حال و احوال یاران همدردی (12)

[paiize]

سلام
فرشته مهربان عزیزم ممنونم ازت شما لطف داری به من!
راستش امشب که میخوام بنویسم وبه قول شما از دیدگاه هام بگم حال عجیبی دارم وبدجور دلتنگ وغصه دار!!
نمیدونم چه حکمتیه که از شهادت آن عزیز سفرکرده،غصه ها فراوان وروزها طولانی تر شده،اما مدام باخودم میگم این امتحان خداست،خدایی که داره بزرگی اش رو به رخ میکشه،فکر نمیکنم جز با دوسه تا از دوستان جایی درد دل کرده باشم راجع به این اتفاقات!اون هم نه عمقی!
دوستان همدردی دلم پره از این اتفاقهای تلخ!کوچکترین مشکل رو من دارم دربرابر بقیه!بزرگترینش رو عموی عزیزم که مبتلا به سرطان بدخیم شذه ودکتر گفته از خدا معجزه بخواین!!!
خدایا معجزه ات را وقتی دیدم که پدرومادرشهید پیشانی تیر خورده فرزندشان را دیدند وتوانستند اورا رها کنن وبه سوی تو بفرستند،معجزه ات راوقتی دیدم که دربرابر دیوانگی وبی قراری همه مان ،کم کم صبر وایمان رادر قلبمان ،دلتنگی وشوق دیدار را در لحظه لحظه های مان جانهادی.

خدایا بدون شک بازهم معجزه ای برایمان داری وبازهم امتحانی دیگر...من خسته نیستم ،به یکتایی خودت قسم خسته نیستم!هنوز توان دارم وهنوز امید دارم...تو فقط زودتر نشانم بده که برایمان چه روزهایی در پیش است

خدای من دوستت دارم باتمام وجودم.

[فکور]

سلام به اعضای خانواده بزرگ همدردی
ان شاالله این روزهای آخر سال که مصادف با ماه مبارک رجب میشه سرشار از انرژی مثبت و تحرک و پویایی در مسیر بندگی خدا باشین
منم خوبم خداروشکر. فعلا شرایط یکم متلاطمه اما سعی میکنم از اتفاقات اثر نگیرم

همش میخوام تاپیک بزنم ولی میدونم فرصت استفاده از لبتاب رو ندارم که بخوام پیگیر تاپیکم بشم
میشل پست 294 خوندم منم حس خاصی به اعضای این سایت دارم مثل یک خانواده. مثلا بی نهایت مادر مهربون دلسوز سایته فرشته مهربان مادربزرگ که میخوای بشینی پای حرفاش مدیر همدردی پدری که خیلی گرفتاره ولی همون اندک وقتی که واس بچه هاش میذاره خیلی ارزشمندو مفیده میشل فرزند بزرگ خانواده که خیلی عاقل و فهمیدست و الگوی بقیه بچه هاست پوه بچه تحت قاری (هیچوقت فکر نمیکردم این کلمه رو بخوام بنویسم اخه املاش چه جوریه واقعا؟) که همرو کچل کرده و همه توجها سمتشه پاییزه ازدواج کرده رفته و گرفتاره زیاد سمت خانواده نمیاد خاله قزی یک دایی خیلیی باحال و بانمک و پرانرژی فکور عمه خانم عاقل و فهمیده .
خدا همتون حفظ کنه
یاعلی

سلام به همه
شمیم جان من عمه بعدا میشل دختر خانواده یعنی من انقدر پیرم
شوخی کردم جدی نگیر همین که یاد من هم بودی ممنونم

پاییزه جان درکت می کنم
من هم خاله عزیزم به سرطان بدخیم مبتلا بود و چقدر روح و روان همه درگیر بود
ای کاش داروی این بیماری هر چه زودتر کشف بشه تا افرادی که الان مبتلا هستن یا در آینده مبتلا میشن بتونن شفا پیدا کنن

در رابطه با کاربری که گفته شده بود آقای باغبان هست هم به نظرم کلا ابراز نظر نشه بهتره
اگر بر فرض این کاربر همون کاربر باشه حتما دلیلی داشته که نخواسته با اون نام بیاد

میشل جان پاسخی که به من در حال و احوال داده بودی رو دیر دیدم برای همین عکس العملی نداشتم. امیدوارم مسائل زندگیت حل شده باشن یا در مسیرش قرار گرفته باشن

فرشته مهربان عزیز پست یکی مونده به آخرتون جالب بود
پست آخر هم البته برای من فایلهاش باز نشد

اسفند ماه رو خیلی دوست دارم حتی بیشتر از عید
شور و شادی و جنب و جوش توی مردم موج می زنه
هر چند امسال وضعیت اقتصادی مردم خوب نیست ولی به هرحال این شور و نشاط هنوز هست و برای من خیلی ارزشمنده

خودم هنوز درگیر کلاسهام هستم وگرنه بیشتر می رفتم بیرون و نظاره گر شادی و نشاط مردم می شدم

خدایا به همه هموطنان من سلامتی و خوشبختی بده

به امید روزهای بهتر برای این سرزمین و هموطنانم

[زندگی خوب]

سلام
قبلا تایپیکی با عنوان خداحافظی از همدردی وجود داشت.
گشتم بسته شده بود و امکان گذاشتن پست وجود نداشت.
من میخواستم از دوستان همدردی که با خوندن تایپیک ها و پیام هاشون خیلی چیزها یاد گرفتم تشکر کنم و از تالار خداحافظی کنم.
ممنون که هستین و خیلی چیزها از شما یاد گرفتم.
خدانگهدار همگی.

[میشل]

تولد آرزوی عزیزم، خوشحالم که خوبی و داری به خودت نیکی می کنی. منم ازت ممنونم که همراهم بودی و هستی.

خدایا معجزه ات را وقتی دیدم که پدرومادرشهید پیشانی تیر خورده فرزندشان را دیدند وتوانستند اورا رها کنن وبه سوی تو بفرستند،معجزه ات راوقتی دیدم که دربرابر دیوانگی وبی قراری همه مان ،کم کم صبر وایمان رادر قلبمان ،دلتنگی وشوق دیدار را در لحظه لحظه های مان جانهادی.

پاییزه چقـــــــــــــــــدر این حرفت به دلم نشست.

زندگی خوب

وقتی تاپیک خداحافظی از همدردی بسته شده، یعنی اجازه ی خداحافظی از همدردی به شما داده نشده دیگه، غیر از اینه؟

حالا اگه می خوای یه مدت مرخصی بگیری، درخواست کتبیتو تقدیم کن، شاید موافقت بشه.

فکور جان اگه اشتباه نکنم پارسال هم گفتی که دلت می خواد وقت داشتی و میرفتی مردم رو موقع خرید کردن نگاه می کردی. حالا امسالم باز وقت نداری. اگه سال دیگه شد و دیدی دیگه دلت اینو نمی خواد چی؟ آرزوها تا همیشه منتظر نمی مونن که ما برآوردشون کنیم و بذاریمشون در اولویت. خسته می شن، میرن. بعد آدم می گه کاشکی بازم دلم فلان چیز رو ازم می خواست که می تونستم الان از انجام دادنش حسابی لذت ببرم..

این دانشجوهای طفلک هم کلی برنامه دارن برای خودشون، یه هفته زودتر تعطیلشون کنی، جای دوری نمی ره.

[شمیم الزهرا]

سلام من نمیدونم چرا نمیشه تشکر بزنم زیر پستها
کلی خندیدم اینقدر ما خانما رو سنمون حساسیم و با یک پست کلی تالارو به هم ریختم فرشته مهربان اینقدر پستتون شیرین بود که دلم میخواست دکمه بوس هم علاوه بر تشکر وجود داشت (مسئولین رسیدگی کنن لطفا)
خدا همه پیرزن پیرمردها و جوون ها و نوه و نتیجه های سایت و نوزادان و نوپایان و نوباوگان و کودکان و عمه و دایی و عمو و خاله هارو حفظ کنن الهی

از احوالات خودم بگم... دعا کنین خدا هدایتم کنه این روزها یکم بی قرارم...
پاییزه جون چقدر دلم میخواد حرفاتو بشنوم... فکر میکنم خیلیا مثل من شاید با حرفات تلنگری بخورن

[فکور]

فکور جان اگه اشتباه نکنم پارسال هم گفتی که دلت می خواد وقت داشتی و میرفتی مردم رو موقع خرید کردن نگاه می کردی. حالا امسالم باز وقت نداری. اگه سال دیگه شد و دیدی دیگه دلت اینو نمی خواد چی؟ آرزوها تا همیشه منتظر نمی مونن که ما برآوردشون کنیم و بذاریمشون در اولویت. خسته می شن، میرن. بعد آدم می گه کاشکی بازم دلم فلان چیز رو ازم می خواست که می تونستم الان از انجام دادنش حسابی لذت ببرم..

این دانشجوهای طفلک هم کلی برنامه دارن برای خودشون، یه هفته زودتر تعطیلشون کنی، جای دوری نمی ره.

سلام
راست میگی میشل جان
پارسال هم کار پیش اومد نشد از اون چیزی که دلم می خواست لذت ببرم

و اینکه به این فکر نکرده بودم که ممکنه یه روز این موضوع برام جذاب نباشه همش میگم اشکال نداره بمونه برای بعد
صحبتت جالب بود برام. از این زاویه به مسائل نگاه نکرده بودم

حالا این مورد که زیاد بزرگ نیست
ولی حق با شماست هر چیز یه وقتی داره

ولی کلاسها واقعا دست من نیست
نمیشه بهشون بگم نیایید
حتی هفته پیش که می خواستن بگن نمیایم مجبور بودم بهشون بگم باید بیایید وگرنه غیبت می خورید
جو اینجوریه حتی نمیشه کلاس اضافه گذاشت و یه هفته به جاش تعطیل کرد
میگن فلانی کلاسهاشو برگزار نمی کنه
هزار جور حرف می زنن

پدرم یه ضرب المثل داره "هزار به به، به یک اه اه نمی ارزد"

ولی هفته دیگه مطمئنم کلاس نداریم بنابراین هفته دیگه رو سعی می کنم به تمایلات درونیم گوش کنم

[بی نهایت]

سلام
چقدر حال و احوال دوستان بوی عید و نو شدن می ده.
فرشته مهربان عزیز زیارتت قبول. عکس های پست آخرتون برای من هم نیامد.
من خونه تکانی هنوز شروع نکردم. هیچ حسی ندارم، فرشته مهربان باید برم پست پارسالت برای خونه تکانی رو بخورم.
یادمه تو هم نتونستی خونه تکانی کنی ولی با این حال راضی بودی.

اخه یک چیز دیگر هم هست، ما اینجا هیچ دوست و فامیلی نداریم که بیان خونمان، و همیشه تعطیلات عید مسافرت هستیم.

وای ولی کلی کار دارم.

[zzzz]

سلام به همگی امیدوارم خوب باشید

[فرشته مهربان]

سلام و سلام

بی نهایت جان .... امسال هم هنوز فرصت نکردم شروع کنم ... با این تفاوت که در طول ماه های گذشته از هر فرصت مقتضی ای برای تغییر و تحول و نظم و نظافت استفاده کردم بنا براین کارم زیاد نیست ... معتقدم که وقتی در طول سال مرتب و منظم و هر از گاهی یه گرد گیری و ... خلاصه دستت توی خونه داری باشه برای آخر سال و خونه تکونی خیلی بار سنگینی نداری .

خب مثل اینکه مجبورم حجم تصاویر را کم کنم که همینجا بار گذاری بشه ... حیفم اومد حجمشو کم کنم که کیفیتش کمک نشه ولی چاره ای نیست :

فکور جان منم از از جنب و جوش و فعالیت های زنده و نشان از جریان زندگی در مردم لذت می برم . یادمه دوران دانشجویی ... شبها که خیلی ها توی راهروها و راه پله های خوابگاه مشغول درس خواندن بودند ... من می رفتم دور می زدم و نگاه می کردم و از دیدن این فعالیت هدفمند و اون مشغول بودنها ها و ... لذت می بردم و یه انرژی وجد آفرین می گرفتم .

وقتی با دوستی که با او نوبت خونه داریمون در خوابگاه می رسید ... می رفتیم خرید توی بازار میدان امام حسین تهران ... لحظاتی گوشه ای می ایستادم و چشمهامو می بستم و به صدای فروشنده های که دعوت به خرید جنسهاشون می کردند و در هم شدن این صداها گوش می کردم و جملات جالبی از این درهمی صداها به گوشم می خورد و گاه خندم می گرفت ... و از اون جنب و جوش و نبض زندگی در تپش بازار و مردم لذت می بردم . کلاً گویی فعالیت هدفمند و همراه با شور و امید هر انسانی را به وجد میارد . اینطور نیست ؟

میشکل خانم گل .... منم حرفهای بی نهایت در پست قبلیش .... خیلی لذت می برم از پستهات که بوی پویایی و رشد مداری و جویای تحول بودن می دهد و ایضا ًسازگاری سازنده در این مسیر ... خدا قوت و انرژی و لذت وافر در این سیر عطایت کند

این هفته برنامه عمده من در کنار بعضی برنامه های جاری خیاطی است بر خواهر و خواهر زاده و خودم و .... خدایا شکرت

[باغبان]

سلام سلام 100 تا سلام ، به همه ی کاربرهای عزیز و گرامی.....به خصوص کاراگاههای گرامی و ارجمند










خانم ها ی مارپل شامل : " 7 " و " پاییزه " و " تولد آرزوها "

کرای ...کرای هست
آقای باغبان ، آقای باغبان
آقای محمد 93 .. آقای محمد 93
گیسوگمند ...گیسوکمند
و....


چطور فکر کردید ، کرای آقای باغبانه ؟
ای بابا ....
مسئولین رسیدگی کنند.

:)

-------------------------


کاربر زندگی خوب ....
وجود شما و دانش شما در همدردی لازمه
انشا الله که باشید و از پست های شما استفاده کنیم
اگه خسته اید یه مدت برید مرخصی و برگردید.


-------------------------

آخر سال هست و گرد گیری :)
الان باید برم آشپزخونه را تمیز کنم
ما بریم حمالی مون را کنیم ( خدا کنه همیشه باشه - اصلا یه افتخاری هست کمک به خانواده )
:)


آخر سال خوبی داشته باشید