ممنون گیسوکمند عزیز که در این روزای سخت و پر استرس کنارمی
همسرم از شنبه میره سرکار و اینروزا همش میگه کی شنبه شه من برم با پدرم حرفامو بزنم و میگه احتمال میدم بحثمون بشه. احترام والدین در زندگی خیلی برام مهمه و واجب.با اینکه خیلی دوست دارم مستقل شه کارش اما می ترسم این وسط دل پدرش شکسته شه و تاثیر بد روی زندگیمون داشته باشه.از طرفی حتی اگه اینکارو هم کنه از کجا معلوم دوباره پنهان کاری نداشته باشه.بیشتر از یه ماهه استرس های زیادی داشتم مساله خواهرم بیماری و عمل همسرم مساله بیمه کردنش لحظه نود و الانم که این قضیه.به دروغ پروانه به نام مادرش گرفته تا کارگر مادرش حساب شه و حق بیمش کم تر شه.این حق الناس نیست؟همش نگران مسائل شرعیم توی کارش. از مال حروم می ترسم دلم می خواد راحت بشم از همه چی
وای که اینروزا دلم خیلی مامانم رو می خواد اما چه کنم که چیزی نگفتم بهش.حتی دیدنش هم بهم آرامش میده.حتی دیدن در حیاط خونه مامانم برام آرامش بخشه.اینروزا میام داخل پذیرایی و تنها و مواقعی که همسرم خوابه گریه می کنم امروز متوجه شد و اومد کنارم.و دلداریم داد. تحملش رو ندارم هر چی می کشم از بی فکریاشه.اما در ظاهر بهش مهربونی می کنم و مراعاتش می کنم.این دوحالت متناقض ظاهر و باطنم اینروزا خیلی عذابم میده
علاقه مندی ها (Bookmarks)