بنظر من باید سعی کنی بری تو جمع
ورزش های گروهی مثل باشگاه
یا وارد کار شدن تو رشته خودت
یا وارد گروه شدن هرگروهی مثل اشپزی به شدت توصیه می کنم بهتون
هرچقدر تنها تر بمونی بیشتر اذیت میشی بنظر من باید بری تو جمع و استقلال شخصیت برسی
تشکرشده 130 در 77 پست
بنظر من باید سعی کنی بری تو جمع
ورزش های گروهی مثل باشگاه
یا وارد کار شدن تو رشته خودت
یا وارد گروه شدن هرگروهی مثل اشپزی به شدت توصیه می کنم بهتون
هرچقدر تنها تر بمونی بیشتر اذیت میشی بنظر من باید بری تو جمع و استقلال شخصیت برسی
miss seven (جمعه 30 شهریور 97)
تشکرشده 2,945 در 957 پست
سلام گیسوکمند عزیزم و آقای تلگرام ؛
امیدوارم ایام به کامتون باشه و سلامت باشین ؛
میدونید چیه ؟ همین انتخاب هدف هم خیلی دشوار و سخته ... به عنوان مثال بزارید براتون توضیحی را بدم ... من مطمئنم چه در رشته ی خودم مشغول به کار بشم و چه در کارهای هنری حتما معروف و مشهور میشم و راضی خواهم بود ولی نمیدونم کدوم بهتره ... در همه ی این امور استعداد دارم و میتونم پیشرفت زیادی بکنم ... از یک طرف دیگه یک مسئله ای هم هست که زمانیکه یک دختر ازدواج میکنه دیگه نمیتونه خودرأی باشه ..شریک زندگی داره ...فرزند داره ... در قبال فرزندانش مسئولیت داره ... مثلا من برم سر کار و فرزندم توی خونه تنها باشه و بعدا همیشه در ناخودآگاهش احساس تنهایی و خلأ داره ...بنظر من اون چیزی که بچه ها از والدینشون انتظار دارن پول و در رفاه کامل بودن نیست ..این هستش که پدر و مادرش کنارشون باشن و خانواده از نظر معنوی بتونه روح فرزندش رو غنی از احساسات خوب بکنه ...
واقعا نمیدونم تصمیم درست چیه ؟
من میتونم تا زمانیکه متأهل نشدم کارهای جانبی مثل رفتن به باشگاه و یادگیری مهارت را انجام بدم تا روحیه ی شادتری بدست بیارم و حتی اگر اینطوری نشه ورزش را بصورت انفرادی شروع میکنم حتما بخصوص زمانیکه برای سلامتی و کاهش استرس هم عالیه.
مهمترین دغدغه من زندگی کردن بود ... کیفیت زندگی خیلی مهمه ...ما نیامدیم توی این دنیا که بخوابیم و بخوریم و بریم ...حتما باید یک فعالیت مثبتی انجام بشه.
راستی گیسوکمند جان ... درباره هدف کوتاه مدت گفتین
به مدت یکماه هر شب پبش از اینکه بخوابم برنامه روز بعد را مینوشتم ...فعالیت های خیلی ساده مثل خواندن قرآن و ...
ولی نمیدونم شاید بخاطر همون تغییر حالات روحی رها کردم و خسته شدم و خودم را هم خیلی سرزنش میکنم که چرا اینطوری ام ؟
البته فعلا شروع ترم جدید خیلی نزدیکه و اینقدر سرگرم درس و دانشگاه خواهم بود که تنهاییم را فراموش میکنم و سرگرم میشم و چند نفر میبینم .
همه هم به من میگن تا لیسانس نگرفتی سراغ فعالیت جدید و کار نرو چون به درست خدشه وارد میکنه و حتما زمانیکه درسمم تموم بشه خب بهرحال باید برم مقطع بالا و اون هم مشکلات خودشو داره.
دعا کنید تا بتونم مسیر درست زندگیم و آنچه که منو به خوشبختی و آرامش و رضایت درونی میرسونه برسم
در عشق
اگر طاقت ویرانگی ات نیست
دلتنگ کسی باش که
دلتنگ تو باشد . . . !
تشکرشده 6,903 در 1,648 پست
سلام هفت عزیزم،
حتما مشکلی که داشتی خیلی برات سخت بوده، خوشحالم که این دکتر کمکت کرده و الان خوبی.
اما همونطور که می دونی داروها صرفا شرایط جسمی ما رو مساعدتر می کنن تا موقعیت بهتری برای مواجه شدن با مشکلاتمون و حل کردنشون پیدا کنیم.
تو مسیر زندگی اونقدر مشکلات هست، اونقدر چالش هست، که باید از هر چالش و درد و مشکلی برای قوی تر شدن استفاده کنیم تا بتونیم از عهده ی بعدیش بربیایم.
گیریم که دارو کمک کرد یکیش رو رد کنیم، بعدیا چی؟
تو هنوز اول راه زندگی هستی عزیزم. می دونی که باید یاد بگیری با مشکلاتت دست و پنجه نرم کنی و در مواجهه با هرکدوم اونقدر بزرگ بشی که برات برطرف بشه.
مثلا اگه یک مشکل ما رو افسرده می کنه، در واقع داره بهمون می گه: یا من رو از بین ببر و یا یاد بگیر با وجود من افسرده نباشی.
مشکلی که مضطربمون می کنه، داره بهمون می گه: یا منو از پیش روت بردار، و یا انسانی بشو که با وجود من هم آروم و مطمئن باشی.
تو خودت داری روانشناس می شی و خیلی بیشتر از من به اینها اعتقاد داری. پس چی باعث شده که به دارو درمانی اکتفا کنی و مراجعه ی مرتب به روانشناس نداشته باشی؟
ویرایش توسط میشل : یکشنبه 01 مهر 97 در ساعت 00:08
miss seven (یکشنبه 01 مهر 97), نیکیا (یکشنبه 01 مهر 97)
تشکرشده 223 در 103 پست
سلام هفت
منهم دوستای کمی دارم و همین تعداد هم ازم دور هستن.
چند روز پیش که تعطیل بودم و هیچ برنامه ای نداشتم نشستم گریه کردم. واقعا ناراحت بودم. چرا سرنوشت من اینه؟ کار و کار و کار وقتی هم تعطیلم دوستی ندارم با هم بریم بیرون و خوش بگذرونیم.
این دوستایی هم که دارم از دبیرستان و دانشگاه برام مونده. و احساس میکنم بعد از دوره تحصیلی هیچ دوستی ای شکل نمیگیره . مگه اینکه خیلی سطحی باشه.
باشگاه رفتم ولی باهاشون غریبه بودم. کلاس موسیقی رفتم ولی خب تنها هنرجو من بودم. سرکار هیچ دوستی پیدا نکردم و واقعا انگار شدنی نیست. از هیچ کس خوشم نمیاد و با هیچ کس احساس قرابت ندارم و به احتمال زیاد این یه احساس دو طرفه ست .
گاهی وقتا خیلی پیش آمدا دست خودمون نیست. اینکه من اینجا زندگی کنم خارج از اختیارات من بوده و خب نمیشه کاریش کرد.
منم مثل تو فکر میکنم کار مثبتی انجام ندادم و روزام داره بیهوده سپری میشه.
ولی تصمیم دارم زبان بخونم. این تاپیک رو بخون . به آدم انگیزه میده
http://www.hamdardi.net/thread-36153.html
مسلما اگه زبان بخونم احساس مفید بودن میکنم و با یادگیری انرژی میگیرم و احساس زنده بودن میکنم.
چیز دیگه ای که شادم میکنه دویدنه. از باشگاه رفتن لذت نمیبردم ولی تا دلت بخواد از پیاده روی و دویدن لذت میبرم.
درست مثل اینه که یه قرص خوشحالی میخورم. همش بخاطر ترشح اندورفینه. جدی جدی حالت سرخوشی بهم دست میده .
miss seven (یکشنبه 01 مهر 97), نیکیا (یکشنبه 01 مهر 97)
تشکرشده 2,945 در 957 پست
سلام میشل عزیزم
ممنونم از راهنمایی های خوبت دوست خوبم ... میشل جان جنس این مشکل و بیماری تفاوت داشت با اینکه مثلا یکی توی کارش شکست بخوره و یا دختری توی خانواده شوهرش بهش زخم زبان بزنند...اون ها همه جنبه ی بیرونی داشت ولی مشکل من روحی و درونی بود و هیچ راه مقاومتی در برابرش نداشتم تا بتونم خوب بشم ..گفتم که حالم خیلی بد بود...فقط خدا یاورم بود.
اصلا صحبت هم درباره اش اذیتم میکنه...
مدتیه بعد از این تاپیک جدید که زدم انگایزه بیشتری دارم ...فهمیدم باید چکار کنم...تشخیص علائق و دنبال کردن اونها ... کتاب هم دارم مطالعه میکنم..
هر کاری شده میکنم تا برنامه زندگیم سر و سامان پیداکنه.
میشل جان لطف داری عزیزم....ولی بنظر من خیلی از آدمها هستن که مدرک دانشگاه ندارن ویا رشته روانشناسی نداشتن ولی بهتر از همه میدونن چگونه زندگیشون را مدیریت کنن و همینطور مشاوره های خوب بدن.
برات سلامتی و آرامش خواهانم میشل جانم
************************************************** ********************
سلام ناهید جان
امیدوارم حالتون خوب باشه
چقدر حالات روحی شما هم به من نزدیکه ... من همیشه قلبا مردم را دوست دارم ولی من هم اون احساس قرابت که شما میگین من هم ندارم و خب این طبیعیه آدمایی باشن که روحیاتشون با ما جور نباشه ...مثلا من سکوت را بیشتر دوست دارم و گاهی هم کارهایی میکنم که حالمو خوب کنه و شاد بشم ولی اینطوری نیست که بخوام 24 ساعته حالم اکی باشه.
وقتی آدم با کسی دوست میشه اون طرف توقع داره که تو همیشه حوصله همه چیز را داشته باشی و همیشه باهاش خوش برخورد و خوب باشی ولی وقتی میبینم نمیتونم و با بودن با کسی بیشتر اذیت میشم تنهایی را بیشتر دوست دارم ...دوست داشتن که نه ولی از بین بد و بدتر ، بد را انتخاب میکنم.
من هم یه مدتی عاشق یادگیری زبان شده بودم ولی بنظر من اصول یادگیری اش اینطور نیست که در این آموزشگاه ها یاد میدن.
امیدوارم ناهید جان یه تحول مثبت خوب توی دلامون و زندگیمون اتفاق بی افته و عمیقا شاد باشیم.
در عشق
اگر طاقت ویرانگی ات نیست
دلتنگ کسی باش که
دلتنگ تو باشد . . . !
tavalode arezoo (یکشنبه 08 مهر 97), نیکیا (یکشنبه 01 مهر 97), میشل (یکشنبه 01 مهر 97), الهه زیبایی ها (یکشنبه 01 مهر 97)
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
miss seven (یکشنبه 08 مهر 97), الهه زیبایی ها (دوشنبه 09 مهر 97)
تشکرشده 2,945 در 957 پست
سلام cry عزیز ؛ امیدوارم حالتون خوب باشه
چند وقت پیش رفتم خونه ی یکی از آشنایان نزدیکمون و رفتم سراغ کتاب هایی که در کتابخانه شان بود ...باورتون نمیشه ...نزدیک به 5 تا کتاب عالی پیدا کردم که واقعا پاسخگوی اون چیزهایی بود که من عمیقا دنبالش بودم ... احادیث امامان و سیره ی زندگیشون ... اهمیت فوق العاده ای که نماز در زندگی ما داره و موجب نجات انسانه ... خیلی حس خوبی بود وقتی در حال یادگیری بودم .
همین چند وقت پیش قبل از اینکه شب بخوابم چون میخواستم به یک خودشناسی برسم ...نشستم و موقعیت اجتماعی ،شرایط و خانواده ای که در اون بزرگ شدم رو مورد برسی قرار دادم و اینقدر خوشحال شدم که من چقدر خوشبختم و هزاران بار خدا را شکر کردم و یک لیست بزرگ از نعمت هایی که در احتیار دارم را نوشتم و بابت هر کدوم خداوند را شکر کردم ( شکر نعمت ، نعمتت افزون کند)
فقط تنها مسئله ای که هنوز به نتیجه نرسیدم این هست که آینده ی شغلی من چگونه باشه ؟
دوست دارم برم سر کار ولی خب در رشته ی خودمون خیلی سال طول میکشه تا بتونی معروف بشی و مراجع بیاد پیشم.
فکر این هستم چگونه یک کار خوب داشته باشم ؟ نمیخوام زندگیم بیهوده تلف بشه.
در عشق
اگر طاقت ویرانگی ات نیست
دلتنگ کسی باش که
دلتنگ تو باشد . . . !
تشکرشده 6,801 در 2,376 پست
با سلام
یه چیزهایی می خوام براتون بنویسم ...نمی دونم چقدر می تونه براتون مفید باشه ..
مفید از اینکه چقدر این نوشته هایی که براتون می نویسم می تونه با درون و تفکرات شما آشنا باشه یا غریب ...
من افتخار این را داشتم با آدم های زیادی مصاحبه کنم ...
افرادی با اندیشه ها - هدف ها – شغل ها – درآمد ها و ادیان متفاوت...
آدم هایی با سختی ها و مشکلات مختلف...
بعضی از این افراد یه آرامشی داشتند ...آرامشی که انگار همیشه در اونها نهادینه شده بود
سختی های زندگی براشون جریان داشت ولی تو چشم هاشون یه آرامشی داشتند که این سختی ها دیده نمیشد
راز آرامش اون افراد تو فلسفه زندگیشون بود ..
فلسفه زندگی اون آدم ها کار – پول – ازدواج و دنیای پیرامونشون نبود ...
بلکه فلسفه زندگیشون را تو چیزهایی بالاتری برای خودشون تعریف کرده بودند..
مثلا یکی فلسفه اش این بود همیشه امید داشته باشه و نا امید نشه ..
فلسفه دیگری این بود که قوی باشه و او هم تحت هر شرایط ...واینکه اتفاق های زندگی پژمرده اش نکنه
دیگری فلسفه اش این بود که خودش را با اتفاق های زندگی سازگار کنه ..
تو قلب دیگری ..خدا و باور معنویش فلسفه زندگیش بود
و...
یه جورایی برای خودشون با باورهایشان یه عصایی درست کرده بودند که این عصا همیشه کمک حالشون بود ( فلسفه زندگی )
قبلا خونده بودم تفکرها باعث ایجاد تفاوت هاست ...
الان دیگه به این نتیجه رسیدم سر زندگی و شوق انسانها ، به فلسفه و باورهاشون بر می گرده ...نه سختی ها و مشکلاتشون .
اگه سرزندگی و شوق زندگی ماها به آسایش و آرزوهامون در ارتباط باشه ، یعنی باید بیشتر روی خودمون کار کنیم ..چون با نرسیدن به آرزوهامون این شوق را از دست می دهیم و میشیم به آدم افسرده .
من دیدم این افراد با سختی ها و مشکلاتشون باز چقدر شاد هستند و حس امید در اونها زنده ست ...
بعضی از ماها زندگی و خوشبختی را مقصدمون میدونیم.... و میگیم اگه به مقصد نرسیم ( هدفمون ) دیگه شاد نیستیم .
در حالی خوشبختی و زندگی در مسیر این جریان هاست -نه مقصدها .
مهم تلاش ما هست در این مسیر .
این یه اندیشه ای هست که کمک میکنه از کمال گرایی ( کامل گرایی ) هم فاصله بگیریم ...و در زمان حال باشیم !
...........................
آینده شغلی مسئله ای هست که اول از خودشناسی بیرون می یاد ...
شما باید خودتون را استعدادیابی کنید – سپس هدف گذاری کنید – تلاش کنید – توکل داشته باشید
باید زمان بگذارید برای این هدف ها ..
مهارت های لازم را یاد بگیرید و در مسیر شغلی تون قرار بگیرید.
فکر کنم روانشناسی می خونید ..
روانشناسی – معلمی ..شغل های خوبی برای خانم ها هستند و حتما موفق می شوید
- تو مهارت علمی باید خودتون را توسعه بدید ( دانشگاهی یا غیر دانشکاهی مرتبط با تخصص )
- زبان
-مهارت های هنری ( بد نیست یه روانشناس هنرمند هم باشه )
- مصاحبه با اساتید رشتتون برای موفقیت در زمینه کاری
- نویسندگی
-شعر بخونید ( حافظ - سعدی و...)
- ورزش
- از آینده نترسید
و....
آینده شغلی تون را با توجه به تخصصتون بذارید خدمت به مردم.
سپس تلاش کنید و خودتون را بسپارید به صاحب آرامش
مطمئن باشید در مسیر قرار می گیرید
در پناه حضرت حق.
..................
ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 08 مهر 97 در ساعت 17:50
miss seven (دوشنبه 09 مهر 97), tavalode arezoo (یکشنبه 08 مهر 97), نیکیا (یکشنبه 08 مهر 97), الهه زیبایی ها (دوشنبه 09 مهر 97)
تشکرشده 947 در 322 پست
ببخشید 7عزیزم که تو تاپیکت نوشتم.cryجان میتونی به تاپیک منم سری بزنی ونظرت رو بگی
miss seven (دوشنبه 09 مهر 97)
تشکرشده 2,945 در 957 پست
سلام cry عزیزم ، وقتتون بخیر ؛
خیلی ممنونم از زمانیکه گذاشتین و راهنمایی های به این خوبی کردین ... من چند وقتیه به این نتیجه رسیدم که باید زندگیم هدفمند باشه و شغل هم میتونه یکی از فاکتور هایی باشه که باعث بشه من از خودم رضایت داشته باشم و مفید واقع باشم ...در واقع اینکه دستم در جیب خودم باشه خوبه ...به طور واضح زندگی قبلی من که بیشتر با تنبلی بود را دوست ندارم ...هیچ انگیزه و خواسته ای نداشتم که خیلی برام مهم باشه ... اینکه بتونم خدمتی به مردم و حتی به خودم بکنم خودش یه دنیا ارزشمنده...شغل هایی که معرفی کردین هم خیلی عالیه و در فکرش هستم و پیگیر خواهم بود.
ان شاءالله همه زندگی پربار و مفید داشته باشند .
در پناه حق سلامت باشین
در عشق
اگر طاقت ویرانگی ات نیست
دلتنگ کسی باش که
دلتنگ تو باشد . . . !
mohamad.reza164 (جمعه 13 مهر 97)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)