به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 50
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 تیر 97 [ 02:32]
    تاریخ عضویت
    1397-3-09
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    163
    سطح
    3
    Points: 163, Level: 3
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 37
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    7

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    میدونین اتفاقی ک اون شب افتاده طوری بوده ک دعوا زیادی بزرگ شده!حتی عموش هم درگیر شده,شاید توی فامیل دهن ب دهن گشته و... و الان بقیه هی با یاداوریش و اینا بیشتر خانواده خانومتونو عصبانی میکنن,طبیعتا اونام جدی تر میشن.البته میگم شاید...
    ولی کاش اون شب نمیرفتین دنبالش.یجوری خودتونو اروم میکردین.مثلا ب این تمرکز میکردین ک جای بدی نیست,پیش خونوادشه نه این ک بیخبر پاشده رفته!بعد وقتی برگشت حرف دلتونو شده با قاطعیت یا دلخوری هرجور ک بیشتر روش اثر میکنه میزدین.باهاش یه مدت سرسنگین میشدین.یاد میگرفت ک این برخورد درستی نیست.فرض کنیم دروغ نگفته ک ب زور بردنش گرچه مطمئنا دست و پاشو ک نبسته بودن! چرا زنگ نزده ک خبر بده کجا رفته؟! کاملا حق دارین ناراحت بشین ولی کاش توی عصبانیت تصمیم نمیگرفتین.این موقعیتی نبود ک تهش شما بشین مقصر ماجرا! البته وقتی میگین تا نصف شب هم موندین خونه ولی اخر سر دووم نیاوردین خوب این نشون میده دیگه واقعا خارج از ظرفیت شما بوده.درک میکنم.حالا هم اتفاقیه ک افتاده.میشه ب چشم یه تجربه بهش نگاه کرد!
    الان هم اگه تصمیمتون قطعیه ک برگردین,اگه قبول نکرد میخواین چیکار کنین؟ب زور بمونین؟ فکر اینم بکنین و برین ک اگه یه وقت قبول نکردن و خواستن برن خونه پدرشون یه تصمیم آنی و هیجانی نگیرین. همه جوانب رو در نظر گرفته باشین...

    ب نظر من اگه خونه موندین کاری ب کارش نداشته باشین.وظایف همیشگی خودتونو انجام بدین ولی جوری برخورد کنین ک انگاری نیست.قهر ک نه ولی باهاش سرسنگین باشین.بیشتر توی اتاق خودتون وقت بگذرونین.فقط وقتی لازم بود باهاش حرف بزنین.سوالاشو با اره,نه,نمیدونم جواب بدین.ب شوخی هاشم نخندین.دیگه خودتون بهتر بلدین...
    شاید بخواد اذیتتون بکنه مثلا سعی کنه کارایی انجام بده ک اعصابتون خورد بشه ک هم جلب توجه کرده باشه و یختون اب شه و هم مثلا شوخی کرده دیگه!اهمیت ندین...
    راستی ب اینم فکر کنین ک اگه توی این دو روز خونوادش اومدن یا دعوت کردن چه برخوردی باهاشون داشته باشین بهتره؟من خودم ک نمیدونم.بزرگترا باید بگن...

    و اگه نذاشتن خونه بمونین.شاید خونوادش هوس کنن توی این چند روز برن خارج شهر اینا.ب این فکر کنین ک اگه این بار رفت بهترین برخورد چیه و همونو انجام بدین(من ک میگم یه قهر اساسی!) البته میتونین امشب ک رفتین پیشش یکم با غم و غصه و اینا بهش بگین چقدر ازش دلخورین.چقدر براتون سخت بوده(ک شایدم نبوده!) اون لحظه ک با دسته گل اومدین خونه میبینین نیست.و حتی قابل ندونسته یه زنگ بزنه ک نگران نشین.زنگ بزنه ک زودتر از سرکار برگردین تا باهم برین یا اگه اون رفته شمام زودتر حرکت کنین ک تا شب کنار هم باشین.البته شاید نه خودتون میرفتین و نه میذاشتین اون بره,میگم اینجوری حرف بزنین تا حداقل خبر دادنو یاد بگیره و قرار نیست هر دفعه ک بابت جایی رفتن بهتون زنگ بزنه نه بیارینو بعدش دعوا!شاید اگه اینجوری بگین یکم از کارش خجالت بکشه.موقعیتی ک توش بودینو درک کنه.یاد بگیره! ک اگه توی این 2 روز خونوادش دوباره پیشنهاد گردش و تفریح دادن این دفعه بهتون خبر بده ک اشتباهشو تکرار نکنه ک اگه اینکارو کرد شمام این بار اجازه بدین بره ک یجورایی نگه بفرما من گفتم باز نذاشت.یجورایی تشویقه!ولی اگه باز بی خبر بذاره بره نشون میده چقدر واسه حرفایی ک زدین ارزش قائله!من ک توی این حالت برداشتم اینه! یعنی اصلا حرفای شما براش مهم نیست.جدی نمیگیره!میگه تهش چندتا دادو فریاده و چندتا دونه اشک من دیگه!بعدشم همه چی حله!
    البته شایدم ایندفعه خانوادش با توجه ب دعوای قبلی خواستن ب زورم ک شده ببرنش ک توی این حالتم میتونه زنگ بزنه و خبر بده مگه اینکه اونقدر واکنش های شما ترسناک باشه ک حتی جرات زنگ زدن نداشته باشه


    میگم اقا امیر اون لیست مشکلاتتونو ک خوندم واقعا تعجب کردم.خیلیاش چیزایی بودن ک اصلا نباید تبدیل بشن ب مشکل.راحت با صحبت کردن معمولیم حل میشن.اصلا نمیفهمم خانوم شما چجوری میذاره کوچکترین چیزا بشه دعوا!ایشالله بعد حل شدن مسئله الآنتون,تو ادامه تاپیک قبلیتون دونه ب دونه حلشون کنین.از الان میگم خدا صبرتون بده!!!

    فقط یه موردی:
    شمارو ب خدا فعلا بیخیال بچه شین!خانوم شما خودش عین بچه ها میمونه.اونوقت فکر کنین یه بچه,بچه دار بشه!یادتونه خانوما میگفتن عروسیو عقب بندازین,خانومتون امادگی تشکیل زندگی مشترک رو نداره گوش ندادین.لطفا این یه موردو گوش بدین...


    موفق باشین...
    ویرایش توسط *Tania* : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 17:31

  2. 3 کاربر از پست مفید *Tania* تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), m.reza91 (یکشنبه 13 خرداد 97), tavalode arezoo (یکشنبه 13 خرداد 97)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 03 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,095
    سطح
    100
    Points: 45,095, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,997

    تشکرشده 6,488 در 1,468 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    362
    Array
    آقا امیر مناسفانه باید بگم مشکلات شما خیلی دیر حل میشن!!!چون اختلاف فرهنگی تون خیلی زیاده!دیدگاه ونظراتتون کاملا متفاوته!

    این همه دلیل واسه دعواااا؟؟؟بخدا ازکنار خیلی هاش میشه به سادگی گذشت.
    شامپو ریخت که ریخت!پیرهنتون کثیف شد خوب بشه!باخنده درش بیارین وبدین بهش بگید عزیزم نمیدونم این چطور اینجورشده لطفا واسم تمیزش کن یابنداز توی ماشین!خودتون هم یکی دیگه بپوشید.واسه بقیه مسائل هم همینطور.
    یه لحظه یاد فیلم آتش بس افتادم!خیلی جالب بود واسم!

    آقاامیر شما نمیتونید خانمتون روتغییر بدید باید قبل ازاینکه انتخاب کنید به این چیزها فکر میکردبد نه الان.انتخاب خودتونه پس باید بپذیرین خیلی چی هارو نه اینکه فقط خودش یاجسمش رو!!اگه نه که اصلا نباید انتخابش میکردید.


    ازتون میخوام که اصلا به فکر بچه نباشید حداقل تا دوسه سال!بچه بیاد توی میدون جنگ!!توروخدا فقط به فکر نگه داشتن خانمتون به هرقیمتی نباشید!آخه بچه بیچاره چه گناهی کرده؟اگه مشکلاتتون حل نشه خانم شما چه با بچه ،چه بی بچه میره!باتوجه به شناختی که ازش دارم.البته باتوجه به گفته هاتون.

    درضمن آقا امیر لطفا به حرفهایی که اینجا بهتون میگن خوب توجه کنید.و بزاریدشون درمرحله عملگرایی!فکر میکنم تاالان خیلی صحبتهای لازم شده پس سعی کنید بهشون عمل کنید

    آهان یه چیز دیگه!
    باید بگم که کوتاهی ازخانمتون بوده که اونروز خبر نداده!مثل بقیه موارد!اما چون باخانوادش بود شما انگشت اتهام رو گرفتید طرف اونها!دست وپاش رو که نبستن خودش رفته
    ویرایش توسط paiize : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 17:37

  4. 4 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    *Tania* (یکشنبه 13 خرداد 97), Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), m.reza91 (یکشنبه 13 خرداد 97), Ye_Doost (جمعه 18 خرداد 97)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    جمع بندی کلی که از پستهای دوستان کردم یه چیزه شما بارها راه حل خواستین خیلیا میگن :گفتگو!!ولی در فرآیند گفتگو یکی هم باید باشه که بشنوه

    بحث سرد وسرسنگین شدن شما که اینقدر همه روش تاکید دارن برای اینه که ماخانمها بشدت از این کار بدمون میادواحساس ترس وازدست دادن عشق رو میکنیم.
    شماهمین یه توصیه رو بتونین عملی کنین بقیه چیزها خود بخود باهاش حل میشن
    یه چیز دیگه توی پرانتز بهتون بگم خیالتون راحت باشه خانمتون فعلا نه ترکتون میکنه ونه طلاق میگیره.فقط الان ناراحته چرا دیگران از بدی رابطتون فهمیدند. این زندگی بقول پاییزه جان دقیقا مثل فیلم آتش بسه چه بشکن بشکنی هم دوتاییتون راه انداختین!ادامه این روند هردوتون رو خیلی خسته میکنه.

    زندگی رو آسونتر بگیرید
    ویرایش توسط ammin : دوشنبه 14 خرداد 97 در ساعت 01:59

  6. کاربر روبرو از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97)

  7. #24
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام به همگی دوستان و آقا امیر

    درست نیست که در جواب دوستان من حرفی بزنم چون به هر حال اینجا هر کس داره حق داره با توجه به تجربه و برداشت خودش نظراتش رو بگه.

    اما دوستان لطفا این چند خط نوشته رو همه بخونید و اگر به نظرتون حرفام منطقی بود در خلال راهنمایی هاتون لحاظ کنید.


    اینکه دوستان مدام می فرمایند که آقا امیر خیلی هم مرد خوبی هست و خانمشون خیلی رفتاراش نپخته و نابالغ هست و اگر هر مرد دیگه ای بود هم برخورد بدتر از این می کرد و ... کاملا درست هست و دوستان حق دارن اما...

    دوستان دقت کنید که وقتی به آقا امیر میگید حق دارید ایشون قرار هست با توجه به خلقیات خودش به حق بودن خودش رو ثابت کنه.

    اتفاقی که تو این چند ماهی که ایشون تو این تالار هستند شاهدش هستیم این هست که تو موقعیت هایی که 100% حق با ایشون هست و خانمشون بر اساس تعریف های خودشون کاملا مقصر هستند ایشون شدند آدم بده ماجرا و بازنده.

    چرا باید همچین اتفاقی بیافته و آدمی که عملا تو یک میدون حق باهاش هست و به بیان عامیانه طلبکار هست باید بشه بدهکار و تا این حد باهاش بد برخورد بشه و در نهایت هم بره منت بکشه؟

    چون امیرآقا روش بیان اعتراضش، خشمم ، مخالفتش صحیح نیست.

    رفتارهای خانم ایشون هیجان محور و کودکانه هست ولی پاسخ ایشون هم شدیداً خشن و هیجان محور هست. تو پاسخ های ایشون هیچ احترامی دیده نمیشه. همونطور که همسر ایشون بی مهارت هست در زندگی مشترک و کلا در خیلی مسائل روتین زندگی آقا امیر هم توی تصمیم هایی که حداقل پای همسرشون در میون هست بی مهارت هست.

    ایشون اومدن اینجا با مفاهیم جدیدی تو زندگی شون آشنا شدند و در موردش مطالعه کردند و مشاوره رفتند و میروند. کم کم هم اگر خودشون بخوان و اراده کنند می تونند این مهارت ها رو بهبود ببخشند. ولی زندگی مثل کنکور نیست که بری روزی 10 ساعت تو یه اتاق بشینی و کتاب دستت بگیری و تست بزنی و بعد 8-9 ماه بیایی بیرون و بری امتحان بدی و ببینی همه سوالا رو بلدی. زندگی امتحان لحظه به لحظه هست. اگر قرار مهارتی تقویت بشه، عادتی بوجود بیاد یا از بین بره باید تو تمام موقعیت ها ، رفتارها ، برخوردها حواست باشه که تو کارآموز هستی و هر خطای تو ممکنه به قیمت نابودی زندگیت تموم بشه.


    ببخشید که اینقدر صریح مثال میزنم ولی وقتی همه چی گل و بلبل هست و یا وقتی یه زوج تو خلوت عاشقانه و خصوصی شون هستند اینکه اونجا موفق باشی معنیش این نیست که الان دیگه یه فرد خبره هستی و تو کل زندگیت هر اشتباهی کردی بخاطر این دو ساعت طرفت باید ببخشه.


    امیرآقا بجای این خانمشون یه زن بالغ و فهمیده هم که بیاد هنوز مشکل پابرجاست کسی که هیجان محوره بالاخره یه جایی تو زندگیش پیش میاد که یه ناهماهنگی بین زوجین باشه و اگر بخواد با این حجم عصبانیت و بی صبری برخورد کنه ممکنه رفتارهای جبران ناپذیری اتفاق بیافته.

    پس لطفا حواسمون باشه ما وقتی به ایشون میگیم واکنش شما صحیح نبوده، یا احساس خانمت در این شرایط به این شکله منظورمون این نیست که آقا امیر تو دیو هستی و خانمت فرشته!!! منظورمون این هست که اتفاقا شما حق داری، ولی طوری رفتار میکنی که خانمت بازی باخته اش رو تبدیل میکنه به برد، اونم نه یه برد معمولی بلکه برد با ضربه فنی.

    مساله بعد هم اینکه دقت کنید که خانم امیرآقا از چه طبقه اجتماعی و سطح فرهنگی هست، به هر حال درست یا غلط این ازدواج با اختلاف فرهنگی بسیار فاحشی صورت گرفته. طلاق هم آخرین راهکار هست. چه تو این زندگی و چه تو هر زندگی دیگه ای. هیچ کس نمی تونه یه مرد یا زن رو مجبور کنه با کسی که ازش فاصله داره (روحی، جسمی، عدم تجانس) زندگی کنه. ولی وظیفه ما اینجا این نیست که آتیش بیار تنور طلاق بشیم.

    ما باید تمام تلاشمون رو بکنیم که امیرآقا تو مسیر صحیح قرار بگیره، مهارتهای لازم رو یاد بگیره، تو شرایط بحرانی بتونه خودش و افکارش رو کنترل کنه و تصمیم درست بگیره و بتونه خانمش رو در مسیر این رشد با خودش همراه کنه.

    علاوه بر خانمش، امیرآقا برخلاف تصورش پشتوانه خیلی خوبی هم داره که خانواده همسرش هستند. ایشون و خانواده همسرشون تو هر چی اختلاف داشته باشند تو یه چیز مشترک هستند و اون هم خوشبختی و شادی و رضایت همسر امیرآقاست. درسته اختلاف فرهنگی هست، ولی امیرآقا باید یاد بگیره از قدرت نفوذ خانواده همسرش به نفع زندگیش استفاده کنه. پس لطفا در این راستا راهنمایی کنید که چطور خانواده همسرش رو با خودش همسو کنه.


    -------------------------

    امیر آقا

    لطفا وقتی برگشتین خونه تماس جسمی و رابطه جنسی رو تا زمانیکه روابط تون با همسرتون ایده آل نشده به تعویق بیاندازید.

    لطفا لطفا لطفا خودتون از این به بعد قرص ضدبارداری برای همسرتون تهیه کنید. صراحتا اعلام میکنم همسر شما صلاحیت مادری نداره، و اگر بچه ای تو میدون جنگ فعلی پا به عرصه وجود بگذاره؛ مقصر تمام لحظه های بی مادریش شما هستید.


    قبل از هر داد و فریاد کردن و هل دادن و در قفل کردن، فکر محبوس کردن همسرتون، برخورد شدید با خانوادشون ، به این فکر کنید که عاقبت این رفتار شما چی هست؟ اون شب کذایی من به شما گفته بودم که حتی دیگه پیامی هم به خانمتون ندید و بگذارید خودش برگرده و وقتی هم برگشت سرد برخورد کنید. اگر اون شب صبر کرده بودید و همین مهارت هایی رو که بالا نام بردم رو سعی می کردید تقویت کنید، الان بجای این تاپیک و این حجم سردرگمی و بدهکاری در مقابل همسرتون و فک و فامیلش؛ خانمتون داشت ناز شما رو میکشید و شما برنده ماجرا بودید.


    الانم هم اشکالی نداره؛ این ماجرا بشه تجربه و آویزه گوشتون و هیچ وقت فراموش نکنید که زندگی هم مثل شطرنج هست با یه سرباز غلط جابه جا کردن ممکنه کیش و مات و تمام. و البته دکمه برگشتی هم وجود نداره. ولی هر روز و هر لحظه شما دارید شطرنج بازی می کنید دفعه دیگه حواستون رو جمع نکنید حتی اگر قهارترین شطرنج باز دنیا هم باشید شانسی برای برد در مقابل یک آماتور رو ندارید.


    لطفا حرفه ای رفتار کنید. توی حرفه ای رفتار کردن نه خبری از تهدید هست، نه داد، نه فریاد و نه برخورد فیزیکی. اگر تو اون لحظه به ذهنتون نمیرسه راه حل درست چیه، فقط سکوت کنید. فضا رو عوض کنید. برید دوش بگیرید. دو تا مشت تو بالشت یا اگر کیسه بوکس تو خونه دارید بزنید، آهنگ گوش بدید، آب سرد بخورید، سیگار بکشید، ولی لطفا سکوت کنید.

  8. 6 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), Erica (یکشنبه 13 خرداد 97), m.reza91 (یکشنبه 13 خرداد 97), paiize (یکشنبه 13 خرداد 97), میس بیوتی (دوشنبه 14 خرداد 97), Ye_Doost (دوشنبه 14 خرداد 97)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    سلام امیر خان.

    من تقریبا دو ساعت و نیمه دارم تاپیکای قبلی شما رو نگاه میکنم و یکی از نکاتی که میخواستم خدمت دوستان بگم رو صبا خانم زحمت کشیدند گفتند.
    ازون گذشته ببینید شما باید هدفتون رو از زدن تاپیک ها مشخص کنید. راه حل میخواید، نقاط ضعقتون رو میخواید؟ یا همراهی یا نوازش کاربرها رو (از منظر والد-کودک)میخواید ؟ من نمیخوام نقاط ضعفتونو بزنم تو سرتون ، من شما را اصلا نمیشناسم و باور کنید وقت اینکار رو هم ندارم. اگر نقاط ضعفتون رو هم میدونید که پس دلیلی برای تاپیک زدن نیست. در طول تاپیک هاتون بارها راه حل ارائه شده ولی شما باز کار خودتونو میکنید. دقیقا مثل الان.

    شما ازین گله دارید که پدرش شما رو هم سطح خودش نمیدونه، فکر نمیکنید با این واکنش ها دارید حرف اونو اثبات میکنید، بذارید خانمتون وقتی پدر و مادرش -بر فرض- دارند سوال پیچش میکنند دستش برای دفاع از شما باز باشه.

    شما فقط هلش ندادید. از ترسش رفته نشسته صندلی عقب. ضمنا توی خیابون. دوست عزیز با این کارتون هویت فرد رو له میکنید.

    بابت پروتوکل، قطعنامه یا قانونیم که تعیین کرده بودید امیدوارم قضیه حل شده باشه. ما داریم در مورد خونه صحبت میکنیم نه یه شرکت یا بنگاه اقتصادی.

    اگر اینطوری حرف میزنم از من نرنجید ،چون از تجربه ای که توی این سایت دارم در این چند سال، معمولا خانم ها به این زودی از نلاش برای زندگیشون خسته نمیشند. وقتی ابراز خستگی میکنه، وقتی میخواد بره، یعنی وضعیت این زندگی در آستانه ی نابودیه ؛بعد شما ناراحتید که پدرش بهتون توهین کرده . این اصل تو روابط اجتماعی هست: وقتی مردم رو تحریک بکنیم باید منتظر واکنش باشیم، مگر اینکه طرف خیلی قوی باشه.

    دو راه حل دارید و هر دوش رو با هم نیازه:

    1: پذیرش همسرتون ، همون چیزی که هست، به عنوان یک هویت غیر قابل تغییر. (مبحث سازگاری)

    2: بررسی و پیگیری وضعیت خودتون؛
    جایی گفته بودید:
    راجع به مسائل کودکی من دیگه خیال ندارم نه مشاوره مجازی نه حضوری تا مدت ها با کسی حرف بزنم. اگر مجرد بودم و کسی بهم میگفت به اون خاطر دچار مشکلاتی هستی دنبال درمانش میرفتم ولی الان فکر میکنم همین مسائل مربوط به زندگی مشترکم به قدر کافی ازم انرژی و وقت میگیره. کشش درگیری با اون مسائل کودکی رو هم در خودم حس نمیکنم دیگه. به نظرم پرداختن بهش بی فایده هم بود. اجازه بدید در این مورد ساکت بمونم.
    دقیقا تمام مشکلات اینجاست.
    شما رو به تاپیک خطاهای شناختی ارجاع داده بودند ولی پاسختون نشون میداد خیلی جدیش نگرفتید. اون تاپیک به نوعی راه حل خیلی از مشکلاته. خوشبختانه در شناخت درمانی نیاز نیست گذشته رو شخم بزنید. فعلا همسرتون رو فراموش کنید .احساس میکنم از تنهایی میترسید. تنهایی ای که خودش ریشه در بچگیتون داره. کمالگراییتون باز گره خورده به این مساله . اصلا بعضی از خطاهای شناختی خود کمالگراییه. این بحث رو ادامه بدید حالا یا با مشاور خودتون یا با کمک مدیر همدردی.

    همیشه نیرو گذاشتن زیاد برای حل مساله کافی نیست شاید نیاز هست جهت نیرو رو عوض کنید.

    ان شاءالله موفق باشید.
    ویرایش توسط m.reza91 : یکشنبه 13 خرداد 97 در ساعت 20:01

  10. 3 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    Erica (یکشنبه 13 خرداد 97), paiize (یکشنبه 13 خرداد 97), Ye_Doost (جمعه 18 خرداد 97)

  11. #26
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    ممنونم از راهنمایی همه دوستان. من زیاد اهل قهر و سردی کردن با همسرم نیستم امشبم دارم سعی میکنم ولی برام سخته کلا ناراحتیش اذیتم میکنه. البته فعلا مشکلی نیست و واکنشی که صبر و تحملم رو زیر سوال ببره ازش ندیدم من سرد بودم اونم اعتراضی نکرد. این یک قدم رو خوب اومدم ممنونم از کمک همگی

    خانم پاییزه من به نظرات عمل میکنم خیالتون راحت باشه. پیشنهاد صبا خانم بود که من برگردم خونه امشب نه راه خودم. اگه به خودم بود که برنمیگشتم تا وقتی خودش نمیخواست. ممنونم از نظرتون.

    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91 نمایش پست ها
    همراهی یا نوازش کاربرها رو (از منظر والد-کودک)میخواید ؟
    شما به من گفتید قدرت تاثیرگذاری رو زنت نداری ایراد از توا نه خانواده زنت منم گفتم قبول من ضعف دارم در این مورد ولی نیومدم بزنن تو سرم (منظورم این بود راهکار میخوام نه سرکوفت. تنها گفتن اینکه ضعف توا چه فایده ای داره؟) بعد شما همچین حرف نازیبایی به من میزنی که اومدم همراهی و نوازش بگیرم؟؟؟؟ دقیقا چه دردی از زندگی من دوا میکنه همراهی و نوازش چند نفر در دنیای مجازی؟ مگه من پسر مجردم که نیاز داشته باشم بیام بین یه جمع خانم دنبال نوازش و محبت؟؟؟ اون موقع که مجرد بودم در همچین جمع هایی حضور نداشتم چه برسه الان که متاهل هستم و نیازی به دلداری و نوازش کسی جز زنم ندارم. از راهنمایی هاتون متشکرم ولی لطفا دیگه در تاپیک های من مطلبی ننویسید شما هم موفق باشید.

    خانمها لطفا اگر قصد راهنمایی به بنده رو داشتید جملاتی نگید خواهشا که باعث بشه برای دیگران که خواننده هستن این حس القا بشه که دارید شما از من تعریفی میکنید یا خدای نکرده طرف من هستید!! چون برای عده ای انگار سوتفاهمهایی ایجاد میشه و حاشیه پراکنی میشه. منم دنبال تعریف نیستم حتی وقتی که ناراحت باشم و واقعا هم به تقویت روحیه نیاز داشته باشم. هدفم از ابتدا مشخص بوده بارها هم اینجا گفتم دنبال عیب و ایرادهای خودم و زنم و زندگیم میگردم و میخوام رفعشون کنم ولی نقد بی غرض میخوام نه تیکه و طعنه و تهمت و نه قضاوت های نادرست که انگار من دارم هر روز زنم رو به صلابه میکشم و دست و پاشو میشکنم یا اومدم اینجا دلجویی بگیرم! یه سری حرفارو نمیتونم بپذیرم چون هم خیلی دور از واقعیته هم قرار نیست هرکی هر چی اینجا به من میگه رو بپذیرم. اگرم مشکل با طولانی بودن بحث های من یا کلا حضورم اینجا هست من مشکلی ندارم خصوصی مشاوره میگیرم میرم یه انجمن دیگه میرم با چندتا مشاور دیگه غیر از مشاور خودم همزمان مشورت میکنم من همین الانم از چندجا دارم مشاوره میگیرم و شرمی هم در این مورد ندارم از اینکه چیزی رو بلد نباشم و بخوام یاد بگیرم هیچ وقت خجالت نکشیدم از کار و راه خودم مطمئنم حتی اگه صدها بار زمین بخورم.
    از کمک ها و راهنمایی های همه دوستان هم خیلی ممنونم.

  12. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 13 خرداد 97), paiize (دوشنبه 14 خرداد 97)

  13. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 06 خرداد 03 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,573
    امتیاز
    45,095
    سطح
    100
    Points: 45,095, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,997

    تشکرشده 6,488 در 1,468 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    362
    Array
    آقاامیر
    بنده فقط جهت راهنمایی وبهره بردن از اونها هست که واستون مینویسم.معذرت میخوام اما شما خیلی کم عمل میکنید به راهنمایی ها
    اصلا اگه موافق هستید یه کاری روانجام بدید؟
    لیستی از کارهایی رو که سعی کردید انجام بدید وراهنمایی گرفتید روواسمون بنویسید تاببینیم چه پیشرفتی داشتید.
    خدایی نکرده قصدم سین جیم کردنتون یا بازخواست کردنتون نیست اما واقعا آرزوی قلبیم هست که گره ازمشکلاتتون باز بشه.

    درضمن محمد رضا 91 خیلی تحلیل گر خوب ودقیقی هستن.بنده بانظرشون موافقم.فارغ از جبهه گیری بیشتر به پستشون دقت کنید.هرچی باشه ایشون هم یک آقا هستن واز دید خودش میبینه که برای شما میتونه خیلی مفید باشه.

  14. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    Amir A (یکشنبه 13 خرداد 97), m.reza91 (یکشنبه 13 خرداد 97)

  15. #28
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 مرداد 97 [ 08:54]
    تاریخ عضویت
    1396-9-12
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdrive3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    427

    تشکرشده 431 در 145 پست

    Rep Power
    48
    Array
    خانم پاییزه من یه شبه نمیتونم عوض بشم ولی تک به تک کارهایی که تاحالا بهم گفته شده اینجارو انجام دادم. تا حتی خرید تخته وایت برد برای اینکه با زنم با بازی حرف بزنم. تک تک کتاب هایی که بهم اینجا گفتن خریدم و حتی اگه کامل نخوندمشون بیشترشو واقعا خوندم تنها کتابی که نخریدم رمانی بود که شما معرفی کردید که جنبه سرگرمی داشت. روش های کنترل خشم از دمنوش گیاهی تا شروع مجدد ورزش رو رفتم. تکنیک های توقف فکر رو رفتم. مباحث تی ای رو خوندم فیلم هاشو دیدم. راجع به زبان بدن هم فیلم دیدم هم باز مطالعه داشتم. خطاهای شناختی رو خوندم هرچند خیلی ابهام داشت برام، ویس های دکتر حبشی رو گوش کردم، گفتید قانون هاتو ریز ریز کن بریز دور همین کارو کردم، گفتید تهدید نکن داشتم رو این کار میکردم که تهدید به زدن هم نکنم، گفتید تو عصبانیت مکان رو ترک کن انجام دادم، گفتید فحش نده فحش رو ترک کردم (نه کامل ولی واقعا نود درصد مواقع کنترل کردم خودمو)، گفتید گیر نده کجا میره چی کار میکنه خیلی سعی کردم ولی یه مدت بیشتر نمیتونم اینکارو بکنم و دوباره خراب میشه بهرحال سعیمو کردم، گفتید به دوستاش کاری نداشته باش بیخیال دوستاش شدم، گفتید به اینکه ظاهرشو چی کار میکنه کاری نباید داشته باشی من کلا بیخیال این مسئله شدم الان ماه هاست، گفتید همینی که هست رو بپذیر نخواه عوضش کنی گفتم باشه ولی سخته برام دارم سعی میکنم، گفتید روی دوران بچگیت کار کن خدا میدونه که من چه عذابی کشیدم اون چند ماهی که پیش مشاور اون مسائل رو مطرح میکردم نتیجه نداد ایراد از من بود یا مشاور نمیدونم، گفتید دارو مصرف کن دارو گرفتم، گفتید مهارت های ارتباطی و کلامیت رو قوی کن سعیمو کردم هرچند خیلی به نظر خودم موفقیت آمیز نبود، الانم که گفتید برگرد گفتم چشم گفتید سرد باش گفتم چشم. دیگه باید چی کار میکردم که قبول کنید دارم راه کارهاتون رو میرم؟ اینایی که من نوشتم شاید ده درصد کارهایی باشه که در این شش ماه به من گفتید و انجام دادم حافظه م الان دیگه نمیکشه همه شو بنویسم به عنوان نمونه بپذیرید.
    من سعیمو کردم و مشاور خودمم راضیه اگه به چشم شما نمیاد یا خسته تون کرده یا فکر میکنید زمانی که برای من گذاشتید به هدر رفته واقعا شرمنده تونم ولی از نظر خودم اینطور نبوده و اگر راضی نبودم اصلا اینجا نمی اومدم دیگه.
    بهرحال ممنون بابت وقت گرانبهایی که گذاشتید و کمک هاتون من مشاوره هامو به طریق دیگه ای ادامه میدم که ناراحتی ای برای کسی پیش نیاد دیگه. تشکر از همگی.

  16. 2 کاربر از پست مفید Amir A تشکرکرده اند .

    paiize (دوشنبه 14 خرداد 97), tavalode arezoo (دوشنبه 14 خرداد 97)

  17. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 03 خرداد 01 [ 02:25]
    تاریخ عضویت
    1396-9-29
    نوشته ها
    147
    امتیاز
    5,314
    سطح
    46
    Points: 5,314, Level: 46
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 144 در 79 پست

    Rep Power
    28
    Array
    خوب اتفاقا من به عنوان کسی که بیشتر خواننده بوده همیشه به این فکر می کردم چه قدر با ارزشه که شما گذشته از این که چه قدر رفتار سمی برای زندگی مشترک دارید، تلاش می کنید در جهت بهبود اوضاع تغییر کنید. ولی خوب تفاوت بین شما و همسرتون زیاده و صبر زیادی می خواد تا زاویه دید مشترک و مکمل پیدا کنید. شما نشون دادید که از پسش بر میآید.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Parastou تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97)

  19. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 تیر 98 [ 00:53]
    تاریخ عضویت
    1396-12-10
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,541
    سطح
    22
    Points: 1,541, Level: 22
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 59
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    30

    تشکرشده 36 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. من تاپیک هاتونو دنبال کردم نمیخواستم براتون چیزی بنویسم چون احساس می کردم که در جایگاهی نیستم که به شما توصیه کنم. نظرات دوستان هم واقعا مثبت و تاثیر گذاره و می بینیم که شما بهشون عمل می کنید اما به نظر من شما تنهایی دارید تلاش می کنید و به خاطر اینه که زیاد نتیجه نمی گیرید. احساسی بودن بعضی از خانومه این طوریه که یه وقتایی به شدت در اوج احساساتن‌ و یه وقتهایی که زندگی بهشون فشار میاره پشیمون می شن یا خسته می شن. به نظر من مشاوره رفتن برای هر دوی شما واجبه. من خودم تجربه کردم مشاوره حضوری دو‌نفره ۱۸۰ درجه با این مشاوره ها فرق داره و موثر تره. من اخلاقیات خانوم شما رو نمی دونم ولی به عنوان یه خانوم که این قضیه برای خودم صدق می کنه بهتون میگم که ما خانوما تو زندگی گاهی اوقات محکم بودن و جدی بودن یک‌ مردو بیشتر می پسندیم‌.البته منظورم از جدی بودن خشونت نیست اما همون طور که ملایمت و توجه رو دوست داریم یه جاهایی وقتی یه مرد محکم و راسخ جلومون وایمیسته نتیجه اش حتی از کلی دسته گلم بیشتره. حالا من که خودم این طوریم بقیه دوستانو نمی دونم. بهتون پیشنهاد میکنم برای همسرتون با عزم راسخ و جدیت تمام توضیح بدید که زندگی شامل یه سری خط قرمز ها و چهارچوباس که شما از اونا خارج شدید و وقتی این چهارچوبا شکسته میشه حرمت ها از بین میره و متاسفانه تا آخر همین طوری ادامه پیدا میکنه. مثلا من خودم خیلی از افراد مسن رو دیدم که با وجود نوه و نتیجه این چنین لجبازی ها و مشکلات پیش پا افتاده ای دارن که نمی تونن حلش کنن و بالاخره به جایی رسیدن که دارن فقط همدیگرو تحمل می کنن. اینارو به همسرتون توضیح بدین و اینو بهشون یادآوری کنید که چه راه سختی رو برای بهم رسیدن طی کردید و اگر شما رو دوست دارن و زندگی تون و دوست دارن برای حل مشکل باهاتون همراهی کنن. در بیشتر اوقات خانوم ها از مردها موثرترن و شما یه نفره از پسش بر نمیایید. امیدوارم که نظر مفید باشه براتون. امیدوارم‌ مشکلتون حل شه.

  20. کاربر روبرو از پست مفید a.sadeghiani تشکرکرده است .

    Amir A (یکشنبه 20 خرداد 97)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.