به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 19 مرداد 98 [ 22:19]
    تاریخ عضویت
    1389-12-03
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    6,710
    سطح
    53
    Points: 6,710, Level: 53
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    29

    تشکرشده 187 در 78 پست

    Rep Power
    24
    Array
    تو تاپیک قبلیت پست دادم اینجا هم پستم می ذارم که با دقت بخونی.

    دوست عزیز نوشتن نامه عاشقانه یک کار بسیار اشتباهی هستش و از شما که 26 سال سن دارین بعید هستش.

    واقعیت این هستش شما صرفا با دیدن قیافه و ظاهر اون خانم دچار احساسات شدین و یک دلبستگی نادرست پیدا کردین.

    وقتی مثل ما از بیرون قضیه خودت رو بررسی کنی ، متوجه میشی که کارت از اول اشتباه بوده.

    یک بار با دقت کامل این موارد پایین رو که می گم رو بخون.

    1- شما اصلا هیج شناختی از اون خانم و خانواده اش نداری. (حتی یک مقدار کم! )
    2- روزگار یک بار دیدن و صد دل عاشق شدن تموم شده! شما اولت باید ببینی خودت در چه سطحی قرار داری و طرف مقابلت در چه سطحی هست.
    3- شما در حال حاضر شغلی ندارین و اون خانم پرستار هسش و استقلال مالی داره. یک مردی که می خواد ازدواج کنه اولین چیزی که باید داشته یک شغل مناسب هست که حرف و حدیثی پیش نیاد.
    4- رفتن شما به اون بیمارستان و صحبت دوباره و یا دادن نامه عاشقانه فقط باعث ایجاد مزاحمت برای اون خانم میشه.
    5- اصلا فکر نکن اون خانم هم مثل شما دچار احساسات شدیدی میشه و پای روی منطق می ذاره و می گه "بله!"
    6- پس تنها کار منطقی این هستش که بری با خانواده خودت صحبت کنی و بری خواستگاری اون دختر به صورت رسمی. (تازه اگر اون دختر خانم و خانواده شون راضی بشند.)
    7- و در اخر هم از خودت و شرایطت براشون بگی. (البته هر چند من فکر می کنم احتمال گرفتن جواب "مثبت" خیلی کم هستش. و می تونی حتی از همین کلا بی خیال بشی و چون ته ماجرا از همین الان مشخص هستش)

    ----------------------

    شما اول یک شغل مناسب پیدا کنید و بعدش برای ازدواج استین بالا بزنید. (نکته اخر هم اینکه دنبال دختری باش که کلا از همه نظر(اقتصادی، اعتقادی، نوع فکر ، سطح فرهنگی و سطح خانوادگی) در سطح خودت باشه یا حالا یکم پایین تر از خودت عیب نداره)

    ----------------------------------------------
    حرف های شما رو کامل خوندیم ، هیج کسی نگفت دنبال دوستی هستین ، همه ما فهمیدیم که دنبال ازدواج هستین اما شما چند تا مسئله خیلی مهم پیش رو دارین که چه بخوای یا نخوای باید در نظر بگیری.

    1- شما هنوز تکلیفت را با خانواده خودتون معلوم نکردین. اول شما پدر و مادر را قانع کن که خودت دنبال مورد خوب هستی.( هر چند پدر و مادر هم ممکن هستش یک مورد خوب براتون در نظر گرفته باشن که شما بدون دلیل نمی خوای بررسی کنی) . تا وقتی خانواده رو قانع نکنی بهتره هیچ اقدمی نکنی چون وقتی پای ازدواج یا رابطه وسط باشه باید پدر و مادر در جریان باشن و بعد قانع بشن که بیان خواستگاری.

    2- تازه بعدش باید دختر و خانواده اش رو با حرف هات و شرایط فعلیت قانع کنی که کار اصلا راحتی نیست. ( چه بسا که شما فعلا شغلی ندارین و اون خانم پرستار هستش و همین خودش دلیل محکم برای رد کردن شما هستش)

    شما تنها کاری که می تونی انجام بدی اینکه سنگ مفته و شانست رو امتحان کنی.
    یعنی اول =====> قانع کردن خانواده برای خواستگاری
    مرحله دوم =====> قانع کردن اون دختر خانم و گرفتن شماره منزل برای خواستگاری (حالا توسط خودت یا مادرتون)

    -------------------------
    اگر هم نمی خوای خانواده رو قانع کنی برای خواستگاری و بعد مرحله دوم و دنبال دوستی هستی کلا بی خیال این ماجرا بشی خیلی بهتره.(و برو یک اب به صورتت بزن و برو بیرون یک هوایی بخور)



  2. 2 کاربر از پست مفید amirmahmood تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 26 دی 92), شیدا. (پنجشنبه 26 دی 92)

  3. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 06 تیر 93 [ 06:00]
    تاریخ عضویت
    1392-1-22
    نوشته ها
    523
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2,312

    تشکرشده 1,508 در 444 پست

    Rep Power
    64
    Array
    جناب 1234567، ناقلا من فکر کنم اینها رو الکی مینویسی. بعیده یک جوون 26 ساله فوق لیسانس سطح تفکرش در این حد باشه. مچت رو گرفتم نه؟!

    در ضمن نامه عاشقانه میخوای از اینجا میتونی پیدا کنی: Google

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 دی 93 [ 09:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-06
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    1,812
    سطح
    25
    Points: 1,812, Level: 25
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 88
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 353 در 123 پست

    Rep Power
    27
    Array
    من فکر کنم این آقا فیلم هندی زیاد نگاه می کنن!!! شمایی که هنوز تکلیفتون با خودتون با عقاید خانوادتون و از همه مهتز شغلتون مشخص نیست چطوری می خواید یه دختر خانم پرستار رو راضی کنیدو اونقدر مطمئن گفتید که اگر ابراز علاقه می کردم قبول می کردند که انگار ایشون هم با یه نگاه عاشق و شیفتتون شدن!!! هنوز شرایط شما طوری که مطمئن ان جواب نه از این خانم می شنوید.

  5. کاربر روبرو از پست مفید deniz90 تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 26 دی 92)

  6. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    من یک فرض می کنم و اگر دوست داشتید بگید در صورت این فرض برنامه شما چه خواهد بود

    فرض می کنیم شما یک موقعیت دیگه پیدا کردید و با اون خانم صحبت کردید و ایشون حاضر شدند با شما برای ازدواج آشنا بشوند و مدتی رو برای شناخت گذاشتید. بعد هم به این نتیجه رسیدید که مناسب هم هستید . حالا وقتشه که خانوادتون رو در جریان بگذارید (با توجه به برنامه ای که خودتون گفتید). حالا چطور می خواهید خانواده رو راضی کنید؟

    لطفا جواب این سوالم رو بدید. به نظر من راهی هست که دوباره نظر دختر خانم رو جلب کنید.
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  7. کاربر روبرو از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده است .

    شیدا. (پنجشنبه 26 دی 92)

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 13 آبان 97 [ 22:02]
    تاریخ عضویت
    1392-2-03
    نوشته ها
    230
    امتیاز
    5,609
    سطح
    48
    Points: 5,609, Level: 48
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 141
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    291

    تشکرشده 315 در 142 پست

    Rep Power
    36
    Array
    من جوابتون رو تو تاپیک اصلیتون دادم : http://www.hamdardi.net/thread31797-3.html - لازم نبود تاپیک جدید بزنید..

  9. کاربر روبرو از پست مفید Elena1994 تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 26 دی 92)

  10. #26
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 مرداد 95 [ 11:31]
    تاریخ عضویت
    1392-7-29
    نوشته ها
    211
    امتیاز
    3,415
    سطح
    36
    Points: 3,415, Level: 36
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    320

    تشکرشده 515 در 170 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دوست عزیز من هم تاپیک قبلیتو خوندم و هم این تاپیک رو
    به نظر من شما در یک لحظه عاشق شدی و الان در تب عشق داری می سوزی و میخوای هر جور شده عشقتو ابراز کنی و اگه اون خانوم اجازه داد مدتی آشنا بشید و در نهایت ازدواج!
    شما خودت نامه نوشتن رو مطرح کردی و خیلی از دوستان گفتن کار اشتباهیه ضمن اینکه وقتی خودمو جای اون دختر میزارم نه تنها نامه رو نمی خونم و بدم میاد بلکه همون لحظه پاره اش میکنم (سوء تفاهم نشه برات این پیش فرض ذهنی ما خانوماست و متاسفانه توی نظرات دوستان هیچ خانومی نگفته راهکار خوبیه) پس نامه رو بیخیال شو
    ما آدما وقتی داریم با دیگرون در مورد تصمیماتمون مشورت میکنیم (خصوصا عشق) دوست داریم که نظراتمونو تایید کنن شما این راهکار توی ذهنته و دوست داری دیگران تایید کنن
    ولی دوست عزیز منم مثل بقیه پیشنهاد میکنم عجله نکنی وقتی میگیم راه حلت درست نیست لابد یه چیزایی میدونیم که میگیم
    خودتو بزار جای اون دختر یه نفری ندیده و نشناخته بیاد ابراز علاقه بکنه و در "بهترین وضعیت" اجازه صحبت بده و بذاره حرف دلتو بزنی بلافاصله شرایطتو می پرسه و شما هم میگی چند هفته آینده شغلی خواهم داشت با توجه به شرایط اون خانوم و شاغل بودنش فکر نمیکنم شما رو جدی بگیره
    پس پیشنهاد من به شما:
    اگر حرفی داری و میخوای حرف دلتو بزنی بهتره بری چند دقیقه رسمی و محترمانه حرف دلتو بزنی و پیشنهاد آشنایی بدی (امیدوارم قبول کنه)
    ولی من فکر میکنم شما که چند هفته دیگه شاغل میشی بذار همون موقع حرف بزن که هم از لحاظ شاغل بودن که مهمترین فاکتور برای یه خواستگاره مشکلی نداشته باشی و هم اینکه با اعتماد به نفس بیشتری جلو میری و شرایطت رو مطرح میکنی
    پینوشت: من فکر میکنم با توجه به مخالفت مادرتون بهتره یه شخصی رو به عنوان واسط بفرستی اگه خواهر دارین خیلی میتونه بهتون کمک کنه و ضمنا میتونه قضیه بین خودتون باقی بمونه تا شرایط فراهم بشه + اگر هم خواهر ندارین یا نمیشه بهتره از مسئول بخش یا همکاران خانومی که سن بالاتری داره (این نشون دهنده حسن نیست شماس) به عنوان واسطه استفاده کنی "این راه احتمال موفقیت بیشتری داره"

  11. 2 کاربر از پست مفید mis-marjan تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 26 دی 92), ستیلا (پنجشنبه 26 دی 92)

  12. #27
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب شما هم قسمت هایی که با رنگ قرمز مشخص کردم رو بخون بعد ببین مثل من مغزت داغ نمیکنه من زبان شما رو بلد نیستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirmahmood نمایش پست ها
    تو تاپیک قبلیت پست دادم اینجا هم پستم می ذارم که با دقت بخونی.



    ----------------------------------------------
    حرف های شما رو کامل خوندیم ،
    هیج کسی نگفت دنبال دوستی هستین ، همه ما فهمیدیم که دنبال ازدواج هستین اما شما چند تا مسئله خیلی مهم پیش رو دارین که چه بخوای یا نخوای باید در نظر بگیری.

    1- شما هنوز تکلیفت را با خانواده خودتون معلوم نکردین. اول شما پدر و مادر را قانع کن که خودت دنبال مورد خوب هستی.( هر چند پدر و مادر هم ممکن هستش یک مورد خوب براتون در نظر گرفته باشن که شما بدون دلیل نمی خوای بررسی کنی) . تا وقتی خانواده رو قانع نکنی بهتره هیچ اقدمی نکنی چون وقتی پای ازدواج یا رابطه وسط باشه باید پدر و مادر در جریان باشن و بعد قانع بشن که بیان خواستگاری.

    2- تازه بعدش باید دختر و خانواده اش رو با حرف هات و شرایط فعلیت قانع کنی که کار اصلا راحتی نیست. ( چه بسا که شما فعلا شغلی ندارین و اون خانم پرستار هستش و همین خودش دلیل محکم برای رد کردن شما هستش)

    شما تنها کاری که می تونی انجام بدی اینکه سنگ مفته و شانست رو امتحان کنی.
    یعنی اول =====> قانع کردن خانواده برای خواستگاری
    مرحله دوم =====> قانع کردن اون دختر خانم و گرفتن شماره منزل برای خواستگاری (حالا توسط خودت یا مادرتون)

    -------------------------
    اگر هم نمی خوای خانواده رو قانع کنی برای خواستگاری و بعد مرحله دوم
    و دنبال دوستی هستی کلا بی خیال این ماجرا بشی خیلی بهتره.(و برو یک اب به صورتت بزن و برو بیرون یک هوایی بخور)



  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 27 دی 92 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-10-26
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    24
    سطح
    1
    Points: 24, Level: 1
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    11

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای چقددد فانتزی
    شما دارین شوخی می کنین یا جدا با یه نگاه عاشق شدین و می خواین با یه «نامه فدایت شوم» ایشون رو هم عاشق خودتون کنید؟
    لابد انتظار دارین بعد از خوندن نامه در حالی که اشک شوق میریزن، دوان دوان بیان سراغتون!
    البته خوبه آدم همه چی رو ساده بگیره اما یه ذره منطق هم بد نیست.

  14. کاربر روبرو از پست مفید only star تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (جمعه 27 دی 92)

  15. #29
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 اردیبهشت 93 [ 22:46]
    تاریخ عضویت
    1392-10-22
    نوشته ها
    333
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience PointsOverdriveSocial3 months registered
    تشکرها
    518

    تشکرشده 726 در 247 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایهاالناس
    آقایون و خانوما
    Ladies and Gentlemen
    Señoras y señores (اسپانیایی)
    Mesdames et Messieurs
    (فرانسوی)
    Meine Damen und Herren (آلمانی)
    Bayanlar ve Baylar (ترکی)
    Signore e Signori (ایتالیایی)
    देवियो और सज्जनो (هندی)
    سيداتي وسادتي (عربی)
    女士们,先生们: (چینی)
    ご列席の皆様 (ژاپنی)
    Уважаемые дамы и господа (روسی)
    امیدوارم حداقل یک جمله به زبان مشترک من و شما گفته باشم

    عزیزان گرانقدر

    اول از همه طرف مقابل اصلا در مورد کار از من سوال نکرد و فقط اینو گفت که قصد ازدواج ندارم حالا اون بیچاره کوتاه اومده شما ولکن نیستید کاش همه چیز پول بود

    دوما شرایط کاری من محیاست اما بخاطر حقوق کم ادامه ندادم و نمیدم وبیکارم اما اگر دختر اشاره ای به کار داشت دوباره همون کار مورد نظر رو ادامه میدادم پروژه مورد نظر فعلا تعطیله (بخاطر سرما و برف) و ممکنه یک ماه یا چند ماه ی تعطیل باشه و اگر هم دوباره مجددا فعال بشه من قصد برگشتن ندارم

    سوما اگه طرف حرفی میزد که من برای رفتن به خواستگاریش دلگرم بشم (مثلا میگفت با خانواده بیایید یا باید فکر کنم یا بزرگترم باید نظر بده یا هرچیزی که 1 درصد موافقت توش بود) مامانم که سحله مامانبزرگمم میبردم (حتی اگه میشد مامان مامانبزرگم رو هم میبردم)

    چهارما من اگه دنبال دوستی بودم نمیرفتم جلوی اون همه آدم بگم خانم شما با من ازدواج میکنید
    انقدردختر ...... توی شهر هست که احتیاجی به این همه فکر کردن و اسرار و تو فکر بودن و ترس از ریختن آبرو و نگهبان دم در و دکتر و ... نباشم تازه بدبختی اینجاست موقع برگشت ماشین نیست و نیم ساعت توی این سرما پیاده برگشتم خونه

    مادر من مسنه ببینید با شما دوستان بافکر و تحصیلکرده چقدر مشکل داریم هی از خودتون حرف تو دهن من و اون دختره میارید حالا فکر کنید بخوام در مورد یک موضوع که 50 درصد هم مشخص نیست منو رد میکنه یا قبول بخوام مادرمو قانع کنم و دسته گل بخریم و بریم محل کار و یهو آب پاکی رو بریزه رو دست مادر من و مادر من دیگه از فردا شناسناممو ور میداره و خودش میره و دختری رو که میخواد به اسم من میگیره
    و اگرم نگیره دفعه بعدی وجود نداره که با من بیاد خواستگاری

    خوشبختانه وقتی فهمیدم نظرات شما کارگشا نیست نامه مورد نظر رو نوشتم و تو جیبم گذاشتم و رفتم سر محیط کار دختر و منتظر شدم تا بیاد بره سمت در و همونجا نامه رو بدم و منتظر دختر و مطمئن بودم اگر یکدرصد هم امکانش باشه بهم زنگ میرنه
    اما در کمال تعجب خبری از دختر نشد و بیشتر همکاراش اومدنو کارت زدنو رفتن
    حدس زدم امروز کشیکه (یعنی تا آخر شب باید وایسه) چون هر بار میدیدم یکی از همکاراش میموندن و این دختره میرفت کارت میزد و میرفت خونه اما امروز نوبت خودش بود که بمونه

    در محل مورد نظر 4 تا پرستار مرد بود و دختر مورد نظر هم کنار همکارش که دختر بود ایستاده بود

    منو دید که منتظر وایسادم تا صحبت کنم برای همین حتی اگر سرم هم میخواست به بیمار بزنه دوستشو بر میداشت با هم میرفتن سر بیمار و یه لبخند هم تحویل میداد که نمیدونم به من بود یا به رفتارای خودش میخندید

    تا اینکه از دوستش جدا شد
    و بلند بلند در حالی که من هم متوجه شدم به یکی از همکاراش گفت من میرم طبقه 4 قسمت ریه
    (من بیشتر استدلال کردم پیش خودم که این جدا شدن از همکارش و بلند بلند حرف زدن یعنی بیا اونجا تا با هم حرف بزنیم اما پیش خودم هم گفتم شاید من مزاحمم و میخواد از شر من راحت بشه برای همین نرفتم باهاش)

    و فرصت رو غنیمت شمردم تا با دختر دیگه ای که بود خصوصی صحبت کنم و اونو واسطه کنم از شکل و شمایل دختر معلوم بود گزینه مناسبی برای واسطه کردن نیست نیم ساعت تمام سرش تو ورقای بیمارا بود و حسابی سرش شلوغ بود

    رفتم جلو و گفتم وقت دارید میخوام در مورد دوستتون که رفت طبقه 4 باهاتون صحبت کنم
    اونم پذیرفت و گفت حرفتو بگو در حالی که بازم سرشو کرد تو برگه ها و دیگه سرشو بالا نیاورد در همین زمان گاه گداری یه پرستار مرد رد میشد و وقتی میدید من صدامو میارم پایین به من شک کرده بود

    من کل ماجرا رو بهش گفتم و گفتم تو با همکارت در مورد من صحبت کن و لطف کن از همکارت بپرس چرا جواب منفی داده که گفت من اینکارو نمیکنم
    من همونجا جا خوردم
    بعد با خلاقی خیلی بد گفت اون میخواد درسشو ادامه بده و تو ام حق نداری بهش دیگه حرفی بزنی
    بعد بهم گفت اگه دوباره ببینمت اینجا به حراست میگم حالا سریعتر برو
    کاسه داغتر از آش شده بود اصلا دیگه نمیتونستم ترش روییش رو تحمل کنم برای همین
    راهمو کج کردم
    و داشتم برمیگشتم
    که همون همکاری پسرش که فردی پخته و با شخصیت بود رو دیدم و وایسادم تا کارشو انجام بده

    (اونجا بود که حسم بهم میگفت همکار دخترش نتنها باهاش رفیق نیست بلکه به چشم حسادت نگاه میکنه)

    بعد ماجرا رو بهش گفتم و پسر تحصیلاتمو و چند تا دیگه سوال ازم پرسید بعد گفت من حتما بهش میگم و تورو در جریان میذارم و چون فرداو پسفردا نبود شمارشو گرفتم

    وجدا شدم همینطور که داشتم دور میشدم نگاه های چپ چپ همکار دختر به پسر رو دیدم که معلوم بود میخواد چی بگه (میخواست پرستار مرد رو از صحبت با دختر باز بداره )

    از بیمارستان اومدم بیرون و خیلی از خودم بدم اومد که چرا وقتی دختر از همکاراش جدا شد من دنبالش نرفتم تا ناممو بهش بدم و چه واسطه ای بهتر از حرف های خودم روی کاغذ

    بحرحال قضییه من اونجا تمام شده است و دفعه بعد با حراست اونجا طرفم نه خود دختر و اگر همکاران دختر افراد درستی نباشند دیگه نامه هم تاثیری نداره
    (اون دختری که من دیدم فردا میره زیرآب طرفو میزنه جلوی بغیه)
    بلایی هم که سر نامه آوردم رو در شکلک زیر کاملا واضح است که چی بوده

    پس دیگه نامه بی نامه دیگه چیزی نمونده که در موردش حرف بزنیم و تنها کورسوی امیدم همون همکار مرد هستش که دیگه به هیچ عنوان درصدی از شانس برای خودم قائل نیستم
    من پیر شدم تا تونستم این موضوع رو تفهیم کنم هر چند بازم فکر نکنم بجز قسمت خانم ها و آقایان کسی فهمیده باشه من چی گفتم

    البته به همتون حق میدم چون متنها طولانی بود ذهن خسته میشه و یه قسمت هایی رو هم از تاپیک های دیگه به من چسبوندید چون همزمان چند جا سرک میکشیدید برای همین متوجه نشدید و نخواهید شد من چی گفتم

    خدا نگهدار همگی

  16. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 آبان 00 [ 00:10]
    تاریخ عضویت
    1388-2-15
    نوشته ها
    532
    امتیاز
    15,820
    سطح
    80
    Points: 15,820, Level: 80
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience PointsSocial
    تشکرها
    2,510

    تشکرشده 2,960 در 521 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    78
    Array
    سلام 1234567،
    قسمت اول پست قبلی‌تون رو که به زبان‌های مختلف گذاشتید دوست داشتم و راستش من را خنداند.


    و اما بریم سر اصل مطلب، در مورد این خانم، خوب شما بدون هیچگونه شناختی‌ تنها بر اساس ظاهر این خانم به او علاقمند شده اید. حالا بحث بر سر چگونگی‌ به سر انجام رساندن این رابطه به نحو مطلوب هست که شما با دوستان اختلاف نظر دارید.
    توصیه می‌کنم یک بار دوباره پست‌های دوستان را بخوانید و به چند نکته زیر توجه کنید:

    ۱- چرا این فرد بدون هیچ شناختی‌ از من زمان گذاشته، وارد تاپیک من شده، نظرات من را خوانده است، و ابراز نظر کرده؟ اینکار چه منفعتی برای او داشته است؟

    ۲- آیا هدف من برای آشنایی به قصد ازدواج را زیر سوال برده است یا با روش من برای این کار مشکل داشته است؟

    ۳- یک آمار بگیرید ببینید، از مجموع این دوستان چند نفر مخالف روش شما(نوشتن نامه) بوده اند. شاید دوستان نتوانسته باشند مناسب‌ترین روش برای حل مشکل را به شما ارائه دهند، اما اکثریت قریب به اتفاق، به اشتباه بودن روش شما اذعان داشته اند.

    ۴- حال به پاسخ‌ها و جبهه‌ گیری‌های خودتان نگاه کنید.

    ۵- حالا فرض کنید با این خانم مورد نظر ازدواج کرده اید و می‌خواهید بروید ماه عسل، اما نظر ایشان با نظر شما مثلا در مورد اینکه کجا بروید متفاوت هست و به هر دلیلی‌ شما فکر می‌کنید ایشان اشتباه می‌کند. تصور کنید پایان مشاجره شما چگونه خواهد بود!؟

    صادقانه بگویم، با توجه به موارد بالا، من فکر می‌کنم شما صرفنظر از شرایط مادی، پایه ای‌ترین الزامات برای یک ازدواج موفق، یعنی بلوغ فکری، و مهارت‌های لازم برای یک رابطه موفق را ندارید. می‌دانم نظر من خیلی‌ خوشایندتان نیست، اما متأسفانه حقیقت هست و الان وقت ازدواج شما نیست.

    اما اگر بخواهم راه حلی برای مشکلتان ارائه دهم، باید بگویم من استثناً، بر خلاف باقی‌ دوستان، با شما هم نظر بودم و همچنان فکر می‌کنم بهترین راه حل برای مشکل شما، همان راه حل خودتان، یعنی نوشتن نامه برای این خانم هست. من نه تنها مخالف نیستم بلکه نوشتن این نامه برای شما بسیار ضروری می‌دانم، نه به این خاطر که شما را برای رسیدن به این خانم کمک می‌کند، بلکه برای اینکه با توجه به نوشته‌هایتان من فکر می‌کنم شما به این تجربه نیاز دارید، و خودتان باید به درستی‌ یا غلطی این روش پی‌ ببرید. نوشتن این نامه حداقل دو مزیت برای شما خواهد داشت،

    ۱- منجر میشود به اینکه این خانم با احتمال بسیار بالایی‌ به شما یک نه محکم و قاعدتا غیر قابل تغییر بگویند. و این از آنجا که شما هنوز به بلوغ فکری نرسیده اید و آمادگی برای یک ازدواج موفق را ندارید، از نظر من برای شما بسیار سودمند هست.

    ۲- "نه" این خانوم به شما درس بزرگی‌ خواهد داد که بدون شک به بلوغ فکری شما کمک خواهد کرد.

    دوباره تلاش کنید، این بار مطمئنا نامه بهتری خواهید نوشت، و اتفاقا سعی‌ کنید این نامه را حتما به او برسانید. لطفا ما را هم بی‌ خبر نگذارید.

    موفق باشید،


    کامران
    عاشق همه سال مست و رسوا بادا

    ديوانه و شوريده و شيدا بادا

    با هوشياري غصه هر چيز خوريم

    چون مست شديم هرچه بادا باد

    ویرایش توسط kamran2007 : جمعه 27 دی 92 در ساعت 06:43

  17. 4 کاربر از پست مفید kamran2007 تشکرکرده اند .

    only star (جمعه 27 دی 92), sara 65 (شنبه 28 دی 92), فرهنگ 27 (جمعه 27 دی 92), ستیلا (جمعه 27 دی 92)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  2. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  3. پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: جمعه 22 فروردین 93, 19:19
  4. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:47 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.