به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    107

    تشکرشده 108 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    دوباره سلام اقلیما جان

    من تصمیم داشتم دیگه چیزی توی این تاپیک ننویسم چون دوستان با سابقه تر در این تالار از شرایط زندگی شما بیشتر اطلاع دارن و بهتر راهنماییت میکنن ولی یک نکته رو در پستها ندیدم بنابراین دوباره مینویسم.

    با توجه به پست آخر شما خواستم بگم شما به دغدغه اصلیت توجه نداری.اگر کمی بیشتر به درون خودت توجه کنی میبینی شما احتمالا به خاطر ناامنی شغلی همسرت احساس ناراحتی و نگرانی داری و این موضوع باعث شده صبر و تحملت کم بشه از طرفی همسرت چند برابر شما ناراحتی و نگرانی داره و ایشان هم حساس، عصبی و بی تفاوت شده.

    راستش من هم یک بار در این موقعیت بودم و مدت زیادی هم طول کشید همسرم عصبی شده بود و حوصله اش برای من و بچه کم شده بود ولی رفتارش با خانوادش همونطوری مهربان و دلسوز بود خوب شرایط سختی هست مشکلات اقتصادی هست تازه شرایط اخلاقی همسر هم تغییر میکنه.

    به نظر من در این شرایط کلا روی این موضوعات کوچک فوکوس نکن همسرت اصلا در شرایطی نیست که بخواد به این چیزها فکر کنه.فعلا باید ازش حمایت فکری بکنی و به هیچ عنوان مشکلی به مشکلات اون اضافه نکنی بذار وقتی شرایط شغلی شوهرت مناسب شد اونوقت این مسائل رو مطرح کن و شاید اصلا اون موقع با بهتر
    شدن روحیه همسرت این مسائل اصلا وجود نداشته باشه

    من خانواده همسرت رو نمیشناسم ولی توی خانواده همسر من مطمئنم اگه شکایتی از مادر شوهر به خواهرشوهر بشه داستانی درست میشه (البته من با مادر شوهرم مشکل خاصی ندارم) البته شاید شما با خواهرشوهرت دوست باشی و به خاطر همین این کار رو کردی.

  2. 4 کاربر از پست مفید Negin A تشکرکرده اند .

    Negin A (چهارشنبه 11 مرداد 91)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    سلامی دوباره اقلیما جان

    تو پست قبلیم هم بهت گفتم اگه سر مو بیرون گذاشتن و ...با شوهرت لجبازی کنی وقتی میخواید با هم حرف بزنید بحثتون ازاصل موضوع منحرف میشه و میره سمت مسائل دیگه.و حالا به جای موضوع اصلی درباره موهات با هم بحث میکنید.

    که متاسفانه این اتفاق هم افتاد.

    میدونم واسه خالی کردن حرصت اینکارو انجام میدی اما سعی کن ازیه روش بهتری برای تخلیه احساسیت استفاده کنی..میتونی خشم و ناراحتیتو بنویسی و بسوزونی،میتونی داد بزنی وقتی تنهایی..

    خواسته های تو ازهمسرت تا اینجا به نظرم کاملا معقول و منطقیه اما ایراد تو بیانشونه.بازم تو پست قبلی گفتم تو مرتب در حال مقایسه کردنی و اینو علنا به شوهرت هم میگی.
    چرا مادرت فلان؟
    چرا پدرت بهمان؟

    اونا خونواده همسرت هستن..تقریبا همه مردا به خونوادشون تعلق خاطر زیادی دارن..پس با این موضوع کنار بیا.و گمون نکن اینجوری تو بازنده ای.بلکه یه برنده با سیاست میشی.

    من واقعا نمیفهمم چرا زنها که انقد دلشون میخواد باشوهراشون حرف بزنن تا فرصتی برای صحبت پیش میاد حرفو میکشونن به خونوادش..
    ازاین مینالن چرا همه توجه همسرم به خونوادشه اما دقت نمیکنن خودشونم همه تمرکزشون روی خونواده همسرشونه.اما تمرکز منفی.
    حالا که یه فرصت قشنگ پیش میاد چرا فقط راجب خودتون دو نفر حرف نمیزنید؟

    اقلیما ازاین به بعد یه کاری کن..کلا سعی کن میزان استفاده ازکلماتی مثل مادرت،پدرت،خونوادتو تو مکالمه با شوهرت کم کنی.

    اگه گوشی میخوای بهش بگو..اگه برای دفه صدم هم داری بهش میگی فقط ازجانب خودت بگو نه اینکه چرا واسه مادرت فلان کارو کردی اما زورت میاد واسه من گوشی بخری؟
    اینجا ذهن شوهرت فقط دنبال اون کلمه مادرت میره و اصلا اصل درخواست تو رو متوجه نمیشه.

    در ضمن هممون همینطوریم حس دلسوزیمون به ادمای سن بالاتر بیشتره..فکر میکنیم گناه دارن.واسه همین ممکنه بهشون بیشتر توجه کنیم.یا چون کمی ازشون فاصله داریم بیشتر نگرانشون میشیم تا اونی که پیشمونه.

    و مگه تو خونواده های خودمون ازاین بحثا پیش نمیاد..اگه پدرت واسه خواهر اقلیما چیزی میخرید و واسه تو نمیخرید چیکار میکردی؟میگفتی بابا منم فلان چیزو لازم دارم برام بگیر..یا میگفتی چرا واسه خواهرم خریدی؟واسه من نگرفتی؟

    تا میتونی تو فضای دو نفره زندگیتون سعی کن فقط اسم تو و همسرت باشه.تو ازتوجه همسرت به خونوادش نگرانی در حالی که نمیدونی خودت ناخواگاه داری میزان این توجهو بیشتر میکنی.

    موفق باشی

  4. 9 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (سه شنبه 10 مرداد 91)

  5. #23
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    149
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    سلام سارا جان امیدوارم خوب باشی (راستی خواستم بگم در مواجه با مشکل زندگیت عالی بودی)
    سارا جان من هم از تعصب مردانه شوهرم روی خودم خیلی خیلی لذت می برم و از اون روز تا حالا هم سعی می کنم موهامو کامل تو بذارم و مانتوها و لباس های خیلی پوشیده بپوشم اون روز هم که لجبازی کردم چون قبلش واقعا بهم به حرمتی کرد و برام قابل تحمل نبود


    نگین جان من واقعا از راهنمایی ات استفاده می کنم و کاملا حق با توئه ولی خدا رو شکر به حق همین ماه عزیز انگار داره کار همسرم درست میشه (این هم مدیون پدرم و کمکهاش و پیگیریهاش هستم)
    در رابطه با خواهر شوهرم هم باید بگم خودم هم موافق نیستم که باهاش حرف بزنم ولی خانواده همسرم همیشه فکر می کنند ما اوضاع اقتصادیمون خیلی خوبه و من جهت اطلاع کمی می خواستم آگاهشون کنم

    تا میتونی تو فضای دو نفره زندگیتون سعی کن فقط اسم تو و همسرت باشه.
    واقعا بابت این جمله ممنون کاملا حق با توئه نصف داعواهای منو آقای همسر هم سر نفرات سوم زندگیمون و من باید خودمو سر این مسئله درست کنم
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  6. 4 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (چهارشنبه 11 مرداد 91)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    اقلیما! تا حالا دقت کردی که چقدر دچار تناقضی؟ یه نمونه اش را قبلا در این پست برات خاطر نشان کردم.

    و الان هم:


    نقل قول نوشته اصلی توسط eghlima
    رفته بودیم مهمونی که بهم گفت موهاتو بده تو منم گفتم دلم نمی خواد و اون بیشتر عصبی شده از دستم

    حالا اتفاقاتی که افتاد و می گم و ازتون می خوام ایرادهامو بهم بگید
    نقل قول نوشته اصلی توسط eghlima
    بهم گفت که از چشمم افتادی و علاقه ام بهت خیلی خیلی کم شده به دو دلیل یکی اینکه موهامو ندادم تو دوم هم تو ماشین موقع برگشتن از کوهستان که هیچ کس تو جاده متوجه ما نبود من روسریمو تو ماشین برداشتم تا موهامو که باز شده بود مرتب کنم و آقا هم شدیدا بهشون بر خورده..........

    ازتون راهنمایی می خوام یکی اینکه با این اوضاع چه طوری رفتار کنم
    نقل قول نوشته اصلی توسط eghlima
    من هم از تعصب مردانه شوهرم روی خودم خیلی خیلی لذت می برم و از اون روز تا حالا هم سعی می کنم موهامو کامل تو بذارم و مانتوها و لباس های خیلی پوشیده بپوشم اون روز هم که لجبازی کردم چون قبلش واقعا بهم به حرمتی کرد و برام قابل تحمل نبود
    خدا وکیلی یه بار بشین تنهایی با خودت خلوت کن و تکلیف خودت و بقیه رو روشن کن ببین چی خوشحالت میکنه، چی ناراحت! ببین اصلا این خوشحالیها و ناراحتیهات واقعا بر اصل و اساس درستی استواره؟ ببین چقدر از این رفتارهات و فکر و خیالهات زاییده لج و لج بازیه و ممکنه فردا همین شکلی که توی این پستهات حرفت عوض میشه، اونجا هم نظرت عوض میشه!
    ضمن اینکه اگر هم واقعا سندروم قاعدگی ملعون، باعث و بانی همه اینهاست، خوب خانوم جان! در اون دوران خاص به جای تصمیم گیریهای مهم در مورد زندگیت و پرداختن به فلسفه و منطق رفتارهای همسر و مادر شوهر خواهر شوهر، به خودت استراحت فکری و جسمی بده و با خوردن یه سری قرص ویتامین و یه سری غذاهای مناسب و همینطور آرامبخشهای طبیعی مثل عرق بید مشک و بهار نارنج و گلاب و... از خودت مراقبت کن. و هر گونه کار سخت یا تصمیم گیری مهم را بسپار به بعد از این دوران.

    در پایان! باز هم خیلی خبیثانه! ابراز مینمایم که:
    درد تو درد بی دردیه، تو خود خجاب خودی حافظ جان!



  8. 6 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (چهارشنبه 11 مرداد 91)

  9. #25
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 21 تیر 99 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,339
    امتیاز
    22,823
    سطح
    93
    Points: 22,823, Level: 93
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 527
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsTagger First ClassOverdrive
    تشکرها
    3,264

    تشکرشده 3,442 در 1,036 پست

    Rep Power
    149
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    بی دل جان بار اولی که برام پست گذاشتی بهم برخورد ولی حالا نه خیلی هم خوشم اومد از لحن محکم ،بدون حاشیه و ....

    بی دل جان متاسفانه موقع دعوا و مرافه همه نظرایتم عوض می شه و همسرم میشه دشمن خونیم و تمام خوبیهام و خوبیهاش برام بدی به نظر می اد و هیچی رو نمی تونم سر جای خودش بذارم منظورم خوبی جای خوبی و بدی جای بدی


    و از هرچیزی استفاده می کنم تا بهش آسیب روحی بزنم چون بهم آسیب زده

    ولی وقتی آشتی می کنیم تمام نظریاتم عوض میشه
    مثلا تو دعوا بهش گفتم از اینکه حمایت مالیم نمی کنی خسته شدم و از خودم بدم می اد ولی وقتی اوضاع گل و بلبل شد دوباره دوست دارم کمکش کنم و از رفتارم پشیمون میشم

    میشه بگی چه طوری تناقضات رو برطرف کنم؟
    [align=center]خوشبخت کسی نیست که مشکلی ندارد
    بلکه کسی است که با مشکلاتش مشکلی ندارد .[/align]

  10. 4 کاربر از پست مفید eghlima تشکرکرده اند .

    eghlima (چهارشنبه 11 مرداد 91)

  11. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 مرداد 92 [ 13:58]
    تاریخ عضویت
    1388-5-24
    نوشته ها
    1,224
    امتیاز
    2,219
    سطح
    28
    Points: 2,219, Level: 28
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    7,577

    تشکرشده 8,600 در 1,498 پست

    Rep Power
    139
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    اقلیمای عزیز

    مقالات مربوط به کنترل احساس رو بخون. و همینطور این رو. شما به جای اینکه وقتی احساسات منفی که با خودش خطای دید هم میاره، به سراغت میاد پسش بزنی و سعی کنی اونها رو از خودت دور کنی، بدون اینکه خودت آگاه باشی شروع میکنی به دامن زدن به اون احساسات منفی و برای قانع کردن خودت هم یکسری توجیه سازی ها. از این ببعد برنامه ات این باشه که یه آلارم تو ذهنت فعال کنی طوریکه به محض اینکه هر نوع احساس منفی از هر سمتی به ذهنت خواست رسوخ پیدا کنه، همون اول کار جلوش رو سد کن و ذهنت رو به یک چیز خوب مثلا یکی از داشته های قشنگ و خوب زندگیت منعطف کن و بابتش خدا رو شکر کن و لذت ببر از این حس. و یا اینکه سعی کن فکرتو ببری به سمت کارهای روزانه ای که باید انجام بدی و انرژی احساسی ات رو تبدیل کن به یک انرزی مثبت دیگه از نوع احساسی یا جنبشی (:) منظورم یه کار مثبته. وگرنه تبدیل انرژی احساسی منفی به جنبشی میتونه اینجوری هم باشه )
    این کار شاید اولش سخت باشه اما با تمرین خیلی نتایج خوبی بدست میاد. سعی کن در مواقعی هم که دیگه یک محرک قوی (رفتار غیر منتظره همسر و... یا مثلا عدم درک این افراد) پیش میاد، قبل از این که به عصبانی شدن و پرخاشگردن بپردازی، یه چند دقیقه ای به خودت فرصت بدی. سکوت کن! این میشه تمرین صبر. صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند. بر اثر صبر نوبت ظفر آید. به خودت بگو من اونقدر فرصت ندارم که بخوام با عصبانی شدنهای مکرر هی ساخته های قبلی ام رو تخریب کنم. و فعلا سعی کن با مهارتهای همسرداری و مهارت حل مسئله و نیز تمرین صبر و کنترل احساس که از این تالار و کتابها و تالارهای دیگه می آمووزی و تمرین عملی میکنی، شرایط زندگیتو بهبود بدی. و کمکی که صبر این وسط بهت میکنه اینه که عجله نداشته باشی که با اولین مهارتی که بکار بردی فورا اوضاع کن فیکون بشه وگرنه قاط میزنی و همه چی رو دوباره میریزی بهم و از روز اول خرابتر میکنی اوضاع رو. اصلا فکر نکن که همسرت با این مهارتهایی که بکار میگیری خوب میشه یا نه. فکر کن خودت چقدر حالت خوب میشه و لذت بیشتری از عملکرد مثبت خودت میبری. اونوقت هر چند که هدف از کاشت دانه، گندم باشد اما به تبع آن کاه نیز حاصل آید
    یکی دیگه از اون چیزهایی که باید روش کار کنی کمتر کردن وابستگی و تمرکزت بر همسرته. سعی کن یاد بگیری و سخت تمرین کنی که بدون همسرت هم دنیا بهت لبخند بزنه. بدون همسرت هم مسافرت بهت خوش بگذره، غذا بهت مزه بده و روز تعطیلی ات یک روز زیبا و دل انگیز باشه. برای شاد بودنت به کسی وابسته نباش. شادی و لذتهای زندگی و خوشبختی و...را در خودت جستجو کن.


  12. 8 کاربر از پست مفید بی دل تشکرکرده اند .

    بی دل (چهارشنبه 11 مرداد 91)

  13. #27
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    درود بر آبجی اقلیمای گرامی

    اولا خوش به حالت نه روزه میگیری نه نماز میخونی

    دومندش:خدا خیرت بده من میدونستم بانوان توی این دوران ماهانه حساس و زودرنج میشن و روشن فشار زیادی وارد میشه ولی نه تا این حد بشخصه فکر میکنم یکمقدار داری سخت میگیری توی این جور مواقع یکم میشه گفت کنترلش سخته من خودم همسرم وقتی عصبانی میشه خیلی کم داد میزنه کاری ندارم بعدش آروم میشه میاد بغلم میکنه نوازشم میکنه یاد گرفتم درکش کنم این تایپیک شما هم کمک کرد بهتر درک کنم این مسئله رو سپاس

    سومندش: خوب من خودم مغازه دارم واقعا بعضی روزا که درآمدم پایینه چون شغلم آزاده واقعا روم فشار عصبی زیادی وارد میشه تازه نه بدهکارم نه قسط چندانی دارم قبول کن خیلی سخته توی جامعه مردسالار ایران یه مرد حقوقش از همسرش کمتر باشه و زیر دین همسرش باشه و خرج خونه رو همسرش بده تا حدودی من بودم انصافا شاید اخلاقم بدتر میشد و زودرنج تر میشدم.تازشم پولی که میده فشارش یه طرف ازت سئوالم کنه چیکارش کردی؟!!!! این دیگه خیلی درده بخدا یا چیزی رو نبخش یا اگه میبخشی دیگه منت سرش نزار خداوکیلی روش خیلی فشاره واسه یه مرد خیلی درده خیلی



    چهارمندش: موهاتون بیرون بود گیر داده حق داشته من بودم یکدونه هم میزدم پس کله همسرم اینکارو کنه (اینو خالی بستم قوپی اومدم من زن ذلیل و چه به اینکارا) یه مرد نیاز داره به همسرش توی اینجور مواقع گیر بده من خودم الکی گیر میدم گیرم ندم خانومم میپرسه ببین موهام بیرونه عادت کرده فکر کنم نیاز داره تا به جایگاهش به عنوان ستون اصلی خانواده احترام گذاشته باشه مخصوصا از طرف شا که تقریبا همه زندگیشو تشکیل میدی بقول خودم: تنها بهونه واسه نفس کشیدنم = همسرم فکر کنم هر مردی همسنطوریه تقریبا

    بعدشم توی این موقعیت و فشار اقتصادی شدید کارت رو ول نکنی یکوقت سعی کن کنترلش کنی ولی سعی کن بهش یادآوری کنی کارت و کمکت موقتیه و تکیه گاه اصلیه خانواده ایشونه این خیلی بهش نیرو میده و کمکت میکنه.

    در آخر مردها سربه هوا هستند و الکی خوش و شنگول سرو ته هم همشون یه کرباسن پس بهتره بهش یادآوری کنی وقتی حالت ماهانه بهتون دست پیدا میکنه فکر کنم اینجوری بهتره

    ایشالله کارش درست میشه به امید خدا

    شاد و سربلند و پیروز باشی در پناه ایزد منان
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 11 مرداد 91)

  15. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 تیر 92 [ 11:29]
    تاریخ عضویت
    1390-7-28
    نوشته ها
    195
    امتیاز
    2,449
    سطح
    29
    Points: 2,449, Level: 29
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    370

    تشکرشده 371 در 137 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم


    سلام اقلیما جان

    ببخشید تو تاپیکت پست زدم ولی وقتی پست 25 تورو خوندم دیدم منم عین همین حالتهارو دارو و کنترل احساسم در شرایط احساسی و عصبانیت ضعیفه و میخواستم همینجا از بی دل عزیز تشکر کنم چون راهنمائیهاشون خیلی بکار من اومد

    و نکته دیگه اینکه با صحبتهاشون مبنی بر اینکه وابستگیتو کم کنی خیلی موافقم من یه مدته دارم اینو تمرین میکنم خیلی حالم بهتره اقلیما باور کن خیلی دیگه اون حساسیتهارو ندارم و حس میکنم هرچه وابستگیتو کم میکنی نتیجش عکس میشه یعنی طرف مقابلت وابسته تر میشه بهت واسه من اینطوری بوده

    و نکته آخر اینکه از خدا از ته ته دلم میخوام مشکلاتت حل شه زندگیت همیشه گل و بلبل و آروم باشه و خدا یه
    نی نی سالم و صالح بهت بده


  16. 3 کاربر از پست مفید taranee تشکرکرده اند .

    taranee (پنجشنبه 19 مرداد 91)

  17. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 12 مرداد 91 [ 11:05]
    تاریخ عضویت
    1391-2-15
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    870
    سطح
    15
    Points: 870, Level: 15
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    107

    تشکرشده 108 در 56 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    اقلیما جان دوباره سلام

    خواستم بهت بگم در شرایط فعلی شغل همسرت، روحیه دادن، همراهی فکری و حمایت عاطفی شما از ایشان برای همیشه در خاطرش میمونه و همراهی کردن همسرت توی همین بحرانها و مشکلات موجود هست که شما رو به اولین و مهمتری فرد زندگی ایشان تبدیل میکنه.

    پس مراقب باش این بهترین موقعیت برای نشان دادن همدلی و همفکری به همسرت اون هم در شرایطی که خودت هم فشار مشکلات روی شونته، هستش.این موقعیت رو از دست نده.مطمئن باش این همدلی باعث تحکیم پایه های زندگی شما و نزدیک شدن بیش از پیش به همسرت میشه که در حالت عادی این اتفاق خیلی سخت میفته.

    سخته که آدم در شرایط بحرانی علاوه بر حفظ خونسردی خودش مراقب روحیه طرف مقابل باشه ولی اگر بخوای حتما از پسش برمیای.

    موفق باشی

  18. 3 کاربر از پست مفید Negin A تشکرکرده اند .

    Negin A (شنبه 14 مرداد 91)

  19. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 آذر 91 [ 15:41]
    تاریخ عضویت
    1390-8-02
    نوشته ها
    166
    امتیاز
    1,745
    سطح
    24
    Points: 1,745, Level: 24
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    393

    تشکرشده 401 در 117 پست

    Rep Power
    29
    Array

    RE: چه طوری از این دور زجر آوری که زندگیم اسیرشه رها بشم

    سلام دوست عزیز فقط یه حرف دارم :
    چرا خودت رو رها نمی کنی نمی دونم شاید بی خیالی یه مدت حالت رو خوب کنه البته من خودم تو حالی نیستم که بتونم به کسی راهنمایی بدم امامن که همه چیزو رها کردم .با خودم فکر کردم که زندگی واقعا ارزش این همه ناراحت بودن و غصه خوردن رو نداره البته من خودم خیلی داغونم فقط زندگی می کنم که تموم شه امیدوارم مشکلاتت حل شه .

  20. کاربر روبرو از پست مفید جان سخت تشکرکرده است .

    جان سخت (شنبه 14 مرداد 91)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.