تنهایی درد بی درمان من - چرا خدا منو نمیکشه؟

[capitan]

دختر زنده چه سخت میگیری، اعتماد به نفست پایینه، خودت خودتو دوست نداری چه انتظاری از دیگران داری؟ بچه ها خوب راهنماییت کردن. نمیدونم چرا پسرا رو اینجوری میبینید چرا فکر میکنید فقط دنبال تنو بدن یه دخترن، آره تا زمانیکه خودتون این فکر میکنید پسرا رو وادار به این کار میکنید. اتفاقا شاید خیلی هم هیجان انگیز باشه برای پسرا، شاید شما بیشتر قدر شوهر آیندتو بدونی و همسر بهتری بشی نسبت به خیلی دخترای دیگه. گفتی پسرا صبر کن یه خصوصیتشونو بهت بگم بعضی وقتا عاشق دخترایی میشن که هیچ دلیلی نمیتونی براش بیاری جز اینکه خود دختره خودشو دوست داره، فقط خودتو دوست داشته باش. منم بعنوان پسر برام مهمه ولی نه در حدی که قید ازدواج با طرفو بزنم. شما هم خواستگارات مناسب نبودختر زنده چه سخت میگیری، اعتماد به نفست پایینه، خودت خودتو دوست نداری چه انتظاری از دیگران داری؟ بچه ها خوب راهنماییت کردن. نمیدونم چرا پسرا رو اینجوری میبینید چرا فکر میکنید فقط دنبال تنو بدن یه دخترن، آره تا زمانیکه خودتون این فکر میکنید پسرا رو وادار به این کار میکنید. اتفاقا شاید خیلی هم هیجان انگیز باشه برای پسرا، شاید شما بیشتر قدر شوهر آیندتو بدونی و همسر بهتری بشی نسبت به خیلی دخترای دیگه. گفتی پسرا صبر کن یه خصوصیتشونو بهت بگم بعضی وقتا عاشق دخترایی میشن که هیچ دلیلی نمیتونی براش بیاری جز اینکه خود دختره خودشو دوست داره، فقط خودتو دوست داشته باش. منم بعنوان پسر برام مهمه ولی نه در حدی که قید ازدواج با طرفو بزنم. شما هم خواستگارات مناسب نبودن نه شما. تحصیلات شما چیه؟؟ اهل کدوم شهری؟؟ تحصیلات شما چیه؟؟ اهل کدوم شهری؟؟

- - - Updated - - -

ببخشید پستم ویرایش نشد بعضی حرفام دوبار اومده

[شوالیه تاریکی]

سلام ،
هم حق داری هم نداری ! چون همه پسرا هم این طوری نیستن این فکر رو از سرت بیرون کن دو تا از دوستام رو می شناسم که با وجود مشکلی بالاتر از مشکل شما ازدواج کردن و سر این موضوع هیچ اختلافی ندارن از خداوند میخوام که بهت اعتماد به نفس بالا عنایت کنه و باور کن مشکل خیلی حادی نداری، خیلی ها از خداشونه با شما ازدواج کنن

[دخترمرده]

تیام جان کاملا درست گفتی وجود خدا و عدالتش هیچ معنی ای نداره برای همین هم هست از آدمای مذهبی بدم میاد وگرنه چرا یه بچه باید مادرزادی فلج یا لال دنیا بیاد
من طاقت تنهایی رو ندارم درسته صورتم سالمه و تو جامعه هیچ کس با دیدن من چهرش تغییر نمیکنه اما تنم مشکل داره و باعث شده تنها بمونم
درسته خودم میتونم برای خودم زندگی کنم اما این خواسته من نیست من طاقت تنهایی ندارم
نه فریبا جان هیچ مشکلی از اون بابت ندارم فقط بحث زیبایی هست که هیچ کس با وجود این وضع من خوشش نمیاد از من
آویژه جان اونا همش شعاره
saeed1365 گفتم که عمل کردم ولی چون حجم سوختگی زیاد بود اثراتش هنوز هم هست و گفتن بهتر از این نمیشه خیلی جاها رفتم گفتن بهتر از این نمیشه
ققنوس جان حق با توئه چه بخندم چه نخندم دردی از من دوا نمیشه اینو خودم هم میدونم ولی خب بازم نمیتونم بخندم دلیلش رو هم نمیدونم عین کسی میمونم که هر ثانیه دارن بهش میگن عزیزتیرن کس زندگیت مرد
شوهری وجود نداره که خونه اش برم ولی اگه 1هزارم درصد هم برم خب طبیعیه که ازش بدی ببینم و باج بدم
دوستان چرا صغری کبری بچینیم خود من اگه سالم بودم با یه نفر که مشکل من رو داست ازدواج نمیکردم
capitan تحصیلات لیسانس اهل کرج
شوالیه جان چرا دلداری میده آخه کی از خدا شه با من ازدواج کنه مگر اینکه اون شخص دیوانه باشه یا یه مشکل بزرگتر از من داشته باشه
یه مثال میزنم برات وقتی دبیرستان بودم(هیچوقت نذاشتم کسی بدونه مشکل دارم) یه دختره گیر داده بود که با من رابطه داشته باشه هرچی بهش نه میگفتم ولم نمیکرد آخر مجبور شدم تنم رو بهش نشون بدم وقتی بهش نشون دادم دیگه اسمی از با من بودن نیبرد

میدونم احساس میکنین هرچی بگین من دارم دلیل میارم و احساس میکنین دارین با دیوار حرف میزنین
اما بدبختی من همینه که هیچ حرفی نمیتونه ذهنم رو تغییر بده
هیچ هدف و شادی ای و اینکه تنهایی برای خودم برای موفقیت زندگی کنم برام جذاب نیست
از تنهایی متنفرم

[کاربر19]

دختر جان من شعار بلد نیستم
ادمها با مشکلات جسمی زیاد هستن یه سری بهش غلبه میکنن و یکسری نمیتونن
من نمیگم شما لروما باید با یه ادم با سوختگی ازدواج کنی اما سوختگی یک قسمتی از بدن یا به قول بهتر جای سوختی در یک قسمت بدن مشکلی نیست که شما یایکی مثل شما نخواید باهم ازدواج کنید ، بخصوص مردی که شرایط بد روحی رو گذرونده و گلیم خودشو از اب کشیده
واقعا جای سوختگی در یک قسمت بدن اینقدر مهمه که شما نتونی تحمل کنی؟ یا نتونی بایکی باهمین مشکل ازدواج کنی ، به نظر من یکی از بهترین گزینه ها برای شما شخصی با همین مشکله که البته مشکل روحی نداره ،مگه قراره شما 24 ساعت به سوختگی یه قسمت بدن هم نگاه کنید
وقتی دونفر یه چنین مشکلی که زندگی عادی رو سد نمیکنه باهم دارن چنین چیزی براشون عادیه ،نه نیاز به مخفی کردنش دارن نه چیز دیگه ،تازه هرازگاهی با کرم های مخفی کننده میتونی پنهونش کنی و اثرش رو کم کنی و متفاوت باشی اگرچه به اون هم نیازی نیست

[capitan]

نمیخواد همین جوری بخونی و رد شی یکم رو حرف بچه ها فکر کن. این تویی که تصمیم میگیری دیگران چجوری باهات برخورد کنن. عجب کاری داریما باز حرف خودتو میزنی! آخه دختر زنده یه پسر وقتی تو رو کامل بشناسه اصلا نمیاد فکر کنه ببینه بدنت چجوریه. مگه اونایی که بدنشون سالمه خیلی بدنای تاپی دارن؟! پسر بخواد ایراد بگیره دوتا فیلم بینه دیگه بدن زنش واسش جذاب نیست. این فکرا رو نکن برو درستو بخون یه کاری هم پیدا کن کم کم مورد مناسب پیدا میشه. اگه اینقدر ساز ناامیدی نمیزدی ایمیلتو از مدیر میگرفتم میومدم برا خودم یا دوستام خواستگاریت. باور کن من با پسرام عاشق که میشن دیگه به هیچی فکر نمیکنن، مهمترین علت جذبشونم شاد بودن و اعتماد بنفس دخترخانمه. تو همین الان داری همینارو از خودت میگیری نکن با خودت اینکارو، باید یه پس کتک بخوری

[سحراکبری]

اگه صورتت مشکل داشت من کاملا حق رو به تو میدادم اما وقتی تنت مشکل داره این مشکل قابل هضم هست تو تمام فکرت روی اینه که شوهرت از تنت برای رابطه خوشت نیاد اما اینو بدون شوهرت از این دپرس بودنت خوشش نمیاد
خیلی خیلی از اعضای تالار معذرت میخوام که اینو میگم هفته168ساعت هست1ساعت شوهرت میخواد شکم سوختت رو ببینه167ساعت باید فکر دپرس تو رو تحمل کنه
اینکه 5تا خواستگار ردت کردن باعث شده به کل ناامید شی هچی کس از آینده خبر نداره شاید یه هفته دیگه یه خواستگار خوب برات اومد و گفت مشکلی با این قضیه نداره
همینکه میگی هیچ چیزی نمیتونه آرومت کنه هیچ چیزی نمیذاره بخندی همین یعنی نابودی
مستند راز رو ببین میگه فکرآدم اتفاقات رو میسازه چون فکرآدم باعث میشه آدم درمقابل اتفاقات عکس العملی از خودش نشون بده و فکرآدم روی عکس العمل آدم اثر میذاره
پسری هست که با مشکلت کنار بیاد اما بعید میدونم پسری باشه که با وضع دپرس تو کنار بیاد
نگو وقتی ازدواج کردم دیگه دپرس نیستم بعد25سال دپرس بودن دیگه دپرس بودن رفته تو خون تو سخت میتونی از حالت دپرسی دربیای اون موقع به خودت میگی چون برای شوهرم جذاب نیستم دپرس هستم
بهت قول میدم هیچ کس نمیتونه با یه همسر دپرس کنار بیاد ولی همسری هست که با این مشکل تو کنار بیاد
یکی از دوستان حرف قشنگی زد وقتی خودت خودت رو دوست نداری چطور انتظار داری دیگری دوستت داشته باشه
در مورد اون دختر دبیرستانی هم خب کاملا مشخصه معیارهای ازدواج با معیارهای قبل ازدواج فرق میکنه برای قبل ازدواج شخص فقط به جسمت اهمیت میده اما برای ازدواج کاملا معیارها فرق میکنه

امیدوارم این همه حرف های دوستان رو تاثیر بذاره
یکی از دوستان حرف قشنگی بهت زد تا وقتی خودت بگی نمیشه مطمئن باش نمیشه

[صبا_2009]

سلام.

میشه بگی برای چی اینجا تایپ زدی؟

شاغل هستی؟
روابط اجتماعیت در چه حده؟
اون 5 تا خواستگارت چطور پیدا شدن؟
به نظر خودت چطور می شه تعداد خواستگارات رو افزایش داد؟
فعالیت هایی که در طول روز انجام میدی شامل چه چیزهایی هستند؟
غیر از ازدواج چه هدف دیگه ای تو زندگیت داری، هدف علمی، مالی، معنوی؟

[mercin]

در تئوری، شما را با پاهای خود می دوید.






در تئوری، شما با انگشتان دست خود گیتار می نوازید.






در تئوری، نقاشی های دیواری خرابکاری است و ديوانگی‌ ضعف محسوب میشه.










در تئوری، قایق ها پرواز نمی کنند.




در تئوری، مولکول فقط برای شیمیدان هاست.






در تئوری، خطر و شاهکارها فقط برای بدلکارهاست.






در تئوری، شما نمی تونید قبل از فارغ التحصیلی، روی علم تاثیرگذار باشید.






در تئوری، شما نمی تونید در هر بازی برنده باشید.

TAG_Heuer___Don_t_Crack_Under_Pressure_[gX2gV2bdLfM]_[tag18]

[majid_k]

سلام.
امیدوارم نوشته دوستان تاثیر مثبت داشته باشه.
دختر زیبا. هر کاری میکنی. هر جور فکر میکنی. هر راهی که میری . مهم نیست. مهم اینه خودتو از پیش شکست خورده حس نکنی. بازنده روزگار نباش.
من هم از زندگی لذت نمیبرم. اما چکار باید بکنم؟ تسلیم بشم؟ هرگز.
بشینم غصه بخورم که چرا زندگیم با آرمان هام صدها سال نوری فاصله داره؟
کاری که میکنم اینه که از داشته هام لذت میبرم. از کارهایی که میتونم انجام بدم که منو به ادامه زندگی وادار میکنه. منو مهم تر جلوه بده. وجودمو مفید و کارآمد حس کنم. مخصوصا برای اطرافیانم.
اینجوری تلخی های زندگی قابل تحملتره.
کمی به دنیای اطرافمون نگاه کن ببین افرادی که معلولیت جدی دارن چطور دارن زندگی میکنند؟ برخی تسلیم شدن و برخی معلولیتشون باعث شکوفایی بعضی استعدادها شده. شما کدوم گروه رو تحسین میکنی؟ قدر مسلم افرادی که تلاش کردن. ننشستن. فریاد کشیدن. مبارزه کردن.
میدونم که خودت خیلی بهتر از هر کسی به این مسائل آگاهی. من هم اگر گفتم تنها و تنها برای یادآوری بود. نه آموزش
امروز یکی از دوستام داشت از رفتار یک همکار شکایت میکرد و هی خدا خدا میگفت و آه میکشید. گفتمش: دغدغه های خودت رو با مردمی که در کشور همسایه هستند مقایسه کن: درد تو بدقولی و عدم تعهد یک دوسته. ولی درد اونا، تجاوز. سربریدن. شکنجه. و مواردی هست که مرگ در مقابلشون نعمته.
نمیگم که شما مشکلی نداری. چرا اما این مشکل به معنای پایان زندگی نیست. به خدا از روی شکم سیری حرف نمیزنم. من و باقی دوستان که در این تالار هستیم، همگی یک وجی مشترک داریم. " درد " یکی کم، یکی زیاد. اما هیچ کدوم مستثنی نیستیم. پس مطمئم باش حالت رو می فهمیم و درک می کنیم.
در مورد حرف اون دوستی که گفته بود خدا دوستت داره، واقعیتش کارای خدا به آدمیزاد نمیخوره. یه معیار های عجیب و غریب برا خودش داره. با معیار های من و شما یکی نیست. اگر بخوای با دید خودمون نگاه کنیم بخاطر تولد نوزادان ناقص الخلقه . کشته شدن مردم مظلوم در جنگها و بلایای طبیعی و خیلی موارد مشابه استغفر ا... باید محاکمه میکردیمش.
شانس من و شما هم خدا اینجوری دوستمون داره.
در مورد تقدیر هم اصلا معلوم نیست. شاید همین فردا یکی مطابق خواسته شما پیدا شد و شاید هم نه.
پسر دایی من یه جوون خوش تیپ و ژیگول. مهربون و از خیلی جهات فردی مناسب بود. ایشون با دختری ازدواج کرد که از یک چشم نابینا بود. و کاملا هم این موضوع مشخصه. خیلی هم همسرش رو دوست داره و اون خانم هم جایگاه خودشو به خوبی در خانواده بدست آورده.
در آخر باز هم ازت میخوام خودتو شکست خورده به حساب نیاری. گاهی از وقتها تنها لذت زندگی همین مبارزه کردن هاست.

موفق باشی

[دخترمرده]

میناجان کاپیتان منم میدونم غصه خوردن چیزی رو عوض نمیکنه اما نمیتونم از این ناراحتی مداوم خلاص شم گفتم دقیقا شدم مثل کسیکه هر ثانیه دارن بهش خبر مرگ عزیزترین شخص زندگیش رو میدن 25سال ناامیدی از من یه مرده ساخته حالا چطوری تو 25 سالگی تغییر کنم
منم دلم میخواد تغییر کنم اما نمیتونم منم میدونم باید کنار بیام اما نمیدونم چطوری کنار بیام
میگن بیکاری(بیکار نیستم ولی ظهر تا شب تنهایی عذابم میده) باعث میشه آدم به انحراف کشیده شه من تنها از شدت تنهایی هزارجور فکرمنفی میاد تو سرم چقدر خودم رو مشغول کنم با دوست هام و کار
سحرجان هیچ جوابی ندارم بهت بدم من خودمو به آینده امیدوار نمیکنم که هفته دیگه شاید یکی بیاد و از من خوشش بیاد به اون پنج تایی که اومدن هم امید داشتم مگه چی شد4تاشون که اصلا حتی نگفتن مادر یا خواهرشون تنم رو ببینه درجا گفتن ممنون از صداقتتون نه
یکیشون هم گفت خواهرش ببینه که اونم کنسل شد

سلام صباجان دلیل تاپیک زدنم خب عین بقیه اسم تالار مشخصه برای چی دنبال راهی میگردم عین تیری در تاریکی میدونم تا خودم نخوام چیزی عوض نمیشه اما من میخوام اما نمیتونم
شاغل هستم تو آموزش پرورش بخش اداری صبح تا ظهر سرکارم ماهی1ملیون حقوقمه تقریبا
روابط اجتماعیم خوب نیست کم حرفم ناراحتم ولی با اینکه روابط اجتماعیم خوب نیست دوستام همیشه منو دوست داشتن (دلیلش رو نمیدونم) الان خیلی کم دوست و رفیق دارم اکثرشون ازدواج کردن و کم میبینمشون

5تا خواستگار همشون گفتن تو خیابون منو دیدن از من خوششون اومد
یکیشون تو خیابون بهم پیشنهاد دوستی داد من رد کردم اومد برای خواستگاری
صبح تا ظهر سرکارم بقیه رو هم کامل تو خونه تنهام پدرومادرم فوت کردن تک فرزند هستم
(طبقه پایین خونه عموم زندگی میکنم که مثلا تنها نباشم برام حرف درنیارن یا اذیتم نکنن)
کم و بیش با دوستام میگردم
هیچ هدفی ندارم

مجید این دیگه از عجایبه که یه پسر سالم با یه دختر یه چشم کور ازدواج کنه
من میخوام واقع بین باشم


خودم بیشتر از همه عذاب میکشم از این ناراحتی مداوم میخوام ناراحت نباشم اما این ناراحتی ازم بیرون نمیره

شما یه هدفی بهم نشون بدین