به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 44
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1398-7-22
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,676
    سطح
    31
    Points: 2,676, Level: 31
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    ببخشید دیر جواب دادم
    خانم زلال خیلی ممنون که تجربیاتتون رو الارقم مشغله هاتون باهام در میون گذاشتید
    بله خودم هم خیلی خوب میدونم که اگه الان حسرت بخورم برای گذشته ای که رفته همین الان رو هم از دست میدم
    ولی نمونش رو بالا گفتم... تا میام خودم رو جمع و جور بکنم و از فکرشون بیام بیرون یه اتفاقی پیش میاد که صاف دوباره یادشون میفتم
    یه مورد دیگه هم اینکه الان راحت بگم قدرت تصمیم گیریم به صفر رسیده وقتی می خوام تصمیم بگیرم چون دو بار بد جور اشتباه کردم میگم نکنه این راه هم اشتباه باشه یا نکنه این راه رو برم و حتی موفق بشم ولی اصلا ازش خوشم نیاد...این زندگی هم همش دو راهی های شبیه به هم میزاره سر راهت
    و اگه راهی رو الان دنبال کنم که دوست نداشته باشم یا داخلش موفق نباشم دیگه راه بازگشتش با خداست چون دیگه میرسم به سن سی سالگی...و اگه آدم اون چیزی که دوست داره نشه چه فرقی میکنه چی بشه؟؟ چه آبدارچی اداره چه نماینده سازمان ملل...البته این حرف رو قبلا میزدم و الان یجورایی از این تفکر اومدم بیرون ولی می خوام بگم تا علاقه به کاری نباشه اون کار زجر خالصه
    ولی هنوزم میگم مشکلم روی همین هدفه که دیگه اصلا نمی دونم چیه...هر کاری می کنم نمی تونم از فکر ورزش بیام بیرون...انگار دیگه فقط همینو می خوام...ولی تاکید خونوادم فقط روی درسه اصلا بقیه حرفامو جدی نمی گیرن یا میگن استعدادشو نداری یا میگن اینا فکرای جوونیه بعدا از فکرش میای بیرون و به کارت عادت می کنی...عادت می کنم؟؟!چه حرفیه وژدانن؟؟...کامپیوتر و هنر رو دوست دارم ولی نه به اندازه ورزش...شما میگید که ریاضی به کامپیوتر هم ختم میشه ولی من نمی تونم برای رشته کامپیوتر بشینم فیزیک و شیمی و هندسه بخونم و اما حرفتون در مورد هنر درسته میتون برم کار و پول اون رو جور کنم...که احتمالا همین کار رو هم بکنم
    قشنگ ترین حرفتون جمله آخر
    فکر نکنم کسی به جز خدا بتونه بهم کمک کنه...هیشکی طرز تفکر من رو درک نمیکنه ولی خدا می کنه...همون باید امیدم فقط به خدا باشه
    ولی خب خدا گفته از شما حرکت از من برکت...منم که حرکت صفر...تلاش صفر...اراده صفر
    بی خیال همه چی...دنیای فانی رو هم نخواستیم


    خانم پو
    ممنون از نظرتون
    چی بگم...شاید الان زیادی منفی نگر شدم...یا هر چیز دیگه
    هدفم رو که تغییر ندادم...فقط یه سد بزرگ سر راهشه...که فعلا راه حلی به ذهنم نمی رسه
    سربازی رو هم همونطور که گفتم بد جور دو دلم...اگه برم و بیوفتم مرز که قشنگ دو سال از عمرم توی پادگان تلف میشه و با توجه به اینکه غیبت هم دارم دیگه هیچ...اگه هم نرم احتمال زیاد دیوونه میشم مخصوصا اگه امسال هم مثل پارسال بهم بگذره




    دوستان شرمنده من اینقدر نا امیدانه حرف میزنم
    مثلا میام اینجا که حالم بهتر بشه و تاثیر نداشته روم
    من تو زندگی عادی اینطوری نیستم...دوستام حتی ندیدن من یه لحظه خنده از صورتم کنده بشه
    ولی خب کلی عقده و حرف نگفته دارم که کسی نیست بهشون گوش بده برا همین اینجا خیلی پرت و پلا میگم و حرفام رو نمی تونم به ترتیب و درست بگم
    من یه پسر تقریبا مذهبی هم هستم ولی دیگه الان یه غمی اومده توی وجودم که واقعا نمی دونم چیکار کنم...انگار به بن بست رسیدم
    میدونم شما دوستان قصدتون کمکه ولی نمی دونم چرا روم تاثیر نداره
    بازم شرمنده ام

  2. #22
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,197

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    آقای امین راهنمایی های خیلی خوبی بهتون شده ، امیدوارم زمان کافی بگذارید و از تک تک راهنمایی ها و خط خط نوشته ها استفاده کنید تا بتونید از وضعیت فعلی که درش گیر کرده اید به زودی خارج شوید و به مسیر اصلی برگردید ، من خواستم در مورد یک موضوع دیگه یه صحبت کوچولو کنم
    ببینید شما در چندین جا گفتید که پدر و مادرتون برای شما تصمیم گرفتند و شما مجبور شدید خواسته اونها رو عملی کنید
    در ادامه زندگی اونقدر از این دست مسائل برای شما پیش می آید که شما می بایست انتخاب کنید و تصمیم بگیرید و این مهم هست که آگاهانه تصمیم بگیرید
    آگاهانه تصمیم گرفتن یعنی چی؟
    یعنی تمام شرایط رو بسنجید
    دورنمایی از نتیجه احتمالی که تصمیم براتون ایجاد میکنه داشته باشید
    مشکلاتی که از بابت اخذ تصمیم دارید و خواهید داشت رو شناسایی کنید
    و با توجه به همه این ها تصمیم بگیرید ...... جوری که وقتی به گذشته برمی گردید و مسیر اومده رو مرور می کنید ..... درک کنید که در اون شرایط و در اون سن و اون احوالات تصمیم مناسب رو گرفته بوده اید ... دقت کنید نمی گویم بهترین و مناسب ترین تصمیم ... می گویم تصمیم مناسب

    پدر و مادر بد بچه شون رو نمی خواهند ... اما شما نحوه تعامل با پدر و مادرتون رو بلد نیستید ، که برای پسری به سن شما کاملا عادی و طبیعی است و چه خوب که شما از آن دسته انسان هایی هستید که به مشورت و خرد جمعی به دنبال راهکار هستید .. پس تلاش کن نحوه تعامل با پدر و مادرت رو یاد بگیر ....

    جوری که نه ناراحتی ایجاد بشه ، نه دلخوری و نه عصبانیت ، شما باید توانایی منطقی صحبت کردن و منطقی شنیدن رایاد بگیرید
    وقتی شما با آگاهی و بررسی آنچه که می خواهید ، دست به انتخاب بزنید اون وقت هست که احساس سرخوردگی و حسرت نخواهید داشت
    کار آسونی هم نیست ... زحمت داره و باید برای بدست آوردن قدرت تصمیم گیری آگاهانه و پذیرفتن تبعات تصمیم مون تلاش کنیم و سختی بکشیم ولی آنچه بعد از سختی کشیدن بدست میاد خیلی شیرین و دلچسب خواهد بود
    ...پدر و مادر مدام نگران بچه ها شون هستند .. نگران آینده بچه ها ، نگران خورد و خوراک بچه ها ، نگران سلامتی بچه ها و ... این بچه ها هستند که با رفتار عاقلانه و تعامل درست و صحیح این نگرانی رو از بین می برند ...
    میشه گفت پدر و مادر در تلاش هستند با در اختیار گذاشتن تجربه هاشون فرزندشون رو از خطرات دور نگه دارند تا فرزندشون شاد و خوشحال باشه

  3. 3 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    amin COD (دوشنبه 05 خرداد 99), gholam1234 (یکشنبه 04 خرداد 99), سحر بهاری (دوشنبه 05 خرداد 99)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1398-7-22
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,676
    سطح
    31
    Points: 2,676, Level: 31
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    بله خودمم گفتم
    دوستان خیلی دلسوزانه و خوب راهنمایی کردن
    ولی مشکل از منه...خودم باید یجور با قضیه کنار بیام
    تعامل با پدر و مادرم رو که فکر نمی کنم هیچ وقت به دست بیارم...چون تنها راهش اینه که به حرفای اونا گوش بدم و چیزی هایی که من می خوام و چیز هایی اونا می خوان خیلی فرق داره با هم...بنابراین یجورایی نمیشه
    ولی الان تصمیمو گرفتم
    فردا میرم فرم مهافیت پزشکی سربازی رو میگیرم تا برای شونم اقدام کنم
    هرچند فکر نمی کنم معاف بشم ولی فکر کنم بتونم معاف از رزم بگیرم
    بعدش هم میرم سربازی...چه معافیت بگیرم چه نگیرم
    تا ببینیم بعدش خدا چی میزاره سر راهم
    انشالله که تصمیم درستیه

  5. کاربر روبرو از پست مفید amin COD تشکرکرده است .

    gholam1234 (سه شنبه 06 خرداد 99)

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    خوبه که تصمیم گرفته اید.

    فقط در مورد اینکه گفتید باید به حرفهای پدر و مادرتون گوش بدید، خواستم یه چیزی بگم.

    احترام رو نگه دارید،ولی کاری رو کنید که خودتون میخواید. خودتون رو محبور به انجام انچه از اهداف خودتون نیست، نکنید.

    چون پس فردا اگر شکایتی کنید، همین پدر و. مادر میگن مگه مجبورت کرده بودیم؟ میخواستی انجام ندی. یا میخواستی محکم تر بگی چی میخوای؟

    اصولا به نظر من اگر همیشه بخواید پیرو نظر و تعیین تکلیف کردن اونها باشید برخلاف میل خودتون، و همیشه خودتون رو در مقابل خواسته های اونعا سرکوب کنید، زمانی اونقدر خشم درونتون جمع میشه که دیگه توان خفظ احترام رو هم نخواهید داشت‌.

    امیدوارم سربازی رفتن، براتون شروع استقلال باشه.

  7. کاربر روبرو از پست مفید Pooh تشکرکرده است .

    gholam1234 (سه شنبه 06 خرداد 99)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1398-7-22
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,676
    سطح
    31
    Points: 2,676, Level: 31
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اصولا به نظر من اگر همیشه بخواید پیرو نظر و تعیین تکلیف کردن اونها باشید برخلاف میل خودتون، و همیشه خودتون رو در مقابل خواسته های اونعا سرکوب کنید، زمانی اونقدر خشم درونتون جمع میشه که دیگه توان خفظ احترام رو هم نخواهید داشت‌.

    من الان دقیقا همینم

  9. کاربر روبرو از پست مفید amin COD تشکرکرده است .

    Pooh (سه شنبه 06 خرداد 99)

  10. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,893

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام‌مجدد.

    شما هنوز خیلی جوانید و هنوز خیلی فرصت برای تغییر و پیشرفت دارید.

    توصیه میکنم بهانه گیری و نالیدن رو کنار بذارید و دست به اقدام و قدم عملی بزنید.

    حدس میزنم میزانی از تایید طلبی و تاثیرپذیری از پدر و مادر و دیگران دارید. سعی کنید این رو کنترل کنید.

    همینطور مقالات جراتمندی رو در تالار جستجو کنید و بخونید. متاسفانه این روزها خیلی سرم شلوغه و وقت نشد لینکش رو براتون بذارم.

    کتاب وضعیت آخر رو هم اگر بخونید خوبه.

    همچنین کتاب شخصیت برازنده ی من.

    موفق باشید برادر گرامی.

  11. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:41]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,459
    سطح
    94
    Points: 23,459, Level: 94
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 891
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,219 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    چیزی هست بنام قدرت تجزیه و تحلیل در تصمیمگیری. همانطور که امیین گفتن باید جوری تصمیم بگیری که وقتی برگشتی عقب و تصمیمت رو مرور کردی، بگی تصمیمم با توجه به دیتاهایی که اون زمان داشتم، تصمیم مناسبی بوده.

    کلا هر کسی بهتون مشورت و توصیه کرد، حتی اگه اون شخص پدر و مادر و یا کسی بود که شما خیلی قبولش داشتین، اخر سر باید خودتون تجزیه و تحلیل کنین و تصمیم نهایی رو بگیرین و مسئولیتهای تصمیمتون رو هم قبول کنین.
    والسلام
    واست ارزوی موفقیت میکنم

  12. 2 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Pooh (پنجشنبه 08 خرداد 99), سحر بهاری (سه شنبه 06 خرداد 99)

  13. #28
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام

    آقا امین فردا بجز حساب روز ۲۸ ام که تاپیک زدین، دهمین روزی هست که مشورت میگیرین... یعنی ده روز گذشت . زندگی همینه همانطور که
    امیرالمؤمنین ع فرمودن؛

    فرصت زود از دست می رود و دیر به دست می آید.

    شما با فکر به گذشته و احساساتی آمیخته به اندوه و خشم ... و ترس از تغییر و نگرانی بابت آینده زمان
    حال رو بسرعت دارین از دست میدین.

    روزی که گذشته است از او یاد مکن
    فردا که نیامدست فریاد مکن
    بر نامده و گذشته بنیاد مکن
    حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

    برای ساختن یک گذشته ی خوب و آینده موفق تر دقیقا امروز باید تلاش کنین، الان زمانش هست. بهترین تصمیم همانطور که قبلا براتون گفتم پیگیری کارهای نصفه نیمه هست که قسمتی بزرگی از درگیری های ذهنی این روزهاتون رو تشکیل میدن و اجازه نمیدن شما با ذهنی آرام تر و آزادتر به اهداف جدید فکر کنین.

    ا
    مام علی ع به مالک اشتر فرمودن؛

    کار هر روز را در همان روز انجام بده، زیرا اگر آن را برای روز بعد گذاشتی با کار فردا دو کار می شود.

    قبل تر گفتم بهتون از مشاوره های متخصص برای ( سربازی و تحصیل ) کمک بگیرین تا بتونن دقیق راهنماییتون کنن و شما رو در مسیر صحیح قرار بدن.




  14. 3 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    amin COD (چهارشنبه 07 خرداد 99), gholam1234 (سه شنبه 06 خرداد 99), Pooh (پنجشنبه 08 خرداد 99)

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1398-7-22
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,676
    سطح
    31
    Points: 2,676, Level: 31
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خیلی ممنونم
    کم کم دارم سعی میکنم نظرات و پیشنهاد های دوستان رو به کار ببندم تا از این وضعیت دربیام
    حق با شماست... زندگی به سرعت در جریانه و نباید الکی توی حسرت حرومش کنم...زندگی این دنیا اونقدر ها هم طولانی نیست
    هر چند هنوز هم ته دلم خیلی غم و غصه دارم ولی یه مدت می خوام بزنم به فاز فراموشی و بیخیالی تا ببینم وضعیتم بهتر میشه یا نه
    فعلا که تصمیم گرفتن معافیت و یا سربازیه تا بعدش ببینم چی میشه...البته همین الانشم دوباره خونواده شروع کردن به مخالفت
    خیلی ممنون از همه دوستانی که توی این تاپیک بهم کمک کردن
    دوست دارم مراحل تصمیم گیری های بعدیم رو هم باهاتون در میون بزارم
    امیدوارم باز هم من رو راهنمایی کنید

  16. 3 کاربر از پست مفید amin COD تشکرکرده اند .

    gholam1234 (پنجشنبه 08 خرداد 99), Pooh (پنجشنبه 08 خرداد 99), سحر بهاری (پنجشنبه 08 خرداد 99)

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 21 آبان 00 [ 17:07]
    تاریخ عضویت
    1398-7-22
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    2,676
    سطح
    31
    Points: 2,676, Level: 31
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 74
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 25 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    حدود سه ماه از موقعی که اولین پست رو گذاشتم میگذره...اصلا نفهمیدم چطور گذشت
    ولی با وجود تمام تلاش هام حتی از قبل هم حالم بدتر شده...راحت بگم حتی به فکر خودکشی هم افتادم ولی خب از ترس عذاب اخرتش اینکار رو هم نکردم... راحت بگم عرضه خودکشی رو هم ندارم
    تو این مدت سعی کردم به نظرات و پیشنهادات دوستان عمل کنم ولی هیچ تغییری نکردم
    دنبال کار رفتم...رفتم تو یه پیتزا فروشی کار کردم ولی خب این کار واسه من نبود ...یه لحظه موقع نظافت به خودم اومدم گفتم من اینجا چیکار میکنم؟ چرا دارم وقتمو تلف می‌کنم در حالی که حالم از این کار به هم می خوره...میدونید کارش ۶ ساعت بود ولی کل روز رو درگیر میکرد...خلاصه ازش اومدم بیرون
    دنبال کارای سربازیم رفتم ولی هی در مسیر این کار همه دلم رو خالی می کردن و می کنن...همه...دوستان و فامیل و خونواده
    سعی کردم برم دنبال درس ولی خب چون به ریاضیات و فیزیک و این چیزا دیگه علاقه ای ندارم گفتم برم رشته حقوق دانشگاه آزاد، پولش هم یجور درست میشه ولی وقتی دانشگاه آزاد لیست رشته های بدون کنکورشو بیرون داد دو تا دانشگاه شهر من اصلا رشته حقوق بدون کنکور نداشتن، اینم نشد
    از اون بدتر هی به این فکر می کنم که یک سال وقت تلف کردم برای هیچی شاید تکراری باشه ولی هنوز که هنوزه نمی تونم از فکر سربازی آتش نشانی و کاری که پدر و مادرم باهام کردن بیرون بیام
    شبا کارم شده حسرت خوردن و گریه کردن
    من تو کل دنیا فقط ورزش و موسیقی رو دوست دارم که موسیقی رو برای این نمی‌رم که اون موسیقی که من می خوام حرومه و با عذاب وجدانش کنار نمیام چون دوست داشتم دیجی بشم و موسیقی دنس درست کنم و خب این کارا گناه بزرگی محسوب میشه، نه می تونم ازش متنفر بشم و ولش کنم و نه میتونم برم سمتش
    ورزش هم که هیچی
    جدای از مشکلات بدنم قضیه فقط پوله پول پول
    وقتی پول نداشته باشی انگار تو این دنیا آدم حساب نمیشی یه باشگاه mma پیدا کردم که ماهی ۸۰۰ میگیره و یه باشگاه کیک بوکسینگ هم ماهی ۲۰۰ پای آدم در میاد
    من چطور این پول ها رو جور کنم؟ کار کنم که وقت نمیکنم اصن برم؟ از بابامم نمی تونم بگیرم چون به این چیزا میگه خیالات میگه بعدا برات پول نمیشه
    البته نه اینکه بهش بگم بهم نمیده، میده ولی با نارضایتی کامل
    زندگی مضخرف یکنواخت
    وژدانن نقش من تو این دنیا چیه؟
    دنبال علاقه ها نمیشه رفت چون پول می خوان
    دنبال پول هم نمیشه رفت چون علاقه ای نیست
    آدم اگه نتونه به علاقش برسه چه فرقی می‌کنه به چی برسه که نخواد اونی که دوست داره بشه چه فرقی می‌کنه رئیس جمهور بشه یا کارگر ، به هر حال اونی نیست که دوستش داره
    هیچ راهکاری به ذهنم نمی‌رسه
    فقط می‌دونم به نقطه ای از زندگیم تو سن ۱۹ سالگی رسیدم که فهمیدم هیچی نیستم
    لعنت به این زندگی

    این ها رو هم نگفتم که بهم راه حل بدید چون قبلاً بهم راه حل دادید و ازتون خیلی ممنونم (هر چند اگه راه حلی هم دارین خوشحال میشم ببینم )
    این ها رو بیشتر گفتم برای اینکه خالی بشم
    شاید تاثیر داشته باشه
    کلی حرف های نزده دارم
    همشو اینجا می نویسم که خالی بشم

  18. 2 کاربر از پست مفید amin COD تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 10 مرداد 99), سحر بهاری (جمعه 10 مرداد 99)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.