به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 38
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    دوست عزیز به نظرت خودت طبیعیه؟ یعنی یه دختر حاضره به این راحتی روی خودش اسم بذاره؟ حالا اونم چه حرفی و به کی، فامیل؟ فکر نمیکنم. ولی خب نمیشه با قاطعیت گفت. چون ما اون دختر خانم رو نمی بینیم که قضاوت درستی داشته باشیم.

    بهتره مادرتون رو در جریان امورات قرار بدین تا ایشون با درایت و تجربه ای که دارن راه درست رو بهتون نشون بدن.

    تصمیم گیری و قضاوت شما، هم توی ازدواج کردن و هم توی نکردن کاملا عجولانه و از روی احساساته و تصمیم عاقلانه ای نیست (این نشون میده شما فعلا به اون رشد کامل ذهنی برای ازدواج و قبول مسئولیت به این سنگینی نرسیدید). لطفا از یه بزرگتر مثل مادرتون کمک فکری بگیرید. حتما

  2. 2 کاربر از پست مفید kamr تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (یکشنبه 01 دی 92), جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 93 [ 20:49]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 26 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط kamr نمایش پست ها
    دوست عزیز به نظرت خودت طبیعیه؟ یعنی یه دختر حاضره به این راحتی روی خودش اسم بذاره؟ حالا اونم چه حرفی و به کی، فامیل؟ فکر نمیکنم. ولی خب نمیشه با قاطعیت گفت. چون ما اون دختر خانم رو نمی بینیم که قضاوت درستی داشته باشیم.

    بهتره مادرتون رو در جریان امورات قرار بدین تا ایشون با درایت و تجربه ای که دارن راه درست رو بهتون نشون بدن.

    تصمیم گیری و قضاوت شما، هم توی ازدواج کردن و هم توی نکردن کاملا عجولانه و از روی احساساته و تصمیم عاقلانه ای نیست (این نشون میده شما فعلا به اون رشد کامل ذهنی برای ازدواج و قبول مسئولیت به این سنگینی نرسیدید). لطفا از یه بزرگتر مثل مادرتون کمک فکری بگیرید. حتما
    مرسی از نظرتون
    باشه

  4. کاربر روبرو از پست مفید -alone تشکرکرده است .

    جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 08 اسفند 92 [ 01:33]
    تاریخ عضویت
    1392-4-26
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    377
    سطح
    7
    Points: 377, Level: 7
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جاثیه نمایش پست ها
    برادر alone سلام

    هدیه دادن نتیجه نمی دهد.
    بروید به مادرتان بگویید دختر دایی تان را می خواهید خودشان بلدند چه کار کنند. وقتی مادرتان که عمه دختر دایی تان هستند می گویند می ترسم برایش خواستگار بیاید یعنی می ترسند برایش خواستگار بیاید!!! جدی بگیرید!
    بلند شوید بروید خواستگاریش تا کسی نیامده... ای بابا!!
    چرا اصرار دارید خانواده تان را دور بزنید؟ دارید وقت تلف می کنید ها! حواستان هست؟

    برادر ببخشید اگر کمی تند نوشته ام فقط می خواستم تاکید کرده باشم. امیدوارم بهتان برنخورد. موفق باشید.
    واقعا باهاتون موافقم. الونه عزیز حتما موضوعو به خانواده واگذار کن مخصوصا مادرت ببین چقدر به فکرته نگرانه واسش خاستگار بیاد این یعنی چی!!!!!!

  6. کاربر روبرو از پست مفید khodam tanha تشکرکرده است .

    جاثیه (یکشنبه 01 دی 92)

  7. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    353
    سطح
    7
    Points: 353, Level: 7
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    814

    تشکرشده 146 در 71 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام برادر

    خواهش می کنم از این مطلب که برایتان می نویسم نرنجید. واقعا مثل این که برادر کوچک خودم باشید می نویسم.

    فکر می کنم نه در شما نه در ایشان درایت لازم برای تشکیل خانواده دیده نمی شود. واقعا برایتان زود است. اگر حالا ازدواج کنید دچار مشکلات شدید می شوید. جوانی تان در مسائلی که هنوز بلد نیستید حلشان کنید تلف می شود. از هم متنفر می شوید و به هم صدمه می زنید. به خودتان و خودش و پدر و مادر هردو تان رحم کنید و صرفنظر کنید.

    آن طرز ابراز علاقه از طرف شما ( بدون سنجیدن عواقبش وبا احساسات تند و بدون فکر کردن به جنبه های واقع بینانه ازدواج ) اصلا منطقی و بالغانه و بزرگسالانه نبود. این که تا گفتند دوست پسر دارند در پاکدامنی شان شک کنید و... در جهت مخالفی احساس تند پیدا کنید هم اصلا رفتار پخته ای نبود.

    این که ایشان گفته اند دوست پسر دارند هم نشانه حد اعلای توی باغ نبودنشان است!!!
    طفلکی گویا آن قدر بزرگ نشده که بفهمد اولا حرف در فامیل می پیچد و دست مردم بهانه نباید داد که پشت سر آدم حرف بزنند و آبرو چیزی نیست که وقتی ریخت بشود جمعش کرد و مثل این که قبل از حرف زدن اصلا قکر نمی کند..

    من اصلا فکر نمی کنم این طفلکی دوست پسر داشته باشد. احتمالا یکی از پسرهای کلاسشان یک بار گفته خانم فلانی خودکارتان را لطفا قرض بدهید به من !!! بعد گفته خودکارتان چقدر خوب می نویسد و... و یک چیزهایی در همین حدود ... و باقی اش را خیال کرده و... خیلی بچه است ...
    به علاوه این هم باید بدانید که تعریف افراد از کلمه دوستی متفاوت است و تا بینوایی می گوید که با کسی دوست است نباید که در پاکدامنی اش شک کنید... البته آن تعریفی که به ذهن شما رسیده ، تعریف رایجی است .و این دختر دایی طفلکی باید متوجه می بوده که نباید با کلمه ای که یکی از تعاریف رایجش چنین چیزی است، با شما که چنین احساسات تندی دارید حرف بزند...
    آن دختر هایی که اهل روابط بدی هستند عمرا اگر لو بدهند به کسی ... آن هم به فامیل ...


    برادر این کارها را بکنید:
    1- ابدا در پاکی دختر دایی تان شک نکنید. به مادرتان هم نگویید که چه گفته. پشت سر بچه بیچاره حرف در می آید.
    به او بگویید کلا صرفنظر کرده اید و به مادرتان هم نمی گویید که چه گفته و بعد از این زیاد به سمت ایشان نروید. گرچه هر دو خیلی خوبید اما یک چیزهایی را بلد نیستید و امکان دارد از معاشرتتان دردسر درست بشود.
    2- همان طور که خودتان اول به مادرتان گفتید شما هنوز بچه اید و برایتان زود است. همه چیز را فراموش کنید.
    3- اگر وقت اضافه دارید یک کار نیمه وقت پیدا کنید. کار کنید. درس بخوانید. کتاب بخوانید . سعی کنید پخته تر بشوید. مقالات این سایت درباره ازدواج را بخوانید... کلا سعی کنید یاد بگیرید یک چیزهایی را...
    ...
    ...
    و 4- نرنجید لطفا .هر دوتان خوبید و در آینده انشاالله همسران خوبی پیدا خواهید کرد اما فعلا واقعا درایتش را ندارید و درایت نداشتن و مسئولیت زندگی به عهده گرفتن واقعا خطرناک است.

  8. 5 کاربر از پست مفید جاثیه تشکرکرده اند .

    sanjab (یکشنبه 01 دی 92), toojih (یکشنبه 01 دی 92), فرهنگ 27 (یکشنبه 01 دی 92), مصباح الهدی (یکشنبه 01 دی 92), شیدا. (دوشنبه 02 دی 92)

  9. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 93 [ 20:49]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 26 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط جاثیه نمایش پست ها
    سلام برادر

    خواهش می کنم از این مطلب که برایتان می نویسم نرنجید. واقعا مثل این که برادر کوچک خودم باشید می نویسم.

    فکر می کنم نه در شما نه در ایشان درایت لازم برای تشکیل خانواده دیده نمی شود. واقعا برایتان زود است. اگر حالا ازدواج کنید دچار مشکلات شدید می شوید. جوانی تان در مسائلی که هنوز بلد نیستید حلشان کنید تلف می شود. از هم متنفر می شوید و به هم صدمه می زنید. به خودتان و خودش و پدر و مادر هردو تان رحم کنید و صرفنظر کنید.

    آن طرز ابراز علاقه از طرف شما ( بدون سنجیدن عواقبش وبا احساسات تند و بدون فکر کردن به جنبه های واقع بینانه ازدواج ) اصلا منطقی و بالغانه و بزرگسالانه نبود. این که تا گفتند دوست پسر دارند در پاکدامنی شان شک کنید و... در جهت مخالفی احساس تند پیدا کنید هم اصلا رفتار پخته ای نبود.

    این که ایشان گفته اند دوست پسر دارند هم نشانه حد اعلای توی باغ نبودنشان است!!!
    طفلکی گویا آن قدر بزرگ نشده که بفهمد اولا حرف در فامیل می پیچد و دست مردم بهانه نباید داد که پشت سر آدم حرف بزنند و آبرو چیزی نیست که وقتی ریخت بشود جمعش کرد و مثل این که قبل از حرف زدن اصلا قکر نمی کند..

    من اصلا فکر نمی کنم این طفلکی دوست پسر داشته باشد. احتمالا یکی از پسرهای کلاسشان یک بار گفته خانم فلانی خودکارتان را لطفا قرض بدهید به من !!! بعد گفته خودکارتان چقدر خوب می نویسد و... و یک چیزهایی در همین حدود ... و باقی اش را خیال کرده و... خیلی بچه است ...
    به علاوه این هم باید بدانید که تعریف افراد از کلمه دوستی متفاوت است و تا بینوایی می گوید که با کسی دوست است نباید که در پاکدامنی اش شک کنید... البته آن تعریفی که به ذهن شما رسیده ، تعریف رایجی است .و این دختر دایی طفلکی باید متوجه می بوده که نباید با کلمه ای که یکی از تعاریف رایجش چنین چیزی است، با شما که چنین احساسات تندی دارید حرف بزند...
    آن دختر هایی که اهل روابط بدی هستند عمرا اگر لو بدهند به کسی ... آن هم به فامیل ...


    برادر این کارها را بکنید:
    1- ابدا در پاکی دختر دایی تان شک نکنید. به مادرتان هم نگویید که چه گفته. پشت سر بچه بیچاره حرف در می آید.
    به او بگویید کلا صرفنظر کرده اید و به مادرتان هم نمی گویید که چه گفته و بعد از این زیاد به سمت ایشان نروید. گرچه هر دو خیلی خوبید اما یک چیزهایی را بلد نیستید و امکان دارد از معاشرتتان دردسر درست بشود.
    2- همان طور که خودتان اول به مادرتان گفتید شما هنوز بچه اید و برایتان زود است. همه چیز را فراموش کنید.
    3- اگر وقت اضافه دارید یک کار نیمه وقت پیدا کنید. کار کنید. درس بخوانید. کتاب بخوانید . سعی کنید پخته تر بشوید. مقالات این سایت درباره ازدواج را بخوانید... کلا سعی کنید یاد بگیرید یک چیزهایی را...
    ...
    ...
    و 4- نرنجید لطفا .هر دوتان خوبید و در آینده انشاالله همسران خوبی پیدا خواهید کرد اما فعلا واقعا درایتش را ندارید و درایت نداشتن و مسئولیت زندگی به عهده گرفتن واقعا خطرناک است.
    خیلی ممنون از نظر مفیدت جاثیه
    حق با شماست من حالا به این نتیجه رسیدم که برایم زود است
    ولی حالا دیگه کار از کار گذشته چون من حرف خواستگاری رو به دختر داییم زدم و اگه الان بخوام پا پس بکشم نارحت میشه و فک میکنه من قصدم ازدواج نبوده و صرفا میخواستم باهاش دوست بشم و...اون الان منتظره مامانم زنگ بزنه خونشون با پدر مادرش صحبت کنه فشاره زیاده رومه از طرفی هم دختر داییم گفته باید تو این هفته با مامانم صحبت کنم چون از 10 این ماه امتحان های پایان ترم دانشگاهش شروع میشه تا قبل از این تاریخ باید برم خواستگاریش
    هر جوری فک کردم که یه جوری خواستگاریو به تعویق بندازم نمشیه چون به حر حال دختر داییم ناراحت میشه و من نمیتونم کسیو ناراحت کنم اصلا به گروه خونیم نمیخوره تو فامیل به بچه مظلوم معروفم کاش میشد زمان به عقب بر میگشت.......

  10. کاربر روبرو از پست مفید -alone تشکرکرده است .

    جاثیه (دوشنبه 02 دی 92)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    353
    سطح
    7
    Points: 353, Level: 7
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    814

    تشکرشده 146 در 71 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام برادر

    زنگ بزنید به ایشان و بگویید که از جایی مشاوره گرفته اید و متوجه شدید برای هم مناسب نیستید. با احترام با ایشان حرف بزنید برایشان آرزوی موفقیت کنید و قطع کنید. الحمدلله جواب قطعی هم که به شما نداده بودند. همان قدر که ایشان حق داشتند بگویند نه شما هم حق دارید .برادر کمی محکم باشید. یعنی چه که آدم جرات بیان خواسته هایش را نداشته باشد؟
    بگذارید هرچه می خواهد فکر کند. شما به فکر او چه کار دارید؟ فکر او از شما چه کم می کند؟
    یعنی می خواهید فقط چون توی رودربایستی گیر کرده اید بروید خواستگاری و بعد هم ازدواج کنید؟ این خیلی خطرناک است.

    مرد باشید برادر . وقتی می بینید هم به نفع شماست هم به نفع خودش شجاعت به خرج بدهید و با یک رفتار مسئولانه عاقلانه این ماجرا را درست تمام کنید . اگر این کار برایتان سخت است به خودتان فشار بیاورید و انجامش بدهید. بعدش به خودتان افتخار کنید که یک مهارت خیلی مهم را یاد گرفته اید. این که بتوانید به موقع نه بگویید همه جای زندگی به دردتان می خورد.
    نگران ایشان هم نباشید. الحمدلله با توصیفی که شما از ایشان ارائه کردید به نظر نمی آید هیچ ضربه روحی جدی ای به ایشان وارد شود.
    اگر در جواب شما از روی سادگی و کودکی حرف تندی گفتند جواب ندهید. اگر تامدتی بعدش برایتان اس ام اس فرستادند هم جواب ندهید. بعدش رابطه اس ام اسی تان را کاملا قطع کنید و در شوخی و ... هم به ایشان نزدیک نشوید.
    چیزهایی را که باید بگویید بنویسید روی کاغذ فقط همان ها را بگویید . این کار کمک می کند که یک وقت در جواب حرف تحریک آمیز ایشان چیزی نگویید که باز دردسر و دغدغه دیگری برای شما ایجاد شود یا به ایشان توهین نکرده باشید.

  12. 3 کاربر از پست مفید جاثیه تشکرکرده اند .

    toojih (دوشنبه 02 دی 92), فرهنگ 27 (دوشنبه 02 دی 92), شیدا. (دوشنبه 02 دی 92)

  13. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 93 [ 20:49]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    1,003
    سطح
    17
    Points: 1,003, Level: 17
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 26 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی از نظرتون جاثیه
    واسه دخترا هر دلیلی بیاری حالا میخواد مشاوره باشه یا هر چیز دیگه بازم
    ناراحت میشن
    هر دختری وقتی اجازه میده کسی بیاد خواستگاریش و بعد پسره بیاد بگه نه من منصرف شدم خوب دختر هم با خودش فک میکنه عیبی ایرادی داشته یا پسر قصدش ازدواج نبوده هزار فکر دیگه و به هر حال از پسره دلخور میشه و در اینده هم اگه پسره دوباره بره خواستگاریش بهش جواب رد میده
    من با مامانم حرف زدم اونم گفت در یه موقعیت مناسب با خانواده داییت حرف میزنم حالا اگه قرار شد برم خواستگاری من نتیجه کار رو اینجا اعلام میکنم

  14. کاربر روبرو از پست مفید -alone تشکرکرده است .

    جاثیه (چهارشنبه 04 دی 92)

  15. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 مهر 93 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1391-8-22
    نوشته ها
    603
    امتیاز
    2,846
    سطح
    32
    Points: 2,846, Level: 32
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 54
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    884

    تشکرشده 793 در 374 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    72
    Array
    نمیفهمم شما از دوست نداشتنش مطمئن شدید یا اگر هم داشته باشه با خودتون کنار اومدید؟ که حالا نگران این هستید که واسه خواستگاری چیکار میخواید بکنید؟

    حالا خدایی دلت چی میگه؟ اول ببین میخوای ازدواج کنی؟ دوم حتما باز هم میخوای با دختر داییت ازدواج کنی؟

  16. کاربر روبرو از پست مفید kamr تشکرکرده است .

    جاثیه (چهارشنبه 04 دی 92)

  17. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array

    Tavajoh

    سلام بر دوستان همدردی
    عزیزان من یه پیشنهاد خیلی خوب دارم... لطفا برای آقای alone تاپیک نگذارید... ایشون گوش شنوایی برای شنیدن حرفهای شما ندارند.... فکر میکنم هدفشون از اومدن به این تالار فقط نوشتن مطالب خودشونه و نیازی به نظرات ما ندارند
    من تمام تاپیکهاشون رو خوندم و متوجه شدم ایشون فقط کاری رو که دلشون میگه انجام میدن و برای کارهاشون هم یه سری دلایل بی ارتباط میارند مثل دختر دائیم ناراحت میشه - من نمیتونم کسی رو ناراحت کنم - کاش قبل از خواستگاری میگفتید و... و در نهایت هم کاری رو که خودشون دوس دارند رو انجام میدن
    پس من هم بر حسب شرایطی که ایشون فراهم کردند فقط براشون آرزوی موفقیت میکنم
    موفق باشی دوست عزیزم
    ویرایش توسط هم آوا : سه شنبه 03 دی 92 در ساعت 21:04

  18. کاربر روبرو از پست مفید هم آوا تشکرکرده است .

    جاثیه (چهارشنبه 04 دی 92)

  19. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 92 [ 20:44]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    353
    سطح
    7
    Points: 353, Level: 7
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 47
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    814

    تشکرشده 146 در 71 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط هم آوا نمایش پست ها
    سلام بر دوستان همدردی
    عزیزان من یه پیشنهاد خیلی خوب دارم... لطفا برای آقای alone تاپیک نگذارید... ایشون گوش شنوایی برای شنیدن حرفهای شما ندارند.... فکر میکنم هدفشون از اومدن به این تالار فقط نوشتن مطالب خودشونه و نیازی به نظرات ما ندارند
    من تمام تاپیکهاشون رو خوندم و متوجه شدم ایشون فقط کاری رو که دلشون میگه انجام میدن و برای کارهاشون هم یه سری دلایل بی ارتباط میارند مثل دختر دائیم ناراحت میشه - من نمیتونم کسی رو ناراحت کنم - کاش قبل از خواستگاری میگفتید و... و در نهایت هم کاری رو که خودشون دوس دارند رو انجام میدن
    پس من هم بر حسب شرایطی که ایشون فراهم کردند فقط براشون آرزوی موفقیت میکنم
    موفق باشی دوست عزیزم
    سلام برادر هم آوا

    راستش با حرف شما موافق نیستم. تا خود برادر alone خاتمه تایپکشان را اعلام نکرده اند و مسئولان سایت هم نفرموده اند صحبت در این مورد کافی است ما چرا بگوییم بس است برای ایشان نوشتن؟... خب دور هم خوشیم... عیبش کجاست؟... شاید هم مایک چیزی یاد گرفتیم... ما که همه چیز را نمی دانیم...

    به هرحال عوض کردن و عوض شدن سخت است. تغییر به تدریج و با تلاش زیاد ایجاد می شود. نمی توانیم توقع داشته باشیم تا به کسی چیزی گفتیم او عوض بشود...
    ( برای مثال : اینجانب خودم کنکور دارم و باید بنشینم مثل دختر خوب درس بخوانم و حوصله ندارم و خیلی نمی خوانم و خودم هم می دانم که دارم اشتباه می کنم و هی سعی می کنم که بیشتر بخوانم اما سخت است که عوض کنم این شرایط را و عوض بشوم و... در بقیه ابعاد زندگی هم در حد لالیگا کوتاهی هایی داشته ام.. و خب عین خیالم هم نیست چون به رحمت خدا و ... امیدوارم و یک سعی ای دارم می کنم خب...)

    کجا رفتید برادر alone ؟ لطفا بیایید برایمان تعریف کنید چه شد؟؟؟


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.