به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 46
  1. #21
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 11 خرداد 03 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,563
    سطح
    100
    Points: 90,563, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,836

    تشکرشده 6,813 در 2,382 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با سلام



    این جور که در پست هاتون مشخصه ،،شماها در یک تیم نیستید و هر کی دنبال تیم خودشه ،،،،و الحمد الله هم قصد ندارید همتون یه تیم باشید و هر فردی ساز خودش را می زند .

    یعنی رفتاری که من دارم می بینم یه رفتار والدانه کودکانه ست ،،،،نه بالغانه

    باید جوری رفتار کنید که طرفین لجبازی نکنند .


    مرد و زن اگر آرامش خودشون را داشته باشند بهتر می تونند وظایف خودشون را در قبال هم انجام بدند

    اگر شوهرتون در این مهم ضعیف عمل می کنه ،،شما این کار کنید .

    خواهشا دو هفته ای درخواست خرجی از همسرتون نکنید ،،بذارید شرایط آرووم بشه ،،

    مگرنه این سیکل ادامه داره

    وقتی می بینید یه روند داره با شیب خودش طی میشه و تغییر نمی کنه ،،یعنی یه جای کار ایراد داره




    به نظرم تو اختلافات باید یه نفر باهوش تر باشد ،،،،که بتونه شرایط اول آروم کنه ،،،سپس درست هدایت کنه

    ولی اگر طرفین بگن حق با منه ،،،،،آخرش معلومه چی میشه !


    .......................





    به نظرتون ،،،،شوهرتون کلا آدم خسیسی هست ؟

    یا فقط در قبال شما این گونه هست ؟

    این خرجی ندادن شوهرتون چه جوری شروع شد ؟ آیا مثلا با زیادی خواهی نسبی شما یا مورد دیگه ای ؟



    .......................






    نقل قول نوشته اصلی توسط nasimmng نمایش پست ها


    مادرم به اون رابطي كه ما رو معرفي كرده بود گفته بود شوهرم خيلي عصبي و بددهنه و همش سر ماهانه ايي كه ميده منت ميذاره و ما خودمون هميشه به نسيم پول داديم
    ميدونم كه اصلا كاره مادرم درست نبوده بدتر از اون كار منه درست نبوده كه كشوندم به خونواده ها


    این قضیه را یه جوری حل کنید ،،نذارید لجبازی بشه






    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 07 شهریور 96 در ساعت 16:05

  2. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    nasimmng (سه شنبه 07 شهریور 96), گیسو کمند (دوشنبه 13 شهریور 96), میس بیوتی (چهارشنبه 08 شهریور 96)

  3. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها

    با سلام



    این جور که در پست هاتون مشخصه ،،شماها در یک تیم نیستید و هر کی دنبال تیم خودشه ،،،،و الحمد الله هم قصد ندارید همتون یه تیم باشید و هر فردی ساز خودش را می زند .

    یعنی رفتاری که من دارم می بینم یه رفتار والدانه کودکانه ست ،،،،نه بالغانه

    باید جوری رفتار کنید که طرفین لجبازی نکنند .


    مرد و زن اگر آرامش خودشون را داشته باشند بهتر می تونند وظایف خودشون را در قبال هم انجام بدند

    اگر شوهرتون در این مهم ضعیف عمل می کنه ،،شما این کار کنید .

    خواهشا دو هفته ای درخواست خرجی از همسرتون نکنید ،،بذارید شرایط آرووم بشه ،،

    مگرنه این سیکل ادامه داره

    وقتی می بینید یه روند داره با شیب خودش طی میشه و تغییر نمی کنه ،،یعنی یه جای کار ایراد داره




    به نظرم تو اختلافات باید یه نفر باهوش تر باشد ،،،،که بتونه شرایط اول آروم کنه ،،،سپس درست هدایت کنه

    ولی اگر طرفین بگن حق با منه ،،،،،آخرش معلومه چی میشه !


    .......................





    به نظرتون ،،،،شوهرتون کلا آدم خسیسی هست ؟

    یا فقط در قبال شما این گونه هست ؟

    این خرجی ندادن شوهرتون چه جوری شروع شد ؟ آیا مثلا با زیادی خواهی نسبی شما یا مورد دیگه ای ؟



    .......................










    این قضیه را یه جوری حل کنید ،،نذارید لجبازی بشه




    ممنون از نظرتون
    خرجي ندادن به اين علت بود كه تو اون فاتحه مادرم گفته بود ما بهش پول ميديم( قبلا كامل توضيح دادم، ميدونم كه اشتباه بوده ولي مادرم ميگه خوب كردم من سره اين قضيه با مادرم خيلي دعوا ميكنم)
    البته امروز با كلي منت كمي بهم پول دادميگه مگه بهت خونواده ات نميدن مگه چقدر ميخاي من بهش گفتم فرمول من خيلي ساده بود با كمي عشق و احترام ميتونستيم باهم بسازيم و كمي احساساتي شد و قبول كرد بهم پول بده
    من تو اين ازدواج كاملا غرور و شخصيتم رو از دست دادم
    بحثم اينه كه من از اينجا مونده و از اونجا رونده هستم
    هيچ جا احساس راحتي نمي كنم
    دلم ميخاد تنها باشم ولي نميشه
    همسرم تا احساس ترس كنه خودش رو مثل بچه ها لوس ميكنه و فرداش يادش ميره
    مشاورم امروز گفت يكم تو خونه مدارا كن و بهش بگو اينطور پيش بريم قطعا جدا ميشيم
    يه كتاب ازدواج بدون شكست رو بهم معرفي كرد بخونم ولي اصلا دل و دماغ ندارم
    امروز اومدم خونه مادرم و حسابي دعوا راه افتاد و فردا برميگردم( با موافقت همسرم اومدم)
    به دعاي همگي احتياج دارم

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 04 اسفند 96 [ 02:01]
    تاریخ عضویت
    1396-6-04
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    194
    سطح
    3
    Points: 194, Level: 3
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 7 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلامم گلم پست های گذشته رو خوندم واقعا ناراحت شدم ، اما ب نظر من ی مدت از همسرت درخواست پول هفتگی یا ماهیانه نکن قبول دارم
    گرفتن ماهیانه از پدرت سخته اما دراین شرایط لازمه دومین موردی ک همسرت بهش واکنش نشون میده ارتباط شما با خانوادتونه ، بازم قبول دارم کنارگذاشتن خانواده واقعا سخته ، اما سعی کن در حضور همسرت هیچ گونه تماس تلفنی و دیداری نداشته باشی زمانهایی ک تنها هستی ب این فک کن علت بحث و بداخلاقیهای و قهر همسرت چیه و تلاش کن برای از بین بردنش ان شالله هرچه زودتر مشکلتون حل بشه و ی زندگی شیرین داشته باشیددوست عزیزم
    ویرایش توسط sara7395 : چهارشنبه 08 شهریور 96 در ساعت 08:55

  5. کاربر روبرو از پست مفید sara7395 تشکرکرده است .

    nasimmng (چهارشنبه 08 شهریور 96)

  6. #24
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara7395 نمایش پست ها
    سلامم گلم پست های گذشته رو خوندم واقعا ناراحت شدم ، اما ب نظر من ی مدت از همسرت درخواست پول هفتگی یا ماهیانه نکن قبول دارم
    گرفتن ماهیانه از پدرت سخته اما دراین شرایط لازمه دومین موردی ک همسرت بهش واکنش نشون میده ارتباط شما با خانوادتونه ، بازم قبول دارم کنارگذاشتن خانواده واقعا سخته ، اما سعی کن در حضور همسرت هیچ گونه تماس تلفنی و دیداری نداشته باشی زمانهایی ک تنها هستی ب این فک کن علت بحث و بداخلاقیهای و قهر همسرت چیه و تلاش کن برای از بین بردنش ان شالله هرچه زودتر مشکلتون حل بشه و ی زندگی شیرین داشته باشیددوست عزیزم
    سلام عزيزم ممنونم از توجهتون
    متاسفانه خيلي از حرمت ها بين ما از بين رفته
    من اصلا به همسرم اعتماد ندارم
    تمام اموالم دست خودشه
    از اون روزي ميترسم كه پير شم و بي هيچ مجبور شم طلاق بگيرم

  7. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 دی 97 [ 18:42]
    تاریخ عضویت
    1395-10-20
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    2,250
    سطح
    28
    Points: 2,250, Level: 28
    Level completed: 67%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    35

    تشکرشده 87 در 38 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نسیم جان من فکر میکنم شما با اینکه خیلی جاها حق داری ولی طرز بیان و برخورد خوبی نداری. اینکه همسرت با دو تا کلمه عاطفی احساساتی شد و پول داد نشون میده که پتانسیل گفتگوی عاطفی و نرم شدن رو داره پس چرا استفاده نمیکنی ازین فرصت؟ ببین دوست عزیز اگر به بهترین مرد دنیا هم بگی پول بده یا بزار تو خونت بمونم چون وظیفته و حق قانونی منه پا پس میکشه و ازین رابطه دلسرد میشه. شما باید روش برخورد با همسرت رو بطور کلی عوض کنی. مثلا از همون مورد زرد الو که تعریف کردی برداشت من این بود که شما فرصت سوزی کردی. از یک طرف میگی محل من نمیزاره از طرف دیگه وقتی میاد جلو (به هر طریقی و به هر بهانه ای) هول میدی عقب. خوب عزیزم انتظار نداشته باش رابطه ای که انقدر خراب شده یکمرتبه ازین رو به اون رو بشه.... باید قدم به قدم پیش بره و درست بشه.
    مثلا توی همون مورد زرد الو میتونستی توضیح بدی براش. وسطش هم چند تا شوخی و خنده و باب اشتی رو با ملایمت و زیر پوستی باز کنی و یک قدم به جلو...
    به نظر من به جای صحبت منطقی و درخواستهای مکرر برای پول منتظر یک فرصت باش که پیش بیاد و با زیرکی ازون فرصت برای اشتی استفاده کن. انتظارات خودت رو تعدیل کن مثلا انتظار نداشته باش بیاد بگه نسیم منو بخش من غلط کردم! الان باید قدم به قدم رابطه رو دوباره بسازی عزیزم.

  8. 3 کاربر از پست مفید niloofar_aabi تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 08 شهریور 96), آرام 10 (شنبه 11 شهریور 96), بالهای صداقت (دوشنبه 13 شهریور 96)

  9. #26
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 11 خرداد 03 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,563
    سطح
    100
    Points: 90,563, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,836

    تشکرشده 6,813 در 2,382 پست

    Rep Power
    0
    Array


    با سلام



    خانم nasimmng ،،،، گذشته را رها کنید و سعی کنید از امروز تلاشی هدفمند داشته باشید .

    اون کتابی که مشاورتون بهتون معرفی کرد مطالعه کنید - خودتون را در توسعه مهارت های ارتباطی قوی تر کنید .

    این تغییران باعث میشه ،،،،شوهرتون هم مانند شما در توسعه خودش تلاش کنه



    می تونید در این زمینه با هم سمینارهای مختلف را شرکت کنید ،،،

    محصولات آموزشی اساتیدی که در این حوزه هستند را خریداری کنید و با هم در خانه ببنید ،،،

    این جوری هر دو قوی و پایدار میشید .



    ............................


    دعا مهم و مفید هست ، که ما در مسیر دعا باشیم و تلاش کنیم ،،،

    این طور نباشه که مثلا : دعا کنیم که خدایا من می خوام ورزشکار حرفه ای بشم ،،،،ولی حاضر نباشیم بریم زحمت و تلاش بکشیم



    شاید تو زندگی استاندارهایی تو کاغذ قبلا نوشته ایم با واقعیت ما فرق کنه ،،،،،

    شاید زندگی آسون نباشه ،،،،این آسون نبودنها برا بعضی از آدم ها لذت بخشه ،،چون می دونند باید با مشکلات زندگی روبرو بشند و عقب نشینی نکنند .

    اونجاست که مشکلات ،،،،با حذف کلمه "م " ،،،،،،شکلات معنی میده .

    امیدوارم شما هم جزء این آدمها باشید .



    موفق باشید .


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 08 شهریور 96 در ساعت 16:20

  10. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 08 شهریور 96), آرام 10 (شنبه 11 شهریور 96), بالهای صداقت (دوشنبه 13 شهریور 96)

  11. #27
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط niloofar_aabi نمایش پست ها
    نسیم جان من فکر میکنم شما با اینکه خیلی جاها حق داری ولی طرز بیان و برخورد خوبی نداری. اینکه همسرت با دو تا کلمه عاطفی احساساتی شد و پول داد نشون میده که پتانسیل گفتگوی عاطفی و نرم شدن رو داره پس چرا استفاده نمیکنی ازین فرصت؟ ببین دوست عزیز اگر به بهترین مرد دنیا هم بگی پول بده یا بزار تو خونت بمونم چون وظیفته و حق قانونی منه پا پس میکشه و ازین رابطه دلسرد میشه. شما باید روش برخورد با همسرت رو بطور کلی عوض کنی. مثلا از همون مورد زرد الو که تعریف کردی برداشت من این بود که شما فرصت سوزی کردی. از یک طرف میگی محل من نمیزاره از طرف دیگه وقتی میاد جلو (به هر طریقی و به هر بهانه ای) هول میدی عقب. خوب عزیزم انتظار نداشته باش رابطه ای که انقدر خراب شده یکمرتبه ازین رو به اون رو بشه.... باید قدم به قدم پیش بره و درست بشه.
    مثلا توی همون مورد زرد الو میتونستی توضیح بدی براش. وسطش هم چند تا شوخی و خنده و باب اشتی رو با ملایمت و زیر پوستی باز کنی و یک قدم به جلو...
    به نظر من به جای صحبت منطقی و درخواستهای مکرر برای پول منتظر یک فرصت باش که پیش بیاد و با زیرکی ازون فرصت برای اشتی استفاده کن. انتظارات خودت رو تعدیل کن مثلا انتظار نداشته باش بیاد بگه نسیم منو بخش من غلط کردم! الان باید قدم به قدم رابطه رو دوباره بسازی عزیزم.
    سلام عزيزم. ممنون از توجهتون
    دقيقا همينطوره من خيلي مهارت ارتباطيم ضعيفه
    دوستان درست گفتن شايد انتخابم اشتباه بوده ولي قطعا رفتارم هم اشتباس
    دارم زندگيمو به مادرش ميبزم انقدر كه اين مادر تسلط داره
    الان براي عيد قربان بهش گفته بياد شهرستان اينم ميخاد بره و منو دوباره تنها بذاره
    باورتون ميشه ما تابحال عيدها سال تحويل باهم نبوديم؟ پارسال كه پدرش فوت كرد و سال قبلش صبح زود بود و رفت خونه خودشون و سال قبلترش هم مسافرت بوديم و دقيقا يادمه سره سال تحويل قهر بوديم و اصلا نفهميديم كي سال تحويل شد
    من خيلي زندگي مزخرفي داشتم. اصلا افسار زندگيم دست خودم نيست

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    با سلام



    خانم nasimmng ،،،، گذشته را رها کنید و سعی کنید از امروز تلاشی هدفمند داشته باشید .

    اون کتابی که مشاورتون بهتون معرفی کرد مطالعه کنید - خودتون را در توسعه مهارت های ارتباطی قوی تر کنید .

    این تغییران باعث میشه ،،،،شوهرتون هم مانند شما در توسعه خودش تلاش کنه



    می تونید در این زمینه با هم سمینارهای مختلف را شرکت کنید ،،،

    محصولات آموزشی اساتیدی که در این حوزه هستند را خریداری کنید و با هم در خانه ببنید ،،،

    این جوری هر دو قوی و پایدار میشید .



    ............................


    دعا مهم و مفید هست ، که ما در مسیر دعا باشیم و تلاش کنیم ،،،

    این طور نباشه که مثلا : دعا کنیم که خدایا من می خوام ورزشکار حرفه ای بشم ،،،،ولی حاضر نباشیم بریم زحمت و تلاش بکشیم



    شاید تو زندگی استاندارهایی تو کاغذ قبلا نوشته ایم با واقعیت ما فرق کنه ،،،،،

    شاید زندگی آسون نباشه ،،،،این آسون نبودنها برا بعضی از آدم ها لذت بخشه ،،چون می دونند باید با مشکلات زندگی روبرو بشند و عقب نشینی نکنند .

    اونجاست که مشکلات ،،،،با حذف کلمه "م " ،،،،،،شکلات معنی میده .

    امیدوارم شما هم جزء این آدمها باشید .



    موفق باشید .
    سلام آقاي باغبان
    خيلي ممنون از پيام دلگرمتون
    بله دارم كتابو ميخونم و بنظرم خيلي كتاب خوبيه بيشتر جاهاش شبيه منه
    ولي همنطور كه گفتم افسار زندگيم دستم نيست و من از اين هم ناراحتم

  12. کاربر روبرو از پست مفید nasimmng تشکرکرده است .

    باغبان (چهارشنبه 08 شهریور 96)

  13. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    مادرشوهرم ميخاد نذاره آب خوش از گلوي من پايين بره
    همه تعطيلات ها همسرم رو كشونده سمت خودش
    درد من يكي دو تا نيست
    هربار يه چيز اضافه ميشه
    يادمه كاربر maadar ميگفتن خيلي پراكنده ميگم ولي اين واقعيته

  14. #29
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    جمعه 11 خرداد 03 [ 20:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,165
    امتیاز
    90,563
    سطح
    100
    Points: 90,563, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,836

    تشکرشده 6,813 در 2,382 پست

    Rep Power
    0
    Array


    با سلام


    من فکر می کنم شما باید روی فرآیند حل مسئله بیشتر کار کنید ،،،

    رک بگم : باید خیلی کار کنید






    حل مسئله یعنی :



    1 - تعریف و شناسایی مشکل
    2- پیدا کردن راه حل های مختلف
    3- تصمیم گیری
    4 - بازنگری






    یه کاغذ بردارید ،،،،و انجام دهید و هر جا مشکل برخوردید ،دنبال راه حل باشید

    از مشاورتون کمک بگیرید در این مورد و تخصصی تر و فنی تر باهاش صحبت کنید !

    اون هم مطمئن باشید بهتر می تونه کمک کنه .




    ...................





    یکم آرامش داشته باشید ،،،

    برای اینکه افسار زندگی تون را داشته باشید اول باید آرامش درونی خودتون را بهتر کنید ،،،شاید بعضی موقع ها باید عقب نشینی کنیم و بعضی موقع ها جلو بریم !

    مشکل ماها اینکه فقط دوست داریم جلو بریم ،،،

    مشکل اینکه تقاضای ما اگر برآورده نشد ،،دیگه همه چی برامون تموم شده به حساب می یاد

    پس نیروی منطق - تلاش و .... کجا می آورد .


    .............................




    یکم باید سیاست را چاشنی زندگی تون کنید ،،،

    این جور که مشخصه ،،الحمدالله password مادر شوهرتون هم نمی دانید ،،،

    باید بتونید بهش نفوذ کنید و رمز را پیدا کنید ،،،،،، تا بتونید جواهرات را تصاحب کنید ( مادر شوهر )


    راه حلش هم کسب مهارت های ارتباطی ست

    در این زمینه بیشتر تحقیق کنید - بیشتر مطالعه کنید





    اون کتاب را تمام کنید - نکته برداری کنید - اگر سئوال پیش آمد از مشاورتون بپرسید ،،،

    یه برنامه ریزی کوتاه مدت - میان مدت - بلند داشته باشید .

    مثلا بگید تو 15 روز جو و فضا را آرام می کنم ،،،،،2 ماه بعد اینقدر پشرفت می کنم ،،،6 ماه بعد ......




    خواهشا باز گلایه نکنید ( مرثیه )

    پست های دوستان را مرور کنید و دنبال راه حل باشید ،،،

    تمام زندگی ها توش مشکلات هست ،،،

    هر آدمی به دغدغه ای داره ،،،،

    چیزی که باعث تفاوت میشه ،،،،استقامت و تلاش در این زمینه ست .




    یا حق .


    ویرایش توسط باغبان : چهارشنبه 08 شهریور 96 در ساعت 23:48

  15. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    nasimmng (چهارشنبه 08 شهریور 96), tavalode arezoo (پنجشنبه 09 شهریور 96), بالهای صداقت (دوشنبه 13 شهریور 96)

  16. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 فروردین 99 [ 20:48]
    تاریخ عضویت
    1392-9-13
    نوشته ها
    282
    امتیاز
    9,239
    سطح
    64
    Points: 9,239, Level: 64
    Level completed: 63%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive5000 Experience Points
    تشکرها
    454

    تشکرشده 159 در 63 پست

    Rep Power
    46
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط باغبان نمایش پست ها


    با سلام


    من فکر می کنم شما باید روی فرآیند حل مسئله بیشتر کار کنید ،،،

    رک بگم : باید خیلی کار کنید






    حل مسئله یعنی :



    1 - تعریف و شناسایی مشکل
    2- پیدا کردن راه حل های مختلف
    3- تصمیم گیری
    4 - بازنگری






    یه کاغذ بردارید ،،،،و انجام دهید و هر جا مشکل برخوردید ،دنبال راه حل باشید

    از مشاورتون کمک بگیرید در این مورد و تخصصی تر و فنی تر باهاش صحبت کنید !

    اون هم مطمئن باشید بهتر می تونه کمک کنه .




    ...................





    یکم آرامش داشته باشید ،،،

    برای اینکه افسار زندگی تون را داشته باشید اول باید آرامش درونی خودتون را بهتر کنید ،،،شاید بعضی موقع ها باید عقب نشینی کنیم و بعضی موقع ها جلو بریم !

    مشکل ماها اینکه فقط دوست داریم جلو بریم ،،،

    مشکل اینکه تقاضای ما اگر برآورده نشد ،،دیگه همه چی برامون تموم شده به حساب می یاد

    پس نیروی منطق - تلاش و .... کجا می آورد .


    .............................




    یکم باید سیاست را چاشنی زندگی تون کنید ،،،

    این جور که مشخصه ،،الحمدالله password مادر شوهرتون هم نمی دانید ،،،

    باید بتونید بهش نفوذ کنید و رمز را پیدا کنید ،،،،،، تا بتونید جواهرات را تصاحب کنید ( مادر شوهر )


    راه حلش هم کسب مهارت های ارتباطی ست

    در این زمینه بیشتر تحقیق کنید - بیشتر مطالعه کنید





    اون کتاب را تمام کنید - نکته برداری کنید - اگر سئوال پیش آمد از مشاورتون بپرسید ،،،

    یه برنامه ریزی کوتاه مدت - میان مدت - بلند داشته باشید .

    مثلا بگید تو 15 روز جو و فضا را آرام می کنم ،،،،،2 ماه بعد اینقدر پشرفت می کنم ،،،6 ماه بعد ......




    خواهشا باز گلایه نکنید ( مرثیه )

    پست های دوستان را مرور کنید و دنبال راه حل باشید ،،،

    تمام زندگی ها توش مشکلات هست ،،،

    هر آدمی به دغدغه ای داره ،،،،

    چیزی که باعث تفاوت میشه ،،،،استقامت و تلاش در این زمینه ست .




    یا حق .
    خيلي ممنونم جناب باغبان
    درمورد مادرشوهرم من ازش متنفرم و اصلا دوست ندارم بهش نزديك شم چون واقعا يك آدم خودخواه و نفهم هست و از پسرش براي رسيدن به خواسته هاش سواستفاده ميكنه. دوتا برادرشوهر دارم كه اونا كاملا به كاره خودشون ميرسنن و مادرشوهرم تمام خواستهاي زياديشو از شوهر من ميگيره
    از روز اول همين بود و همش ميگفتن ما خيلي بهم وابسته ايم
    من اولا برام مهم نبود تا اينكه ديدم چقدر آزار دهنده است
    الان من مطعمنم منو مجبور ميكنه براي سالگرد پدرش كه يك ماه ديگه است برم خونشون
    و مادرش كاملا حق بجناب و بي شخصيت با من رفتار كنه
    مطمعنم عيد امسال دست شوهرم رو ميگيره ميبره تك تك فاميلاشو ببينه
    الان خونواده من تهرانن و كاملا بي محل ميكنه ولي اكه مادر خودش تهران بود منو ديوونه ميكرد
    مسائل من:
    ١_بي احتراميش از روزاي اول
    ٢_قطع رابطه كامل الان با خانوادم
    ٣_بددهني و فحاشي و حمله فيزيكي
    ٤_عدم علايقه من بهش و فقط ترس از طلاق و پشيموني كه موندم و اينكه من از نظر مالي مستقل نيستم و واقعا سختمه با خواندم زندگي كنم
    ٥_خرجي ندادن و بزور كمي دادن
    ٦_وابستگي بيش از حد به خانوادش
    ٧_باهيچكس نساختن( منظورم اداره و همسايه و غيره است)

    - - - Updated - - -

    مادرم خيلي حرف هاي بدي بهم ميزنه و بدتر ذهن منو منفي كرده
    بهم ميگه همه ي پول و طلا و ماشينت و رو ازت گرفته و ديوونه ات كرده
    شايد هم راست بگه


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.