به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 38

موضوع: باید ببخشم؟

  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 01:03]
    تاریخ عضویت
    1398-2-10
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    3,689
    سطح
    38
    Points: 3,689, Level: 38
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    معمولا این روابط فضای مجازی از طرف آقایون به اسم شیطنت و سرگرمی عنوان میشن. توی اون رابطه احتمالاً به همسر شما خیلی توجه میشه و خیلی ازش تعریف میشه و در کل به دلیل وجود نداشتن مشکلات خانوادگی و ارتباطی و عدم ارتباط مستقیم، یک فضای خیلی صمیمی بین دو طرف ایجاد میشه و اونها حس میکنن که خیلی همدیگرو درک میکنن. بخاطر همین یه جذابیت کاذب برای ادامه یا شروع مجدد رابطه ی مجازی هی به وجود میاد. دلیل این گرایش ارضا نشدن جسمی و روحی میتونه باشه. گاهی ممکنه تو یه برهه هایی از زندگی به دلایلی مثل خستگی و مشغله، همسران از نظر سطح انرژی همتراز نباشن و این گرایش تشدید بشه.

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط درخشان65 نمایش پست ها
    معمولا این روابط فضای مجازی از طرف آقایون به اسم شیطنت و سرگرمی عنوان میشن. توی اون رابطه احتمالاً به همسر شما خیلی توجه میشه و خیلی ازش تعریف میشه و در کل به دلیل وجود نداشتن مشکلات خانوادگی و ارتباطی و عدم ارتباط مستقیم، یک فضای خیلی صمیمی بین دو طرف ایجاد میشه و اونها حس میکنن که خیلی همدیگرو درک میکنن. بخاطر همین یه جذابیت کاذب برای ادامه یا شروع مجدد رابطه ی مجازی هی به وجود میاد. دلیل این گرایش ارضا نشدن جسمی و روحی میتونه باشه. گاهی ممکنه تو یه برهه هایی از زندگی به دلایلی مثل خستگی و مشغله، همسران از نظر سطح انرژی همتراز نباشن و این گرایش تشدید بشه.
    تا حدودی می تونم حرف شما رو بپذیرم چون مرور که می کنم می بینم این اتفاقات درست در برهه‌هایی رخ دادن که همسر من مشغولیت کلافه کننده ی ویژه ای مثل مشکلات خانوادگی، پایان نامه کشدار یا پیک کاری فوق العاده پر تنش داشته که این باعث نمی شه بهش حق بدم بلکه میپذیرم این نقطه ضعف رو داره.





    و فرشته مهربان عزیزم
    با همسرم صحبت کردم و توصیه هاتون رو مو به مو اجرا کردم. در مورد حرف ها، تا خواستم چیزی بگم گفت فقط از روی عصبانیت بوده و باز عذرخواهی کرد و من دیگه ادامه ندادم.
    وقتی گفتم من فکر می کنم در تو در یکی از این دو دسته افراد (که شما ذکر کردید) قرار داری، گفت هیچکدوم از اینا نیست و بعد از مکث طولانی گفت من خطاکارم. باور کن هیچ لذتی هم نیست و همش حماقته. و باز اعتراف کرد من، بچه ها و زندگی رو دوست داره و به مشاوره احتیاج نیست چون می دونه اشتباه کرده و دیگه تکرار نمیشه. من هم گفتم که به هر حال من اذیت می شم و احتیاج به مشاوره دارم تا حداقل اگر اشتباهی از جانب کنه متوجه بشم. اما باز قبول نکرد و گفت تو هیچ اشتباهی نداری من دارم می گم که دیگه تموم شد این چیزا و باور کن تا الان هم فقط از هر هزار نفر که می اومدن از روی حماقت به یکی جواب می دادم. آخر هم من که نمی دونستم تا کجا باید روی بحث مشاوره پافشاری کنم ازش خواستم که باز هم به خاطر من روش فکر کنه و ایشون هم قبول کرد. به هر حال من نگران این رابطه‌ی اخیر نیستم. نگرانی من از تکرار این ماجرا تو مقطع دیگه ایه. تصمیم دارم بعد چند روز پیگیر بشم و اگه باز گفت نه حداقل این هشدار رو بهش بدم که به هر حال این اخرین بار بود که ما سر این موضوع به اختلاف بر خوردیم و سعی کردیم دوباره با هم درستش کنیم.



    یه چیز دیگه هم که پیش اومد این بود که دیشب من به همسرم گفتم برای همه اشتباهاتی که داشتم ببخشید. همسرم نه گفت خواهش می کنم و نه گفت تو اشتباهی نداشتی. عین کاری که کرد این بود که بغلم کرد و گفت قربونت بشم!



    و دیگه این که درست بود یا غلط، من گوشی همسرم رو برداشتم و اون خانم (مادر متاهل)! رو از همه کانال های ارتباطی بلاک کردم و حذفش کردم. چون دیده بودم که پیگیر همسرم شده و همسرم جواب نداده. اما از این که خودش نبریده بود راه ها رو دلگیرم.
    ویرایش توسط Parastou : پنجشنبه 19 اردیبهشت 98 در ساعت 15:03

  3. #23
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    سلام
    بسیار خوب
    ۱- می توانی بگذری وبپذیری حرفهایش را اما همراه با دست برداشتن ازتجسس وتمرکز بر آنچه بوده وراه کارهای تغذیه ای و کنترل ذهن برای دفع وسواس فکری

    ۲- با او در شرایط عشقولانه صحبت کنی وبگی نگرانی واضطراب از آینده را هرکار می کنم نمیتونم از خود دور کنم وبه قول روانشناسا انگار شده جزءافکار اتوماتیک.... کمکم می کنی از این وضع بیام بیرون؟ اگر پرسید چکار کنم بگو من که نمیدونم ونیاز دارم تو کمکم کنی فکر کن وبررسی کن ببین چطور میتونی منو از این ترس ونگرانی لعنتی بیرون بیاری.من فقط دلم میخواد روزهامون با عشقی که به هم داریم با لذت وشادابی کنار هم بگذره واین ترس ونگرانی هجوم نیاره وتلخم نکنه.... کمکم کن هرطور که میتونی.
    یکی از این دو راهکار یا ترکیب هردو را می توانی بکار بگیری.
    بااجرای بند۲ ممکنه همسرت خودش پیشنهاد مشاوره بده.اگر هم نداد اما توجهش به شما در جهت کمک به رفع این مسئله بیشتر خواهد شد ویک ترمز اتومات در برابر هوس تکرار برایش ایجاد خواهد کرد وشماهم با دفع وسواس فکری می توانی ازتمرکز بر موضوع بیرون آئی.

    توجه:
    تاکید میکنم که در شرایط عشقولانه بینتان این بند را اجرا کنید
    ونکته دیگر اینکه از نظر تغذیه ای مبتنی بر مزاج شناسی وبا کمک گرفتن از طب سنتی از زداینده های "سودا" استفاده کنید.

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    سلام
    بسیار خوب
    ۱- می توانی بگذری وبپذیری حرفهایش را اما همراه با دست برداشتن ازتجسس وتمرکز بر آنچه بوده وراه کارهای تغذیه ای و کنترل ذهن برای دفع وسواس فکری

    ۲- با او در شرایط عشقولانه صحبت کنی وبگی نگرانی واضطراب از آینده را هرکار می کنم نمیتونم از خود دور کنم وبه قول روانشناسا انگار شده جزءافکار اتوماتیک.... کمکم می کنی از این وضع بیام بیرون؟ اگر پرسید چکار کنم بگو من که نمیدونم ونیاز دارم تو کمکم کنی فکر کن وبررسی کن ببین چطور میتونی منو از این ترس ونگرانی لعنتی بیرون بیاری.من فقط دلم میخواد روزهامون با عشقی که به هم داریم با لذت وشادابی کنار هم بگذره واین ترس ونگرانی هجوم نیاره وتلخم نکنه.... کمکم کن هرطور که میتونی.
    یکی از این دو راهکار یا ترکیب هردو را می توانی بکار بگیری.
    بااجرای بند۲ ممکنه همسرت خودش پیشنهاد مشاوره بده.اگر هم نداد اما توجهش به شما در جهت کمک به رفع این مسئله بیشتر خواهد شد ویک ترمز اتومات در برابر هوس تکرار برایش ایجاد خواهد کرد وشماهم با دفع وسواس فکری می توانی ازتمرکز بر موضوع بیرون آئی.

    توجه:
    تاکید میکنم که در شرایط عشقولانه بینتان این بند را اجرا کنید
    ونکته دیگر اینکه از نظر تغذیه ای مبتنی بر مزاج شناسی وبا کمک گرفتن از طب سنتی از زداینده های "سودا" استفاده کنید.
    سلام و سپاس
    در مورد بند یک باید بگم که من متاسفانه به وسواس فکری دچار شدم و الان بسیار هم آزار می بینم اما احساس می کنم توان گریز ندارم. من با این که به همسرم هم گفتم کانال های ارتباطی با اون خانم رو از بین بردم و همسرم تشکر کرد اما یک مسیر رو برای خودم حفظ کردم و فقط باهاش خودآزاری می کنم. بارها جمله"من خطاکارم"همسرم رو مرور می کنم و کلی فکر و پالس منفی به سراغم میاد و دوباره غمگین می شم و این که بدم نمیاد اون خانم رو ازار بدم که البته نخواهم کرد.

    اما بند دو رو تقریبا اجرا کردم و همسرم سعی کرد بهم حق بده و سعی کنه آرومم کنه اما همون طور که فکرش رو می کردم صحبتی از مشاوره به میان نیامد.

    برای توصیه ی تغذیه‌ای هم ممنونم. در موردش مطالعاتی کردم و دارم سعی می کنم بیشتر از قبل حواسم باشه.
    ویرایش توسط Parastou : دوشنبه 23 اردیبهشت 98 در ساعت 09:43

  5. #25
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    باسلام
    لطفا خود کنترلی را بالا ببر که با رفتارهای ناشی از وسواس فکری وکنترل گرانه ونشان دهنده عدم اعتماد باعث دورکردن همسرت از خودت وزندگیت وسوق دادن بیشتر ایشان به سمت تکرار خطا نشوی
    از اقرار به خطا توسط ایشان باید آرامش بگیری وبپذیری وبگوئی نقش من برای اینکه دیگه اینگونه پیش نیاد چیه خیلی دوست دارم به من بگی که چه انتظاراتی ازم داری که بهت در این زمینه کمک می کند.
    دقت داشته باش این حرف را هم اگر زمینه ای پیش آمد بگوئی والا اصلا سخن گفتن در آن موضوع را رها کن.چون تمرکز بر آن ومرتب باهمسرت راجع به آن حرف زدن یا نشان دادن عدم برون رفتت از موضوع وضعیت را بدتر خواهد کرد.
    نشان دهید حرف همسرت را پذیرفتی .بیان هم کردی اگر بار دیگر پیش بیاد دیگر تحمل نمی توانی بکنی.پس تمام تلاش شما تمرکز زدائی باشد

  6. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    آنیتا123 (سه شنبه 24 اردیبهشت 98)

  7. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام
    در این مدت دیگه صحبتی در این باره پیش نیامد و من هم دیگه بحث رو باز نکردم. به شدت هم با خودم مبارزه کردم که سراغ چک کردن نرم و البته یک بار مرتکب این عمل شدم. یک بار هم وقتی همسرم ازم خواست مسیرمون رو از رو نقشه براش بگم دیدم که اینستاگرام رو حذف کرده آخه من اون موقع ازش پرسیدم تو اینستاگرام رو به خاطر اون دوباره نصب کردی که گفت نه هیچ ربطی نداشته. تلاش می کنم که فکرم رو مشغول مسائل دیگری بکنم و از بچه هام لذت ببرم تا غصه خوردن برای آنچه پیش اومد. همسرم هم مطمئن هستم که الان خطایی نمی کنه و مدتیه داره برای تلفنی صحبت کردنمون وقتی که پیش هم نیستیم به نسبت زمان بیشتری صرف می کنه و می تونم بگم که هر شب بهم ابراز علاقه می کنه. اما من انتظار دارم بیشتر از این برای التیام بخشیدن به زخمی که به قلبم وارد شده قدم برداره و نمی دونم خواسته زیادی هست یا خیر.
    مثلا سر سحری همسرم داشت به دخترم می گفت که در کنار تعطیلات عید فطر چند روز مرخصی می گیره تا یک هفته بریم پیش خانوادش در صورتی که خودش هم می دونست که من چه قدر انتظار یک سفر انرژیک رو می کشیدم و قطعا با فشار کاری زیاد ایشون دیگه خبری از مرخصی گرفتن نخواهد بود. من انتظار داشتم همسرم تعطیلات رو برای یکی از این دو برنامه صرف کنه و مرخصی رو برای یکی دیگه و اولین فکری که وقتی می خواستم بخوابم اومد سراغم این بود که من دست به بخشش و فداکاری زدم و همسرم فکر می کنه دیگه همه چیز تموم شد و من حق ندارم خوب نباشم. آیا من حق دارم برای این که از کرده ی همسرم گذشتم طلبکار باشم؟


    مسئله ی دیگه این که همسر من فرد مهرطلبی هست و هرچه بیشتر در این زمینه یاد می گیرم اطمینان بیشتری پیدا می کنم. آیا ممکنه مهرطلبی محرک خطای ایشون باشه؟

  8. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 29 مهر 02 [ 20:25]
    تاریخ عضویت
    1395-9-07
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    10,405
    سطح
    67
    Points: 10,405, Level: 67
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,535

    تشکرشده 309 در 154 پست

    Rep Power
    44
    Array
    خب عزیزم بشین با همسرت حرف بزن و بگو یه پیشنهاد دارم .چون این چند وقته خیلی جفتمون تحت فشار بودیم و‌ اذیت شدیم بیا این تعطیلات عید فطر رو بریم یه وری یه هوایی تازه کنیم! مثلا فلانجا یا فلانجا... یا میتونی بگی خیلییییی دلم لک زده برای یه سفر به فلانجا! اصلا هم اشاره ای به حرفی که به دخترت زده نکن! اگه گفت برنامه ریختم برای شهر خودمون ! بگو خیلی به یه سفر خانوادگی نیاز دارم و اگه نریم حالا حالاها هم نمیشه رفت....
    به همسرت منظورت رو کاملا برسون و احساس نیازت رو نشون بده ! مردا تا مستقیم بهشون نگی متوجه خیلی چیزا نمیشن!!

  9. 2 کاربر از پست مفید میس بیوتی تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (جمعه 03 خرداد 98), نیکیا (جمعه 03 خرداد 98)

  10. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 10:02]
    تاریخ عضویت
    1393-4-14
    نوشته ها
    146
    امتیاز
    5,852
    سطح
    49
    Points: 5,852, Level: 49
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    161

    تشکرشده 223 در 103 پست

    Rep Power
    34
    Array
    قول داده دیگه تکرار نشه ؟ ازش وکالت طلاق بگیر

  11. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام
    تو این مدتی که گذشت، نه این که بگم اصلا موفق نبودیم و هرگز روزهای خوبی نداشتیم اما من مدام شبیه یه انبار سوختم که منتظر یه جرقست. همسرم هم هرگز برای مشاوره گرفتن رضایت نمی ده و حتی وقتی بهش گفتم به پدرم می گم حال خوبی ندارم و از پدرم خواهم خواست که من رو پیش یه مشاور ببره تا بلکه محرک واقع بشه هم فقط گفت: بابا چیزی نیست. دکتر تو منم. درستت می کنم.
    و اما در درست کردن هم موفق نبوده. در واقع کار خاصی نکرده که بگم برای من خودش رو به آب و آتش زده. خوب بوده. مثل همیشه. اما حال من الان حال همیشه نیست.
    شاید بد نباشه یه توضیحاتی هم بدم.
    درست سه روز قبل از تاریخ بستری شدنم، مراسم نامزدی یکی از اقوام درجه سه همسرم بود که البته با خانواده همسرم ارتباط به نسبت نزدیکی دارن. من شرایط حضور نداشتم و توقع هم داشتم که همسرم هم در کنار من بمونه. به همین خاطر از کسی نخواستم بیاد و پیش من بمونه و وقتی همسرم گفت یه سر بره خودی نشون بده و برگرده، من اعتراض کردم و درسته که نرفت اما اون شب بحث نه چندان جالبی داشتیم و حرف های خوبی نزد. این در زمانی بود که من متوجه اون چت ها شده بودم و گفته بود چیزی نیست. از کنار حال روز من در اون دوران هم که بگذریم و بعد هم که رو در رو شدیم و مسائلی که قبل هم مطرح کردم... اخرین جمعه قبل از ماه رمضان جشن تولد بچه یکی از اقوامش بود که من گفتم با بچه یک ماهه و با شرایط خودم بعد از عمل، امکان به جشن شلوغ و پر سر و صدا رفتن ندارم و باز همسرم اصرار کرد و قبول نکردم و بحث شد و حرف های ناراحت کننده ای به من زد که نرفتنمون اصلا به چشمم نیومد. تا تعطیلات عید فطر که همسرم با وجود این که بعد از یک سال مرخصی می گرفت قبول نکرد که حتی یک روز برای من باشه و اگرچه می دونستم قولش عملی نخواهد شد وعده داد که به زودی مرخصی خواهد گرفت و در اختیار من خواهد بود. البته من همون موقع هم گفتم که این اتفاق در بهترین حالت زودتر از دو سه ماه دیگه شدنی نیست و همسرم تو اون لحظه چون فقط دنبال رضایت من برای رفتن به شهرشون بود گفت این طور نیست. به هر حال با عدم آمادگی رفتیم و نه روز در شهر ایشون بودیم و تو اونجا من متوجه شدم خانواده همسرم ازش خواستن که از دوستش بخواد منزلی که در یک شهر دیگه داره رو برای آخر هفته بعد در اختیارشون بذاره. در راه برگشت گفتم اگر قراره به کسی رو بزنی چرا خودمون استفاده نکنیم؟ برنامه رو جوری تنظیم کن که ما هم بریم که گفت نمی شه من تازه مرخصی گرفتم! به هر حال بعد از اینکه خانواده ایشون به این سفر رفتن من خیلی به همسرم پرخاش کردم و همسرم گفت: خوب بلند شو الان بریم. که من موافقت نکردم و این قضیه باعث شد من تا همین الان با همسرم سرد شدم. وقتی عصبانی شدم بهش گفتم که من همش فرصت فراهم می کنم که تو برای خوشحال کردن من و جلب رضایتم قدمی بر داری و تو هیچ کاری نمی کنی. اصلا چه اتفاقی افتاده که من باید تو رو بخشیده باشم؟ انتظاری که من داشتم این بود که همسرم تعطیلات سه روزه فعلی رو فرصتی دونسته باشه برای دلجویی از من. پنج شنبه صبح اما دیدم که رفت سرکار و باز ازش ناامید شدم. همسر من مشغله و مسئولیت سنگینی داره و می دونم که چه قدر تو محل کار درگیره. اما نمی تونم بهش حق بدم چون معتقدم بهم ظلم کرده و موظفه برای به دست آوردن دلم پرانتزی در روند معمول زندگیش باز کنه. امروز باز ازش خواستم پیش مشاور بریم و باز گفت آخه چیزی نشده که! بهش گفتم اگه با همین روند پیش بریم داری من رو از دست می دی. اما فکر می کنم باز هم جدی نگیره و سعی کنه با همین مرد خوب خانه بودن شرایط رو عادی کنه.
    مسئله من اصلا سفر نیست. من دلم می خواست برام تلاش کنه نه به اون نحوی که خودش تصمیم می گیره بلکه اون جور که من می خوام ازش.
    چرا باید همسرم رو ببخشم و برای این که دوباره خطا نکنه دست و پا بزنم؟ اگه ذره ای به این نتیجه رسیده بودم که مشکلی در درون زندگی مون بوده یا همسرم دلیلی می آورد این طور رنج نمی کشیدم و خودم رو موظف به فداکاری می دونستم اما الان فقط دلگیرم و بی حوصله. فکر می کنم اون کسی که باید تلاش کنه من نیستم.

  12. #30
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,058
    امتیاز
    147,349
    سطح
    100
    Points: 147,349, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,674

    تشکرشده 36,015 در 7,406 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    سلام
    اوضاع را بادست خودت خراب نکن.
    راستش باآنکه در مورد همسرت گفتی مهرطلب هست.من رگه های مهرطلبی را در خودشما می بینم.روی این دقت کن .
    وابستگی حال شما به حال همسرت در کنار مهرطلبی باعث می شود هرقدر هم برای شما وقت بگذاره وباب میلت عمل کنه فقط مدت کوتاهی لذت ببری بعد دوباره کم میاری وتوقعات پیش میاد و....
    این چرخه فقط روح وروان را داغان وزندگیت را به مخاطره می اندازد.
    روی کنترل احساسهای منفی،توقع،مهرطلبی،ووابستگ ی کار کن.
    دنبال این باش که آرامش ولذت را از درون خود بجوئی با مایه تمرکز برداشته ها وتصور اینکه اگر همین داشته ها نبود چی میشد.
    یادبگیر از موقعیت های حاضر فرصت های نشاط وآرامش تدارک ببینی ،نه تمرکز بر موقعیت های درخواستی ذهنی.
    اینکه به کلیشه ای که در ذهن داری برای آنکه همسرت انجام دهد تا تو شاد شوی زوم کنی و رادارهای نشاط یابت را روی آن قفل کنی از لحظه ها غافل ونه تنها استفاده درست نمی کنی بلکه تلخش هم می کنی.
    مثلا تمرکز بر اینکه همسرت بخشی از مرخصی را صرف شما میکرد ونارضایتی از شهرخانواده اش رفتن و....فقط حال شما را خراب ورابطه را آسیب زد.اما اگر می پذیرفتی که دنیا که به آخر نرسیده ،درخواستمو میگم،قبول کرد که چه بهتر،اگرهم نکرد باید ببینم چطور میشه این سفررا شیرین کرد وخوش بود.
    تا ذهنت را پالوده از احساسات وافکار منفی نکنی فایده نداره.
    این ما وذهنیاتمون هستیم که به لحظه ها و اتفاقات معنامی بخشیم با احساسی که نشان می دهیم.دلیل تفاوتها در نوع نگاه به یک موضوع از همینجاست.دیدن نیمه پرلیوان حتی از وقایع تلخ مارا سرزنده وشاداب نگه می دارد وپرتجربه وفعال.
    پست ۲ تاپیک زیر را به دقت مطالعه کن

    http://www.hamdardi.net/showthread.php?t=22541

    موفق باشی

  13. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    میشل (شنبه 15 تیر 98)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.