زندگی شما خیلی راه حل واسه درست شدن داره نمیدونم چرا بدترینش رو انتخاب کردی... شما با گفتگو میتونین مشکلاتتون رو کم کنین
از ابتدا شرایط این آقا کاملا مشخص بود یه پسر مجرد نبود و یک بچه داشت . باید بچشون رو هم جزوی از خانوادت به حساب می آوردی .
با این اصراری هم که شما برای بچه آوردن میکنی واقعا هر کسی باشه فکر میکنه که میخوای بچه ی شوهرتو اذیت کنی. برای بچه دار شدن باید بین زنو و شوهر اعتماد وجود داشته باشه وقتی اعتمادو ازش میگیری چطور انتظار داری پیشنهادتو به این سرعت قبول کنه . اونم نگفته هیچوقت نمیخوام گفته تا دو سه سال دیگه نمیخوام . با این اوصاف بنظر میاد حق داشته باشه .
نگهداری از بچه مگه به این راحتیه یکی دیگه اضافه بشه میشه دو تا...... چه جوری میخوای دو تا بچه نگه داری ؟آمادگیشو داری ؟ مطمئنی اونوقت دیگه نمیگی بمنچه که بچه ی شوهرمو نگه دارم ؟
با اینکه میدونستی این آقا بچه داره و بعد از ازدواج باهاش مسئولیت نگهداری این بچه به عنوان مادر بر دوش شماست چرا باهاش ازدواج کردی؟ میشه به این سوال جواب بدی؟ و یه سوال دیگه ازدواج قبلیتون چرا بهم خورد ؟
در کل بهترین راه حل مشورت با افراد آگاه و مشاوره که راهنماییتون کنن تا عجولانه تصمیم نگیرین .
همیشه لبخند بزن......
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..
علاقه مندی ها (Bookmarks)