به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 64
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 12 دی 93 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1393-2-11
    نوشته ها
    268
    امتیاز
    1,216
    سطح
    19
    Points: 1,216, Level: 19
    Level completed: 16%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 1,029 در 261 پست

    Rep Power
    39
    Array
    معاون کلانتر جان.گفته بودید به فکر تغییر دادن شخصیت و طرز تفکر همسرت در آینده و در دوران پس از ازدواج نباش و با این بهانه باهاش ازدواج نکن.معون جان آخه واسه بهانه به این کوچیکی ازش دل بکنم.من فقط نمی خوام واسه نامحرم برقصه.همین.واسه این اختلاف نظر ولش کنم.خنده دار نیست.در ضمن توجه داشته باش که من بعد این دختر نمی تونم زندگی کنم.
    من نگفتم سر این موضوع طرف مقابل رو رد کن
    من میگم طرف مقابل رو همونجوری که واقعا هست بپذیر نه اونطوری که خودت دلت میخواد

    نباید با این طرز فکر ازدواج کنی که طرف مقابل عوض میشه
    بلکه باید به این باور برسی که اون دختر همینطوری خواهد بود ، اگر تغییر کرد که خیلی خوبه ولی اگر تغییر نکرد ! و حتی این رفتارش شدت پیدا کرد و بیشتر شد باید قبلا با این موضوع کنار اومده باشی و این مسئله برات حل شده باشه

    به نظر من اصلا درست نیست که برای همسرت شرط بذاری که چادری باش یا نباش (با این مسئله که نظرت رو بهش بگی موافقم اما اجبار و شرط گذاشتن بنظرم درست نیست)

    برای خود من خیلی مهم نیست همسرم چی میپوشه و این انتخابیه که خود اون باید انجام بده و سعی میکنم نظرم رو بگم اما نه بصورت شرط و اجبار

  2. کاربر روبرو از پست مفید معاون کلانتر تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (یکشنبه 29 تیر 93)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    33
    Array
    معاون جان.من به هیچ کاری مجبورش نمی کنم.نامزدمو همون جوری که هست دوس دارم.دوس دارم چادر بپوشه امت با مانتویی بودنش هم مشکلی ندارم.اما این که واسه نامحرم برقصه واقعا عذابم میده.نه من فکر نمی کنم هیچ مرد با غیرت دیگه ای هم بتونه این موضوع رو بپذیره.

  4. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    roze sepid (شنبه 28 تیر 93)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 19 آذر 95 [ 01:34]
    تاریخ عضویت
    1392-8-23
    نوشته ها
    503
    امتیاز
    6,319
    سطح
    51
    Points: 6,319, Level: 51
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    405

    تشکرشده 1,144 در 414 پست

    Rep Power
    77
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سعیداطی نمایش پست ها
    راستش بد زدي تو پرم.اضلن يه لحظه از خودم نا اميد شدم.
    اون روز کمي بعد از اينکه اون پست رو فرستاده بودم؛ دوباره خوندمش و حس کردم لحنم خيلي تند به نظر ميرسه. البته بخشيش هم برمي گرده به کاستي هاي نوشتار نسبت به گفتار که مانع نمايش احساس واقعي گوينده ميشه. اما از اين هم که بگذريم باز هم بد بود و باعث شد بعد عمري، يه ذرّه احساس خجالت کنم. ازتون عذر مي خوام و اميدوارم با قلب پاکتون من رو ببخشيد


    شوخ کردم.واقعا از اينکه اينقد موشکافانه شخصيت منو تحليل کردي ممنونم.راستش بيراه هم نمي گي.بچه که هستم.ولي يه خرده از اطلاعاتت در مورد من اشتباهه .نامزد من فقط دو بار رفته مشاوره.اونم نه تخصصي.يعني از مشاور مدرسشون مشاوره گرفته.اونم فقط دو بار و نه برنامهريزي شده.پس خيلي رو مشاور حساب نکن.
    با اينحال خيلي زرنگ و با سياست به نظر ميرسه و اين يه امتياز مثبته؛ البته تا زماني که ازش برعليه شما استفاده نکنه.


    احساسي هستم ولي اينکه گفتي در مورد دختر خالت با خشونت نظر مي دي عمرا قبول ندارم.خوبه راه به راه دارم قربون صدقه اش مي رم وگرنه اون وقت چي مي گفتي ديگه.دوستان همدردي من جونم واسه نامزدم در ميره.از اين بيشتر ديگه مهستي خانوم.
    اگر شما هميشه قربون صدقه اش بريد همين که يه بار برخلاف ميلش و با تحکم چيزي رو بگيد؛ اسمش ميشه خشونت.
    از این مهم تر، خشونت الزاما کتک زدن کسی نیست. مادری رو در نظر بگیرید که بچش رو رها میکنه تا توی چاه بیفته. یا صرفا تذکر میده که مواظب باش نیفتی. بعدش برای اینکه ناراحتش نکنه؛ ادامه نمیده. به نظر شما این خوبه؟
    روابط آدمها خیلی پیچیده تر از اونه که قربون صدقه رفتن رو نشونه عشق بدونیم. وقتی جسارت کردم و گفتم شما بچه هستید؛ در واقع منظورم این بود که اینقدر ساده انگارانه به زندگی نگاه نکنید.



    امان از دست شما زنا.نوشتي که تو نمي توني در باره عقد و حجاب و ابراز علاقه نسبت به خودت،نامزدت رو مجبور کني.من قبلا هم گفتم من نمي خوام به هيچ.کاري مجبورش کنم.ولي خب دلم مي هواد اونم زياد دوسم.داشته باشه.به خدا هر کاري هم مي کنم واسه همينه.واسه اينه که خوش بختش کنم.
    خلوص نيت شما آشکارِ. اما راهش اين نيست.

    مهستي جان برام نوشتي که وقتي ريز و درشت رفتارهاي اين آدم،از نحوه حضورش در جمع تا برخورد هاش با شخص شما باعث ناراحتيتون ميشه دوست داشتن معنايي نداره.بايد بگم که شما از کجا فهميدي ريز و درشت کاراش منو ناراحت مي کنه؟؟؟؟؟؟؟
    چون تاپيک هاي مختلفي از شما در همين سايت هست که از برخوردها شکايت مي کنيد. البته کاملا حق با شماست و آنچه در اينجا بيان ميشه و من برداشت مي کنم يک هزارم اونچه شما می دونید هم نيست.

    من عاشق کاراشم اصن اخلاقو منشش منو شيفته خودش کرده ولي گير من فقط همين رقصيدنشا.با بقه کاراش مشکلي ندارم آخه.در جواب سوال آخرتون هم بايد بگم که من اگه دويست سالمم بشه فقط همين دخترو مي خوام.من يه آدم احساسيم و تموم اين احساسم فقط واسه همين دختره.
    احساسي بودن بد نيست. اتفاقا هر زني آرزو داره با يه مرد پراحساس و بامحبت ازدواج کنه. اما نحوه بروز اين احساسات خيلي خيلي خيلي مهمه. اگر شما بتونيد احساساتتون رو در مسير درست هدايت کنيد؛ نه فقط همسرتون که هر دختري عاشق شما ميشه و حاضره براتون هرکاري بکنه. حتي خودش رو تغيير بده.
    موفق باشید.
    ویرایش توسط mahasty : شنبه 28 تیر 93 در ساعت 20:38

  6. کاربر روبرو از پست مفید mahasty تشکرکرده است .

    فدایی یار (شنبه 07 آذر 94)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    139
    Array
    سعید جان سلام

    خدا نکشتت سعید از قصد این عنوانا رو میزنی . بعد میای هم میگی از قصد عنوان زدم شما ها رو امتحان کنم دیونه شدی . سعید کم کم میشی چوپان دروغگو گرگ میزنه به زندگیت کسی کمکت نمیکنه ها

    من هم در ازدواج عین تو بودم بعد خدا فقط هممسرمو میدیدم و هیچ عیبی از اون به چشمم نمی اومد حتی وزن 90 تاییش و بقیه عیبا رو کوچک میشمردم و کر هم شده بودم مادرم و پدرم میگفتن ولی من نمیشنیدم تا اینکه تک تک حرفاشون به سرم اومد .بگذریم بقیه شو که خودت میدونی
    سعید برادر عزیزم مواظب خودت باش کور نباش داشتن احساسات خیلی خوبه حتی من از تو بدترم ولی ببخشید اینو جلو بقیه خانمها میگم زیاد این احساسات جلو خانمت بروز نده باعث میشه موم تو دستش بشی و ارزش کلامت و مردانگی لازم در زندگی از دستت بره ویا اینکه خانمت از شما زده بشه
    سعید جان عشق فردای عروسی فرو کش میکنه و چند سال بعد حدود 3تا 5 سال بعد عروسی زخم باز میکنه واون وقت به اشتباهات امروز پی میبری به اینکه میگن عاشق داغه یعنی چی پس موظب باش

    من خوب میدونم که تو خانواده شما شیرینی خوردن و به نام کردن یعنی چی و اینکه شما در مدت آشنایی نیستید و کار تمام
    شده است و هردو خانواده زمان برا خود خریده اند تا تدارک عروسی و یا تدارک جاهاز راببینند
    و اینو میدونم که همسر خوب و با اعتقادی انتخاب کردی و تمام معیار های هم را دارید .واینکه برا داشتن یه زندگی خوب و بهتر عنوان میزنی نه برای انتخاب یه معیار و جدایی یا وصال . درست میگم
    همسر با سن کم خوبه به این دلیل که هنوز در بعضی رفتارها کامل نشده و میتونی براش الگو سازی کنی و اونطور که میخوای تربیتش کنی ولی بدون با احساس نمیشه و در مقابل همسرت جدی تر باش بزار بزرگی وعاقل بودن تو رو حس کنه وبهت احترام بذاره .
    سعید برا همسرت جذاب باش تا جونشو برات بده . چادر رقصیدن بهانه ست بذار اون دنبالت بگرده برای تو از همه چیش بگذره .کاری که اون داره با تو میکنه وتو بی خبری کی به کی داره راه رفتن یاد میده انقدر که تو براش میمیری اون برات میمیره
    تو عین منی از همه چیت برا اون خواهی گذشت حتی روزی از مادرت ولی اون چی؟

  8. 2 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    Eram (پنجشنبه 02 مرداد 93), مقیمی (یکشنبه 29 تیر 93)

  9. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 08:11]
    تاریخ عضویت
    1392-1-27
    نوشته ها
    221
    امتیاز
    4,855
    سطح
    44
    Points: 4,855, Level: 44
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 95
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    129

    تشکرشده 303 در 118 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام برادر خوبم.من خانمم ولی پست اقای پارسا رو لایک زدم میدونی چرا چون عین واقعیت رو گفت راست میگه انقدر قربون صدقه رفتن و دوست دارم گفتن به نظرم طرف رو زده میکنه.منم که دخترم با عرض پوزش حالم از مردایی که زن ذلیلن و دم به دم قربون صدقه میرن و میگن دوست دارم بهم میخوره.هرچیزی حدی داره.نباید همش در دسترس طرف باشی یکم ازش فاصله بگیر یکم نباش تا اونم دلش برات تنگ بشه.بذار اونم حس دلتنگی رو تجربه کنه.اینکه همش باشی هر روز پیام و زنگ و تو هر کدوم هم هزار بار قربون صدقه رفتن و غیره طرف رو از احساسات اشباع میکنه.خانمت به جرات میتونم بگم الان پره از حرفهای تو.ببخشیدا ولی دیگه بسته یکم تشنه نگهش دار.دوست دارم گفتن خوبه ولی نه هر روز یه بار در ماه کافیه.قربون صدقه رفتن خوبه ولی نه هر دقیقه.قانون کلی صادر نمیکنم ها.ولی احساس میکنم از رو حرفاتون که نامزدتون جنبه ی این همه ابراز احساسات رو نداره.چون سنش کمه ممکنه فکر کنه منکه انقدر دوست داشتنی هستم چرا به پای این به سوزم.ممکنم هست از این احساسات سواستفاده کنه و وادارتون کنه کارایی که نمیخواید رو انجام بدید.کلا نشون ندید که این دوست داشتن نقطه ضعفتونه.لطفا نگید نیست که تو هر پستتون داد میزنه.اینایی که میگم رو دیدمها تجربه کردم.
    یکم ازش فاصله بگیر همیشه در دسترسش نباش اصطلاحا براش کلاس بذار.بذار احساس کنه به جز تو کسی خاطرخواهش نمیشه.الان خانمها میان منو دار میزنن ولی من میگم.بعضی اوقات حالشو بگیر البته نه خیلی یکم که قیافه اش بره توهم.فکر نکه اون ملکه است تو خدمتکار دربارش.
    دیگه در اخر اگه خوبی و بدی دیدی حلال کن چون الان خانمهای تالار میان بنده رو دار میزنن شایدم زنده به گورم کردن.خلاصه خدا از سر تقصیراتم بگذره...

  10. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوستان واقعا از همتون ممنون.واقعا که جای خوبیه این سایت.خیلی دوستان دلسوزی هست تو این سایت.که هیچ وقت همو تنها نمی ذارن.باز هم ممنون.به نظرم مشکل بزرگ من اینه که یه خرده زود به فکر ازدواج افتادم.یه خرده زود افتادم تو دام دختر خالم.البته آرزو می کنم این جور دام ها تو زندگی هر کسی پهن بشه اما به موقعش.ولی خداییش خیلی فهمیده هست.میگه باید دو سال دیگه عقد کنیم.می گه دوس ندارم تو بچگی عقد کرده باشم.عقلم با این موضوع موافقه اما قلبم نه.می خوام به حرف عقلم گوش بدم این دفعه.ما تا حالا با هم حرف نزدیم.هم اون خجالتیه هم من.البته من یکم بیشتر.من که ولش نمی کنم.یعنی نمی تونم ولش کنم.ولی از طرف اون مطمءن نیستم.می ترسم از دستش بدم.آخه بعضی کاراش خیلی ترسناکه.تا الآن دو سه بار بهم گفته ما به درد هم نمی خوریم و بهت احساسی ندارم.اما بعدش با خنده گفته شوخی کردم.می ترسم به قرآن.خیلی نامرده.اگه بهم بزنه هم من ضرر می کنم هم اون.شوهری بهتر از من گیرش نمی آد.حرف مردمو بگو بعدش.دیگه باید بزارم برم از شهرمون.نه اینکه فکر کنید حالا از حرف مردم می ترسم ولی خب یکم سخته دیگه.خیلی دوسش دارم.از عشقم بهش صد در صد اطمینان داره.شما هم می دونید ریگی به کفشم نیست.اما ایشون نمی دونم.راستش هر وقت میگه کارت دارم می گم نکنه می خواد دوباره بگه ما به درد هم نمی خوریم.آخه یکی دو بار از این کارا کرده.اگه یه بار دیگه بخواد از این کارا بکنه باید بدونه که دیگه به این راحتیا نمی تونه منو به دست بیاره.من بهش باج نمی دم.می رم میمیرم اصلن.دیگه بالاتر از این که نیست.می دونم حالا می گید تو نمی دونی از زندگی چی می خوای و باید منطقی تر باشی..می دونم اصلن من روانی ام.ولی روانی بودن هم عالمی داره.پیشنهاد می کنم یه بار امتحان کنید.:18.پارسا خان بد می زنه تو هدف.وقتی پست میذاره انگار من دارم از خودم واسش تعریف می کنم.می دونین مشکل من حجابش نیست.(البته رقص موضوعش جداست.عمرا نمی تو نم هضمش کنم)بینکه بهم محل نمی ده.مثه دخترای دیگه زود خام نمی شه واسم سخته.خیلی واسم عزیزه ولی خودش باور نداره.بازم از همه ممنون.خوش حال میشم واسم همدردی کنید.ممنون از همه.
    ویرایش توسط سعیداطی : یکشنبه 29 تیر 93 در ساعت 14:52

  11. کاربر روبرو از پست مفید سعیداطی تشکرکرده است .

    parsa1400 (یکشنبه 29 تیر 93)

  12. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام آقا سعید
    خودتون هم متوجه شدین که هردوتون سنتون برای ازدواج کمه.
    مساله حجاب را کاملا بهتون حق می دم. کلا مردی که حاضر بشه زنش جلوی نامحرم برقصه و ناراحت نشه به نظرم مشکل داره! تو رقص پر هست از ناز و عشوه! که فقط باید برای همسر و محرم انجام بشه!
    اما خب شکل حجاب سلیقه ای هست و شما هم که سلیقتون را تحمیل نمی کنید و این درسته. اما خود حجاب مساله دیگه ایست.و شوهر هم وظیفه داره! و حتی تو گناه زنش شریک میشه.
    حجاب هم فقط پوشش نیست. خیلی عمیق تر از این حرفاست! مثلا نمیشه با حجاب که رقصید!!! این یعنی عین بی حجابی. یانمیشه با حجاب که با ناحرم دست داد. چون این هم میشه عین بی حجابی.
    منظورم این بود که گاهی حجاب با یک ظاهر برای دختران تعریف میشه.در صورتی که ظاهر حجاب نیست.باطن باید محجبه باشه و نشانه اش را تو ظاهر دید و وقتی این مساله درست جا نمیفته اون دختر به اشتباه میفته!
    نامزد شما در دوران نوجوانی هست و تو این سن هنوز دختران خیلی چیزها را بلد نیستند و هنوز باید تربیت بشن. حالا از مدرسه و خانواده.
    اگر نامزدتون خودش حجاب را درک کنه. مفهوم حجاب را بفهمه. مطمئنا دیگه خودش بقیه چیزها را رعایت می کنه و این درک را پیدا می کنه که نباید جلو نامحرم برقصه!!!!!
    دیگه خیلی چیزها براش حله و نیاز نیست نگران باشید وقتی شما نیستین یا دور از چشم شما مسائل را رعایت نکنه! یا حتی اگر مفاهیم را عمیق بفهمه دیگه نگران نیستین تحت تاثیر دیگران تغییر بکنه!
    اشتباه نامزد شما اینه که فکر می کنه مردهای فامیل مثل مردهای بیرون نیستند. غافل از اینکه آنها هم مرد هستند و نگاهشون به زن همونه.و فرقی نداره. بهش بگید که خب منم پس پسرخالتم ولی دارم شوهرت می شم. اگر به خاطر فامیل بودن نگاهم فرق می کرد (مثل نگاه برادر)که نمی تونستم باهات ازدواج کنم!
    پس مرد همون مرده! چه فامیل چه غریبه!
    بعدا میام بعض نکات دیگه را بهتون می گم.
    اما فعلا پست زیر هم می تونه تو استدلال کردن شما برای ایشون کمک کننده باشه:
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام آقای پرهام
    با نظر آقای محمد93 موافقم.کلی براتون تایپ کرده بودم که همش پرید!

    الان خلاصه اش را می نویسم!

    منم معتقدم چون شما تنها از طرف زن داداشتون محبت را چشیدین این گونه شدین و با قطع رابطه و رعایت حریم درست می شود.

    در بسیاری از خانواده ها این طور پذیرفته شده که نامحرمان داخل فامیل خیلی نامحرم نیستند!:دی و حتی گاهی محرم هستند!!! :دی


    در صورتی که به نظر من حریم و حیا بین نامحرمان فامیل باید بیشتر از سایر نامحرمان حفظ شود! و حتی حجاب هم باید بیشتر رعایت شود!


    چرا که مثلا اگر شما دختری تو خیابون نظرتون را جلب کرد؛مثل همون دختری که آقای محمد93 گفتند،برای مدت کوتاهی فکرتون را مشغول خواهد کرد و چون رابطه قطع می شود یادتون می ره.

    اما زنان فامیل مثل زن داداش همیشه جلوی چشم آدم هستند و اگر حریم رعایت نشود؛ و همچین شعله ای روشن شود(که به خاطر نزدیکی زیاد و رفتار مثل یک محرم است!) به راحتی فراموش نمی شوند!چون عملا قطع ارتباط با این زنان بسیار سخت تر است!و بالاخره آدم چشم تو چشم می شود!


    شما به یک نکته خیلی خوب هم اشاره کردین!!! هیچ دختری دوست نداره شوهرش با جاریش این قدر صمیمی باشه!!!












    - - - Updated - - -

    یک مساله ای هم که هست احتمالا او هنوز متوجه تفاوت نگاه آقایون نشده.
    می تونید او را متوجه حس غیرت خودتون بکنید.با مثال زدن در مورد خودش
    بهش بگید تو دوست داری منم با دخترای فامیل راحت باشم و مثلا باهاشون برقصم! خب فامیلیم دیگه! چه اشکالی داره؟
    اشکال نداره برم با اون یکی دختر خالم نگاهش کنم؟ اون وقت تو ناراحت نمی شی! اگر بگم دخترخالمه چی می گی؟ نمی گی پس منم دخترخالتم! پس دیدت به من و اون فرقی نداره؟
    فکر کنم اینجوری این مطلب براش جا بیفته.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  13. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    parsa1400 (یکشنبه 29 تیر 93)

  14. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    33
    Array
    ممنون از راهنماییتون مصباح خانوم.خودم هم به این فکر افتاده بودم که حس حسادتشو برانگیخته کنم.اما به این هم توجه داشته باشید اصلن نمی خوام پرده ها و حرمت ها دریده بشه.اگه بگه برو برقص چی.؟اگه بگه برام مهم نیست چی؟البته هم چین دختری نیست اما نمی خوام به این زودی از این حربه استفاده کنم.نیاز به این کار ها نیست.به نظرم اگه بار دیگه که این کارو کرد پاشم برم بیرون یا بعدش باهاش سرد باشم دیگه رها می کنه این کارو.البته امیدوارم.بازم ممنون

  15. #29
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 01 دی 93 [ 18:45]
    تاریخ عضویت
    1393-2-07
    نوشته ها
    300
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsSocial3 months registered
    تشکرها
    806

    تشکرشده 750 در 251 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    0
    Array
    سعید عزیز سلام دوست من.
    قبل از لطفا به یه نکته دقت کن که شما یه تاپیک می زنی آخرش به این نتیجه می رسی که ازدواجت واسه زوده. بعد بدون توجه به راه حل های دوستان میری و 20 روز بعد یه تاپیک دیگه می زی و به ظاهر یه مشکل جدید مطرح می کنی که در باطن مسبب همشون همون عواملیه که تو تاپیک های اول بررسی شد و دوباره به همون نتیجه می رسی. توی همه ی این تاپیک ها هم علاقه ی زیادی به تغییر نظر یا روش و رفتار نامزدت داری.

    ببین دوست خوبم باور کن ما خوبی تو می خوایم. حتی اگه یه دختر و پسر تو سن های 24 25 ساله بودن و پسر میومد با این فوران احساسی صحبت می کرد اون ازدواج کلی اما و اگر داشت.
    چه برسه به شما که شخصیتتون هنوز شکل نگرفته و نمی دونین چی می خواین و چند چندین.
    نظر من اینه که اتفاقا نامزدت آدم پخته ای نیست اما شما به قدری سطحی تصمیم گیری و عمل می کنی که باعث شده دوستان سطح فکری ایشونو بالاتری ببینن.
    به نظرم نامزدت کاملا نرمال داره دوران رشد خودشو طی می کنه و این شمایی که باید خودتو ازین وضعیت در بیاری.

    حتی اگه نامزد شما الان حجاب خودشو حفظ می کرد ممکنه بود بعد از ازدواجتون یهو تو سن 22 23 سالگی علاقه پیدا کنه چادر رو کنار بذاره.
    اون موقع چی ؟ الان حجاب یکی از مسائلی بود که دیدی.اگه بخواد تو مسائل دیگه تغییر کنه چی ؟ مگه شما می تونی جلوی تغییر طبیعی رشد و شکل گیری عقاید یک نفر رو بگیری یا می تونی به زور به سمتی که نمی خواد هدایتش کنی ؟ اون قراره بشه همسرت دوست من، زندانی تو که نیست. اون حق انتخاب داره.
    در تکمیل حرفهای خانوم مصباح باید بگم مسئله ی اصلی و مهم حجبه.یعنی می توان حجاب داشت اما حجب نداشت.هسته و محتوای اصلی حجاب، حجبه.
    پس تمرکزت رو از ظاهر ببر رو باطن.این به این معنی نیست که بی خیال حجاب بشو و هرچی گفت بپذیر.نه.ولی یادت هم باشه که الان نباید نبرد کنی.
    اگه ازدواج کرده بودین و عقد کرده بودین راه حل من هم فرق داشت.اما نامزدی واسه همین چیزاست.واسه شناخته.واسه اینه که بفهمی اگه طرفت مناسب نیست ازدواج نکنی و موجب آسیب به خودت و طرفت نشی. قرار نیست تو نامزدی ما بشیم شکلی که طرفمون می خواد.یا طرفمون بشه شکلی که ما می خوایم. بلکه قراره ببینیم آیا این فرد از نظر اعتقادی و عملکردی و شخصیتی و بقیه ی موارد اونی که ما می خوایم هست یا نه.
    دوست من وقتی ایشون مطابق با معیار هات نیست چرا باید جونت بهش بسته باشه ؟
    با توجه به اینکه قبلا بارها گفتم احساسی تصمیم می گیری الان هم می گم که حتی اگه نامزد شما کاملا آماده ی ازدواج بود (که نیست) ، شما خودت هم واسه ازدواج آماده نیستی و پیشنیاز های ازدواج رو نداری.
    و این آمادگی چیزی نیست که تا 2 سال دیگه کسب کنی.این چیزیه که شاید تو 5 6 سال دیگه بهش برسی.
    تا اون موقع عقایدت خیلی تغییر می کنه.نذار ازدواجت مسیر تغییر درستت رو منحرف کنه.اول به ثبات نسبی شخصیتی برس و بعد انتخاب کن.
    برای مثال من معیارم در مورد حجاب یه حد متعادل و متوسطه.نه چادری و نه بد حجاب.و من حداقل به این نقطه از ثبات رسیدم که اگه یک نفر رو دیدم که دیدم چادری یا بدون حجابه از انتخابش صرف نظر کنم. اما شما هنوز معیارات شکل نگرفته و خیلی راحت با توجه به احساست تغییرش میدی. از قدیم با حجاب می خواستی و الان وقتی طرف مقابلت که هنوز خانمت نیست اون معیار رو نداره خیلی راحت میگی باشه عیب نداره می پذیرمش وبیخیال معیارم میشم.این همون عدم آمادگیه که باید ازش ترسید.
    چنین گذشتی واسه قبل ازدواج نیست.تا جایی که منطقیه و راه داره نباید از معیار ها گذشت. این گذشت ها و فداکاری ها همه واسه بعد از ازدواجه دوست من. اون موقع تا جایی که می تونی چشماتو رو تفاوتها ببند و کنار بیا.
    نظر شخصی من اینه که احتمال شکست این ازدواج بالاست. بعد از ازدواج نهایتا تا 2 سال خوشبخت هستین و بعد از اینکه اخلاقا کاملا رو شد و آدم از بار شهوت و مسائل دیگه رها شد، تازه می فهمه این اون شخصی که می خواست نبود. تازه می فهمه چه بچه گانه و احساسی تصمیم گرفت.
    تازه می فهمه که باید به حرف مثلا پدر مادر یا با تجربه هایی که هشدار داده بودن گوش می کرد.
    اگه می خوای این اتفاق نیفته تنها راهش اینه که بری مشاوره ازدواج.

    بررسی کنی ببینی آیا ایشون مناسب ازدواج با تو هست ؟
    آیا خودت آمادگی ازدواج رو داری ؟
    آیا اصلا معنی ازدواج رو می فهمی ؟
    آیا واسه خودت معیار هایی داری ؟
    دلایلی که چنین معیارایی رو واسه خودت ایجاد کردی چیه و طرفت چقدر از اون معیار هارو داره ؟

    در غیر این صورت بی تعارف می گم این ازدواج درست نیست.

    ببخشید اگه در مورد خود حجاب زیاد صحبت نکردم. چون مشکل رو حجاب نمی بینم.حجاب فقط یه بخش کوچیک از یه مشکل بزرگ دیگه است. بهتره مسئله رو عمیق تر و واضح تر ببینیم.
    ویرایش توسط pasta : یکشنبه 29 تیر 93 در ساعت 22:36

  16. کاربر روبرو از پست مفید pasta تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (یکشنبه 29 تیر 93)

  17. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 خرداد 94 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1393-3-08
    محل سکونت
    یزد
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    2,211
    سطح
    28
    Points: 2,211, Level: 28
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 89
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Overdrive1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    262

    تشکرشده 312 در 141 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام از مصباح خانوم و پاستا جان ممنونم.از تون به خاطر نظراتتون تشکر می کنم. پاستا جان من جونم به جونش بستس به خاطر خیلی از چیزا.که خیلیاش قابل نوشتن نیست.مثلا من چه جوری حسی رو که به خاطر یه لبخندش تو وجودم ایجاد میشه برات توضیح بدم.وقتی صورتش نقش ذهنمه چه جوری جونم به جونش بسته نباشه.این تازه از لحاظ عاطفیشه.از لحاظ عقلی و منطقی نیز واقعا هم کفومه.ببین ما سطح اقتصادی فرهنگی مون کاملا شبیه همه.از خونمون تا خونشون شاید چهار دقیقه راه باشه.مثه بعضی زوج ها نیسیم مال دو تا شهر یا حتی دو تا کشور باشیم که.از لحاظ مذهبی هم مثه همیم ولی من خودم می فهمم الآن نامزدم می خواد یه جورایی شخصیتی لارج و روشن فکر داشته باشه.مثلا الآن که پونزده سالشه همیشه چادری بوده حالا یه دفعه می گه می خوام مانتویی باشم.پس فکر نکنین اون بی بندو بار ه و من خشک مذهب.الآن هم می گم من با مانتویی بودنش مشکلی ندارم.چون این روزا دیگه شده عرف جامعه ولی اگه چادری باشه دیگه نور علی نوره.نبودم مهم نیست.پس تا اینجا ثابت شد که چرا جونم به جونش بستس.
    همه اینارو در کنار این بزارید که دختر خالم اولین و آخرین دختر زندگیه منه.من واقعا تعجب می کنم چه جوری بعضیا دوتا زن دارن.حتی اگه با دختر خالم ازدواج نکنم تا آخر عمرم ازدواج نخواهم کرد.


    ...




    لطفا جبهه نگیرید.من بی دلیل تو خودم این حسو به وجود نیاوردم.می دونین الآن چند نفر ایشونو زن من می دونن.می دونین چند نفر به من طعنه زدن که خودتو بدبخت کردی.ولی همه اینارو به خاطر اون تحمل کردم.حق دارم بهش دل ببندم.ما شیرینی خورده ی همیم.این دیگه یعنی مال منه.یه چیزیه در حد عقد و ازدواج.به هم زدنش مثه اینه که طلاق بگیری.تبعاتش مثه همه.پس نگید که این ازدواج اشتباه بوده لطفا.


 
صفحه 3 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. من شوهر از کجا بیارممممممممممممم؟؟؟؟
    توسط بیتا الف در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 تیر 94, 18:31
  2. با بدبینیم چکار کنم؟؟؟؟
    توسط آرام 91 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 23 مرداد 91, 00:06
  3. چطور میشه فراموشش کرد؟؟؟؟
    توسط صدف سدنی در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 10 مرداد 91, 12:51
  4. چطور خانوادمو برای ازدواج راضی کنم؟؟؟؟
    توسط sarina در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: دوشنبه 02 مرداد 91, 22:07
  5. با این همه بحث چی کار کنم؟؟؟؟
    توسط sareh.s در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 اردیبهشت 91, 14:25

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:22 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.