به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 29 , از مجموع 29
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    ممنون که جواب دادید.

    جوابهاتون رو خوندم.

    حالا یه سوال دیگه هم دارم. ممنون میشم این رو هم مثل بقیه سوالها صادقانه و راحت جواب بدید.

    چه آرزوهایی دارید؟ و در کودکی و نوجوانی هم بهمون بگید چه ارزوهایی داشتید؟ هر آرزویی رو، چه کوچک چه بزرگ که یادتون میاد که توی زندگی داشته اید برامون بگید.

  2. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (پنجشنبه 07 آذر 98)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,832
    سطح
    73
    Points: 12,832, Level: 73
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    سلام.
    ممنون که جواب دادید.

    جوابهاتون رو خوندم.

    حالا یه سوال دیگه هم دارم. ممنون میشم این رو هم مثل بقیه سوالها صادقانه و راحت جواب بدید.

    چه آرزوهایی دارید؟ و در کودکی و نوجوانی هم بهمون بگید چه ارزوهایی داشتید؟ هر آرزویی رو، چه کوچک چه بزرگ که یادتون میاد که توی زندگی داشته اید برامون بگید.

    سلام Pooh گرامی

    همیشه آرزو داشتم توی یه دانشگاه خوب، یه رشته ی خوبی درس بخونم..
    وقتی بچه که بودم مثل بقیه بچه ها دوست داشتم دکتر بشم..

    وقتی بزرگتر شدم، بازم دوست داشتم دکتر بشم یا مثلا برم یه دانشگاه خفنی. مثل دانشگاه تهران.. شریف و...

    اما درکل همیشه بیشتر دوست داشتم دکتر بشم.

    ولی رفتم رشته ی ریاضی! نمی دونم چرا!

    بعد رفتم معماری! اونم نمی دونم چرا! موقع انتخاب رشته دوستم گفت معماری رو انتخاب کنیم، رشته ی خوبیه، منم انتخاب کردم

  4. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    سلام.
    عزیزم شما اصلا نظام باورهاتون منطقی نیست. باورها و تصمیمات تون ضد و نقیض هستند.
    باید بشینید با خودتون فکر کنید و تصمیم منطقی بگیرید.

    شما مهاجرت کردید و رفتید به یه کشور مدرن اما می خواید ازدواج سنتی کنید!
    خب این معلومه غیرمنطقی و ضد و نقیض هست. در کشور مدرن نمیشه سنتی ازدواج کرد.

    اگر ازدواج سنتی براتون مهم بود باید در ایران که جامعه ای نیمه سنتی هست می موندید.

    باید بشینید با خودتون تصمیم بگیرید. زندگی مدرن می خواید یا سنتی؟

    در ازدواج سنتی افراد منطقی میرن جلو و بعد ازدواج می کنن.
    ولی در ازدواج مدرن، افراد با هم آشنا و دوست میشن، عاشق میشن و بعد ازدواج می کنن.

    نکته دیگه که جواب تون رو خودتون می دونید. یه مشکل اصلی شما عدم روابط تون هست. خواستگار یا کلا پسر از آسمون پیدا نمیشه. بلکه باید توی موقعیتش باشه.
    الان شما توقع دارید خواستگار/پسر از کجا پیدا بشه و از شما خوشش بیاد؟

    مهمونی و جمع های حتی سالم که نمی رید. توی دانشگاه هم انقدر گارد دارید اجازه نمیدید حتی اگر کسی از شما خوشش اومده پا پیش بذاره.

    توی هر جایی هم پسر خوب هست و هم پسر بد. پسرهایی هستن که فقط دنبال سواستفاده و روابط موقت و رابطه جنسی هستن. خیلی پسرها هم هستن پاک و ساده هستن و دنبال ساختن زندگی و عشق می گردن.
    شما باید منطقی رفتار کنید و بتونید تا حدودی این افراد رو از هم تشخیص بدید.

    با این رویه که این چند سال پیش گرفتید بازنده اید. فقط عمرتون رو تلف می کنید. خیلی زود متوجه میشید که اشتباه کردید و سالهایی که می تونستید چقدر خوش و شاد باشید رو در افسردگی و تنهایی تلف کردین.

    قبول دارم هر تغییری اولش خیلی سخته. براتون خیلی سخته وقتی سالها این طوری زندگی کردید بخواید عوضش کنید. ولی قرار نیست یک شبه انقلاب کنید. کم کم شروع کنید.
    می تونید از همون پسر اصفهانی که گفتید پسر خوبی به نظر می رسه شروع کنید. یه قدم زدن با هم مگه چی بود که شما 2 بار درخواستش رو رد کردید؟
    مگه گفته بود بیا خونه مون با هم بخوابیم که شما انقدر با استرس ردش کردید؟

    درک نکردید که زندگی و جوانی انقدر کوتاهه که ارزش این همه تفکرات و تعصبات پوچ رو نداره.
    برای زندگی و عمر خودتون ارزش قائل بشید. زود دیر میشه

  5. 3 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    Pooh (شنبه 09 آذر 98), scarface (جمعه 08 آذر 98), بانوی آفتاب (شنبه 30 آذر 98)

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام الان می تونی تغییر رشته بدی به دندانپزشکی یا پزشکی طبق قوانین اون کشور و همینطور قوانین بورسیه ات؟ اگر بتونی کار بدی نیست به نظرم با توجه به اینکه هم دوست داری و هم رشته پولسازی هست هم ظاهرا در کشوری که شما الان هستی و هم در ایران از نظر سایر روابط هم به نظرم یه چهارچوبهایی رو برای خودت تعریف کن که هم زیاد از حد سختگیرانه نباشه و هم زیادی آزاد نباشه و هم با عقایدت جور دربیاد و هم شما رو به انزوا نکشونه اینجوری به سمت افسردگی مفرط پیش میری اگر صلاح می بینی که در یک جمعی شرکت کنی یکی دو بار خودتو مجبور کن که بری یعنی از دیدگاه تفریح بهش نگاه نکن از دیدگاه وظیفه ای که لازمه انجام بدی بهش نگاه کن تا یواش یواش عادت کنی از شر اینستا و فضای مجازی هم خودتو نجات بده برای اونم یه چهارچوب زمانی داشته باش و یواش یواش کمش کن زندگی توی فضای حقیقی اتفاق می افته نه مجازی

    - - - Updated - - -

    متاسفانه مشکلی پیش اومد و پست ویرایش نشد همه جمله ها پشت هم و بدون پاراگراف بندی اومدن

  7. کاربر روبرو از پست مفید فکور تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (شنبه 30 آذر 98)

  8. #25
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,798 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بانوی آفتاب نمایش پست ها


    همیشه آرزو داشتم توی یه دانشگاه خوب، یه رشته ی خوبی درس بخونم..
    وقتی بچه که بودم مثل بقیه بچه ها دوست داشتم دکتر بشم..

    وقتی بزرگتر شدم، بازم دوست داشتم دکتر بشم یا مثلا برم یه دانشگاه خفنی. مثل دانشگاه تهران.. شریف و...

    اما درکل همیشه بیشتر دوست داشتم دکتر بشم.

    ولی رفتم رشته ی ریاضی! نمی دونم چرا!

    بعد رفتم معماری! اونم نمی دونم چرا! موقع انتخاب رشته دوستم گفت معماری رو انتخاب کنیم، رشته ی خوبیه، منم انتخاب کردم

    ............


    با سلام
    اگه هدفی داشتید باید به اون سمت حرکت می کردید و اگه مسیر دیگری رفتید حتما دلیلی داشته !
    باید ببینید اون دلیل چی بوده


    به نظرم شما بیشتر دوست داشتید شبیه دیگران باشید ،،،در حالی باید در جستجوی خودتون باشید و در مسیر خودتو ن و استعداد هاتون حرکت کنید
    یه زمانی بذارید به خودتون و و جود متعالیتون تفکر کنید،،استعداد هایتون را بشناسید و در اون مسیر باشید
    اگه این تفکر نباشه در خودشناسی ،،،، پزشکی هم قبول بشید و 10 سالی هم عمر بذارید ، باز شاید راضی نباشید از خودتون !
    انسانها می توننند هر علمی را بیاموزند ! .....ولی مهم زمان هست !
    در مدت کوتاه عمرمون نمی تونیم همه چیر را یاد بگیریم ....بلکه باید ببنیم تو چه چیزی استعداد بیشتری داریم و در اون میسر حرکت کنیم
    ثروت هم در این مسیر هست :) ،،، یعنی شناخت واقعی استعداد خود و تلاش و تمرکز کامل در اون مسیر


    حکایت بعضی از ماها شبیه اون مشتری هست که میره شیرینی فروشی ،که به قناد میگه این شیرینی را بده ،،
    تا قناد میخواد براش بیاره و بذاره تو جعبه ،، طرف میگه اینکی بهتره از این بذار ...
    قناد بنده خدا باز میره حرفش را گوش بده ،،،باز طرف میره یه دور دیگه میرنه میگه همه را بنداز دور از این مدل بذار
    :)

    چون نمی دونه چی می خواد و با دیدن هر چیزی وسوسه اون را پیدا می کنه


    ...............



    بعضی موقع ها کمال گرایی عمر ما را می دزده ، چون ما هی تلاش می کنیم با ارزش تر بشیم ،،
    ارزش واقعی در وجود خودمون هست نه بیرونمون !
    پیدا کردن ارزش واقعی درونی ،،باعث ارزش بیرونی هم میشه ،،،ولی برعکسش فقط مُسَکن هست .


    ............


    مسئله تون را بالینی تر پیش یه مشاور بررسی کنید
    این مسائل را تو ازدواج و رشته تحصیلیتون ندیدم در شما ( از نگاه خودم ) ....باید بالینی تر بررسی کنید
    موفق باشید


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 12 آذر 98 در ساعت 19:12

  9. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 13 آذر 98), بانوی آفتاب (شنبه 30 آذر 98)

  10. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,832
    سطح
    73
    Points: 12,832, Level: 73
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام ممنون بابت راهنمایی های خوبتون. عذر می خوام بابت تاخیر
    کارهای دانشگاه یه کم زیاد بود..

    چند روز پیش توی اینترنت خوندم که احساسات درونیِ ما بخاطر کمبود یه سری ویتامین ها هم هست.. مثل b12 و این چیزا.
    من بیشتر وقتا یه دفعه گریه می کنم خود ب خود. یا توی فکر می رم. توی اینترنت سرچ کردم نوشته بود بخاطر کمبود ویتامین ها هست و افسردگی.

  11. کاربر روبرو از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده است .


  12. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 22:03]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,574

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام،

    خانم بانوی آفتاب پس آقا/خانم cry رو یکبار با دقت بخونید.

    توصیه میکنم، اگر صلاح دونستین یکبار عضو انجمن آزاد بشید و با مدیر همدردی مشورت کنید.

  13. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (یکشنبه 01 دی 98)

  14. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 فروردین 03 [ 18:08]
    تاریخ عضویت
    1393-6-24
    نوشته ها
    168
    امتیاز
    12,832
    سطح
    73
    Points: 12,832, Level: 73
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,836

    تشکرشده 281 در 127 پست

    Rep Power
    39
    Array
    سلام ممنونم بابت راهنمایی تون

    بله اتفاقا با دقت خوندم..

    خیلی وقته که به این حرف پی بردم که مدت عمرمون کوتاهه و نباید زیاد سخت گرفت..

    من دیگه پذیرفتم که چندین ساله وارد این رشته شدم و دوستش دارم اما چون فکر می کردم رشته بی کلاس و الکی ای هست دوست داشتم برم رشته ی درستو حسابی تری

    اما دیگه با خودم گفتم سخت نگیرم و همین مسیری که اومدم و کمو بیش هم علاقه دارم همینو ادامه بدم و به فکر کار ئ درامد زایی باشم

    چون توی مرحله ای هستم که واقعا باید برم سرکار بعدش
    نمی تونم دوباره برم رشته ی دیگه ای و پولی درنیار

  15. کاربر روبرو از پست مفید بانوی آفتاب تشکرکرده است .

    Mvaz (یکشنبه 01 دی 98)

  16. #29
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 اردیبهشت 03 [ 14:52]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    90,341
    سطح
    100
    Points: 90,341, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,823

    تشکرشده 6,798 در 2,375 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بانوی آفتاب نمایش پست ها

    سلام ممنون بابت راهنمایی های خوبتون. عذر می خوام بابت تاخیر
    کارهای دانشگاه یه کم زیاد بود..
    چند روز پیش توی اینترنت خوندم که احساسات درونیِ ما بخاطر کمبود یه سری ویتامین ها هم هست.. مثل b12 و این چیزا.
    من بیشتر وقتا یه دفعه گریه می کنم خود ب خود. یا توی فکر می رم. توی اینترنت سرچ کردم نوشته بود بخاطر کمبود ویتامین ها هست و افسردگی.

    ..............
    با سلام
    مقاله زیر را بخونید شاید کمک کنه ،،






    فکر : مثلا تحلیل کردن،استدلال،خیال پردازی....
    عمل(اقدام) : راه رفتن،سخنرانی کردن،مبارزه کردن....
    احساس : ترس،شادی،غم،یاس..
    فیزیولوژی : عرق کردن،تپش قلب بالا،لرزش....




    دو چرخ جلو اتومبیل توسط فرمان ما قابل جهت دادن هستند ، و چرخ های عقب ،، تابع چرخ های جلو خواهند بود
    آقای دکتر گلسر اعتقاد دارنند که می تونیم در فکر و عملمون تغییر ایجاد کنیم و احساس و فیزیولوژیمون رو تحت تاثیر قرار بدیم….

    ما نمی تونیم احساسمون رو به طور مستقیم تغییر بدیم
    سوال می شه که پس با احساس بدمون چکار کنیم؟!

    پاسخ در همین اتومبیل هست … شما با تغییر جهت دادن به فکرتون می تونید احساستون رو به طور غیر مستقیم و با واسطه فکر یا عمل تغییر بدید….
    به طور مثال اگر احساس غم دارید و نمی خواهید مثل بعضی ها با گوش دادن به موسیقی غم انگیز غمتون رو حفظ کنید می تونید تصویر یک کودک در حال خندیدن رو به یاد بیارید و لبخند بر چهره شما ظاهر خواهد شد و احساستون تغییر خواهد کرد…



    خانم بانوی آفتاب ،،، احساسات درونی شما ارتباط مستقیمی با فکر و عملتون داره ،،
    در مورد ویتامین B12 هم می تونید یه آزمایش بدید .








  17. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    بانوی آفتاب (چهارشنبه 04 دی 98)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.