من تاپیکتون رو خوندم... نمیشه بدون شنیدن حرفهای همسرتون اظهار نظر کرد. فقط برام عجیب و دردناک و متأثر کننده است که یک خانم با تحصیلات عالی و مستقل و به گفتهی خودش زیبا چرا توی زندگی زناشویی به این مرحله میرسه.
مدنظر خانمهایی که فکر میکنن این چیزها باعث میشه زندگی مشترک بهتری داشته باشن...
نمیخوام نمک روی زخمتون بپاشم یا شما رو نمونهی آزمایشی کنم و به بقیه بگم ایشون رو ببینید... این طوری نکنید ها!... به این روز میافتید...
ما شنیده بودیم خانمهایی که مورد ازدواج براشون کمه گاهی ناچار میشن( نمیدونم درسته که این عبارت رو به کار برد یا نه) که بیش از اندازه به نامزدشون نزدیک بشن تا نکنه آقا به بی مهری محرومشون کنه. در مورد شما مشکل چی بود؟ شما یک مهرهی خیلی خوب رو از دست دادید و اون ارتباط جنسی بود، وقتی به یک مرد بدون تعهد ازدواج دایم تا این حد نزدیک میشید، وقتی پول تو جیبی بهش میدید، دیگه براش یه زن دست نیافتنی نیستید.
بر عکس بقیه من نمیتونم خیلی ناز و نوازشتون کنم و بگم آخه... طفلی... همه چیز درست میشه... امیدوارم از این جا به بعد رو درست پیش برید.
اگر تصمیمتون بازگشته، بیشتر در مورد ویژگیهای نامزدتون( نمیدونم میشه این اسم رو گذاشت یا نه) توضیح بدید تا شاید آقایونی که هم-تیپ ایشونن راههای نفوذ احساسی رو براتون باز کنن...
علاقه مندی ها (Bookmarks)