به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 35
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    مرد هم نيازهايي داره كه فقط يه زن از پسش بر مياد عزيزم
    كم كم بايد با اين واقعيت كنار بياي كه مادرو خواهر شوهر ، مادرو خواهر شوهرتن و چشم ديدنتو ندارن. هرچه شوهرت بهت وابسته تر بشه رفتارشون با تو بد تر ميشه. فقط سعي كن كمتر خونشون بري بيشتر با شوهرت بيرون برو.
    حساسيت هم ايجاد نكن بزار جو آروم باشه تا وقت عروسيت. مثل من اشتباه نكن كه شب عروسي عقده ها و كينه شون رو نشونت بدن و اعصابتو تو شب عروسي خورد كنن.

  2. #22
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط paria_22 نمایش پست ها
    مرد هم نيازهايي داره كه فقط يه زن از پسش بر مياد عزيزم
    كم كم بايد با اين واقعيت كنار بياي كه مادرو خواهر شوهر ، مادرو خواهر شوهرتن و چشم ديدنتو ندارن. هرچه شوهرت بهت وابسته تر بشه رفتارشون با تو بد تر ميشه. فقط سعي كن كمتر خونشون بري بيشتر با شوهرت بيرون برو.
    حساسيت هم ايجاد نكن بزار جو آروم باشه تا وقت عروسيت. مثل من اشتباه نكن كه شب عروسي عقده ها و كينه شون رو نشونت بدن و اعصابتو تو شب عروسي خورد كنن.

    عزیزم ممنون که واسم وقت میزاری
    من درقبال این کارهای شوهرم بازم دارم بیشتر بهش محبت میکنم که بیشتر جذبم بشه
    واقعا هم همین طوریه هر وقت شوهرم بهم بیشتر توجه میکنه اوناذ یه رفتاری میکنن که من ناراحت شم
    یعنی چشم دیدن خوشحالی منو ندارن
    اما چطوری کمتر برم خونشون،یعنی چطور به شوهرم بگم که اذیت میشم خونتون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    چشم عزیزم حتما نمیزارم این موضوع پیش بیاد

  3. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 11 دی 95 [ 09:45]
    تاریخ عضویت
    1391-12-20
    نوشته ها
    343
    امتیاز
    5,466
    سطح
    47
    Points: 5,466, Level: 47
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    59

    تشکرشده 378 در 207 پست

    Rep Power
    53
    Array
    لازم نيست بهش بگي
    يا اون چه تو دلته براش بازگو كني .
    سعي كن بيشتربياد خونتون. يا شبا نمون اونجا. يا خودتو مثلا به جهاز خريدن. مهمون داشتن و اين جور چيزا سرگرم كن.
    اصلا اصلا هم جلو خواهر و مادرش خودتو ناراحت نشون نده. خودتو خوشحال هم نشون نده. ساكت و آرام.
    سعي كن بري بيرون. مثلا اگه كلاس ميري به بهونه كلاس بعد برگشتن بگو بياد دنبالت يكي دو ساعت با هم باشين بعدش بري خونت
    حرص نخور. شوهرت عاشقته اگه نبود اونا انقده حساس نبودن

  4. کاربر روبرو از پست مفید paria_22 تشکرکرده است .

    mah naz (چهارشنبه 02 مرداد 92)

  5. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 بهمن 95 [ 11:36]
    تاریخ عضویت
    1392-4-15
    نوشته ها
    123
    امتیاز
    4,459
    سطح
    42
    Points: 4,459, Level: 42
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    141

    تشکرشده 70 در 40 پست

    Rep Power
    23
    Array
    سلام عزیزم منم با پریا موافقم وقتی تو هر روز هر روز نری اونجا و سعی کنی بیرون باشی این بحثها هم پیش نمیاد

  6. کاربر روبرو از پست مفید mah naz تشکرکرده است .

    دریا72 (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  7. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام دوست عزیز
    مادرشوهرت مادر همسرته و خواهرشوهرت خواهر همسرته و قراره یه عمر با هم در ارتباط باشین.پس اینکه به گفته دوستمون پریا بخوای به خودت بقبولونی که چشم دیدنتو ندارن کاملا اشتباهه.بهتره آدم با دید بهتری با مشکلاتش نگاه کنه.اینطوری احساس میکنی تا آخر عمر دشمنایی داری که میخوان شوهرتو از چنگت دربیارن و این اول از همه به ضرر خودته.
    من خودم خیلی از این مشکلاتو تو دوران عقدم داشتم و حتی الان هم گاهی برام پیش میاد.
    اول اینکه چون ما میخوایم شوهرمون فقط واسه خودمون باشه نمیتونیم تحمل کنیم به هیچ زن دیگه ای محبت کنه حتی مادر و خواهرش.خب باید این حسو کمی تعدیل کنیم و قبول کنیم که شوهرمون به اونها هم وابستگی داره و سالها اونها بودن و ما نبودیم.پس باید با این موضوع کنار بیایم.
    دوم اینکه برا همه مادرا سخته که یه دفعه یکی بیاد و همه محبت پسرشو بگیره برا خودش.یعنی کمی طول میکشه تا مادر از پسرش دل بکنه.برا همین معمولا این حساسیت ها در همه ازدواجها از طرف مادرشوهر وجود داره.حالا کم و زیاد داره.
    اما شما دوست عزیز
    باید خودت و همسرت رو یه خانواده و یه هسته واحد بدونی که قراره با یه خانواده دیگه که خانواده همسرت هست رفت و آمد داشته باشین.(یعنی تو وهمسرت تو یه جبهه هستین و نه در جبهه مقابل هم)
    خانواده دونفره شما باید روابطش رو با خانواده های دیگه طوری تنظیم کنه که از حساسیتها و تنشها جلوگیری بشه.چون درنهایت دودش میره تو چشم خودتون.و باید بگم که همسر شما به خوبی داره این کارو میکنه و از خانواده دونفرتون در برابر حساسیت دیگران حفاظت میکنه.درواقع عزیزم همسرت بخاطر تو و زندگیتون این رفتارها رو داره و رفتار واقعیش همونیه که در تنهاییتون یا خونه شما میبینی.
    اینکه خیلی خوبه.مادر همسرت حساسیت داره رو شما.این یه واقعیته.همسرت نه میتونه مادرشو عوض کنه و نه میتونه دیگه باهاش رفت و آمد نکنه.پس با این رفتارش جو رو کنترل میکنه.
    یک مورد دیگه اینکه سعی کن رابطه تو با مادرشوهرت نزدیکتر کنی.بری پیشش بشینی حتی وقتی همسرت نیست.خودت گاهی از همسرت بخوای که یه کاریو مثلا یه خرید کوچیکیو برا مادرش انجام بده.سعی کن این اعتمادو در مادرشوهرت ایجاد کنی که نمیخوای پسرشو بدزدی.
    به همسرت هم خیلی احترام کن.اصلا لازم نیست جلوی بقیه بخصوص خانواده همسرت به هم محبت کنین یا عزیزم همو صدا بزنین.اما به هم احترام بذارین.برا شوهرت بلند شو .هر چی خواست براش بیار و انتظار تشکر هم جلو بقیه نداشته باش.اونوقت تو خلوت تا میتونین قربون صدقه هم برین.
    ببین عزیزم.فقط کافیه دیدتو عوض کنی .خیلی وقتا مشکلات آدم با کمی کوتاه اومدن و گذشت حل میشه.هیچ وقت سعی نکن خانواده شوهرتو به چشم دشمن نگاه کنی.اما اعتدالو رعایت کن و با همسرت همراه باش.
    موفق باشی عزیزم

    - - - Updated - - -

    یه نکته هم بگم اینکه تو دوره عقد زیاد خونه همسرت بری خوب نیست.بهتره اون بیشتر بیاد و گاهی بهش فرصت بده دلش برات تنگ شه.

  8. 2 کاربر از پست مفید reyhan تشکرکرده اند .

    mehdihn (پنجشنبه 03 مرداد 92), saraamini (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  9. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reyhan نمایش پست ها
    سلام دوست عزیز
    مادرشوهرت مادر همسرته و خواهرشوهرت خواهر همسرته و قراره یه عمر با هم در ارتباط باشین.پس اینکه به گفته دوستمون پریا بخوای به خودت بقبولونی که چشم دیدنتو ندارن کاملا اشتباهه.بهتره آدم با دید بهتری با مشکلاتش نگاه کنه.اینطوری احساس میکنی تا آخر عمر دشمنایی داری که میخوان شوهرتو از چنگت دربیارن و این اول از همه به ضرر خودته.

    من خودم خیلی از این مشکلاتو تو دوران عقدم داشتم و حتی الان هم گاهی برام پیش میاد.
    اول اینکه چون ما میخوایم شوهرمون فقط واسه خودمون باشه نمیتونیم تحمل کنیم به هیچ زن دیگه ای محبت کنه حتی مادر و خواهرش.خب باید این حسو کمی تعدیل کنیم و قبول کنیم که شوهرمون به اونها هم وابستگی داره و سالها اونها بودن و ما نبودیم.پس باید با این موضوع کنار بیایم.
    دوم اینکه برا همه مادرا سخته که یه دفعه یکی بیاد و همه محبت پسرشو بگیره برا خودش.یعنی کمی طول میکشه تا مادر از پسرش دل بکنه.برا همین معمولا این حساسیت ها در همه ازدواجها از طرف مادرشوهر وجود داره.حالا کم و زیاد داره.
    اما شما دوست عزیز
    باید خودت و همسرت رو یه خانواده و یه هسته واحد بدونی که قراره با یه خانواده دیگه که خانواده همسرت هست رفت و آمد داشته باشین.(یعنی تو وهمسرت تو یه جبهه هستین و نه در جبهه مقابل هم)
    خانواده دونفره شما باید روابطش رو با خانواده های دیگه طوری تنظیم کنه که از حساسیتها و تنشها جلوگیری بشه.چون درنهایت دودش میره تو چشم خودتون.و باید بگم که همسر شما به خوبی داره این کارو میکنه و از خانواده دونفرتون در برابر حساسیت دیگران حفاظت میکنه.درواقع عزیزم همسرت بخاطر تو و زندگیتون این رفتارها رو داره و رفتار واقعیش همونیه که در تنهاییتون یا خونه شما میبینی.
    اینکه خیلی خوبه.مادر همسرت حساسیت داره رو شما.این یه واقعیته.همسرت نه میتونه مادرشو عوض کنه و نه میتونه دیگه باهاش رفت و آمد نکنه.پس با این رفتارش جو رو کنترل میکنه.
    یک مورد دیگه اینکه سعی کن رابطه تو با مادرشوهرت نزدیکتر کنی.بری پیشش بشینی حتی وقتی همسرت نیست.خودت گاهی از همسرت بخوای که یه کاریو مثلا یه خرید کوچیکیو برا مادرش انجام بده.سعی کن این اعتمادو در مادرشوهرت ایجاد کنی که نمیخوای پسرشو بدزدی.

    ارتباطم با مادرشوهرم خوبه وقتایی که تنهاست خیلی هواشو دارم میرم پیشش ،صداش میزنم توو اتاقم مثلا عکسی چیزی نشونش میدم تا حوصلش سر نره و...

    به همسرت هم خیلی احترام کن.اصلا لازم نیست جلوی بقیه بخصوص خانواده همسرت به هم محبت کنین یا عزیزم همو صدا بزنین.اما به هم احترام بذارین.برا شوهرت بلند شو .هر چی خواست براش بیار و انتظار تشکر هم جلو بقیه نداشته باش.اونوقت تو خلوت تا میتونین قربون صدقه هم برین.
    ببین عزیزم.فقط کافیه دیدتو عوض کنی .خیلی وقتا مشکلات آدم با کمی کوتاه اومدن و گذشت حل میشه.هیچ وقت سعی نکن خانواده شوهرتو به چشم دشمن نگاه کنی.اما اعتدالو رعایت کن و با همسرت همراه باش.
    موفق باشی عزیزم

    - - - Updated - - -

    یه نکته هم بگم اینکه تو دوره عقد زیاد خونه همسرت بری خوب نیست.بهتره اون بیشتر بیاد و گاهی بهش فرصت بده دلش برات تنگ شه.

    سلام عزیزم
    رابطم تا حدی با خونواده همسرم خوبه
    اما همین خوب بودن هم تا وقتیه که خواهرشوهرم خونه نباشه وقتی میاد خونه رفتار محبت آمیز پدر و مادرشوهرم میره
    چون خواهرشوهرم از من بزرگتره و هنوز مجرد

    مشکل اصلی من هم در حال حاضر اینه
    من و شوهرم از روز اول هر روز و هرشب باهم بودیم
    حالا چند بار امتحان کردم که از هم دور باشیم و کمتر بیام خونشون که باعث شد کلی مشکل پیش بیاد
    مثلا بهم درباره حقوقش دروغ میگفت ،رفتارش با من سرد میشد و همچنین با خونوادم مثل یه غریبه بود
    درباره هیچ کاریش با من مشورت نمیکرد و...حتی اون دور شدن ها باعث شده بود پولشو الکی خرج کنه و هیچ پس اندازی نمیکردو خونوادش ازش سوء استفاده میکردن تاوقتی من نبودم دیگه واسه من هیچ خریدی نمیکردو درباره بعضی چیزا بهم دروغ میگفت و پنهون کاری میکرد


    حالا من چیکار کنم که کمتر بیام خونه مادرشوهرم اینا؟
    الان هم که این بازی آنلاینش باعث شده بیشتر بیایم خونشون
    چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط دریا72 : چهارشنبه 02 مرداد 92 در ساعت 18:47

  10. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا72 نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    رابطم تا حدی با خونواده همسرم خوبه
    اما همین خوب بودن هم تا وقتیه که خواهرشوهرم خونه نباشه وقتی میاد خونه رفتار محبت آمیز پدر و مادرشوهرم میره
    چون خواهرشوهرم از من بزرگتره و هنوز مجرد
    از این نکته هم دقیقا معلوم میشه که اونا آدمای بدی نیستن و مراعات دخترشون رو میکنن و این طبیعیه.
    منم خواهرشوهر بزرگتر از خودم و مجرد دارم و خودم سعی میکنم خیلی چیزارو جلو اون مراعات کنم.به همسرم احترام کنم اما اصلا محبت زیاد نکنم.حتی اجازه نمیدم همسرم جلو اون بهم نزدیک شه.آدم گاهی باید انسان دوستانه به مسائل نگاه کنه و خودشو بذاره جای طرف.

    - - - Updated - - -

    درمورد مشکل دوم بنظرم یه زمانی که دوتاتون حالتون خوبه و رابطه خوبی دارین باهاش صحبت کن.بگو مساوی خونه هم برین.و اصلا دلیلتو خانوادش بیان نکن.بگو خودت سختته نه اینکه اونا مقصر باشن.البته خودت همسرتو بهتر میشناسی که حرف زدن جواب میده یا نه.

  11. 3 کاربر از پست مفید reyhan تشکرکرده اند .

    mah naz (پنجشنبه 03 مرداد 92), mehdihn (پنجشنبه 03 مرداد 92), saraamini (چهارشنبه 09 مرداد 92)

  12. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط paria_22 نمایش پست ها
    لازم نيست بهش بگي
    يا اون چه تو دلته براش بازگو كني .
    سعي كن بيشتربياد خونتون. يا شبا نمون اونجا. يا خودتو مثلا به جهاز خريدن. مهمون داشتن و اين جور چيزا سرگرم كن.
    اصلا اصلا هم جلو خواهر و مادرش خودتو ناراحت نشون نده. خودتو خوشحال هم نشون نده. ساكت و آرام.
    سعي كن بري بيرون. مثلا اگه كلاس ميري به بهونه كلاس بعد برگشتن بگو بياد دنبالت يكي دو ساعت با هم باشين بعدش بري خونت
    حرص نخور. شوهرت عاشقته اگه نبود اونا انقده حساس نبودن

    سام پریا عزیز ممنون از راهنماییت
    خیلی دوست دارم برم یه کلاسی که سرگرم بشم و کمتر به این چیزا فکر کنم اما شوهرم نمیزاره
    در صورتی که خواهرش همه جاتنهایی میره و کلاس میره حتی یه شهر دیگه دانشجوئه ولی حتی وقتی من میخوام برم آرایشگاه هم باید یه نفری باهام باشه یا اگه خونه اونا باشیم میگه بگو خواهرم باهات بیاد تنهایی نمیشه بری
    منم چند باربهش گفتم که دوست ندارم همه جا کسی باهام باشه و...
    چیکار کنم به نظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    البته دانشگاه میرم ولی خب شوهرم هم باهام هست و همش باهم هستیم

  13. #29
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 23 آذر 92 [ 14:29]
    تاریخ عضویت
    1392-2-02
    نوشته ها
    232
    امتیاز
    1,214
    سطح
    19
    Points: 1,214, Level: 19
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    128

    تشکرشده 214 در 130 پست

    Rep Power
    35
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دریا72 نمایش پست ها
    سام پریا عزیز ممنون از راهنماییت
    خیلی دوست دارم برم یه کلاسی که سرگرم بشم و کمتر به این چیزا فکر کنم اما شوهرم نمیزاره
    در صورتی که خواهرش همه جاتنهایی میره و کلاس میره حتی یه شهر دیگه دانشجوئه ولی حتی وقتی من میخوام برم آرایشگاه هم باید یه نفری باهام باشه یا اگه خونه اونا باشیم میگه بگو خواهرم باهات بیاد تنهایی نمیشه بری
    منم چند باربهش گفتم که دوست ندارم همه جا کسی باهام باشه و...
    چیکار کنم به نظرتون؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    البته دانشگاه میرم ولی خب شوهرم هم باهام هست و همش باهم هستیم
    دلیل خاصی داره این همه حساسیتش؟یعنی اعتماد نداره؟تاحالا دلیلشو ازش پرسیدی؟
    البته گاهی از رو علاقه زیاده.مثلا شوهر من رو پوششم خیلییییییی حساسه اما نسبت به خواهراش اینطوری نیست اصلا.

  14. #30
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 شهریور 93 [ 10:26]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    220
    امتیاز
    1,966
    سطح
    26
    Points: 1,966, Level: 26
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    201

    تشکرشده 120 در 72 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط reyhan نمایش پست ها
    دلیل خاصی داره این همه حساسیتش؟یعنی اعتماد نداره؟تاحالا دلیلشو ازش پرسیدی؟
    البته گاهی از رو علاقه زیاده.مثلا شوهر من رو پوششم خیلییییییی حساسه اما نسبت به خواهراش اینطوری نیست اصلا.

    ریحان جان
    شوهرم روی پوششم هم خیلی حساسه حتی خونه مامانم اینا هم حساسه میگه آستینت خیلی کوتاه نباشه و لباست چسب نباشه و شلوارکت خلی کوتاه نباشه و.... یه بار که بهش گفتم چرا این همه سخت گیری میکنی گفت برات اهمیت قائلم و دوستت دارم
    ولی در مورد اینکه نمیزاره تنهایی هیچ جایی برم از یه بار که پرسیدم گفته خوب نیست فقط همین
    اما من دوست ندارم همیشه ی نفری باهام باشه دوست دارم یه وقتایی هم تنها باشم
    خسته شدم انگار من بچه ام که همیشه یه نفری باید باهام باشه

    راستی دشب اومده بود پای کامپیوتر نشسته بود شوهرم و بعدش باهام بذ اخلاقی میکرد منم ازش پرسیدم که چی شده یه دفعه اینطوری شدی گفت همین جوری دلم میخواد یه تنوع ایجاد کنم و بعدش هم دیگه باهم سرسنگین شدیم
    فکر میکنم تاپیکمو پیدا کرده و خونده چیکار کنم به نظرتون

    تووی سیستم وقتی میخوام ادرس سایتو وارد کنم تاپیک خودم هم کنارش کامل نوشته
    چیکار کنم که هیچ اثری از سایت نمونه وقت خارج میشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: یکشنبه 12 اردیبهشت 95, 09:19
  2. امروز عقدمه اصلا خوشحال نیستم
    توسط mahsa63 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 25 مهر 92, 15:07
  3. مشکلات گذشته ام که امروز دست بردار نیستند!
    توسط pichak در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 مهر 92, 22:45
  4. من هنوز بلد نیستم
    توسط asheghanezi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 مرداد 89, 12:03
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 88, 08:22

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.