چرا نمیتونم شاد باشم و لذت ببرم؟

[خادم رضا]

ممنونم از همه شما
انه ماری خانوم حرف شما تو کت من نمیره
فکر میکنم این شعاری بیش نیست حداقل برای بنده که ازدواج میکنم تا کامل بشم
ما ازدواج میکنیم چون نیاز داریم حداقل منکه اینطوریم اگریه روزی بخاطره نیاز نباشه هرگز ازدواج نمیکنم و حتی بهش فکرم نمیکنم
خوشحالم که شمام فهمیدید من خیال پردازی در فکرم دارم و با واقعیت متفاوت
یه جور مکانیسم دفاعی حس میکنم در منفعال
چون یکبار مزه شکست چشیدم حالا میخوام یک زندگی شروع کنم که شکست و بی مهری توش نباشه برای خودم و بقیه ثابت کنم که من تونستم
تخیلاتمم مکانیسم دفاعی بنده هست که نمیخواد باور کنه که من ادم ازدواج نیستم چون هدف از ازدواجم محبت تعهد
چون یکبار هم شکست خوردم حتی ممکن در ناخوداگاهم این حس رو کنم که منم در بعضی جاها کم گذاشتم برای زندگیم حالا با این کار میخوام جبران کنم حتی خانوادم
خانوادمم حس میکنند که کم گذاشتن برای زندگیم حالا با این قوانین حس میکنند جبران شکست قبلی منو انجام میدن حالا به هرقیمتی
والا طبیعی نیست که دختر دسته گلشون با یک مرد متاهل سن بالا موافقت کنند و بدن
الانم بهشون بگم شاید منکر بشن ولی در ناخود اگاهشون دقیقا این حس دارن
باید باور کنم که در این عرصه و زمانه جایی برای محبت و تعهد وجود نداره جایی برای جبران بعضی کمبودهای زندگی قبلیم نیست
حرف زیاده
ولی به این حرفا اکتفا میکنم

- - - Updated - - -

اون زندگی تموم شد رفت الان یک زندگی جدید رو امتحان دارم میکنم
شایدم جبران انتخابم میخوام انجام بدم هی میگم همه مردا که اینجوری نیستن شاید این فرق کرد

[Pooh]

اون زندگی تموم شد رفت الان یک زندگی جدید رو امتحان دارم میکنم
شایدم جبران انتخابم میخوام انجام بدم هی میگم همه مردا که اینجوری نیستن شاید این فرق کرد

متوجه نشدم. الان با کسی در ارتباط هستید؟؟؟

آخرش نمیخوای به ازدواج فکر کنید؟ میخواید به ازدواج فکر کنید؟ چیکار میخواید کنید؟ من که گیج شدم آخرش حرفتون دقیقا چیه؟

[آنه ماری]

.

کلا از حرف و صحبت دیگران یا وقایع همون چیزی را میبینی و میفهمی که خودت میخوای که ممکنه خیلی خیلی از خقیقت دور باشه.

مثلا در جواب خیلی از پستهای بچه ها احساس میکنم یا اصلا نخوندیشون یا فقط اونچیزی که خودت خواستی را ازشون برداشت کردی و بعد هم جواب دادی.

.

عزیزم یکی از نشانه های سلامت روان تمایل به ازدواجه . اگر کسی بگه من نمیخوام ازدواج کنم احتمالا در زندگیش اسیب دیده.

من هم نگفتم ازدواج نکن . شما هر زمان خواستگار مناسب و خوبی براتون اومد ازدواج کنید ولی با دلایل منطقی.

خادم جان هر استانداردی که برای خودت داشته باشی در همون حد هم خواستنی هستی.

وقتی میگی یکی بیاد از لحاظ مالی تامینم کنه خواستگاری برات میاد که میگه تامینت میکنم ولی شما کاری به اینکه با زنهای دیگه هستم یا نه نداشته باش.

امیدوارم این بار منظورم را متوجه بشی.

[Niagara]

ممنونم بخاطره پاسخ
حالا یه سوال
چجوری میتونم مثلا جای کتاب و ازدواج عوض کنم
برای بهتر رسیدن به این مطلب ١٠ موردی که سبب علاقم میشه به ازدواج به ترتیب اولویت مینویسم
١.حمایت عاطفی
٢.همه روم یه حساب دیگه باز کنند و با من یه جور دیگه برخورد کنند
٠٣حمایت امنیتی
٠٤ حمایت ج....
٠٥حمایت مالی
٠٦استقلال
٠٧بتونیم هر جا بریم و ازادی
٠٨بچه اوری
٠٩پسرم بهش بیشتر خوش بگزرد
خوب ٩تا از مهمتریناش گفتم
ایا میشه بنده از منبع های دیگه این موارد رو دریافت کنم و برام کمرنگ تر بشه این مساله
یا همچنان جز اولویتهای زندگیم است?
دوست دارم مثل احساس فیلم دیدن که زمانی برام جذاب بود اون هم بره از اولویتم

سپاس خادم رضا عزیز . خوبه که 9 تا 10 دلیل آوری برای ازدواج . ولی بحث ما مطالعه بود نه ازدواج . فقط دیدی که که برای ازدواج دلایل های خوبی پیدا کردی و برات مهم شده .
حالا به فرض 10 دلیل بیار برا ی مطالعه کردن . اگه تونستی این دلایل را بیاری برای مطالعه او موقع منطق خوبی پیدا می کنی برای اقدام . اگه نتونی نمی تونی دیگه خوب . تو زندگی و شادی هات هم همین کار را کن .لایه های زیر را درست کن بعد رو را . این از این دیگه . که سعی کردم اصلی ها را بهت بگم و دیگه بقیه اش همت خودته . همین سه چهار خط کمکی خوبی بهت می کنه . اگه منظورم را گرفته باشی .
تو مسئله ازدواج قرار نیست در حالت کلی مثلا کتاب خواندن نیاز ازدواج ما را پر کنه در هدف های ما . ازدواج نیاز لازمه . ولی برای هر دردی دوا و نسخه مخصوص هست . اول تلاشت را برای ازدواج که هدف خوب و مهم هست بذار و هیچج وقت ناامید نشو . حالا اگه دیدی نشده باید ببینی نسخه درمانش چیه ؟ الان مثلا شما میگی اون 9 نیاز ازدواج را لازم دارم ولی ازدواج نکردم، خوب باید چی کار کنم ؟
سئوال مهمی هست . هر فردی نسخه خودش را داره . خودت در این زمینه تحقیق و مطالعه کن . من از جانب خودم بهت بگم بدردت نمی خوره . خودت بهش برس و جواب را پیدا کن . اون هم با مطالعه - تحقیق - پرسش از مشاوران و غیره .این می تونی یکی از هدف خوب برای مطالعه باشه .

[خادم رضا]

ممنونم از پاسخهای شما
منظورم زندگی بعد از جدایی که جدید
منظورم خواستگارم است
خانوم انه ماری من خیلی حرفهای شما رو قبول دارم مثلا راجع به بچه ولی چند تاشم فکر میکنم اینطوری نیست حالا شاید همون مکانیسم دفاعی که نمیخوام باور کنم
ممنونم از شما
خانوم نیاگارا از شما هم خیلی ممنونم حتمی به صحبتهاتون فکر میکنم و عمل میکنم
یعنی شما فکر میکنید اگر من همسری مناسب پیدا نکنم تقصیر خودم
صحبتتان جالب بود شاید به قول انه ماری تقصیر استاندارد هات هست
امیدوارم یک روزی به کتاب علاقمند بشم
خانومانه ماری اگر سرتون خلوت میتونید اون مواردی که درست نیست و ممکن با ازدواج بهش نرسم بیان کنید

[آنه ماری]

خادم جان همه ما یه قسمت منطقی و یه قسمت خیالی تو وجودمون داریم که که می تونیم هر کدام را خواستیم تقویت کنیم.

شما مثل هر ادم دیگه ای اشتیاق و تمایل به ازدواج دارید ولی قسمت منطقی وجودتون چون اسیب دیده چون ترسیده یا شاید چون میبینه ازدواج مجدد سخت شده دلایلی میاره مثل اینکه تو همه چیز داری چرا میخوای ازدواج کنی یا هر چیز دیگه ای تا شما را از فکر ازدواج خارج کنه.

در مقابلش اون قسمت احساسی یا تخیلی وجودتون که برای شما خیلی هم قوی هست شروع میکنه به دلیل و بهانه درست کردن برای ازدواج. حتی دلایلی میاره که فقط در همون تخیلاتتون وجود داره.

نمونه های زیر نشون دهنده جنگ درونیتونه.

یه جا میگی من شاغلم و پیشنهاد کار زیاد دارم. یه جای دیگه میگی یکی از اهدافم از ازدواج مسایل مالیه.

یه جا میگی خیلی ها در حضورم میگن خوش بحالت بعد جای دیگه میگی میخوام با ازدواج کاری کنم که دیگران یه جور دیگه درباره ام فکر کنن.

یه جا میگی کمبود ندارم یه جا دیگه میگی با ازدواج کمبودها م را میخوام بر طرف کنم.

شما حتی در یک پست از اول تا اخرش چند بار جملات متناقض استفاده میکنید.



حالا خادم جان شما یکبار سعی کن با قسمت منطقی وجودت اون 9 دلیلی را که اوردی مرور کنی. به نظرت کدوم منطقیه. به نظرت کدوم را نداری که قراره با ازدواج بدستشون بیاری.


خادم جان نگاه کلی به دلایل ازدواج نداشته باش دلایلت برای شخص دیگه ای با شرایط دیگه ای شاید منطقی باشه اما تو با این توانایی هات نباید اینجور فکر کنی.

سطح فکرت را ببر بالا



دلیل شماره7

چرا باید شخصی با شرایط شما فکر کنه با ازدواج میتونه استقلال داشته باشه و هر جا بخواد بره.
ایا خانوادت بهت سخت میگیرن؟ ایا تلاش کردی استقلالت را تو این وضعیتی که هستی بدست بیاری؟

الان دخترهای 18 ساله دانشگاه اون ور کشور قبول میشن. میرن تو شهر غریب زندگی میکنند خانواده هم همچین نگران نیستن چطور شما با یه بچه ده ساله. با یه ازدواج قبلی نمیتونید هر جا خواستید برید ؟

دلیل شماره 6
منظورت از استقلال چیه؟ خونه جدا؟ اشپزخونه خودت؟ میتونی یه جانزدیک خونه مادرت اجاره کنی اگه توان مالیش را نداری تلاش خودت را بکن تو همون خونه پدرت استقلال داشته باشی.

دلیل شماره2

اگه من یا زن همسایه یا زن دایی یا عمه یا همکار فکر کنیم تو ادم اهل زندگی نیستی. یه عیبی تو وجودته که طلاق گرفتی. یا اصلا روی تو هیچ حسابی نکنیم .ایا اصلا اهمیتی داره؟

همین مهمه که تو میدونی کار درست را انجام دادی.

یه چیزی برات بگم همین ادمها با این روش فکر کردن و قضاوتشون وقتی ازدواج کنی هم پشت سرت میگن معلوم نیست چکار کرده که مردِ اومده عقدش کرده.

هیچوقت هیچوقت و هیچوقت برات حرف مردم مهم نباشه. این جور که از نوشته هات معلومه پدر و مادر خوبی داری همین برای همیشه کافیه.

دلیل شماره 3
الان امینت شما چه مشکلی داره ؟ شما که مثل ادمهای زمان مادربزرگتون فکر نمیکنید که سایه مردی بالای سرتون باشه و ازتون حمایت کنه؟

دلیل 8
شما که خداروشکر فرزند دارید پس نیازتون فرزند اوری نیست میتونید به همین یکی رضایت بدید.

دلیل 5 و 9 را هم که دربارش صحبت کردیم

ببین خادم جان اگه منطقی نگاه کنی شما به امنیت و استقلال و مسایل مالی و پدر برای بچت و حرف مردم احتیاجی نداری مگر اینکه خودت را محتاج کنی. محتاج بودن هم مساوی با وابسته بودن. وابسته بودن هم مساوی با ترس و اضطراب و وحشت .

خادم جان باور کن تنهامسائل روانی و جنسیه که با همسرمون کامل میشه.
فقط یه همسر خوب میتونه مارا از لحاظ روانی به اون ارضایی که لازمه برسونه که از زندگی لذت ببریم.

تو میخوای ازدواج کنی چون درستش همینه. چون میخوای به اون ارامش برسی.
به خودت فشار نیار که باور کنی لازم نیست ازدواج کنی.

با قسمت منطقی وجودت دوست باش.
هنوزم ادمهای درستی هستند که اگر خدا بخواد و تو راه ما قرار بگیرن میتونن همسفر خوبی برامون باشن.

اون قسمت تخیلی وجودت را هم کنترل کن که دلایل مسخره برای ازدواج برات نیاره که مجبور بشی ادم متاهل را برای ازدواج سبک و سنگین کنی.

تو با یک ازدواج خوب به همه اون موارد میرسی اگر چه اکثرشون را همین الان هم داری یا با تلاش میتونی بهشون برسی.

اما ازدواج خوب زمانی اتفاق میافته که منطقی فکر کنی. اگر اختیارت را دست تخیلت بدی ادمهای تخیلی سراغت میان.

[خادم رضا]

ممنونم بابت پاسختان
ولی
ولی واقعا اینجوریه
یکی به من میگه خوشبحالت ولی نمیدونه چقدر مشکل دارم و چقدر دوست دارم حمایت بیشتر خانواده رو داشته باشم
یا مثلا من قرار نیست همه پول زندگی رو بدم چون حقوقم نمیرسه
یا مثلا من کمبود مالی ندارم ولی کمبود محبت همسری دارم اونم بخاطره شکست در زندگیم بیشتر
شما درست میگید باید بزارم هر وقت موقعش با فرد مناسب شد ازدواج کنم
ولی من همش فکرم درگیر این مسیله هست
و جالب تا ٢ سال نیم پیش اصلا فکر نمیکردم بهش ممکن خوااستگارم داشتم ولی ٩٠ درصد الان مغزم به ازدواج فکر میکنه
این منو اذیت میکنه
دلم میخواد درس اولویت من باشه وبچم اولویت من باشه قصد ازدواج بره تو حاشیه لازم به ذکر بگم این موارد دوست داشتن ها و گزینه های ازدواج فقط در حد فکر و والا حداقل ٨تا٩ سال دیگه موقعیت ازدواج من فراهم میشه یعنی چی
یعنی من فقط فکر ازدواج میکنم و به عمل نمیرسه دلم میخواد همین فکرم نکنم و جاشو به کار تحصیل زندگی بچه بدم
یه چیز جالب بگم
متاسفانه شاید انقدر به ازدواج فکر میکنم دیگه جایی و راهی برای دوست داشتن چیزهای دیگه نمیمونه دیگه انرژی نمیمونه
انقدر توجهم حالا بخاطره کمبود یا در ناخوداگاهم برای جبران انتخابم و بخشیدن خودم بخاطره انتخاب غلطم دیگه حسی برای چیزهای دیگه نمیمونه
بازم ممنون زحمت کشیدید

[آنه ماری]

تراپی انجام بده خادم جان. تراپی همراه با مصرف قرص میتونه خیلی کمک کنه.

[خادم رضا]

سلام
باورتون میشه امروز حال بهتری دارم
وقتی دیدم این همه تقلا بخاطره ذهنیت اشتباه خودم
به خودم میگم ای نفس سرکش لحظه ای وایسا ببین که اینهمه بدو بدو اینهمه حرص فقط بخاطره اینکه خودم ببخشم و جبران کنم همه چیو
جالب یکی از تاپیکهام گفته بودم خواستگار متاهل دارم و من واقعا داشتم در موردش فکر میکردم اون موقع این هم بخاطره این بود که میخواستم خودمو تنبیه کنم بخاطره شکستم در زندگی یعنی نتنها خودمو نمیبخشیدم بلکه بخشش خودم در تنبیه خودم میدیدم یعنی حالا که انتخاب غلط کرده بودم الان که شاید منم در زندگی کم گذاشته بودم الان باید قسمتم یه فردی میشد که برای داشتنش از صبح تا شب چشمم به در بود که کی نوبت من میشه معمولا افرادی مثل من یک خشم وحشتناک از خودمون و زندگی داریم چون خودمونو نبخشیدیم شاید این خشم درونی باشه و یدفعه بزنه بیرون جالب ما از خشممون هم خشمگین میشیم
دنیای عجیبیه
خیلی حرفا بود دوست داشتم بگم ولی
ولی ولش کن
حالا که خودمو بیشتر شناختم سعی میکنم با خودم مهربان تر باشم
اشکال نداره من باعث به دنیا اومدن بچه ای باشم که خودم اصرار به دنیا اومدنش در زندگی داشتم
اشکال نداره شکست خوردم
اشکال نداره بعضی وقتها من موجب دعوا میشدم
اشکال نداره انتخاب غلط کردم
ادم که کار اشتباه میکنه رو نباید حتمی تنبیهش کرد تا ادب بشه
نباید خشمگین باشم بخاطره اینکه تنبیه نشدم بخاطره انتخاب اشتباهم


فکر کنم بسه دیگه برم به زندگیم با پسر کچولوم برسم
و باز هم از همدلی که با من کردید ممنونم

[test]

جهت تست ویرایش/
ویرایش شد