیر جواب میده مثلا من براش ویس میذارم سه روز بعد جواب میده . بعد اون موقع که میاد جواب میده من تازه از اون مشکل و بحرانش فارغ شدم ، دوباره عین زخمی که روشو میکنن، برام تازه میشه ....
تشکرشده 2,636 در 1,206 پست
سلام، اوقات زمستانی همگی بخیر
این خوبه که احساساتمون رو بروز بدیم، باتلاق هیجانات نشیم و از اونها به سلامت عبور کنیم.
معمولا دوستانمون میتونن اولین گزینه ای باشن که برای اونها درد و دل میکنیم، چون میتونن بسرعت آروممون کنن و احساس خوبی داشته باشیم، حداقلش اینه که سبک میشیم.
اما خیلی وقت ها اون مشکل ریشه ای حل نمیشه، مثل زخمی که مریم جان بهش اشاره کرد با هر حرفی، حرکتی ... سر باز میکنه و اثر اون سبکی و حال خوب از بین میره.
پس بنظرم اینکه کجا، چطور و پیش کی درد و دل میکنیم خیلی مهمه. اینکه از هیبت اون مشکل فرار میکنیم یا دنبال راه حل قوی هستیم، خیلی مهمه.
dooo (دوشنبه 16 بهمن 02), مدیرهمدردی (شنبه 14 بهمن 02)
تشکرشده 6,813 در 2,382 پست
با سلام
*ما دو موضوع داریم : یکی رنج – یکی زجر
رنج بیماری نیست و گریبان همه میشه .
رنج می تونه وارد دو راه بشه : یا وارد مسئله میشه ( یعنی فرد مشکلش را مسئله می دونه و میره برای حل مسئله ) - یا وارد زجر !
برخی از مسائل با تلاش و کوشش و... حل میشن .
اما برخی از مسائل را باید پذیرفت .( این هم یه نوع حل مسئله هست )
مثلا یه فردی ناراحتی قلبی مادرزادی داره و خودش خبر نداره ، میره تست آتش نشانی اونجا پذیرفته نمیشه ..
این فرد اگه بدونه بعضی از مسائل زندگی را باید پذیرفت و از توان او خارجه و نمی تونه همه چیز را خودش حل و کنترل کنه ... در این صورت رنجش وارد مسئله میشه و قطعا می تونه راه حلی پیدا کنه ..
یعنی اون فرد می تونه در یه رشته دیگه و یه استعداد دیگه موفق بشه .
ولی اگه اون فرد این پذیرش را نداشته باشه و بگه فقط شغل آتشنشانی یا هیچی ؛ رنج وارد زجر میشه و میشه یه بیماری و یه برزخ برای فرد .
این تاپیک هم راستا با این مطلب : تلاش یا پذیرش
- مورد بعدی فاجعه بینی هست - ماها زیاد فاجعه بینی داریم .
حوادث سخت زندگی ، می تونه برای هممون دردناک باشه و برای هممون هم اتفاق افتاده و میافته - ولی باید سعی کنیم فاجعه سازی نکنیم .
طبیعتا در زندگی به بعضی از آرزوهامون میرسیم و به بعضی ها نمی رسیم .
خوشی دل و با دوام ،این نیست که فقط به چیزهایی که دوست داریم بهش برسیم .
زندگی ترکیبی از رسیدن ها و نرسیدن ها ست .(همش توشه )
زندگی ترکیبی از خوشی ها و ناخوشی ها ست .
باید همه را بپذیریم و تلاش کنیم برای بهبود و بدونیم نمی تونیم همه چیز را کنترل کنیم .
به نظرم اگه به این مطلب برسیم و مفهوم این زندگی را بهتر ترجمه کنیم ، آرامش خوبی پیدا می کنیم و این اکتسابی ست و انسان می تونه با تقویت بُعد معنوی ، روحی و فکری خودش ،،، به این مهم برسه و در مسیر باشه .
موفق باشید .
ویرایش توسط باغبان : دوشنبه 16 بهمن 02 در ساعت 02:54 دلیل: تایپی
dooo (دوشنبه 16 بهمن 02), maryam123 (دوشنبه 16 بهمن 02), مدیرهمدردی (دوشنبه 16 بهمن 02)
تشکرشده 6,420 در 1,798 پست
گاهی دچار این خطا میشوم در مسیر زندگی پرونده تحقیق را ببندم یک لباس بر تن کنم و بر یک رویه ای باشم. مثلا یک تصوری از دینداری پیدا کنم و به اصطلاح عامیانه تر آن" فاز را بردارم" نمیدانم چنین خطایی در علم روانشناسی چه نام دارد یا مثلا مولوی در مثنوی معنوی به آن اشاره ای کرده یا نه. حقیقتی که بارها بر من عیان شده این بوده که مسیر معنوی مسیری است که در هر لحظه زنده است. یعنی به شدت خلاف رکود و جمود است نمیتوان به تمام تجربیات گذشته اکتفا کرد و برای ادامه بقیه زندگی با خیال راحت لم داد دقیقا از اینجا آسیب و شکست آغاز میشود. فکر میکنم اگر در نمازهای پنج گانه ده بار از خدا طلب هدایت میکنیم ، یک دلیل آن عدم اکتفا به خودمان تجربیاتمان و عقلمان باشد. حتی زمانی که در حال تصمیم گیری هستیم قرار است کدام تجربه ما کدام نکته و کدام استدلال برجسته شود و تعیین کننده مسیر باشد باز هم به پاکی و صفای درونی و طلب هدایت قلبی برمیگردد.
به زبان ساده تر معنویتی نجات بخش است که هر لحظه نیاز انسان را به او تذکر دهد. کسانی که با بیماری های صعب العلاج مبارزه کرده اند یا در شرایط سخت و تنگناهای مالی خود را نباخته اند، این گوهر درونی آنها بیشتر هویدا شده. پذیرش، آرامش و مخصوصا رشد دائمی و الهامات درونی در چنین معنویت زنده ای نهفته شده معنویتی که لحظه به لحظه بروزرسانی میشود.
dooo (دوشنبه 30 بهمن 02), Mvaz (شنبه 28 بهمن 02), مدیرهمدردی (شنبه 28 بهمن 02), بی نهایت (یکشنبه 29 بهمن 02)
تشکرشده 2,227 در 906 پست
مطلب بالایی خیلی سنگین بود انصافی
دوستان حالشون چطوره؟ بهتر هستن ایشالا؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)