به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 53
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مهر 93 [ 18:29]
    تاریخ عضویت
    1391-3-18
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    1,476
    سطح
    21
    Points: 1,476, Level: 21
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    14

    تشکرشده 5 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    امیدوارم مشکلتون حل بشه
    درسته وظیفه شما نان اوری نیست ولی در قبال اینده فرزندتون هم مسوول هستید
    اگر پدر شوهرتون نخواهد این پولو به شما بده چی؟
    کلاس رفتن بچتون و ایندش خرج داره . به خصوص که تمام کلاسها و دوره های اموزشی از سنین سه یا چهار سالگی شروع می شه.
    حالا که باباش اهمیت نمی ده شما هم می خواید تنها راه رو ببندید

    خیلی از دوستها و اشناها هستند که از شش ماهگی بچه رو مهد می زارن . درسته خیلی خیلی سخته ولی واسه ایندشه.
    شما اگر دخترتون رو یه مهد خوب نزدیک محل کار یا زندگیتون بزارید موقعی که بچتون رو بر می دارید می رید خونه اعصابتون راحته وانرژی لازم واسه بچتون دارید. داشتن اعصاب راحت واسه یه مادر خوب الزامی هست . من خودم هم مادر هستم

    شما باید از بین راههایی که دارید بهترین و انتخاب کنید .
    بهترین یعنی اینکه هم تو کوتاه مدت وهم بلند مدت نتیجه مطلوبی داشته باشه .
    عزبزم همه جوانب و در نظر بگیر
    من توی یه کتاب خوندم که اگر بچه رو می خواید قبل از سه سالگی بزارید مهد نه ماهگی بهترین زمان هست.
    امیدوارم بتونید بهترین تصمیم رو بگیرید .

  2. 3 کاربر از پست مفید الهه خوشبختی تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 آذر 94 [ 10:10]
    تاریخ عضویت
    1392-8-09
    نوشته ها
    227
    امتیاز
    2,683
    سطح
    31
    Points: 2,683, Level: 31
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1,932

    تشکرشده 348 در 164 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام akashaجان
    من مطالب قبلی شما رو پیگیری می کردم و همیشه به ذهنم این میرسه که این یه بیماریست که همسرتون با اون دست به گریبان هست و تا حد زیادی درمانی براش وجود ندارد...
    اگه خودت تنها بودی می شد همه سختی ها رو تحمل کرد ولی الان پای سرنوشت یه بچه هم هست...
    من نطرم اینه که اگه بیکار بشی اگر فکر می کنی همسرت انقدر مسیولیت پذیر هست که به فکر شماها باشه این کارو بکن ولی اگر کارت رو از دست بدی و با همسرت نتونی ادامه بدی تنها چیزی که می تونه کمکت کنه که مسیولیت بچه رو به عهده داشته باشی کار هست....
    مهدهای زیادی هست که میشه از طریق اینترنت بچه رو لحطه به لحطه کنترل کرد می ارزه از لحاط مالی بچه رو این جور جاها بذاری ...هم کارت رو نگه داشتی که تو رو از محیط خونه دور میکه و نگرانیت نسبت به آینده رو کم میکنه هم دغدغت رو نسبت به بچه کم می کنه هم همسرت دست از شکش بر می داره یادت باشه کسی بچش رو مهد نمی ذاره که خانه دار باشه و مشکلاتش شبیه شما نباشه....
    خیلی دلم می خواد همیشه حالت خوب باشه می فهمم که چه شرایطی رو داری سپری می کنی....

  4. کاربر روبرو از پست مفید کاغذ بی خط تشکرکرده است .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93)

  5. #23
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    یکشنبه 11 بهمن 94 [ 04:40]
    تاریخ عضویت
    1389-3-25
    نوشته ها
    2,890
    امتیاز
    27,971
    سطح
    98
    Points: 27,971, Level: 98
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 379
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    15,041

    تشکرشده 10,678 در 2,786 پست

    حالت من
    Moteajeb
    Rep Power
    339
    Array
    این روند که کار بیرون برای مرد کار خونه برای زن،از دوران قدیم که اکثر کارهای بیرون

    احتیاج به زور بدنی داشت بجا مونده.الآن که کارها با فکر و ماشین صورت می گیره

    بحث جنسیت معنا نداره،هر کدوم از طرفین که درآمد کافی داشت،باید مسئولیت

    امرار معاشو برعهده بگیره،طرف دیگر هم مسئولیت های دیگری برعهده داشته باشه.


  6. 2 کاربر از پست مفید فرهنگ 27 تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), khaleghezey (چهارشنبه 27 فروردین 93)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    احساس می کنم می ترسی با همسرت در این مورد صحبت کنی
    باید کامل صحبت کنید و به نتیجه برسید . بچه اونم هست و مطمئن باش اون هم احساس پدر بودن داره و احساس مسئولیت
    شما داری این مسئله رو با خودت کارت و مادر و خواهرت حل می کنی
    در صورتی که یه طرف مهم این قضیه همسرت هست
    بهش بگو تو برام یه راه پیدا کن یا بشینم خونه و بچمونو بزرگ کنم یا اگه قرار سر کار برم بخشی از روز رو یا تو نگه دار یا یه فکری بکنیم با هم

  8. 3 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), khaleghezey (پنجشنبه 28 فروردین 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 28 فروردین 93)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    سلام عزیزم ایا من درست فهمیدم؟ شما با مادر شوهرت تو یه ساختمونید اونوقت بچه اتو میبری اونور شهر میدی به مادر مریضت؟ فکر نمیکنی شمام زیادی سخت گیری ؟ هیچ زنی مجبور نیست جرج خونه رو بده . احساس میکنم هر دو شما هنوز شدیدا وابسته به خونواده هاتون هستید و تا وقتی این وابستگی رو کم نکنید نمیتونید مستقل بشید . پدر شوهرت حاضره به خاطر صبر و تحمل شما یه خونه به نام دخترت کنه این یعنی پسرش و خونواده پسرش رو خیلی دوست داره ازشون کمک بگیرید تا فکری به حال همسرتون بکنید اقای دکتری که پدرش و زنش خرجش رو میدن . بچه اشو هم مادر زنش نگه میداره چه نیاز به کار داره . در تعجبم چطور به خودش زحمت درس خوندن داده ؟

  10. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), sanjab (پنجشنبه 28 فروردین 93)

  11. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آبان 98 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1392-11-03
    نوشته ها
    432
    امتیاز
    10,650
    سطح
    68
    Points: 10,650, Level: 68
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 200
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    2,639

    تشکرشده 1,769 در 422 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    72
    Array
    سلام
    به نظر من هم کار کردن شما اصلا درست نیست ...
    من تاپیکتو از اول خوندم ... احساس میکنم خیلی زندگی نا منظمی داری .
    استعفا بده بشین سر خونه و زندگیت خواهر ... هم از دختر کوچولوت مراقبت میکنی هم روابط بین خودت و همسرت رو مدیریت میکنی و زندگیت شیرین تر و قشنگ تر میشه ...
    وقتی زندگیت سر و سامون بگیره نیاز نیست جدا بشی و به کار و حقوق نیاز داشته باشی ...
    بابت هزینه های زندگی هم تا وقتی که همسرت سر کار نره پدر شوهرت کمکتون میکنه .. اصلا هم بابت این موضوع ناراحت نباش این مشکل همسر شماست نه مشکل شما .... سخته ولی بالاخره درست میشه ...
    بعد که روابطتون بهتر شد آروم آروم میتونی همسرت رو راضی کنی و کمکش کنی یه کار خوب پیدا کنه یا اصلا باهمدیگه با کمک سرمایه ای که از پدرش قرض گرفتین و تجربه هایی که دارین یه شرکت راه اندازی کنین ....
    شما وظیفه اصلی خودتو که مراقبت از فرزند و امورات منزل هست رها کردی و مسئولیت های همسرت رو به دوش میکشی ؟؟؟؟؟
    آدمک آخر دنیاست بخند
    آدمک مرگ همین جاست بخند
    دست خطی که تورا عاشق کرد، شوخی کاغذی ماست بخند
    آن خدایی که بزرگش خواندی، به خدا مثل تو تنهاست بخند ...

  12. 2 کاربر از پست مفید terme00 تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), S.H.I.D.E.H (پنجشنبه 28 فروردین 93)

  13. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 26 تیر 93 [ 19:01]
    تاریخ عضویت
    1392-7-17
    محل سکونت
    البرز کرج
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    833
    سطح
    15
    Points: 833, Level: 15
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 67
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    92

    تشکرشده 184 در 65 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    21
    Array
    استعفا در این دوره با توجه به مسائل مملکتی و از طرفی خواهش تمنا برای ثبت نام نکردن یارانه (پول امام زمان (ع)) و از طرفی دیگه تهدید و ارعاب مردم از بالاترین رده مدیریت اقتصادی مملکت در صحن علنی مجلس تا پایین ترین رده یکم فکر کنید متوجه میشید، لازم نبود استخاره بگیرید.

    پدر همسر من يك اپارتمان 8 واحدي ساخته كه 4 واحدش به اسم همسر منه .همش با پدرش درگيره كه اين 4 واحد را رضايت بده بفروشه و اون باهاش كار كنه ولي پدر شوهرم هم به همسرم اعتماد نداره و اين كار را نمي كنه
    مشخصه که ایشون مسئولیت پذیریشون زیر سوال رفته و قبلا خانواده بهشون در مورد بعضی مسائل اطمینان کردند و دیگه اون حس اطمینان از بین رفته، ولخرج تشریف دارند ؟
    البته قراره که تا 2 3 ماه آینده قیمت املاک بالا بره
    به هيچ وجه حاضر نيستم دخترم را در شرايطي كه قدرت بيان نداره مهد بزارم
    بهتون حق میدم، یه مواردی هم هست که وجه خوبی در جامعه نداره و خبرگزاری ها اجازه ندارند اون رو پوشش بدند، بهتره آدم محتاط عمل کنه بوده مهد هایی که مجوز نداشتند (بعضی ها داشتند) و بی مسئولیت نسبت به بچه ها بودند و حتی بعضی هاشون با بچه بد رفتار میکردند و برای تنبیه، اونها رو توی انباری تاریک قرار میدادند و شکنجه میدادند و حتما در مورد سرویس و عوامل مردی که در مهدکودک هستند هم خیلی مراقب باید باشید سوابق اونها رو باید در نظر داشته باشید.

    در مساله شما تنها کمک فامیل رو میشه مد نظر داشت و گرفتن خدمتکار/پرستار هزینه تحمیلی به خانواده رو بیشتر میکنه و متاسفانه شوهر شما فرد مسئولیت پذیری نیست یا اینکه به اصطلاح شیکمشون از بابتی سیر هستش.
    تا زمانی که شیکم بهش فشار نیاد عقل واسه پیدا کردن غذا دستور تکون خوردن نمیده (تجربه شخصی بوده)

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرهنگ 27 نمایش پست ها
    دکتزا داره سرکار نمی ره؟علت؟
    مدرک دلیلی بر با سواد بودن نیست، من هم پزشک ام ولی مواردی رو توی این قشر دیدم که مریض هامو درست راهنمایی میکنم که پیش هر کسی نرند، طرف دیگه جریان رو هم به شما بگم که در هر رشته تخصصی یک یا چند باند وجود داره خدا نکنه به مورد حکومتیش بر بخوری، باید از خودت بپرسی حاضری جز اونها بشی یا اینکه مقابلشون به ایستی در هر صورت سود و زیان های خودشون رو داره.
    من حداقل دست ام به چند جا میرسه و راه و چاه رو میدونم و خودم و قاطی این افراد نمیکنم و این رو هم بگم که یه مورد هم درگیری با یکی از باند های آقایون رو هم داشتم. ولی یک چیز رو بدون اکثرا مثل لاشخور هستند و وقتی مریض بد بخت سمت یکیشون میاد مثلا جراحی که جیب بیشتر خالی میکنه، چند نفری میریزند سرش هر کی به اسم تخصص خودش یه چیزی از مریض بدبخت میکن اند! زیر میزی هم که بحث جالبیه ( بلا نسبت بعضی از همکار ها اون هایی هم که شاکین که مشخصه کیا هستند ) ماشالله یکیشون رو چپ و راست توی تلویزیون نشون میده.

    از دور پزشکی قشنگه، خب واقعا اسم سنگینی هم داره و مدرکش هم خریدار زیادی داره. استرس تو بخش بودن و مریض هایی که اصلا به حرفت گوش نمیدند رو اعصابت راه میرند و درد آدم ها رو ببینی هم چی بگم خدا نکنه که مریض زیر دستت بره اگر خانواده طرف فهم و شعور نداشته باشه ممکنه همون جا که بهشون خبر رو میدی به باد کتک بگیرنت (تجربه یکی از همکاران بود)

    هر کاری استرس و سختی داره و همه جور کاری رو تست کردم هیچ کدومشون از بقیه بهتر نیست ( نسبت زمان و درآمد ها به میزان درگیری فکری و جسمی )

    در پزشکی اگر صفر صفر در حد بوق بیای بیرون حداقل یه dermatologist (پوست و مو) با همون مدرک عمومی میتونه باشه و مریض ویزیت کنه کج دار مریض بیاد جلو ماهی با اجاره مطب و هزینه های جانبیش 2 میلیون حداقل درآمد خالص داره، بلد باشه کار کنه میتونه حداقل 4 5 برابر این هم در بیاره.

    من نصف شوهر شما سن دارم، واسه ریشه زدن توی تهران گفتم باید سرتون رو بگیرید پایین و وارد اون جریان بشید و خون ملت رو بخوری تا گنده بشی و خودت رو از اونها نصف و نیمه جدا کنی، میشه آدم بره یه شهر دور افتاده که امکانات کم داره ولی شروع خوبی رو بکنی و تفریحی ویزیت کنی بین 8 تا 15 میلیون در میاری هستند که بالای 30 تا هم درمیارند. آدم اگر بخواد واحساس مسئولیت بکنه و خانواده خودش رو توی زحمت نبینه دست به هر کاری میزنه حتی ظرف شستن !

    خودم پزشکی رو به عنوان شغل انتخاب نکردم و از یه راه دیگه درآمد دارم که همه رفقای خودم باید حالا حالا جون بکنند تا به من برسند.

    برادر ارجمند khaleghezey عزیز:
    بهش اعتماد بنفس بده میدونم سخته ولی این یادت باشه اینروزا تمام میشود و بعدش برای شما یه شوهر قوی و یه تکیه گاه محکم میمونه و برای دختر گلتون یه پدر خوب و با مسئولیت و قوی
    نتیجه گیری من چیز دیگه ای بود، واقعا به همچین فردی میشه فرصت داد ؟ من هر جور این مورد رو میبینم پرونده اشو مختومه میبینم، منظورم طلاق نیست موضوع طلاق اصلا وارد نمیشه منظورم روی پشتیبانی این آقا دیگه نمیشه حسابی باز کرد.

  14. 4 کاربر از پست مفید Less Than Nothing تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 28 فروردین 93), کاغذ بی خط (پنجشنبه 28 فروردین 93), دختر بیخیال (شنبه 30 فروردین 93)

  15. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 07 مهر 93 [ 18:06]
    تاریخ عضویت
    1390-4-21
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,407
    سطح
    29
    Points: 2,407, Level: 29
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    73

    تشکرشده 42 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوستان . ممنون اصطلاح توي گل گير كردم دقيقا مصداق منه . مي دونيد زندگي من شرايط عادي نداره و من با شخص عادي زندگي نمي كنم كه بتونم تصميم بگيرم . همسرم با كار كردن من به شدت مخالفه چون بسيار شكاكه . اون از بيماري شكاكي رنج مي بره كساني كه تاپيكاي قبلي من را خوندن مي دونن اون حتي دستگاه ضبط صدا توي كيف من كار گذاشته بود . به خدا اگر بدونم با سر كار نرفتن من مشكل حل مي شه مي شستم توي خانه ( هر چند خودش اين نظر را داره ) ولي من ذهن بيمار اون را ديگه مي شناسم . باورتان نمي شود پاي من كمي كبود شده . ديشب ديده مي گه كي اين كار را كرده ذهنش فقط دنبال افكار منفيه . كاغذ بي خط عزيز همين افكار است كه فكر مرا داغون كرده . همسر من بيماري پارانوئيد داره دكتر روانشناسي كه رفتم هم اين را تصديق كرده .زندگي موفق عزيز همسر من اصلا براش اهميت نداره من چي مي گم اون مي گه حتما خوشي توي سر كار عايدت مي شه كه مي ري .ديشب با پدر همسرم داشتيم در همين مورد صحبت مي كرديم و همسرم شاكي بود كه من به اون اعتماد ندارم كه كارم را ول نمي كنم .پدر همسرم مي گفت تا زماني كه خانه ها ساخته بشه برو تا ساخته بشه و دستتان باز بشه ولي همسرم گفت پس خودت بيا تا اون موقع با همسر من زندگي كن ( همسر من بسيار كينه ايي است بسيار بسيار زياد يعني بلايي سرت مي اره كه مرغاي اسمون هم زار بزنن اگر مثلا كسي جايي ناراحتش كنه ومن مطمئن هستم اون تلافي اين كه من استعفا ندادم را وقتي خانه ها را بسازه در خواهد اورد )
    واحد عزيز مادر همسر من سنش بالاست و عمل قلب كرده و مريضه توانايي نگه داري از دختر من را نداره . خيلي هم ريلكسه خيلي زياد . هر چيز را مي ده بچه بخوره به حالش فرقي نداره كه بچه چند ساله است . در حالي كه دختر من الرژي داره و هرچيزي را نبايد بخوره . رفتار كردن هم كه بماند اصلا اصولي براي تربيت نداره خودش مي گه من نفهميدم چطوري 5 تا بچه بزرگ كردم .

    - - - Updated - - -





    - - - Updated - - -

    ترمه عزيز اون هم همين را مي گه كه استعفا بده بيا با هم يك كاري را راه بيندازيم . ممنون less عزيز من هم ديگر اميدي به بهبود اون ندارم مگر اينكه واحد ها را بفروشه كه اون هم بعيد مي دانم چيزي برايمان بماند . همسر من توي بورس كار مي كرد ولي هر چه پول تويش مي ريخت ضرر مي كرد ولي واقعا انصافا خيلي تلاش مي كرد ولي خوب نشد همش ضرر بود .يكي از ناراحتي هايش از من همينه كه چرا توي بورس با اون كار نمي كنم اخه وقتي كارنامه روشني نيست من چطور اين كار را بكنم . يك پرستار براي دخترم پيدا كردم البته تا دوشنبه خبر مي ده كه مي اد يا نه ولي مشكل من با اين قضيه اول . اون از 9 صبح تا 3 بعد از ظهر مي خواد 400 بگيره كه با كسر كرايه رفت و امد من ماهي 300 براي من مي مونه يعني ارزش داره با اين رقم دخترم را اذيت كنم و دست كسي بدم كه نمي دانم چكار مي كنه و دوم در شرايطي كه همسر من در خانه است ( اين خانم 48 ساله و مجرد است ) درسته اين كار البته مي گن خيلي مومنه و .. ولي نمي دانم . دخترم گناه داره تو را به خدا اون را هم در نظر بگيريد حتي اگر من نابود بشم مهم نيست اون اذيت نشه
    ویرایش توسط akasha : شنبه 30 فروردین 93 در ساعت 11:02

  16. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام.
    می تونی بگی پرستار بیاد خونه مادرشوهرت از بچه نگه داری کنه؟

  17. 2 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), دختر بیخیال (شنبه 30 فروردین 93)

  18. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    بنظرم اصلا درست نیست یک زن مجرد هرچند سن بالا اما نامحرم با یک مرد نامحرم تو یک خونه باشن.
    بنظرم صورت خوشی نداره.
    خصوصا زمانی که شما دونفر رابطه سردی بینتون در جریانه.

    تصور کنین که همسرتون الان آرامش لازم و از محیط خونه دریافت نمیکنه، یک همسر خانه دار و بیشتر میپسنده، همسری که بشینه تو خونه و شوهرداری و خونه داری و بچه داری انجام بده.

    حالا تو این اوضاع این خانوم براشون ممکنه تازگی داشته باشن و اگه این خانوم از وظایفشون فراتر هم برن و علاوه بر پرستاری به محیط خونه هم برسن و به همسرتون هم برسن . ممکنه همسرتون اون ارامش لازم و از ایشون دریافت کنن و زندگیتون از اینی که هست بدتر بشه.

    افراد مومن هم راه شرعی شو بلدن هیچوقت نگین ایشون مومنن ممکن نیست دست از پا خطا کنن. خیر افراد مومن هم آدمیزاد هستن ممکن الخطا . پس این دلیل موجهی نیست.

    منم با نظر صبا 009 موافقم پرستار و بذارین بیاین خونه مادرتون.شما از سرکار بزین بچه هم وردارین بعد برین خونه. نمیشه؟

    اتفاقا کاملا اشتباه میکنین میگین حتی من نابود بشم مهم نیس، سلامت روحی و روانی و جسمی مادر خیلیم بصورت کاملا مستقبم روی زندگی بچه تاثیر گذاره.

    شما نابود بشیم یعنی یکی از ستون های مهم زندگی این بچه نابود شده.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : شنبه 30 فروردین 93 در ساعت 12:51

  19. 4 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    akasha (شنبه 30 فروردین 93), فرهنگ 27 (شنبه 30 فروردین 93), کاغذ بی خط (یکشنبه 31 فروردین 93), شیدا. (شنبه 30 فروردین 93)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. استعفا بدم؟
    توسط بانوی آفتاب در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 دی 96, 13:15
  2. از کارم متنفرم، ولی نمی‌توانم استعفا دهم!
    توسط rahekhoob در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 20 خرداد 95, 11:22
  3. مدیر فبلیم که از کارش استعفا دادم تعقیبم میکنه!
    توسط delkhosh در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 شهریور 94, 16:37
  4. استعفا مي دم
    توسط sayehhaye_mah در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 26 فروردین 88, 11:29
  5. علايم استعمال مواد مخدر
    توسط lord.hamed در انجمن اعتیاد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 18 آذر 87, 11:56

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.